تاریخ باستانی ایران زمین
صفحه 2 از 7 • 1, 2, 3, 4, 5, 6, 7
رد: تاریخ باستانی ایران زمین
زوريه .[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]اتفاقا براي پسري به سن تو لازمه كه اين اطلاعات رو داشته باشي
فرهاد- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 4
چشم
و آقا محمد شما الان وقت جمع آوری اطلاعات عمومیتون هست نه 20 سال دیگه که زندگی دیگه وقتی واسه مطالعه نمیذاره :
و به قول آقا فرهاد :واقعا زوریه چون هرچی مطالعه بیشتر باشه محدوده سلولهای خاکستری بیشتر رشد میکنه و هم دیرتر یاشاید اصلا به الزایمر مبتلا نشید, مغز اینقدر ظرفیتش زیاده که اگه تموم علوم دنیا رو بیاموزید بازم توانایی کسب اطلاعات بیشت رو علوم دیگه روداره :\m/:
واسه خودت اگه دوست داری یه سالنامه یا دفتر بردارو اطلاعات عمومیتو که میشنوی یا میخونی یا میبینی واردش کن من الان یه سالنامه 210 صفحه ای کوچیک با یه سالنامه بزرگ نصفه نوشتم البته عکسای مربوطه رو میکشم(شمای کلی به عنوان راهنمای دقیقتر) اونوقت ذهن ترغیب به یادگیری بیشتر میشه....
بعدشم لازم نیست که تمام مطالبو جز به جز وارد کنی نکات کلیدی رو یادداشت کن که مثل راهنما باشه مثل یه آدرس و قبل نت برداری تیتروار ولی دقیق مطالعه کن...
(اگه دوست داشتی امتحانش ضرر نداره )
جالب میشه
موفق باشی :\m/:
samira- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
آیا میدانستید 1
حتما برای عزیزانی که علاقه مند به تاریخ ایران باستان هستند پست های جدیدی میزارم فقط اگر دیر شد من دانشگاهمو دسترسی زیاد به اینترنت ندارم ولی حتما درباره ایران باستان میزارم
*آیا میدانستید1*
آیا می دانستید مسواك باید حداقل ۲ متر با دستشوئی فاصله داشته باشد
آیا می دانستید عقربه بزرگ ساعت با سرعت ۰.۰۰۰۰۰۲۷۵ مایل بر ساعت حركت می كند
آیا می دانستید تا قبل از سال ۱۹۸۲ چیزی به اسم نوشابه رژیمی وجود نداشت
آیا می دانستید بعضی از قالیچه های ایرانی ۵۰۰ سال طول می كشد تا از بین بروند
آیا می دانستید هر ساله در شب هالووین بیشتر از ۲,۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰ دلار شیرینی فروخته می شود
آیا می دانستید برای اینكه ۷۰۰ گرم به وزن شما اضافه بشه باید ۹ كیلو سیب زمینی بخورید
آیا می دانستید كالبد شكافی انسانهای جدید بسیار بیشتر از انسانهای قدیمی طول میکشد
آیا می دانستید شیرینی تنها مزه ای است كه جنین در رحم مادر هم می فهمد
آیا می دانستید زنبور عسل ۵ چشم دارد كه ۲ تا اصلی در بغل سر و ۳ تا بر روی سر اون قرار داره
آیا می دانستید ۲۰ درصد اب شیرین جهان میان امریكا و كانادا قرار دارد.
آیا می دانستید بهترین شكارچی در خشكی خرس قطبی است.
آیا می دانستید خرس قطبی هنگامی كه روی دو پا میایستد حدود ۳ متر است
آیا می دانستید در بین انواع خرس ، خرس پاندا بزرگترین جمجمه را دارد
آیا می دانستید خرس با تمام سنگینی خود میتواند با سرعت ۵۰ كیلومتر در ساعت بدود
آیا می دانستید حس بویایی خرس تقریبا ۱۰۰ برابرقوی تر از انسان است
آیا می دانستید خرس نوزاد ۶۰۰ بار از مادر خود كوچكتر است
آیا می دانستید كوههای الپ در سال حدود یك سانتیمتر بلند میشوند
آیا می دانستید بیماری قند اولین عامل كوری در مردم جهان است
آیا می دانستید گرده گل هرگز فاسد نمیشود
آیا می دانستید دانشمندان دریافته اند که مورچه همچون انسان صبح ها خمیازه میکشند
آیا می دانستید ویروس عامل انفلوانزا بیش از ۲۰۰ نوع دارد
آیا می دانستید هیتلر از مکانهای بسته بسیار وحشت داشت
آیا می دانستید فنلاند از ۱۷۹ هزار و ۵۸۵ جزیره تشكیل شده است
آیا می دانستید زنبور از بوی عرق بدش میاید و به كسی كه بدنش بو دهد یا عطر زده باشد حمله میكند
آیا می دانستید رنگ سفید برای زنبور عسل ارامش دهنده و رنگ قهوه ای ناراحت كننده است
آیا می دانستید انسان با خوردن ۲۰ نیش از زنبور عسل در ان واحد خواهد مرد
آیا می دانستید بدن زنبور داران میتواند بیش از ۱۰۰ نیش زنبور عسل را تحمل كنند
آیا می دانستید زنبور بی نظمی را دوست ندارد، اگر جلوی كندوی انها بایستید شما حمله خواهند كرد
آیا می دانستید سختی اب مشابه سختی بتن است
آیا می دانستید رعد و برقی به طول ۶.۱ كیلومتر دارای برقی كافی برای روشن كردن ۱ میلیون لامپ است
آیا می دانستید هنگام صحبت برای بیا ن هر كلمه ۷۲ ماهیچه به كار گرفته میشود
آیا می دانستید خون میگوها ابی رنگ است، عنكبوتها خونی روشن و شفاف دارند
آیا می دانستید دانه نوعی درخت غول پیكر از خانواده كاج فقط ۰.۰۰۵ گرم وزن دارد
آیا می دانستید ۸۵% گیاهان در اقیانوسها رشد میكنند
آیا می دانستید تنها چیزی كه در اسید حل نمیشود الماس است و فقط خیلی زیاد ان را از بین میبرد
آیا می دانستید زرافه تازه متولد شده ۲ متر قد دارد
آیا می دانستید در تقسیمات لشگری به ده هزار سرباز ، تومان گفته و فرمانده انرا امیر تومان می نامند
آیا می دانستید تقریبا ۱۱ ساعت و ۱ ربع بعد از ظهر شرعی اخر وقت نماز مغرب و عشا است
آیا می دانستید از دست دادن تنها ۱٪ از اب بدن موجب تشنگی میشود
آیا می دانستید شما به طور متوسط ۱۵۰۰۰ بار در روز پلک میزنید
آیا می دانستید حدود ۱۳٪ مردم چپ دست هستند . این رقم در گذشته ۱۱ ٪ بود
آیا می دانستید دو سوم وزن بدن از اب تشکیل شده که ۹۲٪ خون ۷۵٪ مغز ۷۵٪ عضلات از اب تشکیل شده اند
آیا می دانستید خورشید ۳۳۰,۳۳۰ مرتبه بزرگتر از زمین است
آیا می دانستید هر انسان میتواند ۱ دقیقه نفس خود را حبس کند و رکوردش در جهان ۸.۵ دقیقه است
آیا می دانستید در ۱۵۰ سال گذشته قد افراد در کشور های صنعتی ۱۰ سانت رشد داشته است
آیا می دانستید هر تكه كاغذ را نمی توان بیش از ۹ بار تا كرد
آیا می دانستید ۷۵٪ جرم اتمفسردر ۱۰ كیلومتر ضخامت پائین جو قرار گرفته است.
آیا می دانستید تغییر فاصله زمین و خورشید تاثیری بر دما ندارد بلكه زوایه تابش خورشید موثر است.
آیا می دانستید تبخیر از سطح خاك عمده ترین منبع هدررفت اب بصورت تبخیر در ایران است.
آیا می دانستید بر هر سانتی متر از سطح زمین ۱۰۵ كیلو گرم هوا وجود دارد.
آیا می دانستید در فصل زمستان در مناطق سردسیر لیمنوگراف از كار انداخته و از اشل استفاده می كنند
آیا می دانستید به ازای هر ۱ ٪ افزایش نمك محلول در اب ۱ ٪ از شدت تبخیر كاسته می شود
آیا می دانستید اگر تمام یخهای قطبی ذوب شوند اب دریاها ۱۴ متر بالا می اید.
آیا می دانستید بیشترین قربانیان سیل زنان و سپس كودكان هستند.
آیا می دانستید در سالهای اتی جنگهائی بر سر اب در جهان رخ خواهد داد
آیا می دانستید ارتفاع تبخیر در ایران ۲ متر و ارتفاع متوسط بارندگی ۲۴ سانت است
آیا می دانستید اعصابی که در بدن شما وجود دارند به اندازه فاصله زمین تا ماه است
آیا می دانستید دراز ترین ناخن دست دنیا مربوط به زنی امریکایی است که هر ناخن او ۶ متر است
آیا می دانستید در یک سانتی متر از پوست شما ۱۲ متر عصب و ۴ متر رگ و مویرگ وجود دارد
آیا می دانستید رشد کودک در بهار بیشتر است
آیا می دانستید در امریکا سالیانه ۸۵ میلیون تن کاغذ مصرف می شود
آیا می دانستید اسب ماده ۳۰ واسب نر ۳۶ دندان دارد
آیا می دانستید حس بویایی مورچه با حس بویایی سگ برابری می کند
آیا می دانستید زمان لازم برای اینکه اب اقیانوسها ۱ دور در چرخه هیدرولوژیكی بچرخد ۳۰۰۰ سال است
آیا می دانستید این زمان برای یخهای قطبی ۸۰۰۰ سال و برای ابهای زیر زمینی ۵۰۰۰ سال می باشد
آیا می دانستید فقط ۰.۱ ٪ از ابهای زمین قابل استفاده برای اشامیدن است
آیا می دانستید اقآیان روزانه ۴۰ تار مو وخانم ها ۷۰ تا موی خود را از دست می دهند
آیا می دانستید وزن اسكلت انسان بالغ ۱۳ تا ۱۵ كیلوگرم است
آیا می دانستید زرافه میتواند با زبانش گوشهایش را تمیز کند
آیا می دانستید اسبها در مقابل گاز اشك اور مصون اند
آیا می دانستید مساحت دریاچه ارومیه ۶ هزار کلیومتر مربع و عمیق ترین جای ان ۱۴ متر میباشد
آیا می دانستید نعناع سکسکه و تنگی نفس را شفا میدهد .
آیا می دانستید ۲۰۰ ویروس شناخته شده كه به دستگاه تنفس اثر و باعث سرماخوردگی میشوند.
آیا می دانستید دریای مدیترانه بین ۳ قاره اروپا ، اسیا و افریقا قرار دارد
آیا می دانستید جرم زمین هشتاد و یک برابر ماه است
آیا می دانستید انسان اولیه (ناندرتال ها) و اجداد اولیه انسان هر دو در یک زمان در اروپا بودند
آیا می دانستید وزن کره زمین ۶ * ۱۰ به توان ۱۸ كیلوگرم كه با F = G * M۱ * M۲ / R۲ بدست امده
آیا می دانستید نوزاد بیش از ۳۰۰ استخوان دارد که با رشد بعضی از انها به یكدیگر جوش می خورند
آیا می دانستید تقریبا یك سوم وزن یك زن و یك دوم وزن یك مرد را ماهیچه تشكیل می دهد
آیا می دانستید ۳۰ برابر جمعیتی که امروزه بر روی کره زمین است در زیر خاک مدفون اند
آیا می دانستید با یک مداد می توان خطی به طول ۵۶ کیلومتر کشید
آیا می دانستید عقرب ها تنها موجوداتی هستند که اشعه رادیو اکتیو تاثیری بر انها ندارند
آیا می دانستید عقرب ها دو دشمن دارند که یکی از انها یک نوع سار و دیگری مگس است
آیا می دانستید شیشه به ظاهر جامد به است ولی مایعی است که با سرعت بسیار کند حرکت میکند
آیا می دانستید اولین راه شوسه و زیر سازی شده در جهان توسط داریوش ساخته شد
آیا می دانستید نور میتواند در یک ثانیه ۷.۵ دور دور زمین بچرخد
آیا می دانستید اگر تمام رگهای خونی را در یك خط بگذاریم تقریبا ۹۷,۰۰۰ كیلو متر می شود.
آیا می دانستید سرعت صوت در فولاد ۱۴ بار سریعتر از سرعت ان در هوا ست.
آیا می دانستید وقتی مگس بر روی یك میله فولادی مینشیند به اندازه ۲ میلیونیم میلیمتر خم میشود
آیا می دانستید فشار در مركز خورشید تقریبا ۷۰۰ میلیون تن بر ۴,۵ متر مربع است.
آیا می دانستید طول عمر مردم سوید و ژاپن از دیگر ملل جهان بیشتر است.
آیا می دانستید داغ ترین نقطه زمین در دالول اتیوپی است که دمای هوا در سایه ۹۴ درجه است
آیا می دانستید ۱ لیتر سركه درزمستان سنگین تر از تابستان است.
آیا می دانستید ۶۰٪ از ماهواره های جهان نظامی و ۴۰٪ بقیه غیر نظامی است.
آیا می دانستید در هر ثانیه ۵۰۰۰ بیلیون بیلیون الکترون به صفحه TV برخورد میکند تا تصویر را ایجاد کند
آیا می دانستید یک بیلیون برابر با میلیون ضرب در میلیون است
آیا می دانستید شانس شبیه بودن دو اثر انگشت ۱ به ۶۴ میلیارد است
آیا می دانستید یک گالن روغن سوخته، میتواند تقریبا ۱ میلیون گالن اب تمیز را الوده کند
آیا می دانستید خوردن ۱ سیب اول صبح، بیشتر از قهوه باعث دور شدن خواب الودگی میشود
آیا می دانستید قدیمیترین ادامسی که جویده شده، متعلق به ۹۰۰۰ سال پیش بوده است
آیا می دانستید اسکیموها هم از یخچال استفاده میکنند، منتها برای محافظت غذا در مقابل یخ زدن
آیا می دانستید جویدن ادامس هنگام خورد کردن پیاز، مانع از اشکریزی شما میشود
آیا می دانستید در ۴۰۰۰ سال قبل، هیچ حیوانی اهلی نبود
آیا می دانستید به طور متوسط روزانه، ۱۲ نوزاد به خانوادههای اشتباه داده میشوند
آیا می دانستید هیچکس نمیداند چرا صدای اردکها اکو نمیشود
آیا می دانستید سس کچاپ در سال ۱۸۳۰ به عنوان یک دارو به فروش میرفته است
آیا می دانستید لئوناردو داوینچی ۱۰ سال طول کشید تا لبهای مونالیزا را نقاشی کند
آیا می دانستید وقتی پاهایت را ارام بالا بیاوری و به پشت بخوابی، در ماسه فرو نمیروی
آیا می دانستید Stewardesses طولانیترین کلمهایست که میتوانید با دست چپ تایپش کنید
آیا می دانستید اکثر افراد در کمتر از ۷ دقیقه خوابشان میبرد!
آیا می دانستید یک انسان ۸ ثانیه بعد از قطع گردن هنوز به هوش است
آیا می دانستید سالی ۵۰۰ شهاب سنگ به زمین برخورد میکنند
آیا می دانستید خورشید روزی ۱۲۶,۰۰۰ میلیارد اسب بخار انرژی به زمین می فرستد
آیا می دانستید کوچکترین زمین فوتبال ساخته شده یک بیست هزارم یک تار مو است(نانو)
آیا می دانستید با دویدن می توان مسافر زمان بود و کسری از ثانیه از دیگران بیشتر عمر کرد
آیا می دانستید ۸۰% حرفهایی که در طول روز میزنیم باخودمان است
آیا می دانستید در واشنگتن بیشتر از مردمانش، تلفن وجود دارد.
آیا می دانستید ۵۶% افرادی که دست چپ هستند، تایپیستند
آیا می دانستید برای تولید ۱ لیتر بنزین ۲۳,۵ تن گیاه در گذشته مدفون شده است
آیا می دانستید هر ۱ دقیقه نسل یک موجود زنده منقرض میشود
آیا می دانستید داوینچی همزمان با یک دست مینوشت و با دست دیگر نقاشی میکشید
آیا می دانستید گوش و بینی در تمام طول عمر رشد میکنند
آیا می دانستید اب دریا بهترین ماسک صورت است
آیا می دانستید در ساخت برج ایفل ۲,۵ میلیون پیچ و مهره به کار رفته است
آیا می دانستید طول تمام رگهای بدن ما ۵۶۰ هزار کیلومتر است
آیا می دانستید بینی انسان قادر به تشخیص ۱۰,۰۰۰ نوع بو مختلف است
آیا می دانستید انرژی که خورشید در ۱ ثانیه تولید میکند برای مصرف ۱ میلیون سال زمین کافی است
آیا می دانستید غیر ممکن است که بتوانید با چشمان باز، عطسه کنید
آیا می دانستید ما در طول زندگیمان ۱۸ کیلو پوست میاندازیم
آیا می دانستید رنگ مورد علاقه ۸۰% از امریکاییها، ابی میباشد!
آیا می دانستید وقتی شخصی در سریلانکا سرش را از طرفی به طرف دیگر تکان میدهد، یعنی باشه
آیا می دانستید در این دنیا تعداد جوجهها از ادمها بیشتر است
آیا می دانستید دکمه # (فون) که روی کیبرد میباشد، «اکتُسرپ» خوانده میشود
آیا می دانستید نوارهای لاستیکی خیلی طول میکشد تا سرد شوند
آیا می دانستید «Dreamt» تنها کلمهایست که در زبان انگلیسی با mt تمام میشود
آیا می دانستید «یویو» اولین بار به عنوان یک سلاح در فیلیپین استفاده میشد
آیا می دانستید مغز در هنگام خواب فعالتر از وقتی است که تلویزیون میبینید
آیا می دانستید اگر مادران در زمان بارداری سیب به خصوص سبز استفاده کنند نوزادانشان زیبا میشوند
آیا می دانستید مادران باردار از انگور و جوانه گندم و امگا۳ استفاده کنند بچه های انها تیز هوش میشوند
آیا می دانستید خورشید در هر یك ثانیه ۴,۲۰۰ هزار تن جرم خود را بصورت انرژی در فضا منتشر می كند
آیا می دانستید خورشید فقط ۱ بر ۴۰,۰۰۰ جرم خود را از دست داده است.
آیا می دانستید ایران ۱۰۱۸ شهر دارد
آیا می دانستید پراب ترین رود ایران كارون در خوزستان است
آیا می دانستید بام ایران استان چهار محال بختیاری است
آیا می دانستید هر فردی در طول ۲۴ ساعت ۲۳ هزار بار نفس می كشد
آیا می دانستید تنها دریاچه اب شیرین ایران دریاچه پریشان در كازرون است
آیا می دانستید بلندترین نقطه ایران قله دماوند است
آیا می دانستید ۶۰ گاو قادر هستنددر عرض كمتر از ۱ روز ۱ تن شیر تولید كنند!
آیا می دانستید پروانه ها ۱۲۰۰ چشم دارند!
آیا می دانستید گربه و سگ می توانند راست دست یا چپ دست باشند.
آیا می دانستید خرس ها ۴۲ دندان دارند
آیا می دانستید لایه بیرونی پوست انسان هر ۲ هفته یکبار با سلولهای جدید تعویض میشود
آیا می دانستید ابتلای یک نوزاد به دیابت از طرف مادر دیابتی ۱.۵ ٪ و از طرف پدر دیابتی ۶ میباشد
آیا می دانستید بیشترین جراحیهای پلاستیک در اسپانیا انجام میشود
آیا می دانستید بیشترین عمل زیبایی در ایران انجام میشود
آیا می دانستید در بین ۹۱ کشور توسعه یافته جهان, ایران در فرار مغزها رتبه نخست را دارد
آیا می دانستید ایران دارای بیشترین فرهنگ غلط در جهان است
آیا می دانستید مردم فیلیپین به بیش از ۱۰۰۰ لهجه سخن میگویند
آیا می دانستید كلمه شاهراه از راهی كه كورش بین سارد پایتخت كارون و پاسارگاد احداث كرد گرفته اند
آیا می دانستید بیشترین روزنامه در چین به چاپ میرسد، روزانه ۱۰۰ میلیون یا ۱۰ ٪ روزنامه جهان
آیا می دانستید خلیج فارس ۵۰۰ هزار سال قدمت دارد
آیا می دانستید اردنی ها چاقترین مردمان دنیایند،۷۵٪ از خانم ها و ۶۰ ٪ اقایون اردنی چاق هستند
آیا می دانستید اولین مردمانی كه نخ را كشف كردند و موفق به ریسیدن ان شدند ایرانیان بودند
آیا می دانستید ۵۰ ٪ جمعیت جهان هیچگاه در طول حیات خود از تلفن استفاده نكرده است
آیا می دانستید مزه سیب، پیاز و سیب زمینی یکی ست و بخاطر بوی انهاست كه طعم متفاوتی دارند
آیا می دانستید ادولف هیتلر گیاهخوار بوده است
samira- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
آیا میدانستید2
آیا می دانستید اولین فردی که در اروپا اقامت گرفت یک زن ایرانی بود و بعد مساله اقامت خارجی ها مطرح شد
آیا می دانستید ایرانیان در انگلیس ثروتمندترین قشر جامعه هستند حتی ثروتمندتر از ملکه الیزابت
آیا می دانستید ایرانیان در آمریکا فرهیخته ترین افراد جامعه آمریکا هستند
آیا می دانستید رئیس کامپیوتر ناسا یک ایرانی هست
آیا می دانستید حدود ۲۵۰ ایرانی در ناسا محقق داریم
آیا می دانستید کورش کبیر بر جهان حکومت میکرد به نوعی قدرت جهان در دست ایران بود
آیا می دانستید سال ۲۰۰۱ در فرانسه سال ایران نام داشت
آیا می دانستید اگر ۳ قاره آسیا و آمریکا و آفریقا را به هم وصل کنیم ایران در مرکز جهان است
آیا می دانستید فرشته ها با سرعت نور حرکت میکنند و زمان بر انها کند میشود
آیا می دانستید انسان در سال ۳۰۰۰ قد متوسط ۲ متر و ۱۲۰ سال عمر و پوست قهوه ای خواهد داشت
آیا می دانستید وزن ۱ قاشق چایخوری از سیاه چاله ها ۲ میلیارد تن است بله ۲ میلیارد تن
آیا می دانستید یك سیاهچاله در كهكشان راه شیری است که هر ثانیه ۱۰۰۰ بار دور خود میچرخد
آیا می دانستید ضریب هوشی انسان های معمولی بین ۸۵ تا ۱۰۵ است
آیا می دانستید هر تار موی انسان میتواند تا وزن ۱۰۰ گرم رشد کند
آیا می دانستید بلندترین موی سر دنیا ۶ متر است
آیا می دانستید وزن موی سر هر فرد در طول عمرش با وزن ۲ فیل آفریقایی برابر است
آیا می دانستید چشم انسان معادل یک دوربین ۱۳۵ مگا پیکسل است
آیا می دانستید سریعترین عنکبوت دنیا دارای سرعت ۱۶ km در ساعت است که در افریقاست
آیا می دانستید یک انسان نهایتا میتواند با سرعت ۳۵ km در ساعت بدود
آیا می دانستید نوعی عنکبوت میتواند ۳۰۰ برابر وزنش را بلند کند
آیا می دانستید طول موج نور مرئی بین ۷۰۰ – ۴۰۰ نانومتر است
آیا می دانستید خورشید کوچکترین ستاره دنیا است
آیا می دانستید وقتی به خورشید نگاه میکنید صحنه ۸ دقیقه قبل از آن را مشاهده میکنید
آیا می دانستید زمین در آغاز پیدایش خود ۲۰۰۰ بار بزرگتر از حجم کنونی خود را داشته است.
آیا می دانستید مساحت سوراخ اوزون ۲۴ میلیون کیلومتر مربع یا به اندازه آمریکای شمالی
آیا می دانستید سالانه ۱.۳ میلیون متر مکعب چوب صرف چوبهای غذای خوری در چین میشود
آیا می دانستید در طوفان شن کویر بین ۶۰ تا ۲۰۰ میلیون تن شن جابجا میشود
آیا می دانستید ماموتها که ۱۰ هزار سال پیش منقرض شدند تا ۶ سالگی شیر مادرشان را میخوردند
آیا می دانستید شیارهاى کف دست کمکی براى بهتر گرفتن اشیاء است
آیا می دانستید جوانان هندی شادترین و ژاپنی افسرده ترین های جهانند
آیا می دانستید لاشخورها قادر به دیدن یك موش كوچك از ارتفاع ۴ كیلومتری میباشند
آیا می دانستید مردم فیلیپین به بیش از ۱۰۰۰ لهجه سخن میگویند
آیا می دانستید عمر مفید انسانها در کف دستشان نوشته شده است نگاه کنید ۸۱ – ۱۸ = ۶۳
آیا می دانستید مسن ترین انسان دنیا با ۱۴۲ سال سن الان در ایران زندگی میکند
آیا می دانستید به گفته صندوق پول جهان ایران در تورم رتبه ۵ جهان است و تا چند سال دیگر ۱ خواهد شد
آیا می دانستید ایران فلاتی به وسعت ۱/۶۴۸/۱۹۵ کیلومتر مربع است
آیا می دانستید گرانترین کفش دنیا ۱ میلیارد و ۷۰۰ میلیون تومان است
آیا می دانستید گرانترین سینمای خانگی ۲۱۰ میلیون تومان است
آیا می دانستید گرانترین بلندگوی جهان ۲۱۰ میلیون تومان قیمت دارد
آیا می دانستید گرانترین ساعت دنیا سویسی بوده و ۱ میلیارد تومان است
آیا می دانستید گرانترین ماشین دنیا یک الگانس که با الماس تزیین شده و بیش از ۱ میلیارد است
آیا می دانستید فاصله بین مچ دست تا ارنج برابر با طول کف پا است
آیا می دانستید مورچه ها هم شمردن بلدند و قدم هایشان را برای مسیر یابی میشمارند
آیا می دانستید یك نانومتر یك میلیاردیم متر یا حدوداً به طول ۱۰ اتم هیدروژن است
آیا می دانستید مصرف زغال اخته از تنگی عروق خون جلوگیری میكند
آیا می دانستید خورشید در مدار کهکشان شیری با سرعت ۹۰۰۰۰۰ کیلومتر در ساعت حرکت میکند
آیا می دانستید ادرار گربه زیر نور سیاه میدرخشد.
آیا می دانستید دوئل در پاراگوئه آزاد است به شرطی که طرفین خون خود را بر گردن بگیرند
آیا می دانستید هر بار که یک تمبر را میلیسید ۱۰.۱ کالری انرژی مصرف میکنید
آیا می دانستید فورییه ۱۸۶۵ تنها زمانی بود که ماه کامل نشد
آیا می دانستید کوتاهترین جمله کامل در زبان انگلیسی I am است
آیا می دانستید اگر یک ماهی قرمز را در یک اتاق تاریک قرار دهید، کم کم رنگش سفید میشود
آیا می دانستید در مصر باستان افراد روحانی تمام موهای بدن خود را میکندند حتی ابروها و موژهها
آیا می دانستید کوتاهترین جنگ در سال ۱۸۹۶ بین زانزیبار و انگلستان که ۳۸ دقیقه طول کشید
آیا می دانستید ۷۰% نفت استخراجی خاورمیانه از کانال سوئز می گزرد
آیا می دانستید قدمت جیرفت در ایران به ۵ هزار سال پیش باز میگردد و کهنترین قدمت کشور را در جهان دارد
آیا می دانستید بنای برج دوقولوی تیارت جهانی نیویورک توسط ۲ ایرانی بنا خواهد شد
آیا می دانستید مشاور وزیر بازرگانی امریکا یک ایرانی است
آیا می دانستید نام قدیم یونان ، هلاس بوده است
آیا می دانستید فقط قورباغه های نر قور قور می کنند
آیا می دانستید نام قدیمی اندونزی ، هندهلند بوده است
آیا می دانستید کشور ایران هفدهمین کشور وسیع دنیاست
آیا می دانستید مرد در قیاس با زن مىتواند حروف ریزترى را بخوانند.ولی شنوایى زن بهتر از مرد است
آیا می دانستید ۲۸٪ قاره آمریکا دست نخورده است. این میزان در مورد آفریقاى شمالى ۳۸٪ است
آیا می دانستید افراد باهوش داراى روى و مس بیشترى در موهایشان هستند
آیا می دانستید جوانترین پدر و مادر جهان یک زوج ۸ و ۹ ساله بودند
آیا می دانستید نخستین رمانى که توسط ماشین تایپ نوشته شد، تام سایر بود
آیا می دانستید در ۷۵% از خانواده های آمریكایی زنان مسئول رسیدگی به امور مالی خونه هستند
آیا می دانستید به طور میانگین هر فرد ۱۱۴۰ بار در سال تلفن میزند
آیا می دانستید سكس ۳۶۰ كالری از بدن رو در هر ساعت میسوزاند
آیا می دانستید در امریکا پول از كاغذ درست نشده بلكه از كتان ساخته شده
آیا می دانستید والت دیسنی از موش می ترسید
آیا می دانستید اعلامیه استقلال آمریكا بر روی كاغذهای ساخته شده با برگ حشیش نوشته شده
آیا می دانستید اگه یه دونه كشمش رو داخل شامپاین تازه بیندازید مدام بالا و پائین می ره
آیا می دانستید در سال ۱۹۹۶ ، ۳۱۵ مورد اشتباه در دیكشنری معروف Webster’s وجود داشت
آیا می دانستید شكلات بر عصب و قلب سگ تاثیر بد دارد،با کمی شكلات میتوان یك سگ را کشت
آیا می دانستید در كازینو های قماربازی las Vegas هیچ ساعتی وجود نداره
آیا می دانستید اسم Wendy برای خانمها از كتاب peter pan بیرون امده
آیا می دانستید ۱ قطره لیكور عقرب را دیوانه می كند و عقرب خودش را نیش می زند و می كشد
آیا می دانستید در انگلیس قدیم قانون بود كه شما نباید همسرتان رابا چیزی ضخیمتر از شصتتان بزنید
آیا می دانستید كتاب ركودهای گینس ،ركورددار دزدیده شدن از كتابخانه های عمومی می باشد
آیا می دانستید فضانوردان نباید قبل از رفتن به فضا لوبیا بخورند.چون باد شكم لباس فضا را خراب میکنه
آیا می دانستید مایع موجود در نارگیل نارس را می توان بجای پلاسمای خون استفاده كرد
آیا می دانستید درخت بلوط تا قبل از پنجاه سالگی میوه نمی دهد
آیا می دانستید اولین محصولی كه بر روی آن باركد زده شد آدامس Wrigley بود
آیا می دانستید تنها شاه دل در میان شاههای پاسور سبیل ندارد
آیا می دانستید زهره تنها سیاره ای است كه در جهت عقربه های ساعت بدور خودش می چرخد
آیا می دانستید بیشتر گرد و غبار موجود در منزل از پوست مرده ای است كه از بدن شما می ریزد
آیا می دانستید مروارید در سركه حل می شود
آیا می دانستید بالا بردن گاو از پله ها امكان پذیر است ،اما پائین آوردن انها از پله امكان ندارد
آیا می دانستید كواك اردك تنها صدایی است كه بازتابندارد و هیچ كسی هم دلیل آنرا نمی داند
samira- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
آیا میدانستید3
آ یا میدانستید که بدن انسان پنجاه هزار كیلومتر رشته عصبی دارد.
آیا میدانستید که در برج ایفل دو میلیون و نیم پیچ به كار رفته است.
آیا میدانستید طول رگهای بدن انسان پانصد و شصت هزار كیلومتر است
آیا میدانستید که هشت پا با وجود داشتن بدنی بزرگ میتواند از سوراخی به قطر پنج سانتیمترعبور كند.
آیا میدانستید که تنها موجودی كه میتواند به پشت بخوابد انسان است.
آیا میدانستید چشم سالم انسان میتواند ده میلیون رنگ را مختلف را ببیند و آنها را از یکدیگر تمیز دهد.
آیا میدانستید که فیل بالغ در روز بطور متوسط دویست و بیست كیلوگرم غذا و دویست لیتر آب مصرف میكند.
آیا میدانستید که اگر زنی به كوررنگی مبتلا باشد، فرزندان پسر اوكوررنگ میشوند.
آیا میدانستید كوههای آلپ در سال حدود یك سانتیمتر بلند میشوند.
آیا میدانستید که همه نوزادان میگو نر متولد می شوند و بعد از چند هفته بخشی از نوزادان به ماده تبدیل می شوند.
آیا میدانستید وزن كوه یخی متوسط الحجم بیست میلیون تن است.
آیا میدانستید حس بویایی انسان قادر به دریافت وتشخیص ده هزار بوی متفاوت است.
آیا میدانستید یك قطره آب دارای یك صد میلیارد اتم است.
آیا میدانستید که تعداد افرادی كه سالانه از نیش زنبور میمیرند بیشتر از كسانی است كه سالانه از نیش مار میمیرند.
آیا میدانستید که خورشید روزانه معادل صد و بیست و شش هزار میلیارد اسب بخارانرژی به زمین میفرستد.
آیا میدانستید که گرده گل هرگز فاسد نمی شود و از محدود مواد طبیعی است که تا زمان نا محدودی باقی می ماند.
آیا میدانستید که حس بویایی خرس تقریبا صد برابر قوی تر از انسان است.
آیا میدانستید که تا قرن پنجم میلادی متوسط عمر مردم اروپا از سی سال فراتر نمیرفت .
آیا میدانستید مغز فیزیكدان نابغه، آلبرت اینشتین پانزده درصد از حجم مغز انسان عادی بزرگتر بود.
آیا میدانستید تنها چیزی كه در اسید حل نمیشود الماس است و فقط خیلی زیاد آن را از بین میبرد.
آیا میدانستید که هنگام صحبت برای بیا ن هر كلمه هفتاد و دو ماهیچه به كار گرفته میشود.
آیا میدانستید که اگر تكثیر باكتری تا بیست و چهار ساعت ادامه یابد ، توده دو تنی از یك باكتری بوجود می آید.
آیا میدانستید یك میلیون سیاره به اندازه زمین در خورشید جای می گیرد.
آیا میدانستید که خرسها موجوداتی چپ دست هستند.
آیا میدانستید که هر یك لیتر بنزین معادل بیســــــــت و سه و نیم تــــــــن گیاهان مدفون شده در قرنها پیش است.
آیا میدانستید که آلباتوس که یک نوع مرغ دریایی ست بلندترین بالها را دارد فاصله دو نوک بالهای او تا دو متر میرسد و درضمن آنها می توانند در حال پرواز بخوابند.
آیا میدانستید کوه قره قوروم در هند بعد از کوه هیمالیا با تفاضل دویست و سه و هفت متر بلندترین کوه دنیا میباشد.
آیا میدانستید هر ساله حدود پانصد شهابسنگ نسبتا" بزرگ به زمین برخورد میكند.
آیا میدانستید 17 هزار نوع زنبور در جهان شناسایی شده است.
آیا میدانستید که بلندی شترمرغ به دو متر و نیم و وزنش به 90 کیلو میرسد.
آیا میدانستید که لاکپشت در بین جانوران جهان، طولانی ترین عمر را دارد و ممکن است تا150سال عمر کند.
آیا میدانستید که باز مهاجر، یا عقاب اردکی، تیز پروازترین پرنده است آنها می تواند دقیقه ای چهار تا هشت کیلومتر پرواز کند.
آیا میدانستید که مرغ زرین بال کوچکترین پرنده است وزن نوع سرخ گلوی بالغ آن کمتر از وزن یک دو ریالی است
آیا میدانستید که پروانه هرکول استرالیای که فاصله دو نوک بالهای آن در حالت گسترده سی و پنج سانتی متراست، بزرگترین پروانه جهان است.
آیا میدانستید نیروی نگهدارنده در پاهای عنكبوت که تعداد آنها هشت عدد می باشد، حتی بر روی یك سطح صاف و صیقلی به اندازه ای است كه قادر است وزنی معادل صد و شصت برابر وزن خود را تحمل كند.
آیا میدانستی کنه که حشره ای ریز است، میتواند یک سال تمام بدون غذا زنده بماند.
آیا می دانستید بیشترین سرعتی كه یك جسم می تواند در اثر سقوط آزاد داشته باشد حدود ۱۲۰ مایل در ساعت است و دیگر از این سرعت تجاوز نمی كند، دلیل این امر اصطکاک هوا میباشد.
آیا میدانستید که حداكثر سرعت لاك پشت های غول پیكر چهار و نیم متر در دقیقه است كه خرگوش این فاصله را در كمتر از نیم ثانیه می پیماید.
آیا میدانستید که مساحت سطح کره زمین ۵۱۵ میلیون کیلومتر مربع است دبا مقایسه با مساحت وسعت ایران میتوان نتیجه گرفت که ایران ۳۲/۰ ٪ از سطح زمین را تشکیل میدهد.
آیا میدانستید پل خواجو در زمان سلاطین صفویه در اصفهان ساخته شده است.
آیا میدانستید گوش و بینی در تمام طول عمر انسان در حال رشد میباشد و بزرگتر میشود.
آیا میدانستید نام پایتخت قرقیزستان بیشکک است و مساحت آن از استان کرمان کمتر است.
آیا میدانستید بیش از صد میلیــــــــارد کهکشان تا به اکنون در جهان شناسایی شده اند.
آیا میدانستید که اسب ماده سی دندان و اسب نر سی و شش دندان دارد.
آیا میدانستید که آب دریا بهترین ماسک زیبای پوست است، البته بخاطر منیزیم و املاح معدنی موجود در آب دریا میباشد.
آیا میدانستید که سیاره اورانوس پانزده قمر « ماه » دارد.
آیا میدانستید که زمین از حیث بزرگی پنجمین و از حیث فاصله با خورشید ، سومین سیاره منظومه شمسی است.
آیا میدانستید که کنگوکینشاسا همان کشور زئیر میباشد.
آیا میدانستید که زهر مار کبری بیشتر بر روی مراکز تنفسی اثر کرده و باعث خفگی صید میشود.
آیا میدانستید که بیشتر سردردهای معمولی از کم نوشیدن آب میباشد.
آیا میدانستید کشور بلغارستان از نصف استان کرمان هم کوچکتر است.
آیا میدانستید اندونزی چهارمین کشور پر جمعیت دنیا بعد از چین و هند و آمریکا می باشد.
آیا میدانستید که ایرانها روزانه بطور متوسط حتی نصف استکان هم شیر نــــــمیخورند.
آیا میدانستید که شواهد نشان داده است که انسان از هفتاد هزار سال پیش لباس بر تن میکرده است.
آیا میدانستید که انسانهای امروزی بطور متوسط شش سال از عمرش را تلویزیون نگاه میکند و شش سالش را هم صرف غذا خوردن میکنیم و یک سومش را هم میخوابد.
آیا میدانستید که نامهای قدیمی ترکیه ، روم شرقی و عثمانی بوده است.
آیا میدانستید که دود سیگار موجود در محیط بیشتر از مصرف مواد قندی در پوسیدگی دندانهای کودکان نقش دارد.
آیا میدانستید که پروانه ها، چشم های مرکب دارند که تعداد آنها گاهی به هجده هزار می رسد.
آیا میدانستید که بی رحم ترین حشره دنیــا حشره دعا خوان ماده است.هنگامی که حشـــره ماده از همسرش باردار می شود، به آن نیش می زند و همسر نیمه جان پس از جفتگیری غذای لذیـذی برای حشــــــــره ماده می شود.
آیا میدانستید که ما حتی در روزهای ابری هم در معرض اشعه بنفش خورشید می باشیم ، بین هفتاد تا هشتاد درصد از این نور میتواند به راحتی از ابرها ردّ شوند.
آیا میدانستید که یک نوع پشه وجود دارد که در ثاتیه هزار بار بال میزند.
آیا میدانستید که نمک از پنج هزار سال پیش در سفره ما انسانها بوده است.
آیا میدانستید که خطر بیماری قلبی و سرطان ریه در افراد غیر سیگاری كه در خانه در معرض دود سیگار اطرافیانشان هستند، بیست و پنج درصد بیشتراز دیگران است.
آیا میدانستید که ستارگان ابی داغتر از خورشید و قرمز ها سردتر از آن هستند.
آیا میدانستید که استرس تا 5 برابر سیستم ایمینی بدن را پایین میآورد.
آیا میدانستید که پیشانی انسان مرکز دمای انسان است یعنی اگر شما دمای پیشانیتان را تغییر دهید دمای بدنتان هم به همان انداره تغییر میکند این یکی از دلایلی است که وقتی ما می خواهیم ببینیم که آیا تب داریم یا نه دستمان را روی آن میگذاریم.
آیا میدانستید که اگر روند شیوع سرطان درهمین حد بماند حدود سی و پنج درصد احتمال دارد كه شمادر طول زندگی تان به یكی از انواع سرطان مبتلا شوید.
آیا میدانستید اگر تمام رگهای خونی را در یك خط بگذاریم تقریبا 97000 كیلو متر میشود .
آیا میدانستید که قویترین نیروهای دنیا بترتیب عبارتند از : نیروی هسته ای ، الكترو مغناطیس و نیروی جاذبه.
آیا میدانستید که 1,260,000,000,000,000,000,000 لیتر آب بروی كره زمین وجود دارد كه این مقدار در چرخه آب در گردش است
samira- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
آیا میدانستید4
آ یا میدانستید که زرافه تار صوتی ندارد و لال است و نمیتواند هیچ صدایی از خود در آورد.
آیا میدانستید که موشهای صحرایی چنان سریع تكثیر پیدا میكنند ،كه در عرض هجده ماه دو موش صحرایی قادرند یك میلیون فرزند داشته باشند.
آیا میدانستید که جنین بعد از هفته هفدهم خواب هم میتواند ببیند.
آیا میدانستید که گربه و سگ هر كدام پنج گروه خونی دارند و انسان چهار گروه
آیا میدانستید که روباهها همه چیز را خاكستری میبینند.
آیا میدانستید که اسبها در مقابل گاز اشك آور مصون اند.
آیا میدانستید که زرافه ایستاده وضع حمل میكند و نوزادش از فاصله 180 سانتی متری به زمین میافتد.
آیا میدانستید که 1300 كره زمین در سیاره مشتری جای می گیرد.
آیا میدانستید رود دجله به خلیج فارس میریزد.
آیا میدانستید که 85% گیاهان در اقیانوسها رشد میكنند.
آیا میدانستید که اولین تمبر جهان در سال 1840 در انگلستان به چاپ رسید.
آیا میدانستید که سریعترین پرنده شاهین است و میتواند با سرعت 200 كیلومتر در ساعت پرواز کند.
آیا میدانستید که اولین اتوموبیل را مظفرالدین شاه قاجار وارد ایران كرد.
آیا میدانستید که قدرت بینایی جغد 82 برابر قدرت دید انسان است.
آیا میدانستید که در شیلی منطقه ی صحرایی وجود دارد كه هزاران سال است در آن باران نباریده است.
آیا میدانستید هر 50 ثانیه یک نفر در دنیا به بیماری ایدز مبتلا میشود
آیا میدانستید که وزن اسكلت انسان بالغ سیزده تا پانزده كیلوگرم است.
آیا میدانستید که خرس قطبی هنگامی كه روی دو پا میایستد حدود سه متر است.
آیا میدانستید زرافه میتواند با زبانش گوشهایش را تمیز کند.
آیا میدانستید خرگوش و طوطی تنها حیواناتی هستند كه میتوانند بدون برگشتن اشیاء پشت سر خود را ببینند.
آیا میدانستید که اگر همه یخهای قطب جنوب آب شود بر سطح آب اقیانوسها هفتاد متر اضافه می شود و در این صورت یک چهارم خشکیهای کره زمین زیر آب میرود.
آیا میدانستید که كبد یا جگر تنها عضو داخلی بدن است كه اگر با عمل جراحی قسمتی از آن برداشته شود دوباره رشد میكند.
آیا میدانستید که میزان انرژی كه خورشید در یك ثانیه تولید میكند ، برای تولید برق مورد نیاز تمام كشورهای جهان به مدت یك میلیون سال كافی است.
آیا میدانستید هر عنكبوت تار ویژه خود را دارد و هیچگاه تارهای آنها به هم شبیه نیستند.
آیا میدانستید که اگر در یك سال هیچ یك از نسلهای یك جفت مگس نر و ماده از بین نروند ، حجم مگسهای متولد شده با حجم كره زمین برابر میشود.
آیا میدانستید که رودی در كامبوج شش ماه سال ازشمال به جنوب و شش ماه دیگر سال از جنوب به شمال جریان دارد.
آیا میدانستید که طول قد هر انسان سالم برابر هشت وجب دست خود اوست.
آیا میدانستید که سریع ترین عضله بدن انسان زبان است.
آیا میدانستید که شبكه چشم 135 میلیون سلول احساس دارد كه مسوولیت گرفتن تصاویر و تشخیص رنگها را بر عهده دارد.
samira- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
کاسی ها که بودند؟؟؟؟
پروفسور مینورسکی معتقداست که اینها مردمی از سرزمین شمالی بوده اند بنام کاشوها یا کاسیها که از قفقاز به سوی کوههای البرز سرازیر شده واز آنجا به منطقه کوهستانی زاگرس کوچ کرده اند و در این محل کم کم با تمدن بابلی و شوشی آشنا شده اند.گواه منشا قومی وجغرافیای کاسیها قریب به 5 کلمه و نام خاص است که با تر جمه اکدی در متون لغوی اشوری و بابلی محفوظ است و همچنین مقداری اسامی خاص که در اسناد تجاری و اقتصادی بابلی باقی مانده و کتیبه ی شاهان که مربوط به هزاره دوم پیش از میلاد به دست مارسیده است . اکنون می توان این حدس را بیشتر محتمل دانست که کاسیها قبیله ای بودند کوهستانی و پیشه دامداری داشتند وبه زبانی به با ایلامی قرابت داشت سخن می گفتند. نام کاسی به اشکال مختلف کاشی ( کاشو) ، کوسایی، کاسپین ( قزوین)، کاسیو، کار-کاسی، اکسایا ( نام قدیم همدان) و کاسیتریس به معنی قلع یا فلزی که در ناحیه کاسیها بدست می آید.
موسس سلسه کاسی شخصی بنام گانداش بود. وی توانست با نفوذ وتسلط بر بین النهرین (بابل) بربخش پایین دست دره دیاله که در عهد “ توپ لیاش” خوانده می شد تا 1726 پ م حکومت کند.
کاسیها قریب به 500 سال تسلط کاملی بر بین النهرین داشتند.
از پادشاهان وشهریاران کاسی می توان به :
1- آگوم بزرگ (1725-1704 پ.م)
2- کاش تی لیاش اول(1704-1683 پ-م)
3- اوشی (1682- 1674 پ.م)
4- ابی راتاش(اواسط قرن هفدهم پ.م)
5- اورشی تورماش (پایان قرن هفدهم پ.م)
از جمله شاهان برجسته کاسی می توان به آگوم بزرگ ملقب یه “ کاک رمه” ( به معنی شمشیر رحمت) خود را {خلف نورانی خداوند} و پادشاه کاسیها ، اکدیان و کشور پهناور بابل ،پادان و المان( حلوان) و پادشاه “گوتیان بی خرد ” برشمرد وی موسس سلسله نوین شاهان کاسی بابل در آغاز قرن شانزدهم بیش از میلاد بود.
مذهب و عقاید دینی کاسیها
تا کنون در خصوص مذهب وعقاید دینی کاسیها اطلاعات دقیقی بدست نیامده است بعضی محققان چون جرج کامرون امریکایی معتقد هستند که کاسیها قبل از تهاجم به بابل به روهی از ایزدان آنها معتقد بوده است وی همچنین برمنشا فققازی داشتن برخی ایزدان کاسی تاکید دارد در تائید این مطلب شیپاک را برابر با “ مردوک” خدای بابل ساه sah همان شمس و هوزا یا هودا huda همانند اداد هاربه مطابق با خدای انلیل inlil بابلی بوده است. با مشاهده برخی از ایزدان قوم کاسیت می توان تا حدودی به هویت و خاستگاه دینی آنان پی برد به این صورت که تعداد زیادی از خدایان آنها اسامی هندواروپایی دارند مانند ماروتاش که می توان آنرا با واژه ماروت هندی و سوریاش را با کلمه سوریای زبان سانسکری مقایسه کرد .
واژه اخیر را با هلیوس یونانی hlios و کلمه باگاس خدای کاسی را با گاس =(بگ و بغ فارسی) پارسی باستان از یک ریشه دانسته اند به احتمال زیاد این شواهد حکایت از وابستگی قومی وخویشاوندی کاسیان با اقوام آریایی دارد. گیریشمن از ایزد سروش و بانوی“ اشی” که در سر سنجاقهای لرستان تصویر شده است و در اشیاء مفرغی دو نمونه از خدایان سازندگان مفرغهای لرستان معرفی می کند که بعدا در شکا تکامل یافته خود وارد دین زردشت و فرهنگ قو آریایی شده اند.مذهب این مردمان برقدرت اسمانی تکیه داشت واساس این دین براعتقاد به خدای بزرگی که برموجودات آسمانی وفصول و تمام امور زندگی استیلا داشت مبتنی بود( پوپ)
از مهمترین خدایان کاسی:
• خدای کاشو( خدای قبیله و نیای کاسیان شمرده می شده است
• شیبارو یا شیمالی ( الهه قلل کوهستان)
• شوکامون یا شومو خدای آتش زیر زمینی و حامی سلام شاهی و هاربه و شیحو از خدایان معزز
• ومحترم بود
• ساخ یا شورشاش خدای خورشید کامول و الهه
• ایمیریا حامی خاندان شاهی
• شوکا مونا و سومالیا محافظ خاندان سلطنتی کاسی
samira- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
شکست کاسی ها از ایلامیان
کاسی ها در سال 1150 ق-م از ایلامی ها شکست خوردند و تا سال 1180 ق-م یعنی 500 سال حکومت کردند و به لرستان باز گشتند.و در این دوره شخصیت نژادی خود را حفظ نمودند ،کاسی ها 576 سال حکومت کردند در این مدت 36 پادشاه فرمانروایی کرد. مرکز حکومت کاسی ها در این سالها بابل بود از سال 1600 تا 1350 ق-م کاسی ها در بابل تنها یک جنگ پیروزمندانه علیه سرزمین دریا (دولت سومر) داشتند و زد خوردهای مختصری نیز با دولت آشور داشتند و میان پادشاه کاسی و آشوری صورت نامه ای بسته شد ایلام تسلط خود را بر بابل آغاز نمودکاسی ها به لرستان بازگشتند پس از بازگشت در طول هزاره اول پیش از میلاد از طرف غرب و بدست آشور یها مورد هجوم قرار گرفتند اما کاسی ها به عنوان یگکی از اعضای اتحادیه سه گانه اقوام غرب ایران با آنها متحد شدند و زمینه شکست دولت خونخوار آشور را برای استقرار دولت ماد فراهم نمودند .
اوج قدر ت ایلامی ها هزاره سوم و اوایل هزاره دوم پیش از میلاد بوده است . در اوج قدر ت ایلام زمین های کاسی ها در لرستان و ایلام تحت سلطه آنها بود .کاسی ها در حدود سال 1595 ق-م پس از بازگشت هیتی ها وارد بابل گردیدند و در پی آن سروری بابل بر ایلام ایان یافت . در سال 1324 تا 1345 ق-م شوش به دست کاسی ها افتاد.پس از فتح بابل و هممرز شدن با آشور برای توافق بر مرزها تا سال 1430 ق-م دو بار توفقنامه ای بسته شد .و بدین ترتیب بین النهرین به دو قسمت شمالی و جنوبی بخش گردید.در قرن 15 پیش از میلاد آشور کوشید به منطقه آراپ خور ( نزدیک کرکوک ) که نقش حفاظتی بر نامار داشت نفوذ کنند . پس از شکست شاه کاسی در قرن 14 پیش از میلاد از آشور مرزی از محل متقابل ناحیه پی لاسکی در کنار رود دجله از طریق منطقه آرمان (اورامان) به ناحیه اوگار در ساحل کشور لولوبی کشیده شد.دوره قدرت و فرمانروایی کاسی ها در طول هزاره دوم پیش از میلاد بود .
در حالی که در سال 1480 ق-م مشرق زمین در آتش جنگ می سوخت . شکست کاسیان در بابل توسط ایلامی ها صورت گرفت . شوتروک ناخونته و پسرش کوتیز ناخونته در حدود سال 1160 ق-م دولت آشور را شکست دادند و به بابل حمله کردند . آنها شهرهای بابل ،کیش ، اشنونا ، سیپ پار ، دو شروکین ، دو کوری گالزوی را تصرف کردند . و مجسمه ها و سنگ نوشته ها و لوحه ها را به شوش بردندکه تا حمله آشور بانی پال پادشاه آشور در شوش ماندند . پایان حکومت کاسی ها در سال 1150 در بابل صورت گرفت سپس شوتروک فرزندش کوتیز را به حکومت بابل برگزید و پس از آنها به قلمرو کاسیان در کوههای زاگرس حمله کردو نواحی لرستان ، کردستان ، دره رود دیاله را به تصرف خود درآورد . آنهابر نواحی شهرهاب کرند خانقین و جاده بزرگ بغداد کرمانشاه منطقه سر پل ذهاب و حلوان دست یافتند و به نواحی شهرهای کرکوک و سلیمانیه رسیدند و و دولت آشور را از مشرق زیر فشار قرار دادند و از نفوذ آشوری ها به سمت شرق جلوگیری کردند و در حدود سال 1150ق-م پس از کوتیز ایلام رو به ضعف نهاد. بابل با ایلام وارد جنگ شد . بابل در آغاز شکست خورد اما سر انجام ایلام را شکست داد و بر سرزمین آنها غلبه کرد. ماد ها در سال 612 ق-م دولت آشور را به طور کامل شکست دادند و شهر نینوا را گرفتند ..
samira- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
پادشاهان آلامتو(ایلام)
اونتاش گال
اونتاش گال در سال ۱۲۶۵ قبل از میلاد، به حکومت ایلام رسید و شهری جدید به نام اونتاش بنا کرد و در آن زیگورات برپا ساخت.
شوتروک ناخونته اول
شوتروک ناخونته اول به سال ۱۲۰۷ قبل از میلاد، به پادشاهی رسید و در آغاز با شاه بابل وارد جنگ شد و موفق شد که بابل را تصرف کند. شوتروک ناخونته فرمان به غارت بابل داد و تمام گنجینههای آن شهر را به شوش منتقل کرد.شوتروک ناخونته به سرزمین کاسیها هم تاخت و آنجا را نیز تصرف کرد. شوتروک ناخونته معابد بسیاری در همه شهرهای قلمرو خویش بنا کرد و چند شهر و روستا را آباد ساخت. شوتروک ناخونته در سال ۱۱۷۱ قبل از میلاد درگذشت.
شیلهک این شوشیناک
شیلهک این شوشیناک در سال ۱۱۶۵ قبل از میلاد؛ به سلطنت ایلام رسید و پس از آن به تجهیز سپاه پرداخت و تا ناحیه دیاله نفوذ پیدا کرد و به کرکوک رسید و بابل را محاصره نمود و به غنایم زیادی رسید. در میان این غنایم، لوح سنگی نارامسین و قانون حمورابی به معبد شوش تقدیم شد و سپس همه دره دجله و ساحل خلیج فارس و رشتهکوه زاگرس زیر سلطه او درآمد و همه ایران غربی متحد شده و نخستین شاهنشاهی در تسلط ایلام تشکیل گردید.شیلهک این شوشیناک در سال ۱۱۵۱ قبل از میلاد،درگذشت.
شوتروک ناخونته دوم
شوتروک ناخونته دوم به سال ۷۱۷ قبل از میلاد، به سلطنت ایلام رسید و کتیبهای در کوه نزدیک مالمیر بنا کرد و یک معبد کوچک هم ساخت. شوتروک ناخونته دوم در سال ۶۹۹ پیش از میلاد، درگذشت.
هالوشو
هالوشو در سال ۶۹۹ قبل از میلاد به پادشاهی ایلام رسید و به سرزمین اکد حمله کرد و شاه بابل را اسیر کرد و با خود به ایلام آورد و شخص دیگری را به پادشاهی بابل برگزید. در زمان هالوشو، بابل تابع ایلام شد. هالوشو،پسر سناخریب را به دام انداخت و او را به قتل رسانید و سناخریب هم پسر او را کشت و پس از آن مردم ایلام شوریدند و او را در سال ۹۶۳ قبل از میلاد، عزل کردند.
کودور ناخونته
کودور ناخونته در سال ۶۹۳ قبل از میلاد و پس از برکناری هالوشو، به سلطنت رسید و در این زمان آشور به ایلام حمله کرد. کودور ناخونته نتوانست در برابر حملات آشوریها مقاومت کند. آشوریها شرط صلح را برگشت بابل به قلمروشان قرار دادند اما کودور ناخونته نپذیرفت. ایلامیان به شهر ماداکتو در کرخه مهاجرت کردند. کودور ناخونته خود را به شهر هیدالو رسانید. کودور ناخونته پس از یک سال سلطنت به دست درباریانش در سال ۶۹۲ قبل از میلاد، کشته شد.
هوبان ایمنا
هوبان ایمنا در سال ۶۹۲ قبل از میلاد، به سلطنت رسید. در زمان او بار دیگر نزاع درگرفت و ایلام به طرفداری از امیر بابل که دستنشانده خود او بود، بر ضد آشور وارد مبارزه شد و جنگی درگرفت و کمی بعد سناخریب توانست بار دیگر بابل را تسخیر کند و ایلام را به سرزمینهای نخستینش بازگرداند.
خومبان ایگاش
خومبان ایگاش در سال ۶۸۸ قبل از میلاد، به شاهی رسید و به بابل حمله کرد و تا شهر سیپپار پیش رفت و آنگاه به شوش بازگشت و در سال ۶۷۴ جان سپرد.
اورتاکو
اورتاکو در سال ۶۷۴ قبل از میلاد، به شاهی نشست. اورتاکو با آشور روابط بازرگانی برقرار کرد. در این هنگام آشوربانیپال به مصر یورش برد و اورتاکو به بابل تاخت و آن شهر را تسخیر نمود.
هوبان هالتاش
هوبان هالتاش در سال ۶۴۰ قبل از میلاد، به شاهی رسید.در دوران حکومت او، آشوریان دوباره به ایلام حمله کردند و مادکتو را تصرف نمودند و با فتح این شهر آشوریان به کرخه آشوربانیپال دستور قتل هوبان هالتاش را صادر کرد و پادشاهی ایلام در سال ۶۳۱ قبل از میلاد،پایان یافت. راه یافتند. شوش پایتخت ایلام تسخیر گردید.
samira- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
قالی بهار خسرو چه بود؟؟؟
در مورد دوران پادشاهي ساسانيان اطلاعات بيشتري از مورخان و تاريخ نگاران باقيمانده است. گفته مي شود كه در تخت طاووس سي قطعه فرش وجود داشته كه هر يك براي سي روز سال بوده است و نيز چهار گونه فرش كه هر يك گوياي يك فصل سال بوده است. اما مهمترين فرش ساساني كه اطلاعات كاملي از آن توسط مورخان برجاي مانده فرش بهارستان معروف به بهار خسرو است گفته شده كه اين قالي را خسرو انوشيروان براي سرسراي كاخ ساساني در تيسفون سفارش داده بود. بر اساس اطلاعات گزارش شده توسط مورخان پس از حمله اعراب و تسخير مداين اين قالي به دست اعراب قطعه قطعه شد و بعنوان غنيمت بين سپاهيان تقسيم گرديد. ابوعلي مسكويه
( 421-320 هـ . ق) در كتاب تجارب الامم در مورد اين فرش ضمن شرح وقايع سال 16 هجري قمري چنين مي نويسد:
«سعد، چون از كار بهر كردن دستاوردهاي جنگ و جدا كردن پنج يك اش بپرداخت درباره فرش بهارستان و بهاي آن بپرسيد. براي آن بهايي نشناختند. پس از باران پرسيد، آيا مي پذيريد كه از چهار پنجم آن چشم پوشيم و آن را يكپارچه نزد عمر فرستيم تا با آن هرچه خواهد كند. چه در ميان خود بهر نتوانيم اش كرد. ياران گفتند: مي پذيريم، اگر چنين است هم در راه خدا ببخش. چنين شد كه آن را نزد عمر فرستادند. شصت گز در شصت گز به گسترده يك گريب بود. در نقش آن راهها مي ديدي كه از نگاره هاي گوناگون پديد شده بود و جويباري ا زگوهرها در بافت آن به كار برده بودند و ديري كه در ميانه به چشم مي خورد بر كناره هاي آن كشتزاري بود سرسبز و پرگياه. بر آن نگاره هايي كاشته بودند كه در خور زمستان بود آنگاه كه گلها بروند. هرگاه ميگساري مي خواستند بر آن مي نشستند و گفتي كه در بوستان به بزم نشسته اند. زمينش ، زمينه فرش را مي گويم، زربفت بود و نقش آن از گوهرها كه بر آن نشانيده بودند. تازيان نام قطف بر آن نهاده بودند. فرش را همينكه نزد عمر در مدينه آوردند عمر مردم را گرد كرده با آنان سخن راند و كار فرش را باز گفت و از ايشان راي خواست تا با آن چه كند. رايشان همساز نبود برخي تباه گفتند و آشوب كردند. برخي گفتند عمر خود بگيرد و از آن خويش كند. برخي به راي عمر را گذاشتند. پس آن فرش را تكه تكه كرد و در ميان ياران بهر كرد.»
محمدبن جرير طبري (224-310 هجري قمري) ماجراي فرش بهارستان را در كتاب خود به زيبايي نقل كرده، با توجه به زمان زندگي وي احتمالاً نقل او از اين فرش بيشتر حائز اهميت است و احتمالاً ديگر مورخان پس از وي كتاب او را ملاك قرار داده اند. وي نيز پس از توصيف قالي بهارستان در مورد سرانجام آن چنين مي گويد:
«پس از تقسيم غنايم توسط عمر وي گفت: درباره اين فرش چه راي مي دهيد؟
جماعت هم سخن شدند و گفتند اين را به راي تو واگذاشته اند راي تو چيست؟
اما علي گفت : اي امير مؤمنان كار چنان است كه گفتند. اما تأملي بايد كه اگر اكنون آن را بپذيري فردا كساني به دستاويز آن، به ناحق چيزها بگيرند عمر گفت: راست گفتي و اندرز دادي و آن را پاره پاره كرد و به كسان داد.»
در طي دهه هاي گذشته نظرات متفاوتي در مورد فرش بهارستان موسوم به بهار خسرو بيان شده كه برخي بيانگر ترديد در مورد فرش بودن آن مي باشند. برخي با توجه به اندازه اين فرش كه وزني بيش از دو تن را براي آن بوجود مي آورد. معتقدند كه اين فرش از نوع پرزدار نبوده و احتمالاً نوعي گليم بوده است. زيرا حمل و جابجايي آن غير ممكن مي گرديد. عده اي نيز بر اين باورند كه اين همه تزيينات طلا و گوهرهاي گرانقيمت، راه رفتن بر روي آن را غير ممكن مي سازد. حتي عده اي پا را فراتر نهاده و معتقدند اين چنين فرشي با اين ابعاد بر روي چه نوع دار قالي بافته شده؟ آيا يك دار قالي با چنين ابعادي در آن زمان وجود داشته است؟ و سوالاتي از اين قسم كه هر يك اصراري است بر انكار اين فرش بعنوان فرش پرزدار مطابق فرشهاي امروزي. در جواب اين افراد بايد گفت كه اصولاً تكنيك بافت فرش گره دار از قديمي ترين زمان كه ما از آن بي اطلاع هستيم و حداقل بر اساس يك سند تاريخي يعني قالي پازيريك كه عمر آن به بيش از 2500 سال قبل باز مي گردد. هيچ گونه تغييري پيدا نكرده است. در واقع حداقل 2500 سال از آخرين مراحل پيشرفت فنون و ابزار بافت مي گذرد. نوع گره ابزار و دار قاليبافي در فرش بافي امروز بي ترديد همان هايي است كه قالي پازيريك و ساير قاليهاي قبل و بعد از آن با آنها بافته شده اند و هيچ تفاوتي بين قالي پازيريك و قاليهاي امروز نمي توان يافت و به همين ترتيب روشهاي بافت همان فرشهاي يكصد متري، پانصد و هزار متري كه در دوره معاصر شاهد بافت آنها هستيم با گذشته هاي دور تغييري نيافته و فقط ذهن خلاق بشر امروز تسهيلاتي را در ظاهر و نوع كارايي دارها و ابزار بافت قاليبافي بوجود آورده. مگر دار و ابزار قاليهاي هزار متري امروز با ساير قاليهاي كوچك چه تفاوتي دارد و ابزار و دارهاي قاليهاي كوچك را با ساير قاليهاي كوچك قرنهاي گذشته كه نمونه هاي فراواني از آنها بدست ما رسيده چه فرقي داشته و دارد؟ همان ذهن انديشمندي كه امروز با تركيبي ساده از ابزاري همچون آهن و چوب يك دار قالي بزرگ را طراحي مي نمايد، در 1400 سال قبل نيز بصورت انديشمند و برتر از ساير ملل قدرت طراحي و ساخت يك دار قالي و ابزار جابه جايي آن را داشته است. همان تفكر انديشمندي كه سنگهاي چند تني تخت جمشيد را از دل كوهها كنده و پس از تراشيدن آن به نحوه دلخواه بر روي هم قرار داده و ارتفاعي بلند را براي ديوارهاي كاخ داريوش بنا نموده است. از سوي ديگر وجود نيروي كار فراوان كمك موثري در اجراي طرحهاي ابتكاري ايرانيان در تمامي رشته ها اعم از معماري حجاري آهنگري و ساير صنايع دستي همچون فرش بافي بوده است. از طرفي كاربرد آن همه سنگ و گوهرهاي قيمتي در فرش گره دار مسئله عجيبي نبوده است. امروز نيز ما شاهد بافت نمونه هايي از اين گونه فرشها هستيم كه در موزه ها نگهداري مي شوند. اما يك سوال مطرح است و آن اينكه بطور منطقي راه رفتن بر روي فرشي كه گوهرها و سنگهاي قيمتي در دل پرزهاي آن محصور شده اند و محافظت مي شوند (همچون درّي گرانبها در دل انگشتر و يا قاب) ميسر است يا بر روي گليم و زيلويي كه گوهرها بطور برجسته در قسمتهاي مختلف آن قرار دارند و مانع از راه رفتن مي گردند؟ يكي از بديهي ترين جوابها در اين مورد نقشه اين فرش است. بر طبق جديدترين نظريات ارائه شده نقشه فرش بهارستان كه آن را بصورت باغ و يا گلستان زيبا معرفي مي نمايد بعدها تأثير عميقي بر روي ساير نقوش فرش برجاي گذارد به نوعي كه نمونه هايي مطابق با آن بعدها در گروهي از نقشه ها با نام قاليهاي گلستان يا باغي ديده شده كه خوشبختانه نمونه هايي از آنها به دست ما رسيده. بر اساس نقش اين فرشها استنباط مي گردد كه عقايد ايرانيان باستان به بهشت موعود يا پرديس (Paradise) و تصوير آن در ذهن ايرانيان، تأثير مهمي در بوجود آمدن نقشه هاي معروف به گلستان داشته است. بر اين اساس باغهاي ايرانيان باستان نيز مطابق اعتقاد آنان به همين بهشت موعود يا پرديس طراحي شده بود. ما امروز تأثير اين عقيده را علاوه بر طراحي باغهاي قديمي ايران در گروه نقشه هايي كه معرفي شد و به نقوش باغي يا گلستان شهرت دارد مي توانيم ببينيم. نمونه هاي زيبايي از اين نقشها در فرشهاي خاصي كه اغلب نمونه هاي باقيمانده متعلق به شمال غرب ايران و كردستان است ديده مي شوند. در اين نقوش همچون تصويري كه مورخان از قالي بهارستان به دست مي دهند، متن فرش به قسمتهاي كوچكتري با باغچه هاي كوچكي تقسيم گرديده نهرهاي آب در ميان آنها جاري است و راههايي نيز براي عبور به تصوير كشيده شده است شايد در فرش بهارستان نيز ياقوتها و سنگهاي گرانبها در تمامي فرش بلكه بر روي درختان و محل طراحي و بافت باغچه و درخت قرار داشته و افراد ملزم به راه رفتن از روي آنها نبوده اند. همانگونه كه در تجسم واقعي آن باغها نيز فقط از كنار باغچه ها و از روي محلهايي كه براي عبور و مرور در نظر گرفته شده مي توان عبور نمود. در واقع احتمال مي رود در مورد فرش بهارستان نيز فقط از روي قسمتهايي كه در باغهاي واقعي براي گذر و عبور طراحي شده راه مي رفته اند و راه رفتن بر روي ساير قسمتهاي فرش كه تجسمي از باغ بوده و با سنگهاي قيمتي تزيين شده بود، الزامي نداشته است. به هر تقدير مي توان دلايل زيادي براي فرش بهارستان ارائه كرد كه آن را در گروه دستبافتهاي پرزدار (گره دار) قرار دهد. از اين دوره اطلاعات ديگري نيز توسط مورخان به دست رسيده كه همگي گوياي وجود هنر پيشرفتة قاليبافي ساساني است.
منبع : ژوله ، تورج _ پژوهشي در فرش ايران _ انتشارات يساولي
samira- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
رد: تاریخ باستانی ایران زمین
خيلي عاليه .[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]
من اين اطلاعات رو دارم آرشيو ميكنم
تشكر[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]
فرهاد- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 4
رد: تاریخ باستانی ایران زمین
spider- کاربر خیلی فعال لاک پشتی
- تشکر : 2
نمیشه
وممنون از شما آقا فرهاد لطف دارید چون میخواستم بیام دانشگاه گذاشتم که جبران بشه خوشحالم که خوشتون اومده :\m/: و بازم میزارم به زودی :\m/:
samira- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
دوازده فرمان اوستا
یک - باور به يکتائی، مهربانی،دانائی، توانائی، نيکی و پاکی اهورامزدا معمار هستی بخش
دوـ باور به شرارت اهريمن بدانديش و ناپاکی او و نبرد دائمی وی با اهورامزدا از طريق انسان وباور به نبرد پايدار پويائی نوپردازی با کهنه و خرافه پرستی و نيرنگ ودروغ و دشنام
سه ـ باور به پيام آوران خرد، عشق، آگاهی، روشنائی، بهزيسی، مهر، زندگی بخش و بهساز هستی از مهر، ميترا، زرتشت تا سوشيانت، رهاننده، بودا، مانی و مزدک و برای پاسداری از اندیشه اهورائی و جاودان ماندن آن باور به سردار ( که پیر و مراد و استاد و راهبر پارسای دوران است ) و پس ازرایزنیها فرمان پایانی را فریاد میکند
چهار ـ باور به بازگشتی ديگر برای ياداشت و پادافره روانهای رها شده
پنج ـ باور به درستی و راستی با ياران و نيکی در پندار و کردار و گفتار برای جهانيان
شش ـ باور به امشاسپندان مهرورزان و مهرگستران
هفت ـ باور به پاک و نيک و به بودن گوهر آدمی از هر آئين و تيره و تبار و رنگ و جنس و ميهنی و آدمی پاکيزه ترين ـ مقدس ترين ـ گوهر هستی است و هيچ قداستی ورای او نيست
هشت ـ باور به نيکوکاری و دستگيری نيازمندان، ناتوانان و بينوايان و تلاش برای گسترش آسايش آرامش بهزيستی تندرستی راستی انسانسالاری برابری و آزادی و دادگستری و مهربانی و خردگرائی در جهان
نه ـ باور به پاکداری و پرستاری آب و هوا، خاک و آتش و بهداشت محيط زندگی
ده ـ باور به نيک انديشی و نيک نگری، نوپردازی نوخواهی با بزرگ داشتن انديشه ها و ابتکارات کودکان، نوجوانان و جوانان برای جامعه ای خردگرا و شهرياری انسان بر روی زمين
يازده ـ باور به برابری و يکسان بودن زن و مرد و گزينش آزاد همسر از سوی زن و يا مرد
دوازده ـ باور به انديشيدن به آرامش، آرايش،آسايش و سود مردم و نفی اغراض و منفعت خواهی شخصی و ارج نهادن به تمامی باورمندان و باورها در معابد، نيايشگاهها و کانونهای بسته ی باور و همبستگی و همراهی و همفکری با انديشه آراستگی ـ نظم ـ جهانی و دوری هر باور دينی در امور ديپلماسی و شهريگری و سياست جهانی
samira- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
مانی واسطوره آفرینش
مانویان درباره آفرینش عالم و وظیفه انسان درین جهان عقاید مخصوص داشتند.این عقاید كه گاه افسانه مانند است،در آثار مانویان كه قسمتی از آنها تازه به دست افتاده،به جا مانده است.اساس این عقاید،اینست كه عالم ما از آمیزش نیك وبد یا تاریكی و روشنایی به وجود آمده و باید روزی برسد كه تاریكی و روشنایی از یكدیگر جدا شوند و به صورت اول بازگردند و در نتیجه جهان ما نیز كه از آمیزش این دو گوهر یا دو عنصر به وجود آمده پایان بپذیرد.افسانه ای كه در پی می آید از آثار مانویان درباره آفرینش عالم گرفته شده.مانویان به خدایان و دیوان گوناگون عقیده داشتند.مانویان ایران پیشوای دیوان را به اسم ((آز)) و یا ((اهریمن))می خواندند.
بزرگترین خدای جهان نیكی و روشنایی را مانویان ایران ((زروان))و فرزند او را كه باز جنبه خدائی داشت((هرمزد))می نامیدند.
[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]
تمثال پندار آميز مانی
روشنایی و تاریكی
در آغاز جهان ما نبود.تنها دو گوهر بود:گوهر روشنایی و گوهر تاریكی.گوهر روشنایی زیبا و نیكوكار و دانا بود،و گوهر تاریكی زشت و بدكار و نادان.قلمرو روشنایی در شمال بود و پایان نداشت وقلمرو تاریكی در جنوب بود و به قلمرو روشنایی می پیوست.شهریار جهان روشنایی ((زروان))بود و بر جهانی از فروغ و صفا و آرامش حكم میراند.در این جهان مرگ و بیماری و تیرگی و ستیزه نبود،همه نیكی و روشنی بود.
در جهان تاریكی((آز))،دیو بد خوی بد نهاد،فرمانروائی داشت.قلمرو آز به دیوان پلید و بدكار و ستیزه جو آكنده بود.
آغاز نبرد
این دو عنصر جدا می زیستند و جهان روشنایی از آسیب دیوان جهان تاریكی در امان بود،تا آنگاه كه حادثه ای روی داد:یك روز ((آز)) در ضمن حركت دیو آسای خود به جهان روشنایی برخورد.جهانی دید روشن و زیبا و آراسته.خیره شد و دل در نور بست و در صدد برآمد تا جهان روشنایی را تسخیر كند و گوهر نور را در برگیرد.پس با گروهی از دیوان به جهان روشنایی حمله برد.
زروان،شهریار جهان روشنایی،آماده جدال نبود.برای نبرد با دیوان تاریكی و بازداشتن آنان دو خدای دیگر از خود پدید آورد.از آن دو ((هرمزد)) را كه خداوندی جنگ آزما بود برای راندن دیوان فرستاد.
هرمزد پنج عنصر نورانی :آب و باد و آتش و نسیم و نور را سلاح جنگ كرد.آب و باد و نور و نسیم را به خود پوشید و آتش را چون تیغ در دست گرفت و به نبرد دیوان شتافت.اما آز بد كنش زورمند بود و یاران فراوان داشت.آز در نبرد چیره شده و هرمزد شكست دید.آز و دیوانش پنج عنصر نورانی را كه به جای فرزندان هرمزد و در حكم سلاح وی بودند بلعیدند و هرمزد شكسته و بی یاور در قعر جهان تاریكی مدهوش افتاد.
مهر ایزد
پس از زمانی هرمزد به خود آمد و خود را مغلوب و بیكس و بی یاور یافت.از قعر جهان تاریكی خروش برآورد و از مادر خود كه یكی از خدایان و آفریده ((زروان)) بود یاری خواست.خروش هرمزد جان گرفت و از پایگاه دیوان تا بارگاه خدایان را در اندك زمانی پیمود و پیام هرمزد را به مام وی رسانید.مام هرمزد نزد زروان رفت و سر فرود آورد و گفت: ((ای شهریار جهان روشنایی،فرزندم هرمزد را یاری كن كه شكسته و بی یاور در دست دیوان اسیر است.))
آنگاه ((زروان))برای رهایی هرمزد خدایان دیگر از خود پدید آورد.((مهر ایزد))نیرومندترین این خدایان بود.مهر ایزد برای نجات هرمزد به مرز جهان تاریكی روان شد و وی را ندا داد.چون از هرمزد پاسخ رسید،برای پیكار با دیوان پنج فرزند از خود پدید آورد كه نبرده ترین آنان ((ویس بد)) بود.
((ویس بد)) سلاح پوشید و به فرمان مهر ایزد به پیكار دیوان رفت و به زودی آنان را درهم شكست و در زیر پا نرم كرد و پوست از تنشان جدا ساخت.بسیار از دیوان را نیز در آسمانها به زنجیر كشید.
بنای عالم
آنگاه مهر ایزد به بنای جهان ما پرداخت:یازده آسمان را از پوست دیوان ساخت.از گوشت ایشان هشت طبقه زمین و از استخوان آنها كوهها را پدید آورد.یكی از فرزندان خود((پاهرگ بد)) را فرمان داد تا بر سر آسمانها بنشیند و رشته آنها را در دست بگیرد تا درهم نریزند.دیگری از فرزندان خود ((مان بد)) را بر آن گماشت تا طبقات زمین را بر دوش خویش نگاه دارد تا فرود نیایند..دیوان هنگامی كه بر هرمزد چیره شدند فرزندان او آب و باد و آتش و نور و نسیم را كه همه از گوهر روشنایی بودند بلعیدند.وقتی دیوان به دست مهرایزد شكست دیدند،بیشتر این عناصر نورانی از چنگ آنها رها شد و آزاد گردید.مهرایزد از این عناصر نورانی ستارگان آسمان را پدید آورد:گردونه آفتاب را از آتش،و گردونه ماه را از باد و آب،و ستارگان دیگر را از نوری كه از آفت دیوان آسیب دیده بودند پدیدار كرد.
روشن شهر ایزد
اما همه نوری كه دیوان بلعیده بودند آزاد نشد،و با آنكه بیشتر آن نور رهایی یافت قسمتی از آن در بند دیوان ماند.بازگذاشتن نور در دل دیوان روا نبود.چاره ای می بایست كرد.((هرمزد)) و((مهرایزد)) و دیگر خدایان جهان روشنایی فراهم آمدند و به سوی ((زروان))شهریار عالم روشنایی،رهسپار گردیدند.همه پیش تخت وی سر فرود آوردند و گفتند: ((ای شهریار عالم روشنایی! ای آنكه ما را به نیروی شگرف خویش آفریدی و آز و دیوان و پریان را به وسیله ما درهم شكستی و در بند كشیدی!هنوز بهره ای از گوهر نور در زندان دیوان به رنج اندر است.چاره ای بساز تا گوهر نور از بند دیوان رها شود و به جهان روشنایی باز گردد.))
آنگاه زروان سومین بار خدایان دیگر از خود پدید آورد و ((روشن شهر ایزد)) را كه از این خدایان بود به اداره جهان ما گمارد ،تا همانطور كه ((زروان))شهریار عالم بالاست،((روشن شهر ایزد)) نیز بر زمین و آسمان این جهان خداوند و پادشاه باشد و جهان را روشن بدارد و روز و شب را پدید آورد و چرخهای آفتاب و ماه و ستارگان را به گردش اندازد، و گوهر نور را كه به تدریج از چنگ دیوان رها می شود به سوی بهشت زروان رهبری كند.
گردش عالم
((روشن شهر ایزد))این جهان را كه ((مهر ایزد))ساخته بود به گردش در آورد و چرخهای آفتاب و ماه و ستارگان را به كار انداخت،و بدینگونه جهانی كه ما در آنیم پرداخته شد و به حركت درآمد و زندگی آغاز كرد.
در این جهان ذرات نور كه از زندان ظلمت رهایی می یابد در ستونی نورانی گردمی آید و از آنجا روز به روز به گردونه ماه می رود و در آنجا انباشته می شود،اینكه ماه در آغاز به صورت هلال است و پس از آن روز به روز بزرگتر و نورانی تر می شود از اینجاست.پس از پانزده روز پیمانه ماه پر می شود و ماه به صورت دایره تمام در می آید.آنگاه نوری كه در ماه گرد آمده به گردونه خورشید می رود.از اینجاست كه ماه پس از آنكه دایره تمام شد روز به روز كاسته می شود،تا به كلی از نور خالی می گردد و دیگر به چشم نمی آید.ذرات نور كه در آفتاب گرد می آیند از آنجا سرانجام به ((بهشت روشنایی)) كه مسكن زروان است می روند و به منزلگاه نخستین خویش می پیوندند.
گیاهان و جانوران
دیوان و پریانی كه ((ویس بد))فرزند ((مهر ایزد))مغلوب كرد و در آسمان به زنجیر كشید هنوز پاره ای از عناصر روشنایی را در دل خود پنهان داشتند.روشن شهر ایزد برای آنكه ذرات نور را از وجود ایشان بیرون كشد تدبیری اندیشید.چنان كرد تا از این دیوان موجودات دیگر پدیدار شوند.از تخمه دیوان نر در زمین پنج درخت روئید.درختان و گیاهان دیگر همه از این پنج درخت پدید آمدند.از تخمه دیوان ماده پنج جانور پدید آمد.جانوران این عالم از دو پا و چارپا و پرنده و خزنده و آبی از آنان به وجود آمدند.
در هر یك از گیاه و حیوان شراره ای از گوهر نور پنهان است.این همان نوری است كه دیوان پس از مغلوب ساختن هرمزد بلعیده بودند و اینك از وجود آنان به گیاه و حیوان انتقال یافته است.
این نور است كه به تدریج رهائی می یابد و در ستون نور گرد می آید و به ماه می رود.گردش عالم برای آنست كه ذرات روشنایی را كم كم از دل گیاه و حیوان و دیگر موجودات این جهان بیرون بكشد و به سر منزل نخستین بازگرداند.
پایان جهان
چون كار جهان منظم شد و چرخها به گردش افتاد،روشن شهر ایزد به یكی از خدایان،كه ((سازنده بزرگ))نام دارد،فرمان داد تا همانگونه كه سرمنزلی برای گردآمدن نوری كه از این جهان رهایی می یابد ساخته بود،زندانی نیز خارج از طبقات آسمان و زمین برای دیوان بنا كند.این زندان برای آنست كه چون پایان كار عالم فرا رسد و گوهر نور یكسره از وجود دیوان بیرون برود دیوان در آن زندان محبوس شوند و از دسترسی به جهان نور تا ابد محروم بمانند.در چنین روزی((پاهرگ بد)) كه رشته آسمانها را به دست دارد ،رشته را از دست رها می كند و آسمانها درهم فرو می ریزد.(( مان بد))نیز كه طبقات زمین را به دوش دارد آنها را از دوش می اندازد و آتشی مهیب در می گیرد و همه جهان ما در این آتش می سوزد و از آن جز تل خاكستری باقی نمی ماند.دیوان همه در بند می افتند و گوهر روشنایی از چنگال ظلمت رهائی می یابد.
samira- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
حمله اسکندر به تخت جمشید و پایان حکومت هخامنشیان
از همان روز که خشايارشاه در سالاميس شکست خورد، معلوم بود که روزي يونانيان، دولت پارس را به مبارزه خواهند کشيد. به محض اينکه يونانيان کسي چون اسکندر را پيدا کردند که بتوانند در زير پرچم او متحد شوند به اين کار برخاستند. اسکندر، بي مقاومتي از هلسپونت گذشت. چه آسياييان قشون مرکب از 30000 پياده و 5000 سواره وي را به چيزي نميگرفتند. سپاهي 40000 نفري از پارس کوشيد تا اسکندر را در مقابل رود گرانيکوس متوقف سازد. در اين نبرد از يونانيان 115 نفر کشته و از پارسيها 20000 نفر کشته شدند. اسکندر تا مدت يکسال رو به جنوب و خاور پيش آمد و بعضي شهرها را ميگرفت و پاره اي ديگر در برابر وي سر تسليم فرود مي آوردند.
در اين اثنا، داريوش سوم اردويي 600000 نفري از سربازان و ماجراجويان براي خود فراهم ساخته بود. براي عبور کردن چنين سپاهي، از پلي که با کشتيها بر روي فرات بسته بودند، پنج روز وقت لازم بود. دستگاه سلطنت را 600 استر و 300 شتر حمل ميکردند. چون دو لشکر در ايسوس به يکديگر برخوردند، با اسکندر بيش از 30000 مرد جنگنده نبود و داريوش سوم از تيره بختي، ميداني را براي جنگ برگزيده بود که جز معدودي ار سپاه بيشمار وي نميتوانستند به کارزار برخيزند و باقي سربازان، بيکار ماندند. چون آتش جنگي فرو نشست، معلوم شد که يونانيان 450 کشته داده اند و از ايرانيان 110000 کشته شده، که بيشترشان هنگام فرار از ترس به اين پايان رسيده بودند. اسکندر سخت در پي فراريان افتاد و به قولي، بر پلي که از کشتگان ساخته شده بود، از نهري گذشت.
داريوش سوم، زن و مادر و دو دختر و ارابه و چادر مجلل خود را به جا گذاشت و فرار کرد. پس از آن اسکندر براي آنکه سلطه و نظارت خود را بر سراسر آسياي باختري مستقر کند، با فراغ خاطري که متهورانه مينمود آرام گرفت. مردم بابل، مانند اهالي اورشليم، به شکل دسته جمعي براي خوشامدگويي به اسکندر از شهر بيرون آمدند و شهر را با هر چه طلا داشت به وي تقديم کردند. داريوش سوم به وي پيغام فرستاد و پيشنهاد صلح کرد و وعده داد که اگر، مادر و زن و دو دخترش را به وي بازگرداند، 10000 تالنت طلا به اسکندر بدهد و يکي از دخترهاي خود را به او تزويج کند و تسلط وي را در تمام نواحي واقع در مغرب فرات به رسميت بشناسد. پارمنيون، فرمانده دوم قشون يونان با شنيدن اين پيشنهادها گفت که اگر من بجاي اسکندر بودم با کمال خرسندي اين پيشنهادهاي عالي را ميپذيرفتم و با کمال شرافتمندي، خود را از تصادف شکست مصيبت باري که ممکن است پيش بيايد، دور نگه ميداشتم. اسکندر که اين سخن را شنيد گفت: اگر من پرمنيون بودم چنين ميکردم ولي چون وي پارمنيون نبود و اسکندر بود، چنين نکرد و در جواب داريوش گفت که پيشنهادهاي او معني ندارد.
داريوش سوم چون دانست که اميدي به بسته شدن صلح با چنين مرد زبان آور بي ملاحظه اي نيست، از روي کمال بي ميلي، به گردآوردن سپاهي پرشمار تر از سپاه نخستين برخاست. اسکندر پس از عبور بابل به شوش رسيد و سپس چنان به سرعت به جانب پرسپوليس به راه افتاد که نگهبانان خراين مملکتي، فرصت آنرا پيدا نکردند که اموال موجود را در جاي امني پنهان کنند. در اينجا اسکندر کاري کرد که در زندگي کثيفش، لکه ننگ بزرگي بر جاي گذاشت و آن اينکه براي فرو نشاندن آتش هوس يکي از معشوقه هاي خود به نام تائيس، کاخهاي پرسپوليس را آتش زد. به سپاهيان خود پروانه غرت کردن شهر را داد و به اندرز پارمنيون براي خودداري کردن از چنين کار زشتي گوش نداد.
داريوش سوم از ولايات پارس و بالخاصه ولايات خاوري، قشوني به شمار يک ميليون نفر فراهم آورده بود که مرکب بود از پارسيان، ماديان، بابليان، سوريان، ارمنيان، کاپادوکياييان، باکترياييان، سغديان، آراخوسياييان، سکاها و هندوان. افراد اين قشون ديگر تنها به تير و کمان مسلح نبودند، بلکه زوبين، نيزه و زره نيز داشتند و بر اسب و فيل سوار بودند و به چرخهاي ارابه هايشان، داسهايي بسته شده بود تا دشمنان را مانند گندم مزرعه درو کند، آسياي پير، با اين نيروي عظيم، آخرين تلاش خود را ميکرد که در مقابل اروپاي جوان از هستي خويش دفاع کند. اسکندر با 7000 سوار و 40000 پياده در گوگمل با اين مخلوط ناهمرنگ بي نظام برخورد و نبرد در گرفت.
اسکندر با برتري سلاح و فرماندهي صحيح خويش، توانست در ظرف مدت يک روز شيرازه سپاه داريوش سوم را از هم بگسلد. داريوش سوم، بار ديگر در صدد گريختن از ميدان جنگ بر آمد، ولي فرماندهان وي، اين فرار دوم را ناخوش دانستند و وي را ناگهاني در سراپرده اش کشتند. اسکندر از کشندگان شاه پارس هر که را بدست آورد، کشت و نعش داريوش سوم را با احترام به پرسپوليس فرستاد تا مانند شاهان هخامنش به خاک سپرده شود.
و اين پايان غم انگيزي بود بر سلطه امپراطوري هخامنشيان بر سرزمين بزرگ پارس.
منبع:تاريخ تمدن نويسنده: ويل دورانت
samira- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
سگ نبشته سه زبانه بیستون
داريوش در چند مرحله بعدي بيانيه تاريخي خود را که نخستين اثر مکتوب ايرانيان است تکميل کرد.امروز از سنگ نبشته بيستون چهار متن متن در دست داريم.متن پارسي باستان،متن ايلامي،متن بابلي و متن ترجمه آرامي متن پارسي باستان که ظاهرا بصورت بخشنامه براي آگاهي ساتراپيهاي گوناگون به جاهاي دور و نزديک فرستاده شده است و نسخه اي از آن الفانتين مصر به دست باستان شناسان افتاده است و در بابل هم قطعه اي از نگاره بيستون به دست آمده است.در بيستون ،در ستون 4 بند 15 ميگويد:تو که پس از اين،اين نبشته و نگاره را ميبيني،مبادا به آنها آسيب بزني.تا ميتواني آنها را همان گونه که ميبيني نگهداري کن.ولي گذر زمان و فرسايشهاي ناشي از باران و باد،تمام سنگ نبشته ها را و مخصوصا سنگ نبشته به زبان بابلي را دچار آسيبهاي فراواني کرده است.ولي بيشترين خسارت در همين قرن اخير اتفاق افتاده است.زماني که سربازاني که در جنگ جهاني دوم در پايين جاده بيستون گشت زني ميکردند،نگارها و کتيبه با ارزش بيستون را هدف گرفتند و آسيبهاي جبران ناپذيري را به اين اثر تاريخي وارد کردند.ولي ما بايد از داريوش بزرگ سپاسگذاري کنيم بخاطر اينکه بعد از اتمام کار بناي يادبود بيستون فرمان داد که زير اين بناي يادبود را بترشاند و همين عمل باعث شد که تا قرنها دست بشر اين اثر با ارزش تاريخي را لمس نکند و از آسيبهاي ناشي از خوي زشت انسانها دورنگهداشته شود
samira- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
هنر و ثروت پارسیان
[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]
samira- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
جایگاه زن در دوران هخامنشیان-1
در ميان گنجينه جيحون نيز به تعداد زيادي از نقشهاي زنان بر ميخوريم. در فضاي داخلي در يک قوطي نقره اي کوچک، زني با همان لباس معمول و مردي با لباس سوارکاران ايراني نقش شده است. در تعدادي از ورقهاي زرين که شايد همانند کليساهاي زيارتي ارتودوکس و کاتوليک امروزي مخصوص نذر و نياز بوده، زنهاي گل نيلوفر بر دست نقش شده است. در دو مهر انگشتر ديگر در هر کدام زني نشسته به چشم ميخورد که گل يا پرنده اي در دست دارد. به اين ترتيب اين حالت در تصوير زنان حالتي معمول و گسترده بوده است. در مهري که امروز در لندن نگهداري ميشود به وضوح پيداست که پرنده اي که اغلب در نقش زنهاي نشسته به چشم ميخورد، به هيچ وجه براي قرباني کردن در راه خدايان نيست.
در تصويري ديگر، زني نشسته در حال دادن پرنده کوچکي به دخترش براي بازي است. به اين ترتيب ميبينيم که بيشماري نقش زن عصر هخامنشي وجود دارد که در آنها از نظر لباس و کلاه و زيورآلات فرقي ميان زن و مرد به چشم نميخورد.
زن در دوران هخامنشيدر ميان وسايل آرايش، سرمه دانهايي از برنز يافت شده که اغلب به شکل يک زن ساخته شده است. نمونه مجموعه خصوصي فروغي از زيبايي خاصي برخوردار است. از پشت سر زن، گيسوان بلندي آويخته است و بر گردن، گردنبند پهني از مرواريد دارد. دسته کلاهک سرمه دان که به شکل پايه مبل ساخته شده، براي آساني کار کمي بلندتر گرفته شده و روي آن يک پرنده نشسته است. سرمه دان برنزي مشابهي، البته با ظرافتي کمتر، در موزه آشمولين آکسفورد نگهداري ميشود. همان زلف بر شانه افتاده، اينبار بسيار دقيق بافته شده و چينهاي پشت لباس، طبق قاعده به صورت قوسهاي مکرر افقي آويزان است. سرمه دان ديگري که از گوزني در کيش به دست آمده، داراي روکشي از نقره بوده است. در اين نمونه، هم لباس چيندار هخامنشي تکرار شده و تنديس موي کوتاه مجعدي دارد. همين لباس بر تن بانوان متشخص و نديمه هايشان بر پارچه اي گوبلن نقش شده که در جنوب روسيه در گورکان پازيريک پيدا شده است. براي لباس خانمها در مقايسه با لباس نديمه هايشان پارچه بيشتري بکار رفته است. اين تفاوت را ميتوان از حاشيه هاي کنار لباسها و نقش آستينها تشخيص داد.
به کلاه کنگره داري اشاره ميکنيم. روي اين کلاه، چادري نيز پوشيده است. به زناني با اين پوشش و لباس اغلب در مهرها بر ميخوريم. نمونه بسيار زيبايي امروز در موزه پاريس نگهداري ميشود. ظاهرا مجلس بار در تخت جمشيد، مدل اين مهر قرار گرفته است. درست به همان شکل که شاه در بار نشسته است. در اين مهر، زني بلند پايه بر صندلي تخت مانندي که پشتي مرتفعي دارد نشسته، پاهايش را روي چارپايه اي گذارده و گل نيلوفري در دست دارد. لباس اين زن، لباس دربار هخامنشي است، کلاهش شبيه تاج است که چادري روي آن انداخته اند. تصوير اين بر خلاف تصور معمول از آن يک الهه نيست، بلکه زن بلند پايه اي است که با رفتاري درباري خواسته تا اعتبار و درجه خود را بالا برد. در مقابل او نديمه اي با موي بافته بلند ايستاده و پرنده اي در دست دارد. اين پرنده با يک شيئي زينتي، يا وسيله اي براي بازي و شايد هم پرنده اي زنده، مثل قناري براي وقت گذراني يک خانم سرشناس است.
samira- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
جایگاه زن در دوران هخامنشی-2
مدت زيادي است که ميدانيم، در هيچ يک از نگاره هاي بي شمار تخت جمشيد و شوش و پاسارگاد، هيچ زني به تصوير کشيده نشده است. باستان شناسان حفار در قطعه اي شکسته از يک آجر لعابدار که از بنايي ايراني در بابل بدست آمده، چهره زني را ميبينند که با رنگ سفيد نقاشي شده است. قطعه آجري از شوش، دست سفيد مزين به دستبند را نشان ميدهد که نيزه اي را حمل ميکند. البته اين دست نميتواند از آن زني باشد. حتي گفته شده که ايرانيها هيچ زني را نقش نکرده اند. اما ما طبعا بايد به اسنادي که به تصادف بدست مي آيند، بهاء بدهيم. ظاهرا زن در چارچوبي که برنامه هاي بزرگ امپراطوري و قدرت فرمانروايي آنرا به نمايش در مي آورد، نقشي نداشته است. اما در ميان آثار هنري کوچک به نقشهاي بي شماري بر ميخوريم که به کمک آنها ميتوان به تصوير کاملي از ظاهر زنان امپراطوري بزرگ ايران دست يافت.
نخستين موضوعي که بيدرنگ جلب توجه ميکند، لباس زنان است که همان لباس چيندار هخامنشي و همان کلاهي است که مردها بر سر دارند. سرپوش کنگره دار بيشتر به چشم ميخورد. از آنجا که مردان نيز از زيورآلات و جواهر زيادي استفاده ميکردند، از اين طريق تشخيص مرد و زن بسيار دشوار ميشود. حتي عناصر زينتي مانند بدست گرفتن نيلوفر نيز در تصوير زنان و مردان مشابه است. علاوه بر اين معلوم ميشود که در سراسر امپراطوري از (مد) واحدي پيروي ميشده است. ظاهرا زنان اشراف، چشم به دربار در تخت جمشيد داشته اند و ميکوشيدند از لباس پربهاي درباري تقليد کنند. براي نمونه به نگاره اي از سنگ آهک که از مصر بدست آمده و امروز در موزه بروکلين نگهداري ميشود، اشاره ميکنيم. اين نگاره زني را با لباس چيندار هخامنشي نشان ميدهد. چينهاي افقي جلوي لباس و پارچه اي که به (خورد) چينها داده شده و تشکيل قوسهاي مکرر را داده است، به وضوح هماني است که در لباس هخامنشي و در نگاره هاي تخت جمشيد ميبينيم. اين لباس، برش زيبايي دارد و در قسمت پشت، تا زمين آويخته است.
آستينها نيز برشي گشاد و آويخته دارد. دستهاي نگاره در جلو به هم گره خورده و گردنبندي چند رديفه از مرواريد، مانند گردنبندي که از پاسارگاد بدست آمده، بر گردن دارد. حلقه هاي بزرگي زينت بخش گوشها شده و موها را نواري با نقش نيلوفر، نگه داشته است. اين نوار، هماني است که اسلحه دارهاي شاه در بيستون بر سر دارند. در آرايش مو نيز تقليد از آخرين (مد) نگاره هاي تخت جمشيد را شاهديم.
همين آرايش در سري که از تخت جمشيد بدست آمده، وجود دارد. اين سر به تقليد از سنگ لاجورد، لعابي به رنگ آبي دارد. چشمها و ابروها از لعاب شيشه اي و به رنگي ديگر ساخته شده است. اين سر ميتواند از آن يک زن باشد. همچنين سري از سنگ آهک که در مسجد سليمان پيدا شده يا سر ديگري از گل پخته از شوش ممکن است مربوط به يک زن باشد.
ادامه دارد
شير زنان پارسي در دوران هخامنشي
آتوسا : ملکه بيش از بيست وهشت کشور در زمان امپراطوري داريوش بزرگ.
هرودوت(تاريخ نويس يوناني)، از وي به نام شهبانوي داريوش بزرگ ياد کرده است و آتوسا را چندين بار در لشگرکشي هاي داريوش، ياور فکري و روحي داريوش بزرگ دانسته است. چندين نبرد و لشگرکشي مهم تاريخي ايران به گفته هرودوت، به فرمان ملکه آتوسا صورت گرفته است .
آرتميس : نخستين و تنها زن دريا سالار جهان تا به امروز.
او به سال 480 پيش از ميلاد، به مقام دريا سالاري ارتش شاهنشاهي خشايارشاه رسيد و در نبرد ايران و يونان، ارتش شاهنشاهي ايران را از مرزهاي دريايي هدايت ميکرد .
تاريخ نويسان يونان، او را در زيبايي، برجستگي و متانت، سرآمد همه زنان آن روزگار ناميده اند .
يوتاب : سردار زن پارسي که خواهر آريوبرزن، سردار نامدار ارتش شاهنشاهي داريوش سوم بوده است. وي در نبرد با اسکندر، همراه آريوبرزن، فرماندهي بخشي از ارتش را به عهده داشته است.
او در کوههاي بختياري راه را بر اسکندر بست. ولي يک ايراني راه را به اسکندر نشان داد و اسکندر از مسير ديگري به ايران هجوم آورد .
از او به عنوان شاه آتروپاتان نيز ياد شده است. با اينهمه، هم يوتاب و هم آريوبرزن در راه وطن کشته شدند و نامي جاويدان از خود بر جاي گذاشتند .
کاساندان : پس از شاهنشاه ايران، او نخستين شخصيت قدرتمند سرزمين پارس بوده است. کاساندان تحت نام ملکه بيست و هشت کشور در کنار همسرش کوروش کبير، حکمراني ميکرده است .
آرياتس : يکي از سرداران مبارز هخامنشي بوده است . مورخين يوناني در چند کتاب، نامي کوتاه از وي به ميان آورده اند .
احترام به جايگاه زن در دوران هخامنشي
در دوران شاهنشاهي هخامنشي، زناني بوده اند که در چندين مورد، بالاتر از مردان قرار داشته اند. نمونه هاي بارز آن، کتيبه هاي تخت جمشيد يا دريا سالاري بانو (آرتميس) است .
داريوش بزرگ براي بنا نهادن کاخهاي پارسه، از زنان به عنوان يکي از مهمترين نيروهاي کاري استفاده ميکرد. به شکلي که در چندين مورد کتيبه بدست آمده، نوشته شده است که زني در اينجا مسئول بيش از صد نفر کارگر مرد بود و يا زني ديگر به دليل مهارت شغلي اش، حقوقي معادل سه مرد، دريافت ميکرده است. يا در کتيبه اي ديگر آمده که زنان کارگر باردار در ساختن پارسه از حقوق شاهنشاهي براي استراحت و بارداري استفاده ميکردند .
(سات اسپ) يکي از خويشاوندان دربار شاهنشاهي هخامنشي بود که به دليل تجاوز به دختر باکره اي، به مرگ محکوم شد. سپس مادر وي نزد شاه رفت و شفاعت پسر را نمود. شاهنشاه ايران فرمان داد که اگر نميخواهي او اعدام شود بايد دور آفريقا را با کشتي بگردد و ماجراي آنجا را به رشته تحرير در آورد.
ولي او از ترس بيابانهاي آفريقا و سفرهاي دراز دريايي از سفر پرهيز کرد و به دروغ، پس از مدتي وانمود کرد که آفريقا را کامل ديده است. ولي داستانهاي او با ديد بزرگان پارسي، خيالي شناخته شد و در نهايت وي به جرم تجاوز به دوشيزه اي پارسي، به دار آويخته شد .
[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]
samira- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
رد: تاریخ باستانی ایران زمین
بازم گل كاشتيد سميرا خانم عزيز
دست شما درد نكنه
فرهاد- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 4
خواهش میکنم اقا فرهاد
samira- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
مختصري از روابط ايران و هند، در اعصار باستان (2)
عصر طلايي امپراتوران بزرگ موريائي هند و اثرات فرهنگي ايران هخامنشي و ديانت زرتشتي در تكوين اين دوره
تحليل دقيق روابط دامنه دار ايران و هند در عصر هخامنشي بر اساس: فرضيه دكتر اسپونر هندشناس معروف انگليسي و بررسيهاي عالمانه دكتر جيوانجي مدي ايرانشناس پارسي هند در تأييد اين فرضيه همراه با تاريخچه
اي مختصر از روابط ايران و هند، در اعصار باستان (2)
ترجمه، تهيه و تدوين : مهدي غروي با همكاري مؤسسة خاورشناسي كاما، بمبئي، هند
عصر زرتشتي در تاريخ هند « بخش نخست»
دكتر د . ب . اسپونر
نخستين كسي كه محل اصلي پايتخت آشوكا را تعيين كرد باستان شناس معروف كلنل دكتر وادل Waddell بود پس از آن در سازمان باستان شناسي و حفريات تاريخي هند اين مسئله، يعني حفاري اين منطقه يك برنامه مهم و پر ارزش شناخته شد، محل دقيق پايتخت باستاني امپراطوري هند در محلي بنام پاتالي پوترا Pataliputra در حوالي شهر پتنا قرار دارد.
كلنل وادل در گزارش خود ازهزينه هنگفت و مشكلات ديگر كار بتفصيل سخن گفته است، خوشبختانه قسمت اعظم اين دشواريها با بودجه اي كه پارسي معروف هند راتان تاتا در اختيار اداره باستان شناسي قرار داد برطرف گرديد ، مقدار اين هديه سالي 20 هزار روپيه است كه قرار شد براي اين حفريات بمصرف برسد. بنده از دكتر مارشال مدير كل باستانشناسي هند سپاسگزارم كه مسئوليت اين حفاري را به من داد. گزارش حفاريهاي من در سالنامه تحقيقات باستانشناسي هند طي سالهاي 1913 – 1912 و 1914 – 1913 داده شده است:
Annual Repots of the Archaeological Survery, Eastern Circle 1912 – 1913 and 1913 – 1914 .
اكنون درين مقاله كوشش خواهم داشت كه از كارخود نتيجه گيري كنم و البته از لحاظ گزارش كار آنچه درين جا خواهيد خواند خلاصه اي است از آن گزارش مشروح.
كلنل وادل براي آغاز آزمايشهاي خود، در اطراف شهر پتنا كمانه هاي متعدد زد و بخصوص منطقه اي را كه واقع است در ميان دو منبع آب در نزديك دهكده كومراهار Kumrahar در جنوب شهر جديد پتنا بدين منظور انتخاب كرد. وادل در حفريات خود چند تكه سنگ صيقلي شده با سطح منحني يافت كه معلوم بود قسمتي است از يك ستون موريائي Maurian (سلسله بزرگ امپراتوري هند قديم) و اين سبب شد كه وي درباره امكان وجود يك ساختمان موريائي در اين محل انديشه كند. و باتوجه بآنچه زائران چيني بودائي در كتابهاي خود نوشته اند، اعلام داشت كه يكي از دو ستون منقوش و منقور آشوكا مي بايستي درين محل بخاك رفته باشد.
كاوشهاي من بر پايه اين تصورات در ششم ژانويه 1913 آغاز شد، در همان چند روز نخست قطعاتي از ستون يا ستونهاي سنگي پيدا كرديم و من نتيجه گيري كردم كه بواسطه تعدد و تنوع بافت سنگها و قطر كم ستون يا ستونها بايد در جستجوي ستونهاي مشابه يك ساختمان باشيم نه يافتن بقيه قطعات يك ستون يادگاري. به اين ترتيب نوع حفاري من عوض شد و نتيجه كار بسيار عالي بود. درست يك ماه بعد در هشتم فوريه آثار يك تالار ستون دار را يافتم، متأسفانه بواسطه اينكه قسمتي از عمارت در اثر نفوذ آب و رطوبت از بين رفته است و قسمتهاي چوبي سقف و كف نيز سوخته و يا بمرور زمان فاسد و معدوم شده است كاري بسيار دشوار در پيش داشتيم و ناچار بودم كه با استفاده از علم چينه شناسي و قطعات برجاي مانده ستونها به بررسي خود ادامه دهم.
شما با مطالعه اين مقاله خواهيد ديد كه نتيجه گيري و استفاده من ازين بررسيها با درنظر گرفتن ديگر شواهد و مطالب مربوطه چقدر درخشان و اميدوار كننده بوده است. با اينكه شواهد قابل لمس بسيار محدود و معدود بوده است.
بر پايه برداشتهاي فني باستانشناسي كه بر اساس علم چينه شناسي استوار بود و درينجا وارد شدن بدان باعث خستگي فكري خوانندگان خواهد بود من اين مطالعات را آغاز كردم و آنچه كه بعنوان توجيه و تفسير برين مبنا داشته ام داراي جنبه صد در صد قطعي نيست، البته تاريخ و كندو كاوهاي بيشتر و بررسيهاي باستانشناسي آينده آنرا روشن تر و قطعي تر خواهد ساخت . من درين مقاله كوشش بسيار داشته ام كه مطلب هرچه بيشتر مستدل و مستند باشد.
بعنوان نقطه شروع و اساس كار طرح اصلي بنا را كه در نخستين فصل حفاري خود يافتم بررسي مي كنم. درينجا هشت رديف ستون وجود دارد و در هر رديف ده ستون صيقلي شده سنگ ماسه تعبيه شده بوده است. بدلائلي كه ذكر آن درين مقاله مورد ندارد يكي از ستونهاي تالار از سرنوشت عمومي ستونهاي ديگر كه از هم پاشيدگي در اثر نفوذ آب و رطوبت است محفوظ مانده و سالم بدست ما رسيد، از روي اين ستون اندازه هاي دقيق و خصوصيات ستونهاي ديگر را يافتم، در حقيقت يافتن اين ستون دومين عامل مثبتي بودكه مرا قادر ساخت تا درباره طبيعت اصلي و وضع اوليه تالار بررسي كنم وازين لحاظ پيشرفت بسيار در كارم فراهم گرديد.
مي توان گفت كه بناي يافته شده تالاري بوده مربع با ستونهاي سنگي كه خود بفواصل معين از هم مربع هائي درست مي كرده اند و هر يك 15 پا يا ده گره هندي از هم فاصله داشته اند واين كافي است كه ثابت كند كه اين بنا در نوع خود در تاريخ معماري هند تا آن زمان بي نظير بوده است، تالارهاي بزرگ با ستونهاي عظيم كه در فواصل معين و مساوي قرار دارند در هند ميانه و جديد فراوان است اما در هند باستان تا اين تاريخ بي سابقه بوده است و هيچگونه نمي يابيم.
وجود اين حقيت برجسته يعني بي نظير بودن تالار مورد بحث در هند، كافي است كه كليد بررسيهاي ما باشد و ما را به اين مطلب كه اين تالار دليل وجود نفوذ معماري خارجي در عصر موريائيهاست رهبري كند.
نفوذ معماري ايران هخامنشي در هند مطلب تازه اي نيست از سالها پيش مي دانستيم كه ستون يادگاري با ستون فرمان آشوكا يك تقليد صرف از كارهاي داريوش است، دكتر مارشال نيز اين مطلب را قبول دارد و معتقد است كه سرستون معروف سارانت Sarnath در عصر موريائيها توسط استادان خارجي ساخته شده و طرح و نقشه اين سرستونها تقليدي است از سرستونهاي تخت جمشيد.
اكنون با بررسي اين ستون و بقاياي ستونهاي ديگر تالار و در نظر گرفتن اين مطلب كه اين كارها كارهاي اصيل هندي نيست بخصوص جلاي فوق العاده درخشان ستونها كه كاملاً ايراني است، بسادگي مي توان گفت كه در طرح اين كاخها نيز ايرانيان همكاري داشته اند. همسر من كه در ايرانشناسي و بخصوص تاريخ هنر ايران باستان مطالعه كرده است وديد بهتري دارد، از همان آغاز كار احساس مي كرد كه يك شباهت پي گير و دامنه دار ميان اين آثار و آثار تخت جمشيد مي توان يافت واين تيز بيني و دقت وي سبب شد كه من هم درين باره كنجكاوي بيشتر داشته باشم و آثار مدون مربوط به تخت جمشيد را بررسي كنم اين كار كار دشواري نبود و نياز به مطالعه چندان نداشت، در همان نخستين ديد معلوم مي شد كه اين تالار به تالار صد ستون تخت جمشيد، اطاق تاجگذاري داريوش كبير شباهت خيره كننده اي دارد.
در تخت جمشيد تالار مورد بحث مربع بوده است با ده رديف ستون كه در هر رديف ده ستون تعبيه شده بوده است و فواصل ميان ستونها مساوي بوده است . ما در پاتالي پوترا فقط هشت رديف ستون داريم ولي دلايلي در دست است كه مي توان ادعا كرد تالار مكشوفه در پاتالي پوترا نيز در اصل داراي ده رديف ستون بوده است نه هشت رديف و اميد فراوان داريم كه دو رديف ستونهاي كشف نشده را پيدا كنيم. در تخت جمشيد درشمال اطاق تاجگذاري ايوان بزرگي وجود دارد و ما اميدواريم كه بتوانيم روزي ايواني شبيه همين ايوان در شمال تالار پاتالي پوترا از دل خاك خارج سازيم.
علائم و نشانه هاي موجود در آن ستون سالم كه بدست ما رسيده است با علائم ونشانه هاي بناهاي تخت جمشيد مشابهت زياد دارد اگر چه همان علائم نيست . اين پيشرفتهاي اوليه مرا وادار ساخت كه وارد جزئيات شوم وشواهد امر را بهتر بررسي كنم فاصله ميان ستونهاي داريوش ده گز ايراني است و فاصله ميان ستونهاي موريائي ده گز هندي و اين خود مي تواند دليل وحدت مقياسها باشد منتها در تالار موريائي كه از تالار تخت جمشيد كوچكتر بوده است با بكار بردن واحد هندي كه از واحد ايراني كوچكتر بوده است ستونها را نصب كرده اند، فاصله ميان ستونها پنج برابر قطر ستونهاست اگرچه اين حالت در تخت جمشيد ديده نمي شود اما اين هرگز دليل آن نيست كه اين بنا داراي طرح ايراني (پرس پليسي) نباشد واساس كار در هر دو مورد يكسان نباشد. آنچه مسلم است اينست كه در سراسر دنياي قديم اين سبك ساختماني در هيچ جا جز تخت جمشيد نظير ومشابه ندارد.
در پتنا و در طي اين كشفيات كه ما داشتيم نه تنها هيچ سرستون پيدا نشد بلكه هيچ پايه وستون هم يافت نشد كه ملاك مقايسه قرار گيرد. اما من با كمك مطالعات چينه شناسي و فنون باستان شناسي نتيجه گرفتم كه در تالار ته ستونهائي نيز وجود داشته است همه بيك اندازه و يك شكل و همه مشابه با ته ستونهاي تخت جمشيد، در قاعده گرد با ارتفاع حدود يك متر و شكل زنگوله اي اگرچه شاهد قاطعي براي ادعاي اخير بدست نيامد. نكات و رموز ديگري نيز هست كه اين شباهت ميان اين تالار موريائي را با آن تالار هخامنشي به اثبات برساند كه نيازي به بررسي و تشريح آن نيست، تصور مي كنم از آنچه تا بحال گفته شده است اين شباهت و يگانگي به ثبوت رسيده باشد و بتوانيم اكنون اين هم آهنگي و يگانگي به ثبوت رسيده باشد و بتوانيم اكنون اين هماهنگي را بعنوان پايه و اساس فرضيه، براي بحثي كه در پيش داريم ارائه كنيم. شباهت دو عمارت بهمديگر بحدي است كه انسان از آغاز كار به اين نكته پي مي برد كه بناي قديمي تر الگوي بناي تازه تر بوده است. اما دريجا پرسشي پيش مي آيد و مشكي جديد مطرح مي شود: اگر اين تالار نمونه اي است از تالار داريوش پس ملحقات آن كجاست، ميدانيم كه تالار داريوش داراي ملحقاتي بوده است كه هنوز وجود دارد اين ملحقات در تالار موريائي چه شده ؟ آيا موريائيها از ساختن ايواها و اطاقهاي ديگر صرفنظر كردند؟ با درنظر گرفتن اين پرسشها، بررسي خود را براي كشف آنچه كه درين مجموعه مفقود است آغاز كردم بدين منظور نقشه اي را كه لرد كرزن1 از تخت جمشيد كشيده است برداشتم واز گوشه جنوب غربي تالار ستون دار كه تازه كشف كرده ام، با پرگار و خط كش مساحي بسوي جنگل براه افتادم و به بررسي دقيق آن نقاط محدود پرداختم، تمام داستان آن روز مهم را نمي توانم درينجا بنويسم آنرا در گزارش سال 14 / 1913 نوشته ام فقط نتيجه آنرا كه بسيار شگفت انگيز است براي شما باز مي گويم.
درست در نقطه اي كه با محل كاخ اختصاصي خشايارشا (عمارت جنوب شرقي در نقشه كتاب كرزن) تطبيق مي شود يك توده در هم فشرده مواد ساختماني يعني بقاياي يك عمارت قديمي پيدا كردم اين نقطه در جنوب يا جنوب غربي تالار ستون دار واقع بود.
گوشه هاي عمارت با اينكه مربع بود مي توانست آثار يك استوپا (عمارت گنبدي شكل هندي) باشد كاخ اختصاصي داريوش در تخت جمشيد در نقطه اي واقع در شمال غربي اين تالار قرار دارد، درين مورد نيز اگر مسافتي بسوي شمال طي كنيم بار ديگر توده فشرده مواد ساختماني كهنه خواهيم ديد كه با محل كاخ اختصاصي داريوش در تخت جمشيد تطبيق مي شود. حدود و شكل و خصوصيات اين توده با اداعاي من درين مورد هم آهنگي دارد . اين پايان داستان نيست من پس از يافتن اين آثار به اين نكته پي بردم كه همه اين توده ها و آثار در روي يك سكوي گوشه دار كه مصنوع دست بشر است پراكنده شده اند درست مانند سكوي تخت جمشيد و عمارت تخت جمشيد نه تنها از لحاظ وسعت و وضع ظاهري حتي از نقطه نظر زاويه اي در جنوب شرقي نيز سكوئي مشابه سكوي تخت جمشيد است و از يك گودال كنده شده (خندق) احاطه شده بوده است. بنابر اين مي توان گفت كه طرح عمارات موريائي از هر لحاظ با طرح عمارات تخت جمشيد شبيه بوده است اما آنچه بهتر و بيشتر قابل تطبيق است كه پيدا شده و از هر لحاظ تقليدي است از تالار مشابه آن در تخت جمشيد و هيچ بيننده اي نيست كه آنرا الگوي اين نداند.
بديهي است با تمام اين مقدمات هيچگاه نمي شود بطور قطع اظهار نظر كرد و براي اينگونه اظهار نظر هنوز هم نياز به حفاري بيشتر وبخصوص كشف شواهد قاطع از جمله سنگ نوشته ها و كنده كاريهاي ديگر داريم، ما اكنون بر سريك دوراهي ايستاده ايم آيا بايد اين كشف را يك اتفاق بزرگ غيرعادي در تاريخ اكتشافات باستانشناسي هند بدانيم يك اتفاق قابل توجه ! و يا اينكه آنرا از روي شواهد امر آنگونه كه من توجيه كرده و مي كنم اثري ازنفوذ هخامنشيان در هند بدانيم، بنظر من پذيرفتن شق دوم ارجح است زيرا كم وبيش تاكنون شواهدي درهند پيدا شده اند كه بتوان بعنوان مقدمه كار ارائه كرد وادعا را بر پايه آن استوار داشت . اكنون سالها است كه از نفوذ ايران در هند، نفوذي كه دامنه گسترش آن نامعلوم است سخن بميان آمده شانزده سال پيش كندي در مجله آسيائي2 نوشت و تائيد كرد كه معماري هخامنشي وسيله و رابط بوده است براي گسترش نفوذ معماري آشوري در هند. وي معتقد است كه اگر چه نفوذ معماري هندي و عوامل بومي بسيار زياد است اما جزئيات بنا آنچه بيش از هر چيز بچشم مي خورد عبارتست از مظاهر هنر و معماري ايراني در حاليكه نه كندي و نه پروفسور گرون ودل Grunwedel كه بيش از كندي درين باره اظهار نظر كرده بود شواهدي عظيم آنطور كه من در اختيار دارم داشته اند ايشان ناچار بودند كه با مشاهده و بررسي چند سرستون از عصر آشوكا، چند ته ستون از رده تخت جمشيدي با نقوش برجسته ايراني و آسوري و البته كتيبه هاي آشوكا آنچه را كه من امروزه ارائه مي كنم و نتيجه گيري مي كنم بطور محدود پيشگوئي كنند. گرون ودل اعلام داشت كه تمام بناهاي تاريخ مهم هند كه بنحوي حفظ شده و موجود اند حاوي اثراتي از نفوذ سبك قوي معماري ايراني هستند درحاليكه معرف اين نفوذ و اين سبك فقط چند بناي محدود است كه باشكال مي توان از روي آن درباره اين مطلب مهم اظهار نظر كرد3 ، ولي آيا اين بدان معين است كه واقعاً در هند قديم بناهائي كه حامل نفوذ ايران باشد بسيار كم اند؟ و بهمين دليل يعني بدان سبب كه شاهد كم است بايد اين مسئله يعني نفوذ هنر و معماري ايران درهند قديم را ناديده گرفت؟ ابداً چنين نيست داريوش هند را از نواحي امپراتوري خود مي داند، اگرچه حدود هندهخامنشي براي ما معلوم نيست. بوهلر B uhlet بر اين مطلب كه خط خراشتي Kharoshti معمول در هند توسط منشيان آرامي هخامنشي تحرير شده صحه گزاري مي كند. اين حقايق براي اثبات نظريه گرون ودل درباره دامنه وسيع نفوذ ايران در هند باستان كافي است و نيازي به گردآوري شواهد و مدارك جديد نيست. از عصر آشوكا فرمانهائي برجاي مانده است كه گوئيا انعكاس فرمانهاي داريوش است دكتر مارشال دانشمند باستانشناس اذعان دارد كه سر ستونهاي معروف عصر موريائي ها توسط ايران و يونان ساخته شده ودكتر توماس Thomas معتقد است كه انسان با يك نگاه پرمعني به جلوخان مقبره داريوش در فارس بخوبي درك مي كند كه سازنده سرستون شيردار ماتهورا (در هند) تاچه حد تحت نفوذ هنر هخامنشي قرار داشته است. بنابراين بايد گفت كه نفوذ هنر هخامنشي و معماري هخامنشي در هند موريائي از مرحله يك فرض تجاوز مي كند و تنها اشكال كار درين است كه ما درين مورد فقط چند اثر مهم برجاي مانده داريم و بس .
بنظر من تنها مورد حتمي كه مي توان اثرات كامل نفوذ ايران را در هنر معماري مشاهده كرد در سرستونهاست4 و در مورد بناهاي هند در هيچ عمارتي و در هيچ اثري نمي توان ادعا كرد كه اين اثر يا آن عمارت كلاً و جزاً بر اساس طراحي و بنايي ايران ساخته شده باشد، اما اين ادعا نيز به هيچ وجه قادر نيست كه اصل مطروحه را منتفي سازد يا تغيير دهد يا تفسيرهاي مرا سست و باطل جلوه گر سازد.
براي تكميل اين نظر يعني نفوذ ايران بر هند، بار ديگر يادآوري مي كنم كه از روي مشخصات باستانشناسي و با بررسي معماري هند قديم آنچه من در كوماراهار ديدم و نتيجه گرفتم اين است كه نفوذ ايران در اين نقطه بسيار قوي و مؤثر بوده است بسيار قوي تر و مؤثر تر از آنست كه ما تا بحال تصور مي كرديم و اكنون من اين شواهد و دلايل علمي باستانشناسي را با دلايل و شواهد مهم ادبي و حماسي همراه خواهم ساخت وآنچه را كه بعنوان فرض اصلي مطلب پيشنهاد كرده ام به اثبات خواهم رساند.
مگاستنس Magasthenes سفير سلوكس جانشين اسكندر در دربار چاندار گوپتا نخستين امپراتور موريائي هند ، سفرنامه جالبي از مأموريت هند خود دارد، وي درين سفرنامه ما را از جزئيات دربار هند درين عصر كه كاملاً ايراني و هخامنشي بوده است آگاه مي سازد. اسميت Vincent Smith در كتاب جالب خود «آشوكا» آنچه را كه مگاستنس توصيف مي كند نقل كرده است ، توصيف مگاستنس مانند يك پرده نقاشي دربار چندارگوپتا پدربزرگ آشوكا را چون يك تقليد محض از دربار هخامنشيان جلوه گر ميسازد. بديهي است آنچه وي درباره چاندراگوپتا گفته است دربارة نوة وي آشوكا نيز صدق مي كند. گواه گوياي ما در اين مورد ستونهاي منقور و منقوش آشوكا است كه نه تنها از لحاظ سبك تهيه ونگارش بلكه از لحاظ روح ومعني نيز ايراني و هخامنشي است واين مطلب را بازگو مي كند كه آشوكا براي اخذ الهام متوجه غرب بوده است. اما اين شاهد خود تنهاست وبدون آنچه مگاستنس گفته و براي ما برجاي گذاشته نمي تواند از لحاظ نفوذ ايران بر هند مفيد فايده واقع شود، از بررسي نوشته هاي مگاستنس به اين مطلب پي مي بريم كه آشوكا يك مبتكر ومؤسس نبود بلكه يك جانشين آنهم جانشين دوم چاندراگوپتا بود و راهي را كه جدش گشوده بود وي نيز ادامه داد و حتي ميتوان گفت كه دامنه نفوذ ايران در عصر چاندراگوپتا يعني سر سلسله پادشاهان موريائي از زمان آشوكا يعني عصر مجد و عظمت اين سلسله نيز بيشتر بود. با اينكه ميدانيم در عصر آشوكا نايب السلطنه نواحي غربي هند شخصي بوده است بنام توشاسپ Tu shaspa كه تأسيسات آبياري وي در اين نواحي تقليدي بوده است از تأسيسات آبياري بابل قديم، اما در عصر چاندارگوپتا با شواهدي كه در دست داريم نفوذ هخامنشيان بيشتر از ادوار متأخر بوده است ، درين دوران امپراتور موي خود را از روي تقويم ايران و به سبك پادشاهان ايران مي شويد و از قصرش و پايتختش شاهراه هايي آغاز مي شوند كه به سراسر امپراتوري ادامه دارد واين همان كاري بود كه داريوش كرد.
با ذكر اين مقدمات مي خواهم ميزان اعتماد خود به شواهد حفاري كومرآهار را بيان كنم و براي آن ارزش بسيار قائل شوم، اگر چه مخالفان دست بردار نخواهند بود، اما من اطمينان كامل دارم كه انتقادها ومخالفت ها سبب خواهد شد كه معلومات واطلاعات پراكنده ما درين باره بيشتر گردآوري و هماهنگ گردد واين مطلب يعني ميزان نفوذ ايران در تكوين واعتلاي سلسله موريائي در آستانه تشكيل و اوج قدرت بنحو بهتري به ثبوت برسد.
تا بحال گفته ميشد كه دربار آشوكا تحت نفوذ يونان و يونانيان قرارداشته است، اما اين نفوذ يونان در كجاست؟ من معتقدم كه نفوذ يونان حتي در دربار چاندراگوپتا وجود نداشته است زيرا مگاستنس كه خود يوناني بود هيچ جا در كتابش سخني از نفوذ يونانيان بميان نمي آورد. اثر نفوذ يونان را (اگر باشد) بايد متعلق به عصرهاي بعدي حكومت موريائي ها مثلاً عصر پياداسي Piyadasi دانست آنهم نه اثر مستقيم يونان بلكه اثر حكومت باختر، دكتر مارشال مي گويد: در عصر چاندرا گوپتا فقط نفوذ ايرانيان چشمگير و قابل توجه بود.
درين جا يك سوال مطرح ميشود و آن اين است كه توصيف مگاستنس مربوط است به اعصار پيش از آشوكا از دو نسل تا چند نسل، بنابراين چگونه ميتوان اين اوصاف را درباره بناهايي كه ما در كومبرآهار كشف كرده ايم و معتقديم كه متعلق به اثر آشوكاست بپذيريم، عصر آشوكا يعني عصر ترقي و تكامل هنر و صنعت و تمدن موريائي ضمناً براي توجيه و تفسير آنچه مگاستنس گفته است بايد شواهد ديگر بيابم و درين مورد هيچ چيز بهتر از رجوع به نوشته هاي زائران چيني نيست. فاهين Fahien (قرن چهارم ميلادي) در نوشته هاي خود ساختمان قصرها وتالارهاي آشوكا را به جن ها و موجودات غير انساني نسبت مي دهد و در يك جاي مي نويسد: جن ها سنگهاي عظيم بروي هم انباشته اند و سپس با اين سنگها ديوارها و دروازه ها ساخته اند، ولي اين ديوارهاي سنگي كجاست ديوارهايي كه خود فاهين آنها را ديده است.
تاحدي كه من مي توانم اظهار نظر كنم اين گفته ها درمورد بناهاي خرابه كومبرآهار صادق نيست زيرا اين بناها همه از چوب ساخته شده است وفاهين درباره ساختمانهاي عظيم سنگي تكامل يافته سخن مي گويد.درست است كه در كومبر آهار براي نخستين بار سنگ آنهم سنگ صيقلي شده بكار رفته اما كاخ آشوكا را نمي توان سنگي دانست ساختمانها چوبي است و سنگ براي ستون و بعضي كارهاي تزئيناتي بكار رفته. آنچه كه فاهين مي گويد مي بايست مربوط باشد به ساختمانهاي قديمي تر و اساسي تر. بنابراين گفته هاي وي كار را دشوارتر ميسازد و قبول كردن اين مطلب كه فاهين همين بناها را توصيف كرده باشد مشكل است اما آنچه مسلم است اين است كه فاهين به بناهايي اشاره مي كند كه اگر قصرهاي پارسيان در ايران هخامنشي نباشد حتماً بناهايي است كه از روي آنها ساخته وپرداخته شده اند. وي در جاي ديگر مينويسد: درين كاخها ظريف كاري ها و نقوش برجسته اي ديده ميشود، آنچنان زيبا كه دست هيچ بشري قادر به خلق وابداع آنها نيست. اين مطلب درباره كاخهاي باشكوه داريوش و خشايارشا و نقوش برجسته پايه ها و سرستونها و ديوارها صادق است حتي اگر ظريف كاري ها پرارزش در نقش دادن سنگها وگوهر نشاني ها را مورد توجه قرار ندهيم باز به كارهاي هنري هخامنشي مربوط خواهدبود. (درين جا نويسنده بحث مفصلي دارد درباره معني كلمه چيني كولو K’o Lou كه به معني برش و قطع است6 يا كنده كاري و سپس نتيجه مي گيرد كه شايد مقصود زائر چيني ساختن تزئيناتي از آجرهاي رنگين لعابدار باشد7 كه از ترجمه وتحرير آن به تفصيل خودداري شد) درين صورت طبيعت ايراني قصرهاي آشوكا آشكار ميشود اگر چه درين صورت نيز شامل بناهاي مورد بحث ما كه از عصر آشوكا هستند نخواهد شد. حتي درصورتيكه قصد سياح نشان دادن و عرضه كردن اثرات نفوذ ايران بر هنر هند باشد .
درين مورد نوشته هاي زائر چيني ديگر هيون تسانگ Hi uen Thsang (قرن هفتم ميلادي) نيز چنين است وي جائيكه در طببعت اصلي و ماهيت بناهاي موريائي سخن مي گويد مطالب مهم تر واساسي تري را ارائه مي كند كه در تشريح و توصيف خصوصيات اين بناها به ما كمك مي كند:
اين سياح هنگام بازديد قصر آشوكا به بناهايي كه در شمال آن ساخته شده اشاره مي كند و از گروه بناهاي گنبدي Stupas سخن مي گويد كه مي بايستي در محل پنج پهاري Panch Pahari بوده باشند و سپس ايواني را توصيف مي كند كه در كنار تپه هاي سنگي ساخته شده بوده است. درينجا عبارت چيني پيچيده است و حاوي كلمه اي است كه مفسران و مترجمان هر يك آنرا به نوعي تعبير مي كنند، درين مورد من با واتر Wa tters موافقم كه آنرا ايوان ترجمه كرده است. من در تجسسات خود به اين نتيجه رسيديم كه آثار و بقاياي اين بنا چه ايوان و چه برج هنوز هم يافت مي شود و اين آثار را مي توان در محل يافت. دو مترجم سفرنامه اين سياح نيز هر دو وجود اين آثار را تأييد مي كنند اما تطبيق آن با آنچه اكنون وجود دارد مشكل است، آنچه امروز يافت ميشود داراي پايه واساس چوبي است كه مگاستنس نيز آنرا ديده است ، من براي بررسي بهتر به نسخه اصل سفرنامه مراجعه كردم8 ، درين نسخه عبارت مورد بحث ما چنين است: ( …. در جوار (تپه كوچك سنگي) ايوان كهنه اي وجود دارد كه هنوز آثار بناهاي سنگي ديگر استخرهاي آب با آب فشانها ، درياچه ها و جويبارها در گوشه و كنارش ديده مي شود … ) من تصور مي كنم با در نظر گرفتن شواهد وآثار باستانشناسي اين مناسبترين ترجمه اي است كه ميتوان ارائه داد و با كارها و اكتشافات محلي ما در پاتالي پوترا نيز كاملاً وفق مي دهد و من شك ندارم كه اين همان ايواني است كه در عصر هيوئن تسانگ نيز وجود داشته و توسط وي توصيف شده (درين جانويسنده بحث مفصلي دارد در باره محل اين آثار كه نسبت به محل فعلي پنج پهاري داراي چه وضعي10 است و سرانجام با درنظر گرفتن قرائت صحيح تر عبارت از روي نسخه انتقادي كه استادش تاكاكوسو Takakusu از ژاپن ارسال داشته نتيجه مي گيرد كه محل فعلي پنج پهاري در جنوب شرقي ايوان و بناهاي محتمل ديگر كه آثارشان برجاي مانده است قرار دارد، از نقل به تفصيل خودداري شد) آنچه مسلم است اين است كه هر دو زائر چيني بناها را متعلق به عصر پيش از آشوكا دانسته اند و به نظر من بايد آنرا به عصر بيندوسارا B indusara يا چندرا گوپتا منسوب كنم. با درنظر گرفتن توصيفات مگاستنس بنظر مي رسد كه اين بناها به عصر چاندراگوپتا متعلق بوده اند واين همان چيزي است كه ما ميخواستيم ثابت كنيم وچون درآثار برجاي مانده اثرات قاطعي از نفوذ ايران هست، هماهنگي و توافق كامل ميان كشفيات من و تقريرات مورخ يوناني ونوشته هاي زائران چيني بدست مي آيد.
اكنون اگر بتوانيم از ادبيات و متون هندي شاعري بيابيم و به اثبات برسانيم كه درين آثار نيز اثرات نفوذ معماري و هنر ايران منعكس شده است، سلسله شواهد كاملاً بهم پيوسته و هماهنگ خواهند شد و نفوذ هنر ومعماري ايراني هخامنشي در هنر و معماري هندي موريائي كاملاً مسلم ميشود.
در آغازكار و شروع بررسي براي يافتن اين شواهدهيچ اميدوار نبودم كه موفق باشم و بتوانم نتبجه گيري مهمي بكنم اما با راهنمايي جوانمردانه پروفسور جاكبي Jacobi به بررسي كتاب بزرگ مهابهاراتا Mahabharata پرداختم وي نظر داد كه درين رزم نامه بزرگ هند مطالب مهمي خواهم يافت واز اي شواهد ميتوانم به عنوان كليد مطالعات بعدي و بررسي هاي تكميلي استفاده كنم. بنابراين شروع كردم به بررسي كتاب حماسه بزرگ تأليف Hopkins هوپكينز در ص 391 ، جايي كه از عصر تأليف و گردآوري مهابهارات سخن بميان آورده است چنين مي نويسد:
…. از فلسفه بوديسم و موارد ديگر مهمتر معماري اين دوره است كه با سنگ و فلز بوده ومانند هر بناي عظيم مشابه ساختن آن به خداي اعظم هند آسورامايا يا (دانوآمايا) Asura or Danava Maya نسبت داده شده است عبارت چنين است : (آسورا با نيروي جن ها چنين بناهايي را ساخت كاخهاي باشكوه با طاقنما ها و هلال ها و سقف هايي كه بر هزاران ستون عظيم نهاده شده بود قصرهاي محصور در گودالهاي آب و خندق ها ….. ) اين توصيفات : (بناهاي عظيم خندقي با كاخهاي پرشكوه … ) مرا متوجه اكتشافهاي خود در پاتالي پوترا ساخت و با در نظر گرفتن اين هم شواهد درباره اينكه اين بناها تحت نفوذ ايرانيان و هنر و معماري ايرانيان ساخته شده و حتي بنايان آنرا از ايران آورده اند به اين نكته پي بردم كه آيا اين آسوراماياي مهابهارات انعكاسي از همان اهورامزداي ايران نيست ؟ بررسي هايي كه خود من در اين مورد بعمل آورده ام اين فرض را كاملاً تأييد مي كند، آثار و شواهد موجود در كومباراهر و اشاراتي كه در كتاب مهابهارات شده نيز همه مجوز قانع كننده اي براي طرح اين «شك» مي باشد، بناهاي موريائي هند با بناهاي هخامنشي ايران آنچنان از هر لحاظ داراي هماهنگي و توافق ميباشند كه وجود بستگي ميان آهورامزدا و آسورمايا اجتناب ناپذير جلوه گر ميشود9 .
من نمي خواهم ادعا كنم كه مايا با مزدا همريشه است .، زيرا طبق نظر دكتر توماس همريشه مزدا مدها Medha است اما آنچه كه من مي خواهم بگويم اينست كه چون اين بناها توسط يا با راهنمايي ايرانيان ساخته شده و بخصوص بكار بردن سنگ صيقلي در هند ازين تاريخ آغاز گرديد و همه اين فعاليت هاي ساختماني با الكاء و ايمان به آئين زرتشيت و نظر خدائي آهورامزدا صورت گرفت، مردم هند را نيز براي نخستين بار با نام آهورامزدا آشنا ساخت و چون براي هنديان تلفظ صحيح اين دو كلمه مقدور نبوده است، عبارت با جزئي اختلاف در اذهان و محاورات مردم باقي ماند و بهاين صورت ثبت و ضبط شد.
تبديل اهورا به آسورا خيلي ساده است ونيازي به تفسير و توجيه ندارد. اشكال كار در تبديل مزدا به ماياست كه آنهم مي تواند بشكل توجيه شود، در كلمات خارجي كه از راه زبان انگليسي وارد زبانهاي هندي شوند حرف j z با zh آنها به y تبديل مي شود و اين y مانند j فرانسه تلفظ مي گرد، حتي اكنون نيز در اغلب نقاط هند اين تلفظ هست، به اين ترتيب مي توان گلفت كهاهورا مزدا ابتدا اسور امجما و سپس اسورا مايا شده است، يعني بنايان خارجي به تبع هنديان مزدار ار مژايا مجا تلفظ كردند و هنديان نيز بجاي آهورا آسورا گذاشتند. بنابرين هردو گروه ساختماني از لحاظ روح و معني يا سازنده نهائي داراي وحدت واشتراك معنوي بوده اند.
اكنون من مي خواهم ازين هم جلوتر بروم وعبارات كتبيه هاي هخامنشي را نيز با اين خصوصيات آسورمايا مقايسه كنم كه معلوم شود چقدر ازين لحاظ وحدت و يگانگي ميان آنها وجود دارد: در پيشاني دروازه خشايارشا چنين نوشته شده است: ( …. خداي بزرگ آهورمزدا كه زمين را آفريد، كه جهان را آفريد، كه آدمي را آفريد، خشايراشا شاه بزرگ مي گويد من با كمك آهورمزدا اين دروازه را ساختم و خيلي بناهاي باشكوه ديگر نيز در پارس هست كه همه را من بر كشيده ام و پدر من بركشيدهاست كه همه آنها بخوبي ساخته شده اند، با لطفت آهورامزدا ساخته شده اند …. )10 بنظر من نه درين كتيبه و نه در هيچ كتيبه پارسي ديگر ، آهورمزدا را نميتوان بعنوان يك سازنده بنا معمار و يا بنا محسوب داشت. بنابرين در هند نيز درين عصر كه مورد بحث ماست آسورامايا را نبايد فقط يك معمار يا بناي معمولي پنداشت . اين انگاره يعني آسورامايا را يك بنا وسازنده بنا پنداشتن پديده اي است جديد كه سالها و قرنها پس از پايان كار و بمرور زمان بوجود آمده ومردم قرون بعد كه برايشان تصور احداث چجنين بناهائي دشوار و ناممكن جلوه گري مي كرد، از يك طرف آنرا يك كار غير انساني و مافوق بشري قلمداد كردند واز طرف ديگر آسورامايا را به حد يك سازنده بنا پائين آوردند. توجيه من درين باره چنين است، توجيه اين مطلب كه چگونه ساختن اين بناهاي موريائي به جن ها و موجودات غير انساني احاله شده است، مطلبي كه توسط هر دو زائر چين تصريح شده و ما آنرا نقل كرديم.
در ايران هخامنشي اهورامزدا خالق بزرگ بوده است و بطور كلي هر پديدهاي و هر شاهكاري با لطف خاص وي موجوديت مي يافته است ونقش وي در تكوين آثا رهنري تخت جمشيد و معماري تخت جمشيد چيزي بمراتب بالاتر از نقش يك معمار يا هنرند بوده و اين مطلبي است كه ما هم بدان اذعان داريم، درحالي كه در هند چهاندراگوپتا سازنده بناها يكي از خدايان يعني آسورامايا و در عهد آشوكا جن ها بوده اند واين استنساخ ما از متون و روايات مختلفي است كه اكنون در دست داريم، در هند نام اين سازنده خارجي كه توانسته است بناهائي چنين عظيم بسازد بنحو ديگر علم شده و از آن يك معمار يا بناي زبردست يا جنبه اي فوق انسان افاده مي شده است، اين توجيه و تفسير مردم عادي و معمولي است كه به مرور در طي قرون شكل گرفته است. گفتمي آسورامايا با جنبه فوق انساني زيرا درست است كه وي سازنده اصلي اين بناهاست اما وي بنابر برداشتي كه از متون مذهبي اساطيري هند داريم خود يك نيمه خداست و حال اگر اين خصوصيات را با خصوصيات خدائي آهور مزدا مطابقه كنيم و نتيجه مطابقه منفي باشد اصل ما وفرض كاملاً دچار مخاطره خواد شد، اما چنين نيست و با مراجعه به فرهنگ نامه سن پطرزبورگ درباره مايا به اين نتيجه مي رسيم كه ميان خصوصيات اين رب النوع و اعتقادات بغ ها كه از لحاظ مذهبي با زرتشتيان مشابهت و قاربت بسيار دارند هم آهنگي فراوان وجود دارد و ماهيت آن با ماهيت ايشتار قابل تطبيق است الهه اي كه وجودي مقدس و نيمه خدائي بزرگ است و همچنين آسوراها و داناواها Asuras and Danavas رب النوع هاي هندي با ايشتار وجه شبه بسيار دارند و اين مشابهت به دائره لغات و كلمات نيز كشيده مي شود.ايشتار يا ونوس كه ايرانيان بدان آناهيتا (ناهيد، زهره) مي گويند در زبان سانسكريت آسوراگورو Asura guru (معلم يا پيامبر آسورا) و دانا واپوژيتا Danavapujita (معبود داناوا) ناميده ميشود. لازم نيست تأكيد كنم كه اهميت آناهيتا براي ايرانيان عصر هخامنشي بسيار زياد و در مرحله اي پس از اهورامزدا و ميترا بوده است.
اكنوه گمان دارم كه اگر ادعا كنم آهورمزداي ايران و آسوراماياي هند داريا وجه تشابه دامنه داري هستند كه سرانجامش وحدت است مورد قبول شما نيز قرار گيرد علاوه برين اگر اشتباه نكنم يك عبارت از مهابهارات اين ادعا را ثابت مي كند و نشان ميدهد كه آسورامايا همان اهورمزداست (كتاب دوم شماره 1) درينجا مايا بعنوان يك خلق كننده معرفي شده است (از نقل به تفصيل خودداري شد.)
حال بر مي گرديم به بررسي آن نوع ساختمانهائي كه در مهابارات ذكر شده و مايا خالق يا سازنده آنها است، سئوال نخست اينست كه آيا ساختمانها تحت تأثير مستقيم معماري ايران بوجود آمده است يا اينكه همان هنر و معماري هند تكامل يافته و موجد اين بناهاي بي نظير شده است.جواب قطعي به اين پرسش نمي توان داد . اما اين نكته مسلم است كه اين ساختمانها داراي اسلوب ساختماني معمولي هندي نيست كه با اغراق هاي شاعرانه بزرگ شده باشد، در هند قديم عماراتي از آن قبيل كه در مهابهارات توصيف شده است وجود نداشته و كشف بناهاي موريائي پاتالي پوترا در حقيقت نخستين پرتو روشني بخش براي معرفي اين بناهاست، و ما اگر بتوانيم ثابت كنيم كه بناهاي مذكور در مهابهاراتا راكه مايا خلق كرده چاندارگوپتاي موريائي ساخته است، كار ساده مي شود و اين ادعا كه بناهاي توصيف شده در مهابهارات همه ايراني هخامنشي است ثابت مي گردد، زيرا قبلاً بررسي كرده و ديده ايم كه تا چه حد نفوذ ايران در خلق و تكوين بناهاي پاتالي پوترا هويدا وآشكار است.
اكنون توجه شمار ار به ملاحظه يك متن ديگ راز مهابهارات جلب مي كنيم، درينجا مايا شاهكارهاي بزرگ خود را براي ارجونا Arjuna بر مي شمرد، همه كارهاي شگفت آوري كه انجام دادهاست كه من آنرا چنين ترجمه كرده ام: در اعصار باستان كاخهاي پرشكوه دانواها Danavas بنام پارثا Partha توسط من پي افكنده شد و ساخته شد، من دريجا عمارات عظيم ساختم تالارهاي خيال انگيز كه محل خوشگذراني و تفريح بود، با چراغها و نورافكنها و تزئينات عالي، با استخرها و آبفشانها كه ساكنان آن با جامه هاي گرانقدر بر ارابه هائي پرشكوه كه با سرعتي چون آرزوي بشري پيش مي رفت سوار مي شدند، شهرهاي بسيار بزرگ با ديوارهاي سربفلك كشيده با ارابه هاي چرخدار عظيم و غارهاي شگفت آور همه رامن بركشيدم همه داراي راهها و مدخلهاي مناسب و راحت بودند هم اينها رامن خلق كردم و من ساختم. آيا اين عمارات عالي اين باغهاي با صفا اين استخرهاي رويا انگيز و لباسهاي پرشكوه مي تواند متعلق باشد به قبايل بدوي كه آسورا نام مي برد11 ؟ و اين شهرهاي عظيم باديوارهاي سربفلك كشيده مي تواند در ميان اين قبايل بدوي موجوديت يابد، هيچ دليل و شاهدتاريخي در دست نيست كه بحكم آن بتوان اين رويدادها را به يكي از اعصار تاريخي هند قديم مربوط ساخت. در حقيقت با ملاحظه اين متون حماسي مي گوئيم كه براي بر كشيدن اين بناها از نيروهاي فوق انساني كمك گرفته شده است، پس اين بناها بناهاي عادي نيست چون هيچ وقت براي يك كار عادي و معمولي از جن ها و نيروهاي فوق انساني طلب كمك نمي شود و فقط يك دوره مشخص از تاريخ هند است كه مي تواند اين درخشتندگي و تلوتلو راداشته باشد و ادعا كند كه اين رويداد بدان تعلق دارد، عصر موريائي ها. اسميت12 در كتاب خود چنين مي نويسد: (كاخهاي پرشكوه دربار چاندراگوپتا در يك پارك عظيم ساخته شده بودند با استخرها و آبفشاناي فريبنده و درختان پرگل و زيبا) و سپس مي افزايد : (هنگام برگزاري جشنهاي بزرگ يا بارعام وقتي كه پادشاه بميان مهمانان مي آيد، درباريان با لباسهاي درخشنده پرشكوه در صحنه باغها مي خرامند و در مراسم رسمي شاه را با تخت روانهائي طلائي مرصع به مرواريد كه از پارچه هاي زربفت گوهر دوزي شده ارغواني و طلائي پوشيده شده از ميان مردم مي گذمرانند.)
اكنون اين عبارات را كه توسط وي از كورتيو Cortius و استرابو Strabo نقل شده و به آنچه در مهابهارات مي خوانيم بسيار شبيه است مقايسه كنيد:
(كاخهاي پرشكوه شهرهاي گشترده با ديوارهاي بلند … ) كه در پاتالي پوترا يافت شده و خواهد شد، با آنچه مگاستنس توصيف كرده و آنچه كه مايا بشهادت مهابهاراتا ساخته است داراي وحدت و توافق كامل است. و در اين ميان چاندارگوپتا تنها پادشاهي است كه بايد سازنده اصلي بنا شمرده شود و غير از غارها كه در مهابهارات توصيف شده بقيه آنچه خوانده ايم در مورد تأسيسات وي صادق است، درين باره من ادعاي خاصي دارم و معتقدم كه در آن تپه ساختگي نزديك ايوان غارهائي وجود داشته است، هيون تسانگ زائر چيني از چندين اطاق سنگي تو در تو در جوار ايوان سخن ميگويد13 ، در تپه اي سنگي شرق سكوي تخت جمشيد نيز غارهائي است كه مدفن شاهان هخامنشي بوده است.
در مورد بررسي غارهاي هند و مقايسه آنها با غارهاي ساختگي ايران، مرهون كمكها و راهنمائيهاي دكتر مارشال هستم وي غارهاي هند را اعم از كهنه و نو كشف و شناسائي مي كند. چند ماه پيش ازينكه من در پاتالي پوترا به نتيجه برسم وي در تپه هاي برابر Barabar نزديك گايا Gaya غارهائي كشف كرد كه سبك ساختمان و روش معماري آن با دخمه هاي سنگي هخامنشيان مشابهت نزديك داشته است.
باين ترتيب ملاحظه مي شود كه آنچه مايا در فهرست خود ذكر كرده است، كم و بيش باخصوصيات ايراني در پاتالي پوترا يافته ايم و اين خود كافي است كه ارتباط نزديك ميان آهور مزدا و آسورامايا را ثابت كند، اما اجازه بدهيد كه كار مطالعه و بررسي خود از لحاظ متون حماسي دنبال كنيم، اكنون بجائي رسيده ايم كه با حساسترين و جالب ترين بخش كار خود فاصله بسيار كم داريم.
طبق اين روايات حماسي ، مايا براي نجات حيات خويش نسبت به ارجونا Arjuna تواضع و بندگي خاص نشان مي داد و از ارجونا تمنا كرد كه اجازه دهد كاخهائي براي وي بسازد، اما ارجونا زير بار تمناي مايا نرفت و سرانجام بوي فرمان داد كه بناهائي براي كرشنا بسازد كرشنا از وي خواست كه برايش يك تالار (Sabha يا سالن بار عام) با اطاق تاجگذاري بسازد . مايا در جواب قول داد كه چنين كند و اثري شگفت انگيز بوجود بياورد، اثري كه هيچ موجود زنده اي قادر به تقليد آن نباشد (در عبارات سانسكريت اين روايت كلمه اي است كه نويسنده مقاله دربارة آن بحث مفصلي مي كند و به هيچيك از تفسيرهائي كه تا بحال درباره آن شده قانع نيست و بدان رضايت نمي دهد اين كلمه آب هي پراياست Abhipraya 14 و سرانجام خود با تلاشهاي ادبي و عبارتي بسيار آنرا به درك و خلاقيت هنري توجيه مي كندو استنتاج وي اين است كه درين بناها نقوش برجسته و نقر ونقش فراوان بوجود آمد (البته با مسكوت گذاشتن اين مطلب كه آيا در هند قديم بيش از شروع مكتب گندهارا Gandhara تجسم صورت خدايان مجاز بوده است يا نه. از نقل به تفصيل خودداري شد).
سپس دو عبارت ديگر سانسكريت از مهابهارات به شهادت مي آورد، ترجمه آزاد عبارت نخست اين است ( … آنجا توسط خود مايا و به فرمان مايا هشت هزار از باكشاساها Bakshasas كه بديشان كين كارا Kinkaras اطلاق مي شد مأموريت يافتند كه به حفظ و حراست تالار بپردازند.)
عبارت دوم جمله اي است كه هنگام توصيف سبهاي كوبرا Kubera ذكر مي شود و آن چنين مفهومي دارد: (گوهياكاها Guhyakas آن را حفظ و حراست مي كنند) .
اكنون به اين عبارت كه از متون جنوب هند است و از قرار ترجمه ري Roy چنين افاده معني مي كند توجه كنيد: (بنظر مي رسد كه ستونها عمارت را حمل و جابجا مي كنند، البته مي دانيم كه هيچ فساد و خرابي جاوداني نيست و درخشندگي آسماني اين بنا غير قابل رقابت است واز ماه و خورشيد و آتش پيشي مي جويد كه در جهان جاودان اقامت كند و با درخشندگي خاص خود به آفريننده روز و شب خرده گيري مي كند.)
بنظر من جمله هاي اين متن بهم چسبندگي ندارند. گرچه فوزبل Fausboll سعي دارد كه آنها را بهم مربوط كرده از آن مفهومي بسازد15 . ب اآنكه نمي خواهم مطلبي را كه توسط شرقشناسي چون فوزبل صحنه گذاري شده مورد شك قرار دهم ناچارم بگويم كه عبارات مورد بحث در طي قرون و مرور زمان جاي خود را عوض كرده مخدوش شده اند و اگر روزي يك طبع انتقادي از مهابهارات تهيه شود آنچه من مي گويم به اثبات خواهد رسيد. استنتاج من اينست كه مفهوم اين عبارت بايد چنين باشد: (اين تالارها نه فقط بر پايه ستونهاي عظيم برپاي مانده اند بلكه يك نيروي خدائي زوال ناپذير نيز آنها را برجاي نگهداشته است و موجودات بهشتي با نيروهاي زوال ناپذير خود مامور حفظ عظمت و شكوه آنها شده اند) درينجا باز نويسنده بحث مفصلي دارد و نتيجه گيري مي كند كه اين توصيف مزبور بهر كجا بوده ذهن مردم عادي هند آنرا فراموش كرده و بدست افسانه هاي اساطيري سپرده است و انسان با بررسي آن بي اختيار بياد بناهاي سنگي منقوش و منقور هخامنشيان با آنهمه شكوه و بزرگي مي افتد، زيرا در هند قديم ما هرگز چنين بناهائي نداشته ايم و آنچه شاعر در حماسه بزرگ خود توصيف مي كند در نخستين برخورد چشم با مجسمه ها و كنده كاريهاي مقبره داريوش در نقش رستم در ذهن مجسم مي گردد، گوئيا شاعر مقصودي جزين نداشته و هرچه گفته درين باره گفته است، از طرف ديگر اين توصيف با تالارهاي عظيم تخت جمشيد كه براي بار عام وتاجگذاري ساخته شده بود مطابقه دارد، جائيكه انسان نقش شاهنشاه را مي بيند كه نمايندگان ملت هاي سراسر جهان آن روز را به حضور پذيرفته است وايشان ره آورد سفرهاي دور و درازشان را بحضور وي اهدا مي كنند16 .
شگفت آورتر از همه اين نقشها آن شاهكار بزرگ است كه شكست هيولاي ديوخوي را در برابر شكوه خدائي شاه مجسم سازد، در ميان هند شناسان فرگوسن17 تنها كسي است كه به راز اين شكوه و عظمت جاوداني در پرس پليس اشاره كرده است وكار عظيم هخامنشيان را در خلق اين تالار كه در محوطه اي در حدود 50 هزار پاي مربع را در بر مي گيرد و ستونهائي به لندي 30 پادارد مي ستايد و مي گويد كه اين بنا در سراسر تاريخ هنر معماري جهاني بي نظير است. در پايان اين قسمت از بحث خود چنين نتيجه گيري مي كنيم كه در پاتالي پوترا طرح و نقشه اصلي همان طرح تخت جمشيد بوده است وتالاري كه من كشف كردم يك نمونه ثانوي ازين تالار بوده است و همين تالار است كه وصفش را در مهابهارات مي خوانيم، تالاري كه توسط چاندراگوپتا ساخته شد و مورخان يونان وصفش را در كتابهاي خود نوشتند وزائران چيني از آن ياد مي كردند، بنابراين بخود حق مي دهم كه ادعا كنم آسوراماياي هند انعكاسي است از آهورامزداي ايران.
:\m/: با تشکر و درود :\m/:
samira- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
صفحه 2 از 7 • 1, 2, 3, 4, 5, 6, 7
» زنان خبر ساز در تاریخ ایران باستان
» جشن ها ، آیین ها و گاهشماری در ایران زمین
» گذری بر فلسفه نام ماههای ایران زمین
» 29بهمن ، جشن اسفندگان : روز عشاق ایرانیان و روز مادران ایران زمین گرامی باد.