تاریخ باستانی ایران زمین
صفحه 5 از 7 • 1, 2, 3, 4, 5, 6, 7
نکته های مهم و جالب باستان
استانبول تنها شهري
در دنياست که در بين 2 قاره آسيا و اروپا واقع شده
و طي هزاران سال پايتخت 3 امپراتوري بزرگ روم ،
بيزانس و عثماني بوده است.
-------------------------------------------------------------------------------
آيا ميدانيد ::.
نخستين سروده جهان متعلق به ايرانيان است . گاتهاي زرتشت که سروده هاي پند آموز زرتشت است به عنوان نخستين اشعار جهاني برگزيده شده است .
در ايران پيش از اسلام موسيقي نقشي بسيار مهم در زندگي مردم ايران داشت به طوريکه در نبرد "ايسوس" و شکست شاهنشاه داريوش سوم هخامنشي و آتش کشيده شدن ايران به دست اسکندر گجستک 320 نوازنده و موسيقيدان زن ايراني اسير وي شد .
يا شاهنشاهي بهرام گور و آوردن دهها موسيقيدان و نوازنده از هند به ايران و پخش کردن آن افراد در شهرهاي ايران براي شاد کردن مردمان ايرا ن . يا موسيقيدان مشهور شاهنشاه خسروپرويز باربد - نکيسا و بامشاد . همه اين اصول به ريشه دين بهي( زرتشت) باز ميگشت که فرمان به شاد بودن مردمان داده بود .
در کارنامه شاهنشاه اردشير پاپکان در 1800 سال پيش اسامي سازهاي ايراني رايج در بين مردمان ايران به اين ترتيب آمده است :
عود معمولي ( تار) رود هندي – بربط –چنگ – تبيره ( طنبور) سه تار عود سه تار – زنگ – ناي – قره ني – سنتور – نقاره – طبل – تنبک –سنج – چنگ بادي – شينک .
--------------------------------------------------------------------------------
آيا ميدانيد ::.
داريوش بزرگ براي جلوگيري از قحطي آب در هندوستان که جزوي از ايران بوده سدي عظيم بروي رود سند بنا نهاد.
--------------------------------------------------------------------------------
آيا ميدانيد که :
هيچ صفحه ا ي از کتابهاي تاريخ نميتواند گواه دهد که يک نفر بزور به انديشه زرتشت وارد شده باشد. اگر جز اين بود زماني که ايرانيان امپراتوري جهاني درست کرده بودند، يونان و هند و مصر و تمام خاور ميانه و نيمي از آفريقا زرتشتي شده بودند.
( پل دو بروي: تاريخ فلسفه زرتشت، پاريس 1984 رويه 114)
--------------------------------------------------------------------------------
آيا ميدانيد که ::
تحولي که زرتشت در فرهنگ ايران به وجود آورد زنهاي ايراني را در تمام زمينه ها هم تراز مردان کرد و زنها از چنان آزادي برخوردار شدند که مانند آنرا در هيچ جايي از دنياي باستان نميتوان يافت. درآن زمان يونانيها با زنان خود مانند برده رفتار ميکردند و ارستو ميگفت زن نميتواند روح داشته باشد.
( پل دو بروي: تاريخ فلسفه زرتشت، پاريس 1984)
--------------------------------------------------------------------------------
آيا ميدانيد که ::.
آئين زرتشت نخستين انقلاب انسانگرايي و آزاديخواهي در تاريخ بود. تمام نوشتارهاي تاريخي نشان ميدهد که چه اندازه اين انقلاب جهان را به پيش کشاند و چه اندازه بر فرهنگ جهاني تاثير گذاشت .
( ژک دوشن گيمن : پاسخ غرب به زرتشت, اکسفورد 1958 : ر.م افنان : تاثير زرتشت بر انديشه يونان: نيويورک 1965 : ژ. فرل: تاثير زرتشت و انديشه زرتشت بر فرهنگ غرب، سيدني 1977 )؛ کاردينال کونيگ، اسقف بزرگ وين؛ تاثير زرتشت در جهان؛ بروکسل1976)
--------------------------------------------------------------------------------
آيا ميدانيد که ::.
پس از آزادي يهوديان از اسارت بابل بوسيله کوروش بزرگ، ساختن معبد اورشليم بوسيله داريوش و جمع آوري تورات بوسيله خشايارشاه، سه پادشاه زرتشتي ايران، پيامبران يهودي همچون ايسايي، ژرمي، ازقيل ودانيل، کورش بزرگ را در تورات « فرستاده خدا و پيام آور آزادي» خواندند.
(ژرار ايزرايل: کورش بزرگ، پاريس 1987)
--------------------------------------------------------------------------------
samira- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
ازدواج در ادیان
در تمامي تواريخ باستاني حتي تا قرن دوم پس از ميلاد در شهر "ارسي نوئه" دوسوم مردمان شهر با خواهران - مادران و دختران خود ازدواج ميکردند . در يونان نيز زنان از ارث محروم بوده اند و انسانهايي دست چندم به حساب مي آمده اند . ولي در مصر زنان بر مردان ارشد تر بودند .در مصر شوهر پس از مدتي همه ميراث خود را به همسر مي بخشيد . در بابل معابد مخصوص سکس براي مردمان داشته اند که نامش معبد ايشتار بوده . ايشتار الهه روسپي گري در ميان مردمان بابل است . پدر و مادران دختران خود را براي احترام به اين معابد تقديم ميکردند تا ديگران از آنان بهره ببرد . حال آنکه در هيچ يک از کتابهاي ديني اوستا و گاتها چنين مواردي يافت نمي شود .
* نکته : نبايد گفته هاي بالا را با تعصب ايراني بودن اشتباه گرفت
-------------------------------------------------------------------------------
ازدواج محارم در تورات:.
پسر داوود به نام امنون عاشق خواهرش به نام تامار مي شود . خواهرش دوشيزه بود و در خانه نزد پدر به سر مي برد و چون دوشيزه بود امنون ازدواج با او را سخت يافت . سرانجام از درد بي قراري لاغر و ضعيف و بيمار شد . چنانکه عمويش يوناداب از او علت اندوهش را جويا شد . امنون نيز داستان دلدادگي به خواهرش را عنوان کرد يوناداب لختي انديشيد و چاره اي ساخت و امنون را گفت که در خانه تمارض کند و چون پدرش داوود شاه بزرگ اسرائيل است خواهرت را به پرستاري ات خواهد فرستاد و چون تو با خواهرت در خانه تنها شدي پيشنهاد را عنوان کن . چنين شد و امنون به تامار درخواست نزديکي کرد ولي خواهر او را از اين کار برحذر داشت و راهي قانوني برايش پيشنهاد نمود تا با پدرانشان درميان گذارد زيرا آنها خواهند پذيرفت . ولي امنون توجهي نکرد و با وي همبستر شد و سپس وي را از خانه اش بيرون کرد . خبر اين ماجرا براي مدتي خشم پدر و برادرانش را بر مي انگيزد ولي پدر وي پس از مدتي او را مي بخشد ولي برادرش ابشالوم کينه اين کار وي را بر دل ميگرد و او را در ميهماني خانوادگي به قتل مي رساند .
------------------------------------------------------------------------
آيا زرتشتيان با افراد خانواده خود ازدواج مي کرده اند ؟:.
در يونان باستان پر است از ازدواجهاي خواهر با برادر - پسر با مادر - دختر با پدر . اساطير آنان در کنار داشتن بزرگاني همچون سقراط و افلاطون پر است از داستانهاي جنسي ميان خانوادهايشان ! . متاسفانه اين تمدن را به عنوان پيشرفته ترين تمدن اخلاقي جهان معرفي کرده اند و هيچ سخني از آلوده گي ها جامعه يوناني نشده است . زيرا اگر چنين نميکردند بايستي به سراغ تمدن شرقي ايران مي آمدند و آن را برترين جهان معرفي ميکردند که اين نيز بدلايل کاملا آشکار سياسي غربيان به همگان ثابت شده است .
در اوستا کتاب ديني زرتشتيان حتي يک مورد يافت نمي شود که امر به ازدواج با خواهران و مادران خود داده باشد و حال آنکه بنيان گذار چنين سخناني کساني نيستند جز تاريخ نگاران يوناني مانند : استرابون - هرودوت و خسانتوس . حال آنکه اسکندر گجستک که سه مرد برتر جهان لقب يافته است زندگي اش مملو از آلودگي هاي جنسي بوده است و اين در دهها کتاب و حتي فيلم الکسندر گريت نيز ذکر شده است . هرودوت بنيان گذار اين تهمت به ايرانيان است . وي درباره خشايارشاه مي گويد او درخواست ازدواج با خواهر خويش را مطرح ميکند ولي موبدان وي را از اين کار منع ميکنند ولي با پافشاري وي موبدان قانوني را به ثبت مي رسانند که تنها شاه مجازاست چنين کاري کند . درباره شخصيت هرودوت در نوشته هاي پاياني متذکر مي شويم که او به دهها خدا اعتقاد داشته است و کار به جاي شاهنشاه کمبوجيه در کشتن خداي دروغين مصر که گاوي بوده است را از ديدگان خود که در جامعه اي هرزه و روسپي زندگي کرده است را به شکل زشتي نکوهش ميکند و انتظار داشته است که کمبويجه فرزند کوروش بزرگ که در جامعه ايران باستان يکتا پرستي را آموخته بود به گاوي به نام خداي مصر احترام بگذارد .
--------------------------------------------------------------------------------
اهميت خانواده در ديانت عيسي:.
هر آئينه به شما مي گويم هرکسي که براي تقرب به وجود خداوند و ورود به ملکوت او خانه و پدر و مادر و زن و فرزندانش را ترک کند علاوه بر آنکه به پاداش بزرگ در اين دنيا دست خواهد يافت بلکه در آينده زندگي جاودان را تجربه خواهد کرد.( انجيل لوقا باب هجدهم آيه بيست و نه)
هرگاه کسي نز من آيد و پدر و مادر و زن و فرزندانش و برادران و خوهرانش و حتي جان خويش را دشمن نداند شاگر من نيست .( انجيل لوقا باب چهارم آيه بيست و ششم)
نه به خاطر آن آمده ام که قانون شمشير را شايه سازم و نه پيک سلامتي و خوشي مي باشم . بلکه آمده ام تا مرد را از پدر خود و دختر را از مادر خود و عروس را از مادر شوهرش جدا سازم . دشمنان شما اهل خانه شما هستند . هرکه پدر را مادر را بيش از من دوست بدارد لايق من نباشد . هرکه پسر يا دختر را از من بيشتر دوست بدارد لايق من نباشد . هر که صليب را برندارد و به همراه من نيايد لايق من نيست . هرکه جان خود را در يابد هلاک خواهد گشت ( انجيل متي باب دهم آيه چهل)
samira- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
با سلام به...
موفق و پیروز باشید
با تشکر سمیرا :\m/:
samira- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
رد: تاریخ باستانی ایران زمین
واقعا ممنون
من مطالب شما رو تو يه فايل word آرشيو ميكنم تا بعدا كه كاملتر شد ازش پرينت بگيرم و استفاده كنم
تشكر سميرا خانم عزيز
فرهاد- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 4
رد: تاریخ باستانی ایران زمین
من خیلی وقت نمیکم همه اش را بخونم اما هر آنچه را که میخوانم عالی و جالب توجه است
موفق باشی
[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]
maryam.m- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 3
ممنون
ومریم عزیزم ممنون ازتو آبجییییییییییییی جونم :* :* :*
خیلیییییییییییییی لطف دارید ممنون
samira- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
باسلام و شمنده
samira- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
ممنون
samira- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
رد: تاریخ باستانی ایران زمین
ممنونم
MohammadRN- مدیرکل گفتگوی لاک پشتی
-
تشکر : 144
رد: تاریخ باستانی ایران زمین
کلا چون از دکتر شریعتی خوشم میاد پس 100درصد سخن ایشان رو می پسندم
ممنون خانم سمیرا
arefkarimzadeh- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 26
پانته آ و آبراداتاس
منابع:
ن.و. پیگولوسکایا. تاریخ ایران باستان. ترجمهٔ ایزدپناه، مهرداد. چاپ دوم، انتشارات محور، ۱۳۸۵، ISBN 964-6796-19-2.
شارپ، رلف نورمن. فرمانهای شاهنشاهان هخامنشی. چاپ دوم، انتشارات پازینه، زمستان ۱۳۸۴، ISBN 964-5722-74-8.
samira- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
ممنون از
عارف جان از شما هم ممنون واقعا سخن دکتر شریعتی چیز دیگریست خیلییییییییی دوستشان دارم و به روح بلندشون درود میفرستم واقع سخنانشو واسه دوره حالا و /اینده اندیشمندانه است
باسپاس
و شرمنده بابت تاخیر
samira- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
قسمت اول: بازخوانی دروغ2300ساله
«بازخوانی دروغی ۲۳۰۰ ساله» عنوان مطلب بلند و قابلتوجهی بود که در پنج شماره روزنامه ایران در اردیبهشت ماه ۸۳، به فتوحات اسکندر مقدونی و افسانههایی که اروپاییان درباره جنگهای وی نوشتهاند، اشاره داشت. انتشار این مطلب با واکنش گسترده خوانندگان روبرو شد و درباره بزرگنمایی نقش اسکندر در حمله به ایران، مطالب زیادی عنوان شد. در اینجا، من تصمیم گرفتم تا با بازگویی آن، البته بهطور خلاصه، شما را در جریان این دروغ بزرگ بگذارم. بنا بر این، تا حدود یک هفته دیگر وبلاگ شیمی79 به این مساله تاریخی می پردازد و خبری از هیچ موضوع دیگری نخواهد بود.
سپاههای بزرگی که هرگز وجود نداشت.
شاهبیت روایت اسکندرنامهنویسان، نبردهای سردار مقدونی با سپاههای ایران است. بهجز دهها جنگ فرعی که هرکدام در نوع خود بزرگ و پرتلفات بودهاند، سه نبرد در کمتر از ۵ سال رویداده که ورود اسکندر به آسیا و متصرفات ایران را آسان کردهاست؛ اما پذیرش وجود چنین جنگهایی با چنین ابعادی ناممکن به نظر میرسد.
بررسی جنگهای سهگانه گرانیکوس، ایسوس و اربیل نشان میدهد حدود ۲میلیون سرباز ایرانی در مصاف با ۳۵هزار جنگجوی یونانی و مقدونی شکست خورده و متحمل صدها هزار تلفات شدهاند! بنا بر روایات مورخان یونانی و غربی، کشتههای ایرانی حدود ۲۷۰برابر طرف یونانی بودهاست.
اما به دلایل گوناگون این امر امکان ندارد؛ تهیه سپاههای چند صد هزار نفری در دنیای قدیم ممکن نبودهاست، دنیا در ۲۳۵۰سال پیش بسیار کمجمعیت و جمعیت شهرها و کشورها بسیار کم بوده و ارتشها نیز بهطور معمول ۱۰ تا ۵۰هزار نفر بودهاند. دولت هخامنشیان نیز باوجود ابهت و قدرت، تنها یک ارتش حرفهای ۱۰هزار نفری (سپاه جاویدان) در اختیار داشتهاست. این امپراتوری به فراخور نبرد و طرف مقابل، ارتشی از نیروهای محلی را نیز سامان میداده است و در چنین حالتی، یک کشور حتا قویترین امپراتوری پیش از میلاد مسیح، قادر به بسیج دو میلیون سرباز در کمتر از دو سال نبودهاست.
نویسندگان داستانهای اسکندر، شمار نیروهای ایرانی در نبرد گرانیکوس را ۸۵هزار نفر ذکر میکنند، اما چگونه ممکناست یک امپراتوری باستانی تنها در مرزهای دوردست خود ۸۵هزار نیرو داشتهباشد؟ چگونه ممکناست در هر یک از نبردهای ایسوس و اربیل، موفق به تجهیز نیم میلیون سرباز شود؟
جهت اطلاع خوانندگان، جمعیت جهان در آن زمان چیزی کمتر از ۳۰۰میلیون نفر بوده، آیا ممکناست زمانی که جمعیت جهان یک سیام امروز بودهاست، امپراتوری بتواند ارتشی بزرگتر از ارتشهای امروز جهان بسیج کند؟
در حال حاضر، کمتر از ده کشور جهان، ارتشی بزرگتر از ۵۰۰هزار نفر در اختیار دارند، (چین ۳میلیون نفر، امریکا ۱.۸میلیون نفر، روسیه و هند هرکدام ۱میلیون نفر، پاکستان ۷۰۰هزار نفر، کره شمالی ۸۰۰هزار نفر، ایران، ترکیه و تایوان نیز ارتشهایی در حدود ۵۰۰هزار نفر دارند.) چنانچه مشاهده میشود، در زمان قدیم کسی توانایی تجهیز چنین نیرویی به ابعاد یک میلیون نفر را نداشتهاست.
samira- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
قسمت دوم: بازخوانی دروغ2300 ساله
امروزه نیز اگر ارتش ۱۵۰هزار نفری بخواهد از شهر یک تا دو میلیون نفری بگذرد، اگر ملزومات خود مانند خوراک و نیازهای اولیه را حمل نکند، آن شهر را دچار قحطی میکند. نمیتوان پذیرفت، یک شاه برای حمایت از شهرهای خود، به تخریب شهرهای آباد خود بپردازد.
نکته جالب آنکه، برخی مورخان جدید غربی ازجمله ژنرال سر پرسی سایکس، (رییس پلیس جنوب ایران در دوران قاجار) همین دروغهای بزرگ را در کتاب تاریخ ایران خود تکرار کردهاست. وی در جلد اول کتاب خود درباره نبرد ایسوس مینویسد: ارتش داریوش با ۶۰۰هزار نیرو درگیر نبرد با اسکندر مقدونی با ۳۵هزار نیرو در دشتی به پهنای دو مایل (۳کیلومتر) میشود!
وی به این پرسش پاسخ نمیدهد که چگونه ۶۵۰هزار رزمنده در دشت سه کیلومتری جا میشدهاند.
ژنرال سر پرسی سایکس در کتاب خود میگوید: در هنگام تقرب اسکندر به شمالغربی هند، وی ۵۶۰۰کیلومتر از یونان (به خط مستقیم) فاصله گرفتهبود؛ آیا این سوال پیش نمیآید که تامین نیاز این نیرو با چنین فاصله دوری چگونه صورت میگرفهاست؟ یا اسکندر از احوال یونان و مقدونیه چگونه با خبر میشده است؟ به فرض مثال، اگر در یونان کسی دیگر بهجای اسکندر بر تخت مینشست، خبر آن ۵۰ تا ۱۰۰ روز بعد به گوش وی میرسید!
نباید از یاد برد که همه مسیر پشت سر اسکندر، پر از دولتهای معارض بوده و به گفته مورخان، در یونان هم مردم آتن به دنبال فرصتی برای قطع دست مقدونیها بودند. با این همه، آیا میتوان پذیرفت پادشاهی از ۲۰سالگی (پس از مدت بسیار کوتاهی کشورداری) به یک سفر جنگی ۱۲ساله برود، بدون اینکه در کشورش شورشی رخ بدهد و یا آنکه سرداران غیر همراهش به وی خیانت نکنند؟
برتری ۱ به ۲۷۰
در نبردهای قرن بیستم بارها و بارها ارتشی، ارتش دیگر را غافلگیر کرده و با انهدام آن، جنگ را بردهاست. اما در تمام این نبردها با وجود استفاده از تسلیحات بسیار پیشرفته در کشتن انسانها و یا جنگاوری یک طرف و حتا عامل غافلگیری، برتری بیش از ده به یک نبودهاست. اکنون چگونه میتوان باورکرد که یونانیان در ۲۳۰۰سال پیش به برتری ۱ به ۲۷۰ نفر (در تلفات جنگها) با سپاههای ایرانی دست یافته باشند. در دنیای قدیم، فرمانده لایق، سلاح برتر و انگیزه جنگ حداکثر میتوانست نسبت ده به یک را در جنگ ایجادکند.
اگر یوناینان دارای چنین توان بالایی در جنگاوری بودهاند، چگونه ۳۰۰سال در انقیاد ارتش ایران بودند و اگر ایرانیان اینقدر در جنگاوری ضعیف بودند، چگونه دهها ملیت را فرمانروایی میکردند؟
samira- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
قسمت سوم: بازخوانی دروغ2300 ساله
وی در کتاب خود میگوید: در ایران راهی نیست که اسکندرنامهنویسان و ستایشگران اسکندر، او را از آن راه گذرانده باشند و من آن را نپیموده باشم و نشناسم. با این آگاهی، به خواننده اطمینان میدهم که اسکندر در تنگ بوان در کهگیلویه شکست خورده، پس نشسته و بهسوی باختر بازگشته و به درون ایران راه نیافتهاست. وی اصل داستان اسکندر را به شرح زیر روایت میکند: گمراهی همه اسکندرنامهنویسان، اسکندرشناسان، ستایشگران اسکندر و غربزدگان پیرو آنها در این است که هند جنوب خوزستان را هندوستان پنداشتهاند. این گمراهی گریبانگیر مانیشناسان و توماسشناسان هم شدهاست.
ناپلئون بناپارت، امپراتور فرانسویان هم که در آغاز گمان کردهبود اسکندر از مصر به هندوستان رفتهاست، برای یورش بردن به هندوستان از راه ایران، با فتحعلیشاه قاجار پیمان بست. پس از آنکه به مصر رفت تا تا مانند اسکندر راهی هندوستان شود، در مصر دروغبودن سفر جنگی اسکندر به درون ایران و هندوستان را دریافت و از مصر به کشور فرانسه بازگشت و زیر پیمانش با شاه قاجار زد.
بنا بر سرگذشت افسانهای اسکندر مقدونی، اگر اسکندر و یارانش در جنگ ایسوس پیروز شدهبودند، نیاز نبود به فنیقیه و مصر بگریزند؛ میتوانستند پس از پیروزی ایسوس بدون برخورد با نیروی ایران، خود را به حلب رسانده و از آنجا بهدنبال رود فرات با پیمودن بیشینه ۱۲۰۰کیلومتر راه به بابل بروند و از بابل راهی شوش شوند و کمتر از دو سال زودتر، شوش پایتخت هخامنشیان را بگیرند. اسکندر و یارانش پس از شکستخوردن در ایسوس به اندازهای ناتوان شدهبودند که به نوشته اسکندرنامهها برای گرفتن صور امروزی، هفت ماه جلوی آن شهر ماندند.
از نام جاهایی که اسکندرنامهها نوشتهاند، بر میآید که آنها در قفقاز و پیرامون آن بودهاند که اسکندرنامهها و اسکندرنویسان آنها را به خاور ایران امروزی، (افغانستان امروزی) به هندوستان باختری (پاکستان امروزی) بردهاند تا اسکندر و سپاهش را به هندوستان برسانند.
اسکندر که پس از کشتهشدن داریوش سوم در جنگ اربیل، رایگان به یکی از پیروزیهای بزرگ تاریخ باستان دست یافتهبود، مغرور از این پیروزی پنداشتهبود که کار ایران به پایان رسیدهاست و خواست مانند پادشاه آسور، تخت جمشید را غارت کرده، به آتش بکشد و مردم آن را از دم تیغ بگذراند. (همان کارهایی را که دروغنویسان اسکندرنامهها درباره رفتن اسکندر و سپاهش به تخت جمشید از کشتن، سوزاندن، غارتکردن و... نوشتهاند.)
اشتباه چند هزار کیلومتری
دکتر احمد حامی درباره جنگ گرانیکوس، اولین جنگ بزرگ اسکندر با قراولان ایران میگوید: پیشامد جنگ گرانیکوس باید چنین بودهباشد که اسکندر جوان، از اینکه پدرش Philoppos کشته شده و مادرشOlympias او را فرزند پدرش نمیدانسته، رنج میبرده و خجالت میکشیده و سرافکنده بودهاست، برای گریز از تحقیر شدن و پوشاندن نقاط ضعف خانوادگی، خود را به آب و آتش زده و از خطر نهراسیدهاست.
این جوان جنگجو با چندصد تن از مردان جنگجو همانند خودش، در تنگه داردانل امروزی از آب گذشته و در کناره آسیای کوچک پیاده شده و به روش راهزنان به آبادیها و شهرهای آسیای کوچک باختری دستبرد میزده است. از دستبردزدنها، مالی به چنگ آورده و با مال غارتی، یاران تازه اجیر کرده و کم کم زورمند شده و کارش بالا گرفتهاست.
استاندار پارسی لیدیه که با اینگونه راهزنان آشنایی داشته، دفع اسکندر را سرسری گرفته و به نگهبانان محلی واگذار کردهاست. اسکندر و یارانش برای فرار از پیگیری نگهبانان از شهری به شهری غارتکنان میگریختند.
دکتر حامی، داستان اریوبرزن را نیز خیالی میداند و میگوید: یونانیان و غرب این داستان را برای خلق حادثهای مشابه ترموپیل (گردنهای که خشایارشا از آن به یونان حملهکرد) از خود ساختهاند. وی میگوید: اسکندرنامهنویسان برای انتقامگرفتن (روی کاغذ) از پارسیها در جنگ ترموپیل و دلخوشکردن یونانیان، از روی گرده جنگ ترموپیل دروغ دیگری ساخته و به دروغهایشان افزودهاند. جایی را که در کهگیلویه «تنگ پارس» انگاشتهاند، (بهجای معبر ترموپیل) چوپانی که به زبانهای پارسی و یونانی آشنا بوده! اسکندر و سپاهش را به درون پارس راهنمایی کردهاست (بهجای خیانتکار یونانی که راه را به پارسیها نشان داده) و کسی را هم به نام اریبرزن با ۲۵ تا ۴۰هزار سرباز تراشیدهاند که از تنگ پارس نگهبانی میکردهاست. (بهجای لئونیداس و سیصد اسپارتی)
samira- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
قسمت چهارم: درباره تخت جمشید
گذر از راههای صعبالعبور
مورخان یونانی راه اسکندر به گرگان (از دامغان امروزی) را چهار روز ذکر میکنند، حال آنکه به گفته حامی این راه ۸۴کیلومتری، کوهستانی و جنگلی بوده و پیمودن آن دو هفته زمان نیاز داشتهاست.
وی حرکت اسکندر به هند (از بلخ) را نیز نادرست میداند. وی به مقایسه حرکت اسکندر در ۲۳۰۰پیش از میلاد و نادرشاه در قرن هژدهم میپردازد و میگوید: نادرشاه ۲۰۷۰سال پس از اسکندر از راه سیستان به قندهار، به کابل، به جلالآباد، به پیشاور و از آنجا با عبور از رود سند و پنجاب به لاهور و دهلی رسیدهاست. نادرشاه این ۱۷۰۰کیلومتر را ۲۷۷روز پیموده، حال آنکه اسکندر ناآشنا به منطقه در ۲۰۷۰سال پیش از وی، این راه را ۱۹روزه پیمودهاست
روایت نویسنده کتاب قصه سکندر و دارا
اصلان غفاری از چند زاویه داستان اسکندر را بیشتر قصه میداند تا روایت مستند تاریخی. وی مورخان اسکندر را مورد بررسی قرار داده و برخی روایات افسانهای آنها را نقل میکند؛ استدلال میکند که از مدت کوتاه عمر او این مقدار کار به ثمرآمده ممکننبوده و سرزمین مقدونی نمیتوانستهاست چنین لشکرکشی بزرگی را سامان دهد.
نکتهای که غفاری بر آن تاکید میکند ایناست که قدیمیترین مورخ درباره اسکندر ۳۰۰سال پس از مرگ وی زندگی میکردهاست، آیا این ۳۰۰سال خلا را نمیشده با دروغ پر کرد؟ وی سپس سوال میکند که چگونه است که ایرانیان در قرن هفتم میلادی(۱۱۰۰سال بعد) باید از روی نوشتههای غربی و مخلوطی از افسانه و واقعیت از اواخر حکومت هخامنشیان با خبر شوند؟
وی در کتاب خود میگوید: داستان اسکندر از روز تولد تا هنگام مرگ، به طوری در افسانهها، معجزهها و حوادث قهرمانی پیچیده شده که مطالعه آن، کتابهای رموز حمزه و... را به ذهن متبادر میکند. تنها رجحانی که قصه اسکندر بر کتابهای مزبور دارد در کیفیت نویسندگی و انشای آن است؛ چه نویسندگان غربی بقدری محاورات و صحنههای وقایع فرعی را دقیق شرح و ترسیم کردهاند که در بادی نظر، افسانه حقیقت جلوه میکند. در حالی که اگر افسانهها، معجزهها و اتفاقهای عجیب را از اصل داستان کسر کنیم، رشته وقایع طوری از هم گسیخته میشود که قابل رفو نیست.
لشکرکشی در صحاری سوزان و بیآب و ریگهای روان لیبی و مصر جز اینکه «ابری پدید آمده و آفتاب را بپوشاند و پس از آن بارانی ببارد و مقدونیها را سیرابکند» یا اینکه «دستهای از کلاغها راهنمایی قشون را بهعهده بگیرند» یا به قول آریان «دو مار رهبری را عهدهدار شوند»، به نحوی دیگر امکانپذیر نیست. در جنگ سابوسها در هند، چون شمشیر آنها زهرآلود بود تمام زخمیهای مقدونی مردند، جز اسکندر که در این گیر و دار سالم ماند! و در همین زمینه اسکندر در خواب دید که ماری گیاهی در دهان داشت و به او گفت که این گیاه علاج زهر است؛ در جستجوی گیاه آنرا یافتند و همینکه این گیاه را روی زخم بطلیموس گذاشتند، درد ساکت و جراحت التیام یافت.
samira- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
قسمت پنجم: بازخوانی دروغ2300 ساله
اصلان غفاری فصلی را در کتاب خود به ناممکنبودن اقدامات اسکندر اختصاص دادهاست و میگوید: ممکن نیست کسی بتواند در مدت کوتاه عمر اسکندر مقدونی این همه کار را انجام دهد. وی ابتدا به نقل از کتاب مجمع التواریخ و القصص مینویسد: پادشاهی اسکندر رومی ۱۴ و به روایتی ۱۲ سال بود. اسکندر به مغرب و مشرق رسید و عالم بگردید و پادشاهان را قهر کرد و بر و بحر به زیر پای آورد و این بهجز عمر دراز نتوانکرد و الله اعلم.
وی سپس نقل دیگری از یاقوت حموی نویسنده معجم البلدان میآورد که او نیز اسکندر را زیر سوال بردهاست: «اهل سیر گفتهاند که اسکندر پادشاهانی را بکشت و بر بسیاری چیرهگشت و کشورهای بیشماری را تا اقصای چین فتحکرد و سد را بنا و کارهای زیادی نمود، بمرد در حالیکه عمر او ۳۲سال و ۷ماه و در این مدت دمی نیاسوده بود.»
مولف میگوید: اگر این موضوع راست باشد، عجیب و مخالف عادت است. آنچه به گمان من میرسد و خدا داناتر است اینکه مدت پادشاهی و اوج نیکبختی او این مقدار بوده و علما آنرا به حساب عمر او گذاشتهاند. سیر آفاق و طی منازل به همراهی لشکریان، بهویژه اگر کندی حرکت قشون و نیاز به کسب آذوقه و دفاع مدافعان قلاع و شهرها باشد، احتیاج به زمان دارد. این محال است که با وجود داشتن سنی کمتر از بیست سال بتواند در کشور خود نظم و نسق برقرار کند و هیبتش در دلها جا بگیرد و لشگریان گرد او جمع آیند و سرداری و سروری به دست آورد، و اینکه تجربه و عقلی به هم رساند که آن همه حکمتهایی که به او نسبت میدهند برای او قابل درک باشد، به زمان دراز دیگری نیاز است.
قضاوت با خوانندگان است که امکان ساختن ۹ شهر و چند کارخانه کشتیسازی و تصرف دوهزار شهر و مطیعنمودن هفت نوع مردم را با جنگهای خونین که طی آنها اسکندر در چندجا تا سرحد مرگ، مجروح و مسموم میشود (خود جراحات واردشده به اسکندر سخت و محتاج ماهها استراحت بودهاست.) بررسی کند و چنانچه جواب منفی بود، آیا این حوادث را به چیزی جز خیالبافی و قصهپردازی میتوان تعبیر نمود؟!
نویسنده «قصه اسکندر و دارا» میپرسد که چگونه ممکناست این کشور کوچک توان پشتیبانی جنگهای طولانی را داشتهباشد؟ افزون بر آن، یونانیان ضمیمهشده به مقدونیه را هرگز نمیتوان متحد مقدونیه دانست، چرا که دشمنی بین یونان و مقدونیه عمیقتر از آن بوده که آنها بتوانند حتا بهطور موقت دشمنی خود را فراموشکنند.
اصلان غفاری در مقایسه مقدونیه با امپراتوری روم میگوید: اغلب سرداران و امپراتوران نامی چون کراسوس، ژول سزار، آنتوان و غیره هوس کشورگشایی و اسکندر شدن را در سر میپرورانیده و عدهای جان و مال و ارتش خود را بر سر این سودا از دست دادهاند؛ در حالیکه نیروهای انسانی، مادی و طبیعی امپراتوری روم و نبوغ سرداران بزرگ آن سرزمین با یونان و مقدونیه (نه مقدونیه تنها) قابل مقایسه نبودهاست.
چنانچه روایات مربوط به جنگهای ایران و روم صحیح باشد، شکست سرداران و امپراتوران بزرگی چون کراسوس، آنتونیوس و تار و مار شدن لژیونهای بیشمار رومی در سرزمینهای غربی فلات ایران به دفعات و طی چندین قرن، دلیل دیگری بر واهی بودن افسانه اسکندر و قشونکشی و فتوحات او با آن عده کم و وضع نامرتب میباشد.
samira- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
قسمت ششم: حکومت هخامنشیان چه شد؟؟؟
در پاسخ باید گفت که سلسله هخامنشیان به مانند ۲۹ حکومت پادشاهی در ایران در کنار طلوع، با افول نیز مواجه شده و دچار فروپاشی گردیدهاست. باید پذیرفت که گرد هم آوردن این همه ملیت در کنار هم به تدبیر مردانی چون کوروش و داریوش کبیر و یا توان نظامی خشایارشاه نیاز داشته و اگر پادشاه ایران به هر علتی ضعیف میشد، کل کشورهای تحت امر او به سرکشی تمایل پیدا میکردند؛ از هم پاشیدهشدن امپراتوری عثمانی و روم و جمهوری شوروی و پادشاهی انگلستان، نمونههایی از این مساله بودهاست که چگونه قدرتهای جهانی در اوج قدرت دچار زوال گردیدهاند.
حمله اسکندر سبب شده تا بهجز ایران و سرزمینهای ایرانینشین، سایر مناطق تحت امر ایران قدرت گریز از مرکز پیدا کنند و کار امپراتوری بدون پادشاه ایران ساختهشود؛ اشرافیت بیاندازه، تجملگرایی، شکاف طبقاتی و...
اکنون سوال ایناست که اگر اسکندر به سرزمین ایران وارد نشدهاست، پس چه کسانی در سالهای ۲۵۰ق.م تا ۳۲۶ق.م در ایران پیش از حکومت پارتها فرمانروایی میکردهاند؟ در پاسخ به این سوال دو احتمال وجود دارد:
۱) حکومت ایران بین این سالها به شکل مرکزی وجود نداشته و مانند قرون ۹ تا ۱۳ میلادی به شکل ملوکالطوایفی بودهاست تا آنکه پارتیان (اشکانیان) از شمال ایران برخاسته و کل ایران را دوباره به شکل یک امپراتوری شکل دادند.
۲) حکومت پارتیان ۶۷۰سال بوده است نه ۶۰۰سال و از همان ابتدا پس از مرگ شاه هخامنشی، پارتیان قدرت را به دست گرفتهاند. نباید از یاد برد که اطلاعات ایران و جهان درباره پارتیان اندک بوده و تا همین چندی پیش تصورات نادرستی از حکومت آنها بودهاست. چنانچه اصلان غفاری در کتاب خود ذکر میکند در حالیکه فردوسی بخش بزرگی از شاهنامه را به تاریخ ایران اختصاص میدهد، درباره پارتیان چنین میگوید:
چو کوتاه شد شاخ و هم بیخشان
نگوید جهاندیده تاریخشان
از آنها به جز نام نشنیدهام
نه در نامه خسروان دیدهام
برخی از مورخان وجود سلوکیان را با مواردی چون پیداشدن سکههای یونان در ایران توجیه میکنند، اما اصلان غفاری میگوید: آیا پیدا شدن سکههای ساسانی در اسکاندیناوی میتواند نشانه حکومت ساسانی در شمال اروپا باشد؟
samira- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
اسراری از سرزمین ایران
" اهورا مزدا " خداي بزرگ است ، او است برتر و بالاتر از تمام خدايان ، او است که اب ها و زمين را آفريده و آدميان را و آدميان را از نيکويي لبريز کرده و در کنار آنان است . "
اهورا مزدا تنها خداي ايرانيان نيست ، داريوش همواره اين را تکرار مي کند . از نوشته هاي هردوت چنين بر مي آيد که ايرانيان خورشيد ( ميترا ) ، زمين ( زام ) ، آتش ( آتار ) ، آب ( آپام ) و باد ( واهيو ) را پرستش مي کردند . در کتيبه هاي داريوش و دو جانشينش جزء اهورا مزدا به نام هيچ خداي ديگري اشاره نشده است . شايد در عهد هخامنشيان پرستش اهورامزدا ، مذهب رسمي کشور و ممتاز از ديگر اديان بوده است . از از آغاز سلطنت اردشير دوم ، اقرار به تعدد خدايان معمول مي شود و اسامي انان در کنار اهورامزدا مي آيد : ميترا خداي خورشيد ( برابر با آمون خداي خورشيد مصريان ) خداي عهد و پيمان و روز رستاخيز که يکي از قديمي ترين خدايان ايرانيان باستان است ، آناهيتا ، الهه آب ها ، باروري و آفرينش .
اين مذهب بدوي تعدد خدايان آريايي که در آن ، تمامي نيروهاي طبيعت مورد پرستش قرار مي گيرند ، نبايد مصون از تاثير خدايان ساکن فلات باشد . همانگونه که يونانيان نفوذ بوميان اوليه يونان را تحمل مي کردند ، ايرانيان نيز تحت تاثير فرهنگ عقايد ساکنان بومي محل قرار گرفتند . در ادغام
و اميختگي نژادي که در حال انجام بود ، مذهب و تمدن به سرنوشتي مشابه دچار شدند .
ايرانيان ، با ريختن خون و قرباني کردن حيوانات ، به ستايش از خداي خويش مي پرداختند . هرودوت شرحي مفصل از اين مراسم مي دهد که ريشه در گذشته هاي دور اقوام ايراني دارد . هيچ گاه مراسم قرباني ، بدون حضور و دعاي " مُغ ها " ( برابر با راهبان ) انجام نمي شد . مغان به احتمال فراوان " ماد " که جامعه آنان داراي پاره اي امتيازات سياسي و به ويژه مذهبي بود . در عهد هخامنشيان مقام و منزلت آنان اهميت زيادي داشت و به احتمال زياد ، اين طبقه را هخامنشيان از مادها به ارث برده بودند . مغ ها به منظور برگزاري مراسم قرباني ، سپاه را همراهي مي کردند ، به تعبير خواب مي پرداختند و در مراسم تاجگذاري پادشاهان سهم داشتند ، مراسم در معبد پاسارگاد برگزار مي شد ، وظيفه تعيم و تربيت جوانان با انان بود و نگهباني مقابر ( مقبره ها ) پادشاهان ، مثل مقبره داريوش را عهده دار بودند . در مورد آغاز پيدايش و مذهب آنان ، اطلاع چنداني در دست نيست ، . به اين ترتيب مغ ها گروه و طبقه بندي خاص را تشکيل مي دادند و در اين محدوده ، مراسم ازدواج هاي همخون را را بر گزار مي کردند . در جهانبيني انان دو اصل وجود داشت : نيک و بد مغ ها مردگانشان را در فضاي باز قرار مي دادند تا طعمه درندگان و پرندگان شکاري شوند ، در حالي که پارسيان مرگان خود را دفن مي کردند .
مردم داراي گورستاني نزديک تخت جمشيد بودند و گروه باستانشناسي فرانسوي ، گور يکي از پادشاهان را در شوش کشف کرده بود . جسد ظاهرا متعلق به يک زن ، در تابوتي برنزي ، غرق در زيور آلات طلا و محصور در انواع و اقسام وسايل رفاه خاص مردگان ، شامل سيني هاي نقره اي و ظروف سنگي .
مغان وظيفه دار تهيه " هوما " نيز بودند ( برابر با مّر در مصر باستان ) مايعي سکر آور که از نوعي گياه گرفته مي شد و از ضروريات مراسم مذهبي بود . متون مکشوفه در پارسه ، درباره جزئيات و خواص اين مايع توضيح داده شد ه .
ايرانيان فاقد معابد پر ازدحام و محراب هاي پر از مجسمه هاي خدايان بودند . آنان بر روي ايوان هاي مقدس ، سکوهايي مي ساختند و مراسم در فضاي باز انجام مي گرديد و به دليل آتشي که روي سکو هاروشن مي کردند ، آن را اتشکده مي ناميدند ، آتشي که در جايگاه هاي خاصي در ايوان حفظ مي شد و هميشه روشن بود .
کوروش در پاسارگاد و داريوش در نقش رستم ، اتشکده هايي به شکل برجهاي بلند مي ساختند . شکي نيست که مراسم مذهبي در فضاي باز برگزار مي شد ه ، چون تمام عبادتگاههاي شناخته شده در ميان دشت و به صورت مضاعف ، در فاصله کمي از معابد ساخته شده اند . گزنفون در شرح يکي از مراسم مذهبي سلطنتي به حيوانات قرباني و ارابه هاي خاص خداي خورشيد اشاره دارد که عازم محل اجراي مراسم بودند ، مراسمي که طي ان گوشت قرباني ، بايد در حضور شاه صرف مي شد .
ايرانيان خدايان خويش را به تصوير نمي کشيدند ، ولي بر بالاي تمام نقوش برجسته هاي سر در مقابر سلطنتي هخامنشيان که شاه را در حال قرباني کردن مقابل محراب آتش مقدس نشان مي دهند ، تصوير نيمتنه و نيمرخ " فره وَ هَر " بر روي دايره اي بالدار نقش شده است .دنيا به دو قسمت تقسيم شده است : اهورامزدا " ارباب دانش و خِرد " در آسمان سلطنت مي کند و با " بالهايش زمين و پادشاه را در برگرفته و نگاهبان است " در عصر هخامنشيان ، ديانت تغيير شکل يافته ، مزدائيسم توسط زرتشت در سراسر امپراطوري گسترش خود را آغاز کرد . ظاهرا زرتشت ( پيامبر ايرانيان ) متولد مدي ( آذربايجان ) و زادگاه وي شهر اروميه بوده است . وي زادگاه خويش را براي تبليغ به سمت نواحي ايران ترک کرد و در ان جا پيرواني يافت .
به اعتقاد زرتشت دنيا بر دو اصل استوار بود : نيک و بد ، اولي از ذات ملکوتي اهورامزدا و دومي بر آمده از طينت خبيث اهريمن .
انسان بايد از بي ايماني بپرهيزد ، حتي در راه ايمان بجنگد ، بايد نسبت به حيوانات مهربان باشد و از آنان مراقبت کند . يک فرمانرواي خوب در اره ديانتش مي جنگد ، از ملت خويش دفاع مي کند بيچارگان را تغذيه و از ضعيفان حمايت مي کند .
اخلاقيات ديانت زرتشت بر سه اصل استوار است " پندار نيک ، گفتار نيک ، و کردار نيک " .
قرباني و هرگونه نذري که با ريختن خون همراه باشد ممنوع است و چهارپايي که براي انسان کار مي کند نبايد قرباني شود ، مصرف هوما ، نوشيدني سکر آور حرام و مردگان را نه مي توان دفن کرد ، نه سوزاند و نه غرق کرد ، چون سه عنصر مقدس ، اتش و اب و خاک نبايد آلوده شود . اجساد را بايد در بالاي کوه ها ، يا برج هاي بلند ساخته شده بدين منظور قرار داد و بعد استخوانها را در محقظه اي گذاشت و در مقابري حفر شده در صخره ها ، يا قبور ساخته شده دفن نمود . اين است ديانت زرتشت .
ديانت زرتشتي امروزه محدود به اقليت کوچکي است که به زحمت قادر به دفاع از ان است .
write by:meraj marjaniبر گرفته از کتاب تاریخ ایران نوشته دکتر رومن گیرشمن
samira- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
نکنه
شرمنده اگه خسته کننده و کم هست خیلییییییییییییی شرمنده شما عزیزان
samira- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
رد: تاریخ باستانی ایران زمین
فریده- کاربر باسابقه لاک پشتی
- تشکر : 2
رد: تاریخ باستانی ایران زمین
كم چيه ؟
اينهمه مطلب خوب كه واقعا جهت اطلاعات عموميمون لازمه و من از شما قدرداني ميكنم بايت اين زحمتي كه براي ما ميكشيد
فرهاد- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 4
صفحه 5 از 7 • 1, 2, 3, 4, 5, 6, 7
» زنان خبر ساز در تاریخ ایران باستان
» جشن ها ، آیین ها و گاهشماری در ایران زمین
» گذری بر فلسفه نام ماههای ایران زمین
» 29بهمن ، جشن اسفندگان : روز عشاق ایرانیان و روز مادران ایران زمین گرامی باد.