گفتگوی لاک پشتی
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.

جوك و لطيفه هاي روزانه (ايستگاه لبخند)

+35
کیم
مونا
Nima_mtg
samira
پریسا
Innocent
honey
SAEED
spider
Salma
کیمیا
farzadprogram
vahid.t
پیام
masi
maria alexio
Samantha
hamed_myh
مروارید خانوم
maryam.m
siamak
فریده
محمد
love animals
مرضیه
الهام
setareh
im_213
سارا س
snake_eater
Sahra
amir hosein
ایران دوست
Foad
فرهاد
39 مشترك

صفحه 14 از 18 الصفحة السابقة  1 ... 8 ... 13, 14, 15, 16, 17, 18  الصفحة التالية

اذهب الى الأسفل

جوك و لطيفه هاي روزانه (ايستگاه لبخند) - صفحة 14 Empty رد: جوك و لطيفه هاي روزانه (ايستگاه لبخند)

پست من طرف فرهاد 7/3/2010, 01:38

نامه اسرار آميز


محبت شدیدی که سابقا ابراز می کردم

دروغ وبی اساس بود و در حقیقت نفرت به تو

روز به روز زیادتر می شود و هرچه بیشتر ترا می شناسم

پستی و وقاحت تو بیشتر در نظرم آشکار می گردد.

در قلب خود احساس می کنم که ناچار باید

از تو دور باشم و هیچگاه فکر نکرده بودم که

شریک زندگی تو باشم زیرا ملاقاتهایی که اخیرا با تو کردم

طبیعت و زمانه روح پلیدت را آشکار ساخت و

بسیاری از اخلاق و صفات تو را به من شناساند و می دانم که

خشونت طبع و تند خوئی ترا بدبخت خواهد کرد.

اگر عروسی ما سر بگیرد مسلما همه عمر خود را با تو

به پریشانی و بد بختی خواهم گذراند و بدون تو عمر خود را

در نهایت شادکامی طی خواهم کرد در نظر داشته باش که روح من

هیچگاه به تو رام نخواهد شد و نفرت و کینه ام پیوسته

متوجه تو است این نکته را باید در نظر داشته باشی و بدانی که

از تو می خواهم آنچه را که گفته ام شوخی و مسخره نکنی و بدانی که

این نامه را از صمیم قلب می نویسم و چقدر تاسف می خورم اگر

باز هم در صدد دوستی با من باشی با نهایت نفرت از تو می خواهم

که از پاسخ دادن به این نامه خودداری کنی زیرا نامه های تو سراسر

مهمل و دروغ است و نمی توان گفت که دارای

لطف و حرارت می باشد بطور قطع بدان که همیشه

دشمن تو هستم و از تو به شدت متفنر هستم و نمی توانم فکر کنم که

دوست صمیمی و وفادار تو هستم!


********************************************

اگر می خواهید بدانید که راز این نامه چه بوده است نامه را یک بار دیگر یک خط در میان بخوانيد
avatar
فرهاد
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 4

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

جوك و لطيفه هاي روزانه (ايستگاه لبخند) - صفحة 14 Empty رد: جوك و لطيفه هاي روزانه (ايستگاه لبخند)

پست من طرف Innocent 7/3/2010, 01:59

این برنامه مشکل داره[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]

مهندسان نرم افزار کامپیوتر
این دسته شکار فیل را بر
اساس اجرای الگوریتم زیر انجام می دهند :

گام0) تعریف این موجودیت ها : فیل و قاره آفریقا و شکار کردن و نقطه پایانی و دماغه امید نیک
گام 1) برو به آفریقا
گام 2) از دماغه امید نیک ( جنوبی ترین نقطه آفریقا ) شروع کن
گام 3) به سمت شمال حرکت کن و هر منطقه را از غرب به شرق را بپیما .
گام 4) تا زمانی که به نقطه پایانی نرسیده:
الف – اگر حیوانی مشاهده شد:
الف -1) آن را با فیل مقایسه کن اگر برابر بود شکار کن .
ب-2) وگرنه به حرکت ادامه بده.


ب – اگر حیوانی شکار شده انرا با خود از آفریقا ببر.
برنامه نویسان با تجربه ، ابتدا یک فیل را در قاهره (شمال آفریقا) قرار می دهند تا مطمئن شوند که الگوریتم فوق خاتمه می یابد .



مرسی آقا فرهاد با مزه بود. خیلی خوشحال
Innocent
Innocent
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 162

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

جوك و لطيفه هاي روزانه (ايستگاه لبخند) - صفحة 14 Empty رد: جوك و لطيفه هاي روزانه (ايستگاه لبخند)

پست من طرف کیمیا 7/3/2010, 03:11

با تشکر از همه بخصوص زکیه جون و اقا فرهاد!
خیلی عالی بود و کلی خندیدیم!مرسی!
رز رز رز lol! lol! lol!
کیمیا
کیمیا
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 37

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

جوك و لطيفه هاي روزانه (ايستگاه لبخند) - صفحة 14 Empty رد: جوك و لطيفه هاي روزانه (ايستگاه لبخند)

پست من طرف مرضیه 7/3/2010, 12:53

یارو مهم میشه زیرش خط میكشن، تو امتحان میاد!

به غضنفر می گن به زنبورهایی که از کندو محافظت می کنن چی می گن؟ غضنفر می گه: خسته نباشید.

معلم: بگو ببينم، كمبوجيه چه جور پادشاهي بود؟

شاگرد: پادشاه بدي نبود، فقط هميشه از كمبود بودجه شكايت داشت!!!


یارو میره تو جنگل میگه مو شیر و پلنگ، وخورم!
یكدفه شیره نعره میكشه طرف میگه: مو گاهي وقتا غلط زیادی هم موخوروم.


پدری به دخترش میگه: دخترم راجع به پیشنهاد ازدواجی که بهت داده اند خوب فکرهایت رو بکن.
دختر گریه کنان میگه: ولی من می خواهم پیش مامانم باشم.
پدر: خوب، اونم با خودت ببر عزیزم




دختر کوچکى با معلمش درباره نهنگ‌ها بحث مى‌کرد.
معلم گفت: از نظر فيزيکى غيرممکن است که نهنگ بتواند يک آدم را ببلعد، زيرا با وجود این که پستاندار عظيم‌الجثه‌اى است، امّا حلق بسيار کوچکى دارد.
دختر کوچک پرسيد: پس چه طور حضرت يونس به وسيله يک نهنگ بلعيده شد؟
معلم که عصبانى شده بود تکرار کرد که نهنگ نمى‌تواند آدم را ببلعد. اين از نظر فيزيکى غيرممکن است.
دختر کوچک گفت: وقتى به بهشت رفتم از حضرت يونس مى‌پرسم.
معلم گفت: اگر حضرت يونس به جهنم رفته بود چى؟
دختر کوچک گفت: اونوقت شما ازش بپرسيد.


به گزارش خبرگزاری هوانیوز دیشب یک توپولوف در قبرستان حومه شهر سقوط کرده است. به گزارش این خبرگزاری تا این لحظه 34513 جسد كشف شده و عملیات برای یافتن اجساد بقیه قربانیان و شناسایی آنان همچنان ادامه دارد.

چرخه ی زندگی مردهای امروزی
بچگی : مامان ذلیل
جوانی: دوست دختر ذلیل
میان سالی: زن ذلیل
پیری: بچه ذلیل
مرگ: ذلیل مرده




مرضیه
مرضیه
مدیر گفتگوی لاک پشتی
مدیر گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 29

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

جوك و لطيفه هاي روزانه (ايستگاه لبخند) - صفحة 14 Empty رد: جوك و لطيفه هاي روزانه (ايستگاه لبخند)

پست من طرف الهام 7/3/2010, 12:58

زکیه جون حلقه ت یه اشکال کوچولو داره اونم اینکه اگر از حلقه خارج شد و به نتیجه نرسید پیغام بده که موردی یافت نشد lol!
الهام
الهام
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 117

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

جوك و لطيفه هاي روزانه (ايستگاه لبخند) - صفحة 14 Empty رد: جوك و لطيفه هاي روزانه (ايستگاه لبخند)

پست من طرف Innocent 7/3/2010, 13:13

الهام جون تو صورت سوال نگفته اگه پیدا نشد Error بده پس خروجی صفر همون پیدا نشدن فیل حساب میشه lol!
Innocent
Innocent
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 162

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

جوك و لطيفه هاي روزانه (ايستگاه لبخند) - صفحة 14 Empty رد: جوك و لطيفه هاي روزانه (ايستگاه لبخند)

پست من طرف spider 7/4/2010, 08:56

جواني مي خواست زن بگيرد به پيرزني سفارش کرد تا براي او دختري پيدا کند. پيرزن به جستجو پرداخت، دختري را پيدا کرد و به جوان معرفي کرد وگفت اين دختر از هر جهت سعادت شما را در زندگي فراهم خواهد کرد.
جوان گفت: شنيده ام قد او کوتاه است!
پيرزن گفت:اتفاقا اين صفت بسيار خوبي است، زيرا لباس هاي خانم ارزان تر تمام مي شود!


جوان گفت: شنيده ام زبانش هم لکنت دارد!
پيرزن گفت: اين هم ديگر نعمتي است زيرا مي دانيد که عيب بزرگ زن ها پر حرفي است اما اين دختر چون لکنت زبان دارد پر حرفي نمي کند و سرت را به درد نمي آورد!

جوان گفت: خانم همسايه گفته است که چشمش هم معيوب است!
پيرزن گفت: درست است ، اين هم يکي از خوشبختي هاست که کسي مزاحم آسايش شما نمي شود و به او طمع نمي برد.


جوان گفت: شنيده ام پايش هم مي لنگد و اين عيب بزرگي است!
پيرزن گفت: شما تجربه نداريد، نمي دانيد که اين صفت ، باعث مي شود که خانمتان کمتر از خانه بيرون برود و علاوه بر سالم ماندن، هر روز هم از خيابان گردي ، خرج برايت نمي تراشد!


جوان گفت: اين همه به کنار، ولي شنيده ام که عقل درستي هم ندارد!
پيرزن گفت: اي واي، شما مرد ها چقدر بهانه گير هستيد، پس يعني مي خواستي عروس به اين نازنيني، اين يک عيب کوچک را هم نداشته باشد

avatar
spider
کاربر خیلی فعال لاک پشتی
کاربر خیلی فعال لاک پشتی

تشکر : 2

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

جوك و لطيفه هاي روزانه (ايستگاه لبخند) - صفحة 14 Empty رد: جوك و لطيفه هاي روزانه (ايستگاه لبخند)

پست من طرف farzadprogram 7/4/2010, 09:24

غضنفر چهار تا قالب صابون می‌خوره تا به مرز خودكفایی برسه!

از غضنفر می‌پرسن: بلدی پیانو بزنی؟! میگه: نه. ولی یه داداش دارم..... خب اونم! نه



به یارو می گن با وطن جمله بساز. میگه من رفتم حمام و تنم را شستم. می گن نه! با ط دسته دار. میگه اتفاقاً با طی دسته دار شستم!


غضنفر میگه : خدایا حالا که ابر میفرستی بارون نمیاری !

منم وضو میگیرم نماز نمیخونم !


یارو رو برای بار پنجم به جرم دزدی می‌برن دادگاه قاضی میگه: خجالت بکش این دفعه‌ی پنجمیه که میای دادگاه. طرف میگه: خودت خجالت بکش که هر روز اینجایی!


آرزو دارم خدا کنه این سالها به حق پنج تن الهی آمی


یارو رو برق 3 فاز می گیره پرت می کنه بلند می شه می گه: اگه مردین یه فاز یه فاز بیاین جلو


حيف نان ميخواد به دختره تيكه بندازه ميگه در قلب مني هرگز!


يارو می خوره به شیشه! داد مي زنه اه! چه هوای سفتی!


- بخورین، مهمانای عزیز، بخورین، نوش جان کنین! اگه وجدان مجدان هم نمی شناسین، صبح هم بیایین!



اين يکي به اون يکي دوتا انگشت نشون میده، میگه: این چند تاست؟

اون يکي ميگه: کدوم یکی!؟


يه افسر به يكي از سربازاش مي گه امشب از اول اين كوچه تا اون چراغ قرمز كشيك بده و فردا صبج هم بيا پاسگاه.

خلاصه فردا و پس فردا از سربازه خبري نيست روز سوم سربازه پريشون مياد پاسگاه.

افسر ازش مي پرسه: چرا اينقدر دير اومدي؟

سرباز مي گه: آخه اون کاميون از تهران مي رفت قم. چراغ قرمزي كه گفتيد، چراغ ترمز اون كاميون بود.



-------------------------------------------

جوک زیاد داشتم و با 80% سانسور انقدر موند ، دیگه شما قبول کنین D\'oh
farzadprogram
farzadprogram
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 2

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

جوك و لطيفه هاي روزانه (ايستگاه لبخند) - صفحة 14 Empty رد: جوك و لطيفه هاي روزانه (ايستگاه لبخند)

پست من طرف setareh 7/4/2010, 09:51

ممنون spider و farzadprogram عزيز.جالب بود
setareh
setareh
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 0

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

جوك و لطيفه هاي روزانه (ايستگاه لبخند) - صفحة 14 Empty رد: جوك و لطيفه هاي روزانه (ايستگاه لبخند)

پست من طرف پریسا 7/4/2010, 10:09

ممنون اقا فرهاد و اقا محمد و اقا فرزاد
و زکیه خانم جوک هی جالبی بود
avatar
پریسا
کاربر فعال لاک پشتی
کاربر فعال لاک پشتی

تشکر : 5

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

جوك و لطيفه هاي روزانه (ايستگاه لبخند) - صفحة 14 Empty رد: جوك و لطيفه هاي روزانه (ايستگاه لبخند)

پست من طرف Sahra 7/4/2010, 11:02

محمد جان و فرزاد عزیز
عالی بود.
اتفاقا گذاشتن جوک و مطالب طنز پاستوریزه خودش هنری است. پیروزی
دست شما درد نکنه. رز
avatar
Sahra
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 2

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

جوك و لطيفه هاي روزانه (ايستگاه لبخند) - صفحة 14 Empty رد: جوك و لطيفه هاي روزانه (ايستگاه لبخند)

پست من طرف فرهاد 7/4/2010, 11:48

فرزاد جان و محمد جان

دستتون درد نکنه


بابا شما هم زیز سر داشتین و رو نمی کردین ؟؟

lol! lol! lol!


يه افسر به يكي از سربازاش مي گه امشب از اول اين كوچه تا اون چراغ قرمز كشيك بده و فردا صبج هم بيا پاسگاه.

خلاصه فردا و پس فردا از سربازه خبري نيست روز سوم سربازه پريشون مياد پاسگاه.

افسر ازش مي پرسه: چرا اينقدر دير اومدي؟

سرباز مي گه: آخه اون کاميون از تهران مي رفت قم. چراغ قرمزي كه گفتيد، چراغ ترمز اون كاميون بود.


[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]
avatar
فرهاد
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 4

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

جوك و لطيفه هاي روزانه (ايستگاه لبخند) - صفحة 14 Empty رد: جوك و لطيفه هاي روزانه (ايستگاه لبخند)

پست من طرف farzadprogram 7/4/2010, 12:13

آقا فرهاد شرمنده نکنید ، به پای شما که نمیرسیم lol!
farzadprogram
farzadprogram
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 2

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

جوك و لطيفه هاي روزانه (ايستگاه لبخند) - صفحة 14 Empty رد: جوك و لطيفه هاي روزانه (ايستگاه لبخند)

پست من طرف spider 7/4/2010, 14:59

خواهش میکنم دوستان رز

بابا شما هم زیز سر داشتین و رو نمی کردین ؟؟

آقا فرزاد درست میگه!

به گرد پای شما نخواهیم رسید! lol!
avatar
spider
کاربر خیلی فعال لاک پشتی
کاربر خیلی فعال لاک پشتی

تشکر : 2

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

جوك و لطيفه هاي روزانه (ايستگاه لبخند) - صفحة 14 Empty رد: جوك و لطيفه هاي روزانه (ايستگاه لبخند)

پست من طرف setareh 7/4/2010, 15:47

از حيف نون مي پرسند چرا پرنده ها زمستان از شمال به جنوب پرواز مي کنن ؟ ميگه : آخه من امتحان كردم….. پياده خيلي راهه

از حيف نون مي پرسن كجاي تهران مي شيني مي گه هرجاخسته شدم!!!!


به حيف نون جلوی پمپ بنزين داشته سيگار ميكشيده، بهش ميگن: جلوی پمپ بنزین سيگار نكش.
ميگه: هه هه! من جلوي بابام هم سيگار ميكشم


حيف نون ميره ماشينشو بيمه كنه، آقاهه بهش ميگه ايشااله هيچوقت از بيمه‌تون استفاده نكنيد، تركه هم ميگه ايشااله تو هم از اين پوله خير نبيني
setareh
setareh
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 0

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

جوك و لطيفه هاي روزانه (ايستگاه لبخند) - صفحة 14 Empty رد: جوك و لطيفه هاي روزانه (ايستگاه لبخند)

پست من طرف setareh 7/4/2010, 15:50

توصيه هايي براي تمامي ماههاي سال ( طنز )
فروردين : تو که حال و حوصله سر و کله زدن با بچه هاي دماغوي فاميل رو نداري ... دلت هم واسه صنار سه شاهي عيدي که لک نمي زنه ... پس بگير توي اين هواي خوب راحت بخواب !

ارديبهشت : توي اين هوا راه مي افتي توي خيابون ، يکي ديگه هم ديدي هوايي شده بود راه افتاده بود توي خيابون ، بعد خب ... بهتون گير ميدن ها ...! دنبال درد سر نگرد ، راحت بگير بخواب !

خرداد : بيخودي ميري بيرون که چي ؟ مگه نمي خواي امتحان پايان ترم رو با گواهي پزشکي حذف کني ...؟ پس دنبال يه دکتر آشنا بگرد و بعدش تو خونه بخواب تا همه فکر کنند حالت بده ... !

تير : باز فصل ميوه شروع شد ... گيلاس که دل درد مياره ، هلو که گرونه ، هندونه بخوري سرديت مي کنه ، زرد آلو نفخ مياره ... مگه مرض داري خودتو مريض کني؟ ... خوب مثل بچه آدم بخواب !

مرداد : بيرون عين جهنم داغه ... تا مخت نيمرو نشده يه جاي خنک زير کولر پيدا کن بخواب ...!

شهريور : از ما گفتن ... اين آخرين فرصت خوابه ها ... پس فردا باز درس و کلاس و مصيبت ... از اين فرصت آخر واسه خوابيدن خوب استفاده کن ...!

مهر : حال و حوصله درس خوندن رو که نداري ؟ ... داري؟ ... پس واسه فرار از گير دادن هاي بابات بگير يه گوشه تو اتاقت تخت بخواب ...

آبان : ماه مزخرفيه ... بيرون که انگار قاتي دود ها يکم اکسيژن هم به کار بردن ... دوست داري تنگي نفس بگيري؟ ... حال داري بعد هربار بيرون رفتن بري حموم؟ ... بگير بخواب خلاص !

آذر : کي گفته زير باران بايد رفت ....؟ احمقانه ترين کار دنيا زير باران رفتنه ! يه جايي رديف کن يه پتو بکش رو خودت ، چرت مي چسبه ... نه؟

دي : ديگه خود اخبار هم داره ميگه به علت برف شديد اگه کار ضروري ندارين از خونه بيرون نياين ... پس بچه حرف گوش کني باش و تو خونه بخواب !

بهمن : تو روز خوش بيرون نبودي .. حالا تو سرماي زمستون ميخواي کجا بري ؟ الکي خودت رو گول نزن ... پس بخواب ديگه !

اسفند : همه دارن خونه تکوني ميکنن ... کلي اسباب اثاثيه بايد جابجا کني ... بهترين بهونه واسه از زير کار در رفتن چيه؟ ... بگير بخواب !!
setareh
setareh
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 0

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

جوك و لطيفه هاي روزانه (ايستگاه لبخند) - صفحة 14 Empty رد: جوك و لطيفه هاي روزانه (ايستگاه لبخند)

پست من طرف الهام 7/4/2010, 16:27

ستاره جون توصیه هات خیلی باحال بودن [ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]
الهام
الهام
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 117

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

جوك و لطيفه هاي روزانه (ايستگاه لبخند) - صفحة 14 Empty رد: جوك و لطيفه هاي روزانه (ايستگاه لبخند)

پست من طرف فرهاد 7/4/2010, 23:59

به به

دست شما درد نكنه ستاره خانم عزيز



lol! lol! lol!




آقا محمد و فرزاد جان

بابا مگه من چي ميگذارم كه از مال شما بهتر باشه ؟همش خوبه و بامزه

زحمت كشيدين
lol! lol! رز رز
avatar
فرهاد
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 4

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

جوك و لطيفه هاي روزانه (ايستگاه لبخند) - صفحة 14 Empty رد: جوك و لطيفه هاي روزانه (ايستگاه لبخند)

پست من طرف فرهاد 7/5/2010, 00:51

فوتبال در بهشت

دو پیرمرد ٩٠ ساله، به نامهاى بهمن و خسرو، دوستان بسیار قدیمى بودند. هنگامى که بهمن در بستر مرگ بود، خسرو هر روز به دیدار او می رفت.

یک روز خسرو گفت: «بهمن جان، ما هر دو عاشق فوتبال بودیم و سالهاى سال با هم فوتبال بازى می کردیم. لطفاً وقتى به بهشت رفتى، یک جورى به من خبر بوده که در آن جا هم می شود فوتبال بازى کرد یا نه؟»

بهمن گفت: «خسرو جان، تو بهترین دوست زندگى من هستى. مطمئن باش اگر امکانش بود حتماً بهت خبر می دهم.»

چند روز بعد بهمن از دنیا رفت. یک شب، نیمه هاى شب، خسرو با صدایى از خواب پرید. یک شیء نورانى چشمک زن را دید که نام او را صدا می زد: خسرو، خسرو...

خسرو گفت: کیه؟

منم، بهمن.

تو بهمن نیستى، بهمن مرده!

باور کن من خود بهمنم...

تو الان کجایی؟

بهمن گفت: در بهشت! و چند خبر خوب و یک خبر بد برات دارم.

خسرو گفت: اول خبرهاى خوب را بگو.

بهمن گفت: اول این که در بهشت هم فوتبال برقرار است. و از آن بهتر این که تمام دوستان و هم تیمی هایمان که مرده اند نیز اینجا هستند. حتى مربى سابقمان هم اینجاست. و باز هم از آن بهتر این که همه ما دوباره جوان هستیم و هوا هم همیشه بهار است و از برف و باران خبرى نیست. و از همه بهتر این که می توانیم هر چقدر دلمان می خواهد فوتبال بازى کنیم و هرگز خسته نمی شویم. در حین بازى هم هیچ کس آسیب نمی بیند.

خسرو گفت: عالیه! حتى خوابش را هم نمی دیدم! راستى آن خبر بدى که گفتى چیه؟

بهمن گفت: مربیمون براى بازى جمعه اسم تو را هم توى تیم گذاشته!



lol! lol!
avatar
فرهاد
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 4

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

جوك و لطيفه هاي روزانه (ايستگاه لبخند) - صفحة 14 Empty رد: جوك و لطيفه هاي روزانه (ايستگاه لبخند)

پست من طرف فرهاد 7/5/2010, 00:55

بهترین جوک جهان

بهترين جوك جهان انتخاب شد.اين جوك در بزرگترين طرح علمي پيرامون طنز انتخاب شده است قضيه از اين قرار است كه انجمن پيشبرد علم از كاربران اينترنت در سراسر جهان درخواست كرده بود كه بامزه ترين جوكي كه شنيده اند را برايش ارسال كنند. به گزارش رويتر 2 ميليون تن نظر دادند، اين نظرات مشتمل بر چهل هزار جوك شد و جوك ها از هفتاد كشور جهان براي اين انجمن ارسال شد. نتيجه انتخابات اين جوك بود:

دو شكارچي در جنگل بر روي درختها كمين كرده بودند. يكي از آنها از درخت سقوط كرد. شكارچي دوم احساس كرد دوستش كه از درخت سقوط كرده ، نفس نمي كشد و چشمانش باز و خيره مانده است.
او با موبايل با يك مركز اورژانس تماس مي گيرد و به فردي كه گوشي را برمي دارد مي گويد:
فكر مي كنم دوست من مرده است ، چكار بايد بكنم؟
طرف مقابل به آرامي مي گويد:
دلواپس نباش.
من مي توانم به تو كمك كنم.
ابتدا بايد مطمئن شويم كه مرده است
بعد از سكوتي كه حكمفرما مي شود صداي يك گلوله به گوش مي رسد. شكارچي دوم دوباره گوشي را برمي دارد و مي گويد: بسيار خب ، حالا چه كار بايد بكنم؟!


گورپال گوسال 31 ساله روان شناس برنده اين رقابت شد.


avatar
فرهاد
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 4

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

جوك و لطيفه هاي روزانه (ايستگاه لبخند) - صفحة 14 Empty رد: جوك و لطيفه هاي روزانه (ايستگاه لبخند)

پست من طرف فرهاد 7/5/2010, 02:56

حیف نون به سن بلوغ می رسه، دم در میاره!



حیف نون برای بار اول نماز خواند، گاوش مرد،
روز دوم نماز خواند، الاغش مرد،
روز سوم زنش گفت برام طلا می خری؟
گفت: خدا شاهده بلند می شم دو رکعت هم خرج تو می کنم!



اصفهانیه ماشین می خره، می ده تا براش جلدش کنند.



حیف نون اول محرم پشت ماشینش می نویسه: "خیلی از دستت دلخورم یزید!"



این یکی به اون یکی دو تا انگشت نشون می ده، می گه: این چند تاست؟
اون یکی می گه: کدوم یکی؟!



زن و شوهری داشتن با هم دعوا می کردند، شوهر می گه: من فقط به خاطر این که بابات پولدار بود باهات ازدواج کردم.
زنه می گه: باز تو یه دلیلی داشتی، من بدبخت چی؟



یه نفر در کندوی عسل رو بر می داره، می بینه یه زنبوره می گه اِهم!



حیف نون منچ بازی می کنه، مار نیشش می زنه!



یک روز حیف نون می ره نارنگی بخره، اسم نارنگی یادش نمی یاد. بعد می گه: "آقا به من 2 کیلو پرتقال کم باد بده!"







مزاح جالب پیامبر اکرم (ص) با امیرالمومنین(ع)
«نشسته بودند دور هم خرما می خوردند. هسته خرماهایش را یواشکی می گذاشت جلوی علی(ع). بعد از مدتی گفت: «پرخور کسی است که هسته خرمای بیشتری جلویش باشد.» همه نگاه کردند. جلوی علی(ع) از همه بیشتر بود. علی(ع) گفت: «ولی من فکر می کنم پرخور کسی است که خرماهایش را با هسته خورده.» همه نگاه کردند. جلوی پیامبر(ص) هسته خرمایی نبود.»

avatar
فرهاد
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 4

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

جوك و لطيفه هاي روزانه (ايستگاه لبخند) - صفحة 14 Empty رد: جوك و لطيفه هاي روزانه (ايستگاه لبخند)

پست من طرف فرهاد 7/5/2010, 03:05

هوش ایرانی


یک ایرانی داخل بانکی در نیویورک شد، نزد کارشناس بانک رفت و گفت که برای مدت دو هفته قصد سفر

تجاری به اروپا رو داره و به همین دلیل نیاز به یک وام فوری به مبلغ 5000 دلار داره. کارشناس نگاهی به تیپ

و لباس موجه مرد کرد و گفت که برای اعطای وام نیاز به قدری وثیقه و گارانتی داره و مرد هم سریع دستش

رو توی جیبش کرد و کلید ماشین فراری جدیدش راکه دقیقا جلوی در بانک پارک کرده بود به کارشناس داد و

رئیس بانک هم پس از تطابق مشخصات مالک خودرو، بالاخره با وام آقا موافقت کرد، آن هم فقط برای دو

هفته، کارمند بانک هم سریع کلید ماشین گران قیمت را گرفت و ماشین رو به پارکینگ بانک در طبقه پائین

انتقال داد.


مرد بعد از دو هفته همان طور که قرار بود برگشت 5000 دلار + 15.86 دلار کارمزد وام را پرداخت کرد.

کارشناس رو به مرد کرد و از قول رئیس بانک گفت: از این که بانک ما رو انتخاب کردید متشکریم، ما چک

کردیم ومعلوم شد که شما یک میلیونر هستید. سوالی که برای من پیش اومده اینه که با این همه ثروت

چرا به خودتون زحمت دادین که 5000 دلار از ما وام بگیرید؟


آقای ایرانی یه نگاهی به کارشناس کرد و گفت: تو فقط به من بگو کجای نیویورک می تونم ماشین 250 هزار

دلاری رو برای 2 هفته با اطمینان خاطر و فقط با 15.86 دلار پارک کنم
؟

avatar
فرهاد
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 4

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

جوك و لطيفه هاي روزانه (ايستگاه لبخند) - صفحة 14 Empty رد: جوك و لطيفه هاي روزانه (ايستگاه لبخند)

پست من طرف فرهاد 7/5/2010, 03:09

همه چیز اون طور که به نظر می رسه نیست

یک روز توی پیاده رو به طرف میدان تجریش می رفتم، از دور دیدم یک کارت پخش کن خیلی با کلاس، کاغذهای رنگی قشنگی دستشه، ولی به هر کسی نمی ده!
خانم ها رو که کلا تحویل نمی گرفت و در مورد آقایون هم خیلی گزینشی رفتار می کرد و معلوم بود فقط به کسانی کاغذ رو می داد که مشخصات خاصی از نظر خودش داشته باشند، اهل حروم کردن تبلیغات نبود...
احساس کردم فکر می کنه هر کسی لیاقت داشتن این تبلیغات تمام رنگی گرون قیمت رو نداره، لابد فقط به آدمهای باکلاس و شیک پوش و با شخصیت می ده! از کنجکاوی قلبم داشت می اومد توی دهنم...!!!
خدایا، نظر این تبلیغاتچی خوش تیپ و با کلاس راجع به من چه خواهد بود؟! آیا منو تائید می کنه؟!
کفشهامو با پشت شلوارم پاک کردم تا مختصر گرد و خاکی که روش نشسته بود پاک بشه و کفشم برق بزنه! شکم مبارک رو دادم تو و در عین حال سعی کردم خودم رو بی تفاوت نشون بدم! دل تو دلم نبود. یعنی منو می پسنده؟ یعنی به من هم از این کاغذهای خوشگل می ده...؟!
همین طور که سعی می کردم با بی تفاوتی از کنارش رد بشم با لبخند نگاهی بهم کرد و یک کاغذ رنگی به طرفم گرفت و گفت: "آقای محترم! بفرمایید"
قند تو دلم آب شد! با لبخندی ظاهری و بدون دستپاچگی یا حالتی که بهش نشون بده گفتم: ا ِ، آهان، خوب چرا من؟ من که حواسم جای دیگه بود و به شما توجهی نداشتم! خیلی خوب، باشه، می گیرمش ولی الآن وقت خوندنش رو ندارم!" کاغذ روگرفتم...
چند قدم اونورتر پیچیدم توی قنادی و اونقدر هول بودم که داشتم با سر می رفتم توی کیک تولدی که دست یک آقای میانسال بود! وایسادم وبا ولع تمام به کاغذ نگاه کردم، نوشته بود:

به پایین صفحه مراجعه کنید!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
دیگر نگران طاسی سر خود نباشید، پیوند مو با جدیدترین متد روز اروپا و امریکا!




اين مطلب آخرين بار توسط farhad666 در 7/5/2010, 03:42 ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
avatar
فرهاد
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 4

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

جوك و لطيفه هاي روزانه (ايستگاه لبخند) - صفحة 14 Empty رد: جوك و لطيفه هاي روزانه (ايستگاه لبخند)

پست من طرف فرهاد 7/5/2010, 03:14

خاطره ای از حسین رضا زاده

رضا رشید پور مجری توانمند صدا و سیمای کشورمان در ادامه یکی از یادداشت های خود با عنوان ' عجیب اما واقعی' که در وبلاگ شخصی اش - فقط چند خط - منتشر کرده است به نقل خاطره ای خواندنی از حسین رضا زاده از زبان هادی ساعی پرداخته که خواندن آن خالی از لطف نیست.
بر اساس این گزارش رشید پور در این مطلب چنین نقل کرده است:


حسین رضازاده از المپیک بر گشته بود. هر کسی می خواست خودی نشان بدهد و از او تقدیر کند. کارخانه ها و شرکت ها از هم سبقت می گرفتند. سایپا تصمیم گرفته بود یک ماکسیما به رضا زاده بدهد. مراسمی برگزار کردند. من هم دعوت بودم. گروه موزیک ارتش سرود ملی زد و قرآن تلاوت شد و مدیرعامل وقت سایپا (مهندس قلعه بانی) روی صحنه رفت و کلی از سجایای اخلاقی جهان پهلوان حسین رضا زاده تعریف کرد. مجری برنامه از حاضران خواست که چند دقیقه به محوطه باز تالار بروند تا کلید خودرو در حضور عکاسان و خبرنگاران به رضازاده هدیه شود. حالا جمعیتی نزدیک به هزار نفر کنار ماکسیما ایستاده ایم تا قلعه بانی کلید را به رضازاده بدهد. فلاش مکرر دوربینها این صحنه را ثبت می کنند...
حسین کلید را گرفت و سوار ماشین شد. چند دورمقابل دوربینها چرخید و از درب محوطه بیرون رفت. گفتند لابد رفت تا ماشین را امتحان کند و الان بر می گردد . هزار مهمان و خبرنگار و مدیران سایپا نزدیک به یک ساعت چشمشان به در خشک شد ولی جهان پهلوان بر نگشت!
کمی نگران شدم و به موبایلش زنگ زدم. بلافاصله گوشی را بر داشت. پرسیدم که حسین کجا رفتی آخه؟ اینها همه منتظرند... با خونسردی کامل گفت "من الان تو راه اردبیلم... ازشون تشکر کن... بگو ماشین خوبیه... دستشون درد نکنه"

هم به شدت تعجب کرده بودم و هم از ته دلم می خندیدم!

avatar
فرهاد
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 4

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

جوك و لطيفه هاي روزانه (ايستگاه لبخند) - صفحة 14 Empty رد: جوك و لطيفه هاي روزانه (ايستگاه لبخند)

پست من طرف فرهاد 7/5/2010, 03:15

شعر: من عاشق زن های پیرم




بر خلاف عاشقان من عاشق زنهاي پيرم
عهد كردستم كه غير از پيرزن ياري نگيرم

شاعران دردام زلف خوشگلان افتند دائم
ليك من بر موي اسپيد كهن سالان اسيرم

من مگر ديوانه ام گردم به گرد خوبرويان
كز ادا و غمزه و اطوارشان هر دم بميرم

نوجوانان تازه كار و قيمت عاشق ندانند
قدر من دانند پيران و شوندي دستگيرم

بر وفاي خوبرويان نيست هرگز اعتباري
كز غرور و كبر پندارند ناچيز و حقيرم

هيچ ديدستي كه كس گيرد گلاب از غنچه ي گل؟
غنچه چون گل گشت آيد خود گلابش چون عبيرم

از شراب نو حذر كن غير از دردسر ندارد
من شراب كهنه نوشم خود نصيحت كرده پيرم

دلبر نو باوه هرشب سينما خواهد زچاكر
رستوران گر دير گردد مي كند خورد و خميرم

كيف خواهد عطر خواهد چتر خواهد يار خوشگل
‌پيرزن با نان و ديزي سازد و كهنه حصيرم

avatar
فرهاد
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 4

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

صفحه 14 از 18 الصفحة السابقة  1 ... 8 ... 13, 14, 15, 16, 17, 18  الصفحة التالية

بازگشت به بالاي صفحه

- مواضيع مماثلة

 
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد