رد: مشاعره

من طرف Ronia 7/28/2010, 12:25

يادگار از تو همين سوخته جانی است مرا
شعله از توست ، اگر گرم زبانی است مرا
به تماشای تن سوخته ات آمده ام
مرگ من باد كه اين گونه توانی است مرا

"ساعد باقری"

من طرف ultra 7/28/2010, 12:37

ای عشق همه ترانه از توست
من خواب و شبی ترانه از توست

من طرف parsaa_91 7/28/2010, 12:43

تو بودی تمام زندگيم فکرمو زکرم
تو بودی تمام هستی نيستم
تويی که زندگی معنا داره
وقتی نيستی چيش باسم ارزش داره؟؟؟؟؟

قسمتی از تکس های خودم

خیلی خوشحال

من طرف ultra 7/28/2010, 12:52

هنوزم در پی اونم
که اشکامو روی گونم
با اون دستای پر مهرش
کنه پاک و بگه جونم

من طرف parsaa_91 7/28/2010, 12:56

من فقط آشقه اينم عمری از خدا بگيرم
تو فقط زنده بمونی دستايه تورو بگيرم

قميشی

من طرف کیم 7/28/2010, 12:59

میازار موری که دانه کش است که جان دارد و جان شیرین خوش است

من طرف ultra 7/28/2010, 13:05

تا توانی دلی بدست اور
دل شکستن هنر نمی باشد

من طرف کیم 7/28/2010, 13:08

دوست آن باشد که گیرد دست دوست در پریشان حالی و در ماندگی

من طرف ultra 7/28/2010, 13:17

یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم
در میان لاله و گل آشیانی داشتم

من طرف کیم 7/28/2010, 13:18

مارا به چوب رخت شبانی فریفته اند این گر گ سال هاست که با گله آشناست

من طرف niloofar20 7/28/2010, 13:30

تو نیستی که ببینی
چگونه عطر تو در عمق لحظه ها جاریست
چگونه عکس تو در برق شیشه ها پیداست
چگونه جای تو در جان زندگی سبز است

فریدون مشیری

من طرف کیم 7/28/2010, 13:31

تورا تیشه دادم که گندم کنی ندادم که بنیاد مردم کنی

من طرف Ronia 7/28/2010, 13:45

يکی دريای هول هايل ست و خشم طوفان ها
سديگر سوی تفته دوزخی پرتاب
و آن ديگر بسيط زمهريرست و زمستانها
رهايی را اگر راهی ست
جز از راهي که رويد زان گلی، خاری، گياهی ، نيست ...

شاعری که خیلی دوستش دارم "م.امید" عشق

من طرف ultra 7/28/2010, 14:16

تو همونی که توی موج بلا
واسه تو دستامو قایق میکنم
اگه موجها تو رو از من بگیرن
قطره قطره اب میشم دق میکنم

من طرف niloofar20 7/28/2010, 14:19

من ماهی همیشه تشنه ام
در زلال لطف بیکران تو
میبرد مرا به هرکجا که میل اوست
موج دیدگان مهربان تو

من طرف فرهاد 7/28/2010, 15:27

وصل تو اجل را زسرم دور همی داشت ..........از دولت هجر تو کنون دور نماندست

نزدیک شد آن دم که رقیب تو بگوید.....................دور از رخت این خسته رنجور نماندست

حافظ

من طرف Ronia 7/28/2010, 15:31

چقدر "ت" آخه؟ [ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]

تا راه قلندری نپویی نشود
رخساره به خون دل نشویی نشود

"خیام"

من طرف فرهاد 7/28/2010, 15:51

در مسجد و میخانه خیالت اگر آید.....................محراب و کمانچه ز دو ابروی تو سازم

حافظ

من طرف honey 7/28/2010, 15:53

میازار موری که دانه کش است......که جان دارد و جان شیرین خوش است خیلی خوشحال

من طرف Ronia 7/28/2010, 16:02

تابستان از کدامين راه فرا خواهد رسيد
تا عطش
آب‌ها را گواراتر کند؟
تا در آئينه پديدار آیی
عمری دراز در آن نگريستم
من برکه‌ها و درياها را گريستم
ای پری‌وار در قالب آدمي
که پيکرت جز در خُلواره‌ی ِ ناراستی نمي‌سوزد!
حضورت بهشتی‌ست

"احمد شاملو"

من طرف maryam.m 7/28/2010, 16:06

تو سبب سازی و دانایی آن سلطان بین *** آنچ ممکن نبود در کف او امکان بین
آهن اندر کف او نرم تر از مومی بین *** پیش نور رخ او اختر را پنهان بین

مولوی

من طرف spider 7/28/2010, 16:10

نیازار موری که دانه کش است که جان دارد و جان شیرین خوش است خیلی خوشحال

من طرف Ronia 7/28/2010, 16:15

توفان ضربه های سم آرند از ارمغان
با بوی خیس یال
و طبل های بی قرار نفس ها
پرواز تازیانه ی خود را فراز راه
افراشتم
انبوه لال فاصله ها را
این خیل خیره گی ها را زیر پای خویش
انباشتم

"یدالله رویایی"

من طرف spider 7/28/2010, 16:20

مگذار که غصه در کنارت گیرد و اندوه محال روزگارت گیرد
مگذار کتاب و لب آب و لب کشت زان پیش که خاک در حصارت گیرد

من طرف Ronia 7/28/2010, 16:26

دست پرستار تو، مخمل مهربانی
لبخند دلچسب و شيرينت، آميزه ای پاک
از شيطنت های طفلی و خواب جوانی
ای چون افق، مشترک در ميان دو جوهر
اکنون زمينی بدانم ترا، آسمانی؟

"حسین منزوی"