مشاعره
صفحه 5 از 7 • 1, 2, 3, 4, 5, 6, 7
رد: مشاعره
نماند ستم نپيموده بدستی هيچ سويی را
نمايم تا کدامين راه گيرد پيش
ازين سو ، سوی خفتنگاه مهر و ماه ، راهی نيست
بيابانهای بی فرياد و کهساران خار و مشک و بی رحم ست
وز آن سو ، سوی رستنگاه ماه و مهر هم ، کس را پناهی نيست
"مهدی اخوان ثالث - م.امید- "
Ronia- همکار گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 9
رد: مشاعره
حافظ
کیم- کاربر خوب لاک پشتی
- تشکر : 3
رد: مشاعره
ز شوق مسکن و داد و غریبی *** بسینه آتشی دیرم خدایا
"بابا طاهر"
Ronia- همکار گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 9
رد: مشاعره
من این شعرو سال دوم راهنمایی تو امتحان فارسی نوشتم تا 3 روز جلو دفتر وایساده بودم
snake_eater- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 1
رد: مشاعره
در پای اجل یکان یکان پست شدند
"خیام "
ultra- کاربر خوب لاک پشتی
- تشکر : 0
رد: مشاعره
اين مطلب آخرين بار توسط nastaran در 7/29/2010, 14:27 ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
sharareh- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 95
رد: مشاعره
علی آقا الان در مشاعره شرکت کردید؟
Ronia:
تن محنت کشی دیرم خدایا *** دل حسرت کسی دیرم خدایا
ز شوق مسکن و داد و غریبی *** بسینه آتشی دیرم خدایا
Snake_eater:
مزن بر سر ناتوان دست زور.....سرش میشکنه احمق
!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! ...
اساتید گرامی شعر با (الف) بدید لطفاً
Ronia- همکار گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 9
رد: مشاعره
بسیار گرامی تر از آنند که دانند
ultra- کاربر خوب لاک پشتی
- تشکر : 0
رد: مشاعره
اگرچه دوست به چیزی نمی خرد ما را *** به عالمی نفروشیم مویی از سر دوست
"حافظ"
Ronia- همکار گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 9
رد: مشاعره
ساعتی ناز مفرما و بگردان عادت ، چون به پرسیدن ارباب نیاز آمده ای
پیش بالای تو می رم چه به صلح و چه به جنگ ، چون به هر حال برازنده ناز آمده ای
آب و آتش به هم آمیخته ای از لب لعل ، چشم بد دور که شعبده باز آمده ای
آفرین به دل نرم تو که از بهر ثواب ، کشته غمزه خود را به نماز آمده ای
زهد من با تو چه سنجد که به یغمای دلم ، مست و آشفته به خلوتگه راز آمده ای
گفت حافظ دگرت خرقه شراب آلوده است ، مگر از مذهب این طائفه باز آمده ای
"حافظ"
niloofar20- کاربر باسابقه لاک پشتی
- تشکر : 4
رد: مشاعره
تنها نگاه بود و تبسم میان ما ، تنها نگاه بود و تبسم
اما ... نه گاهی از تب هیجان ها
بی تاب میشدیم ، گاهی که قلبهامان میسوخت سهمگین
گاهی که سینه هامان چون کوره میگداخت
دست تو بود و دست من ... این دوستان پاک
کز شوق سر به دامن هم میگذاشتند ، در این پل بزرگ -پیوند دست ها- ...
فریدون مشیری
niloofar20- کاربر باسابقه لاک پشتی
- تشکر : 4
رد: مشاعره
کیارش- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 13
رد: مشاعره
در این در گه که گه گه کَه کُه و کُه کَه شود ناگه ، به امروزت نشو غره که از فرد نئی آگاه
niloofar20- کاربر باسابقه لاک پشتی
- تشکر : 4
رد: مشاعره
نیلوفر:
تنها نگاه بود و تبسم میان ما ، تنها نگاه بود و تبسم
اما ... نه گاهی از تب هیجان ها
بی تاب میشدیم ، گاهی که قلبهامان میسوخت سهمگین
گاهی که سینه هامان چون کوره میگداخت
دست تو بود و دست من ... این دوستان پاک
کز شوق سر به دامن هم میگذاشتند ، در این پل بزرگ -پیوند دست ها-
رونیا:
اگرچه حاليا ديريست كان بی كاروان كولی
ازين دشت غبار آلود كوچيده ست
و طرف دامن از اين خاك دامنگير برچيده ست
هنوز از خويش پرسم گاه
آه
چه می ديده ست آن غمناك روی جاده ی نمناك ؟
"م.امید"
Ronia- همکار گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 9
رد: مشاعره
و مینویسم
برایت اینجا خیلی چیزهای دیگر را هم
نوشته ام
و با سیگار ها دود شده ام
نوشتم و
راه خودش را
نوشته ام و
باران
و همه چیز تکرار شده
ش.رفیعی
کیارش- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 13
رد: مشاعره
حرف اول مصرع مطلع شعر باید با حرف آخر بیت مقطع شعر آخر یکسان باشه
حالا شعر با (ک) بگین. نگید خودم می گم ها
Ronia- همکار گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 9
صفحه 5 از 7 • 1, 2, 3, 4, 5, 6, 7