تاریخ باستانی ایران زمین
صفحه 1 از 7 • 1, 2, 3, 4, 5, 6, 7
جشن های ایران باستان
((وقتی خوشحالی بلند بخند که غصه ناامید بشه و وقتی ناراحتی اروم گریه کن تا شادی باخبر نشه))
**جشنهای پر شکوه ایران باستان:
جشن های باستانی ایران بر دو دسته است، جشن های همنام شدن روز و ماه یا جشنهای امشاسپندان و جشنهای متفرقه. در ایران قدیم هر ماه، روزی به همان نام داشته است که آن روز را جشن میگرفته اند و برخی از این جشن ها از اعتبار خاصی نسبت به بقیه برخوردار بودهاند؛ مانند جشن مهرگان.
بررسی جشنهای ایرانی و زمان برگزاری آنها نشاندهنده ویژگیهایی مشتركدر میان همه آنهاست. نخست اینكه تقریباً همگی در پیوند با پدیدههای طبیعیو كیهانی و اقلیمی هستند و به همین دلیل كوشش شده است تا زمان برگزاریآنها هر چه بیشتر با تقویم طبیعی منطبق باشد.
دوم اینكه تقریباً هیچكدام برگرفته از دستورهای دینی نیستند. با اینكههمواره پیروان ادیان گوناگون تلاش كردهاند كه برخی از آنها را مراسم دینیخود معرفی كنند؛ اما نمیتوان آنها را متعلق به هیچ دینی دانست.
سومین ویژگی گردهماییها و مراسم ایرانی در این است كه با سرور و شادیهمراه هستند و غم و اشك و گریه در آنها جایی ندارد. حتی مراسم عید «بـمـو»در میان مانویان كه اتفاقاً همزمان با روز جانباختن مانی بوده، همراه باسرود و شادی برگزار میشده است.
چهارمین ویژگی جشنها و مراسم ایرانی در احترام و پاسداشت همه مظاهرطبیعت است. در هیچكدام آیینهای ایرانی اثری از خشونت و بدرفتاری نسبت بهگیاهان و حیوانات دیده نمیشود. بلكه حتی با آیینهایی همراه است كه بهانگیزه پاكیزگی و پاسداری از محیط زیست برگزار میشود. بگذریم از اینكهامروزه، روز سیزدهبدر، براستی روز سوگ طبیعت و تخریب و تباهی و آلودگی آنشده است. بر این باورم كه برای ایزد بانوی زمین، روز سیزدهبدرغمانگیزترین روزهای سال است.
ویژگی پنجم، پیوند ناگسستنی جشنهای ایرانی با آتش است. حتی اگر آن جشنپیوند چندانی با آتش نداشته باشد، اما عموماً اخگری كوچك به آن رسمیت وتقدسی بیشتر میبخشد.
ششمین ویژگی عمومی جشنها و مراسم ایرانی چنین است كه با زادروز یاسالمرگ كسی در پیوند نیست و آنگونه كه از متون كهن همچون شاهنامه برمیآید، برای ایرانیان زادروز كسی اهمیتی فراوان نداشته و به ندرت آنراثبت میكردهاند؛ چرا كه هر كسی در روزی زایش یافته و در روزی در میگذرد.آنچه برای ایرانیان با ارزش بوده و آنرا ثبت كرده و گاه جشن میگرفتهاند،«انجام كاری بزرگ» بوده است كه نمونههای آنرا در شاهنامه فردوسیمیبینیم. میدانیم كه فردوسی نیز تنها به ثبت زمانِ پایانِ كار بزرگ خودكه همانا «سرایش شاهنامه» باشد، بسنده كرده و از یادآوری صریح زادروز خودخودداری كرده است.
هفتمین ویژگیهای عمومی در گستردگی مراسم است. ایرانیان جشنها وآیینهای میهنی خود را به گونهای یكپارچه و با همبستگی و همزیستیشگفتانگیزی برگزار كرده و تفاوتهای قومی و دینی و زبانی را عاملبازدارنده این یگانگی نمیدانستهاند. آیینهای ایرانی متعلق به همهایرانیان است و همه برای نگاهبانی از آن كوشیدهاند. كسانی كه با تعصبهاینابجای دینی یا قومی نقش خود در پاسداری فرهنگ ایران بیشتر از دیگرانمیدانند، به این همبستگی باشكوه مردمان ایرانی آسیب میزنند.
- - - 2 - - -
گاهنمای جشنها و مناسبتهای ملی ایران
این گاهنما برابر و مطابق با گاهشماری ملی ایران (شهریاری) است که باتغییر مبدأ سالشماری، با نام «هجری خورشیدی/ شمسی شناخته میشود و میتوانبدون هیچگونه تغییری در همه سالها از آن بهرهبرداری كـرد.
فروردین ماه
یكم فروردین/ اورمزد روز روز جشن بزرگ «نوروز» در اعتدال بهاری و آغازفصل بهار. نوروز و آغاز سال نو، مناسبتهای جداگانهای هستند كه با یكدیگرهمزمان شدهاند. نمونههای دیگری از آغاز سال نو در ادامه گاهنما خواهدآمد.
در سُـغـد باستان (و امروزه در میان ارمنیان) از نوروز با نام«نوسَـرْد/ نَـوَسَـرد/ نوسَـرِد» یاد میشده است كه معنای «سال نو» رامیدهد. (در اوستایی «سَـرِذَه» به معنای سال خورشیدی). در بدخشان با نام«شگونبهار»، در «شُـغنان» (در تاجیكستان در كرانه رود «پنج») بنام«خِـدِر ایام» (بزرگترین روزها) و در بابِل باستان و در نخستین روز ماه«نیسان» بنام جشن «اَكـیتو» (سومری «زَگْموك») شناخته میشده است.
با شكوهترین مراسم نوروزی، امروزه با نامهای «سِـیرلاله (جشن گللاله)/ جَـندَه بالا (بالا كردن درفش)» در شهر مزارشریف افغانستان(آریـانـای باستان) و در نزدیكی بلخ كهن، همراه با برافراشتن درفشیبرگرفته از درفش كاویانی ایران، برگزار میشود. این آیین با انبوهی ازترانهخوانیها، بازیها و مراسم دیگر همراه است. آیینهای پیش از فرارسیدن نوروز نیز فراوان و پر اهمیت هستند ( ← اسفندماه).
ششم فروردین/ خرداد روز روز «امید»، روز «اسپیدا نوشت» یا روز «نوروزبزرگ» (این نام جدیدتر است). از روزهای خجسته ایرانیان، همراه با شادی وآبپاشی، و آغاز سال نو در تقویم سُـغدی و خوارزمی.
در متن پـهلوی «ماهِ فـروردین، روزِ خـرداد» رویدادهای بسیاری به اینروز منسوب شده است؛ از جـمله: پیـدایی كیومـرث و هـوشنگ، روییدن مشی ومشیانه، تیـرانـدازی آرش شیواتیر، غلبه سام نریمان بر اژدهاك، پیداییدوباره شاهكیخسرو (از جاودانان در باورهای ایرانی) و همپُرسگی زرتشت بااهورامزدا. نام «روز امید» بخاطر انتظار پیدایی دوباره كیخسرو و دیگرجاودانان و نجاتبخشان (سوشیانتها)، به این روز داده شده است.
نام «اسپیدا نوشت»، از آیین نامهنویسی در این روز گرفته شده است كهآگاهی بیشتری از آن در دست نیست. گمان میرود با پیامهای شادباش نوروزیدر پیوند باشد.
دهم فروردین/ آبان روز جشن «آبانگاه»، نخستین آبانروز سال و به روایت«برهان قاطع» (جلد 1، ص3) انجام جشنی به همین نام، همراه با آبپاشی وانتظار بارش باران.
سیزدهم فروردین/ تیر روز جشن «سیزدهبدر»، نخستین تیرروز سال و آغازكشاورزی در سال نو. آیین نخستین روز كشتوكار با گردآمدن در زمینزراعی و آرزوی بارش باران و فرارسیدن سالی خوب و خرم.
در سیستان در این روز به زیارت نیایشگاه بسیار کهن و پر رمز و راز«خواجه غلطان» در بالای كوه «خواجه» و در میانه دریاچه «هامون» میروند.(← آخرین روز سال)
هفدهم فروردین/ سروش روز هنگام جشن «سروشگان» یا جشن «هفدهروز» درستایش «سْـرَئوشَـه/ سروش»، ایزد پیامآور خداوند و نگاهبان «بیداری»؛ روزگرامیداشت «خروس» و به ویژه خروس سپید كه از گرامیترین جانوران در نزدایرانیان بشمار میرفته و به سبب بانگ بامدادی، نماد سروش دانسته میشدهاست.
نوزدهم فروردین/ فروردین روز جشن «فروردینگان»، جشن گرامیداشت فُـروهر/ فَروَهَر درگذشتگان.
اردیبهشت ماه
دوم اردیبهشت/ بهمن روز جشن گردآوری گلها و گیاهان دارویی از صحرا.
سوم اردیبهشت/ اردیبهشت روز جشن «اردیبهشتگان»، جشنی در ستایش وگرامیداشت «اَردیبهشت» (در اوستایی «اَشَهوَهیشتَه»، در پهلوی«اَرْتوَهیشْت») به معنای «بهترین راستی» و بعدها نام یكی ازاَمْشاسْپَندان (جاودانان مقدس). كوشیارگیلی در «زیج جامع» از آن با نام«گلستانجشن» یادكرده است. اَردیبهشت همچنین نگاهبان آتش است؛ چرا كه آتشبهترین جلوهگاه راستی و پاكی بشمار میرفته است.
دهم اردیبهشت/ آبان روز جشن چهلم نوروز در شیراز و در كنار «حوض ماهی» سعدی.
پانزدهم اردیبهشت/ دی به مهر روز جشن میانه فصل بهار و زمان گاهَنباریبنام «میدیوزَرِم» در اوستایی «مَـئیذیوئیزَرِمَـیه» به معنای «میانهبهار/ میانه فصل سبز». البته میانه بهار با شانزدهم اردیبهشت برابر است؛اما در گذشته و حتی امروزه، عملاً پانزدهمین روزِ ماهِ دوم هر فصل بهعنوان میانه هر فصل شناخته میشود.
جشنهای گاهَـنْـباری (پارههای سال/ موسمهای سالیانه)، ادامه وبازماندهای از نوعی تقویم كهن در ایرانباستان است كه طول سال خورشیدی رانه به دوازده ماه خورشیدی، بلكه به چهار فصل و چهار نیمفصل تقسیممیكردهاند و هر یك از این بازههای زمانی، نام و جشنی ویژه به همراهداشته است.
سال گاهنباری از هنگام انقلاب تابستانی یا نخستین روز تابستان آغازمیشده و پس از هفت پاره زمانی، یعنی سه پایان فصل و چهار میانه فصل، بهآغاز سال بعدی میرسیده است (پایان بهار یا آغاز تابستان مانند دیگرفصلها، دارای جشن گاهنباری نبوده و تنها به عنوان جشن آغاز سال نو بشمارمیرفته است).
خـرداد ماه
یكم خرداد/ اورمزد روز جشن «ارغاسوان/ اریجاسوان»، نام یكی از جشنهایخوارزمی است كه بیرونی نام شماری از آنها را همراه با جشنهای سغدی در«آثارالباقیه» (فصلهای دهم تا دوازدهم) آورده است. بیگمان هیچیك از هـردو تلفظ یاد شده در نسخههای خطی آثارالباقیه درست نیستند و در مرورزمـان به دلیل نبود آشنایی كاتبان با نامهای كهن، شكل صحیح خود را از دستدادهاند. امروزه حتی تلفظ صحیح این نامها نیز معمولاً امكانپذیر نیست،اما بیرونی معنای آنرا «نزدیك شدنِ گرما» میداند. به روایت آثارالباقیهاین جشن در نخستین روز ماه «هروداد» كه شكل خوارزمی «خرداد» است، همزمانبا كاشت كنجد برگزار میشده است. او این جشن را به دورانی كهن منسوبمیدارد.
امروزه همچنان كاشت كنجد، پنبه،كرچك و دیگر دانههای روغنی دراستانهای مركزی ایـران و گاه همراه با مراسمی در «شصت بهار» انجام میشود.
ششم خرداد/ خردادروز جشن «خردادگان»، جشنی در ستایش و گرامیداشت«خرداد» (در اوستایی «هَـئورْوَتات»، در پهلوی «خُـردات») به معنای رساییو كمال و بعدها نام یك از اَمْشاسْپَندان.
بیستونهم خرداد/ مانتره سپند روز برابر با بیستوششم نَـوروزماهطبری/ تبری و پنج روز مانده به سال نو طبری. این جشن را مردمان سوادكوهِمازندران «عیدماه» مینامند و با آتشافروزی بر بلندیها به شادی وبازیهای گروهی میپردازند و گاه میكوشند تا جشن عروسی خود را در اینهنگام برگزار كنند.
سی و یكم خرداد/ روز زیادی روز پایان سال در تقویم گاهَنباری و آخرینروز فصل بهار. در پایان این روز و آغاز تابستان خورشید به بالاترین جایگاهخود میرسد كه نام «خرداد» به معنای رسایی و كمال به همین مناسبت به اینماه داده شده است.
به دلیل اینكه این زمان مصادف با جشنهای آغاز سال نو در تقویمگاهنباری بوده است، همانند پایان دیگر فصلها دارای جشن ویژه پایان فصلنمیباشد.
بازماندههایی از جشنهای آغاز سال نو و آغاز تابستان هنوز در برخی آیینهای ایرانی باقی مانده است (← جشن آغاز تابستان).
تـیـر ماه
یكم تـیر/ اورمزد روز جشن آغاز تابستان، انقلاب تابستانی، رسیدنخورشیدن به بالاترین جایگاه و آغاز سال نو در گاهشماری گاهنباری (← جشنمیانه بهار). برگزاری جشن آغاز تابستان هنوز در برخی نواحی ایران همراه باگردهمایی و مراسم آبپاشی و آبریزگان، در صحرا برگزار میشود.
ششم تیر/ خرداد روز روز برگزاری جشنی به نام «نیلوفر» كه امروزه بسیارناشناخته مانده است. شاید به مناسبت شكوفا شدن گلهای نیلوفر در اوایلتابستان باشد.
سیزدهم تیر/ تیر روز روز جشن «تیرگان»، از بزرگترین جشنهایایرانباستان در ستایش و گرامیداشت «تیشتَـر/ تیر» (شباهنگ/ شِعراییمانی)، ستاره بارانآور در باورهای مردمی، و درخشانترین ستاره آسمان كهدر نیمه دوم سال و همزمان با افزایش بارندگیها در آسمان سرِ شبی دیدهمیشود.
این جشن در كنار آبها، همراه با مراسمی وابسته با آب و آبپاشی وآرزوی بارش باران در سالِ پیشِ رو همراه بوده و همچون دیگر جشنهایی كه باآب در پیوند هستند، با نام عمومی «آبریزگان/ آبپاشان/ سر شوران» یاد شدهاست.
در گذشته «تیرگان» روز بزرگداشت نویسندگان و گاه به «روز آرش شیواتیر»منسوب شده است. بیرونی و همچنین گردیزی در «زینالاخبار» ناپدید شدن یكیاز جاودانان ایرانی یعنی كیخسرو را در این روز و پس از شستشوی خود در آبچشمهای، دانستهاند.
جشن تیرگان بجز این در سیزدهم فروردین (← سیزدهبدر) و سیزدهم مهر نیزبرگزار میشود. ارمنیان ایران نیز در روز سیزدهم ژانویه آیینهایی رابرگزار میكنند كه برگرفته و ادامه جشن تیرگان است.
پانزدهم تیر/ دی به مهر روز جشن خامخواری یا به روایت بیرونی «عمس(غفس؟) خواره» در سُـغد باستان و دوری گزیدن از خوراك حیوانی و پختنیها.در تقویم سغدی برابر با پانزدهمین روزِ ماه «بساكنج».
مـرداد ماه
نام این ماه در اصل «اَمِـرِتات» و بعدها «اَمُـرداد»، اما بیش از هزارسال است كه در ادبیات فارسی (و از جمله در شاهنامه فردوسی) بگونه«مُـرداد» بكار رفته و شناخته شده است و كاربرد آن به همین گونه اشتباهنمیباشد. اصرار در نگارش آن به گونه «اَمرداد» لازم بهنظر نمیرسد؛ چراكه در اینصورت میبایست در نگارش بسیاری دیگر از نامهای متداول در زبانفارسی مانند بهمن و اسفند نیز تجدیدنظر كرد و این شیوه موجب گسستگی تاریخیزبان فارسی میشود.
دوم مرداد/ بهمن روز نخستین روز از فـروردیـنماه («فـردینهماه») و آغاز سال نو در تقویم طبری.
هفتم مرداد/ مرداد روز جشن «مردادگان» جشنی در ستایش و گرامیداشت«مُرداد» (در اوستایی «اَمِـرِتات»، در پهلوی «اَمُـرداد») به معنایبیمرگی و جاودانگی و بعدها نام یكی از اَمْشاسْپَندان. همچنین مرداد درباورهای ایرانی نگاهبان گیاهان و رستنیها بشمار میرود.
دهم مرداد/ آبان روز جشن «چلّه تابستان» كه امروزه از جمله در روستاهای جنوب خراسان برگزار میشود.
پانزدهم مرداد/ دی به مهر روز جشن میانه فصل تابستان و زمان گاهَنباریبنام «میدیوشِـم» در اوستایی «مَـئیذیوئیشِـمَـه» به معنای «میانهتابستان».
هفدهم مرداد/ سروش روز نخستین روز از «نوروزماه» گیلانی و آغاز سال نو در تقویم دَیلمی.
هجدهم مرداد/ رشن روز جشن «مـی خواره» جشن آشامیدنِ نوشیدنیهایگوناگون در سُـغد باستان. در تقویم سغدی برابر است با هجدهمین روز ماهپنجم یا («اشناخندا/ اشتاخندا»).
شهریور ماه
یكم شهریور/ اورمزد روز جشن «فغدیه»، جشن خنكشدن هوا در خوارزم كه «فغربه» هم گفته شده است.
سوم شهریور/ اردیبهشت روز جشن «کشمین»، جشنی ناشناخته در سُـغد باستان كه با بازاری همگانی همراه بوده است.
چهارم شهریور/ شهریور روز جشن «شهریورگان»، جشنِ آتشی در ستایش وگرامیداشت «شهریور» (در اوستایی «خْـشَـتْـرَهوَئیریـه»، در پهلوی«شهرِوَر») به معنای شهر و شهریاری (شهرداری) آرمانی و شایسته، و بعدهانامی برای یكی از اَمْشاسْپَندان. در «برهان قاطع» (جـلد سـوم، ص1316) بهعنوان زادروز «داراب» (كورش) یاد شده است.
هشتم شهریور/ دی به آذر روز «خزان جشن»، هنگام جشن خزان كه از جشنهایمهم و كهن بوده و با سواركاری، چراغانی و آذین خانهها و آتشافروزی بربامها همراه میشده است. برخی این جشن را در هجدهم شهریور (و گاه پانزدهمشهریور) دانستهاند. «جیمز موریه» در سفرنامهاش از آخرین كسانی است كه بهبرگزاری این جشن در شهر دماوند اشاره كرده است.
پانزدهم شهریور/ دی به مهر روز بازار همگانی دیگری در سُـغد و فرارود(ماوراءالنهر) باستان. همچنین گردیزی در «زینالاخبار» جشن خزان را به اینروز منسوب میدارد.
سی و یكم شهریور/ روز زیادی جشن پایان فصل تابستان و زمان گاهَنباریبنام «پَـتْـیـه شَـهیم» در اوستایی «پَـئیتیش هَـهْـیـه» به معنای «پایانتابستان».
پیش از این و در كتاب «رصدخانه خورشیدی نقشرستم» با سازوكارهایی درآفتابسنجهای آن آشنا شدیم كه نشانگرِ آغاز هر یك از هفتههای شهریورماهبودند. بیتردید آن شاخصها با جشنهای متعددی كه در یكم، هشتم و پانزدهمشهریورماه، یعنی در آغاز هفته یكم، دوم و سوم این ماه برگزار میشوند، درپیوند هستند. حتی اگر همین جشنهای شناخته شده امروزی، دیرینگی بسیارنداشته باشند، دستكم بازماندهای از سنت جشنهای دیرین در آن هنگامهاهستند.
مـهـر ماه
فصل پاییز با نامهای «پادیز/ پاذیز»، «خزان» و «تیرماه/ تیرَهماه»نیز شناخته شده است. نام پسین یا تیرماه در ادبیات فارسی و از جمله درشاهنامه فردوسی به همه فصل پاییز اطلاق شده است و امروزه نیز در تاجیكستانو شمال افغانستان تداول دارد.
یكم مهر/ اورمزد روز روز جشن بزرگ «میثْـرَكَـنَـه/ میتراكانا/مهرگان»، بزرگترین جشن هخامنشی در ستایش و گرامیداشت «میترا» در نخستینروز ماه «باگایادی/ بَـغَـیادی» (یاد خدا) و نیز آغاز سال نو در گاهشماریهخامنشی.
امروزه نیز سنت كهن آغاز سال نو از ابتدای پاییز با نام « سال وِرز»،در تقویم محلی كردانِ مُـكری مهاباد و طایفههای كردان شكری باقی ماندهاست. در تقویم محلی پامیر (به ویژه دو ناحیه «وَنج» و «خوف») از نخستینروز پاییز (تیرماه) با نام «نوروزِ تیرَه ما» یاد میكنند. آغاز پاییز بهعنوان آغاز سال نو زراعی همچنان در میان كشاورزان رایج است. همچنین بیرونیاز این روز با عنوان «نیمسرده» (نیمه سال) نام برده است.
هنگام اصلی جشن «مهرگان» نیز در اصل در چنین روزی بوده كه بعدها بهشانزدهم مهرماه منتقل شده است. در ادبیات كهن فارسی نیز همواره جشن مهرگانبا نخستین روز فصل پاییز برابر دانسته شده است.
سیزدهم مهر/ تیر روز یكی دیگر از جشنهای تیرگان، در گرامیداشت ستارهبارانآورِ «تیشتَر/ شباهنگ/ شِعرای یمانی» و در خوارزم باستان به نام«چیری روچ/ تیر روز» (← سیزدهم فروردین و سیزدهم تیر).
ادامه و نشانههایی از این جشن كهن همچنان در آیین قالیشویان اردهال درغرب كاشان دیده میشود (امروزه در دومین آدینه مهرماه). مراسم قالیشویاناردهال بازماندهای از جشن تیرگان و دعا و آرزو برای بارش باران، و همانندبسیاری از جشنهای ایرانی با یك بازار همگانی و بزرگ توأمان است. نیایشگاهاردهال میبایست یكی از معابد «تیشتَـر» در ایران باستان بوده باشد و دربسیاری از باورهای ایرانی بین دعای باران و تابوت یا شستشوی مردگان،پیوندهایی وجود دارد.
شانزدهم مهر/ مهر روز جشن «مهرگان»، جشنی بزرگ در ستایش ایزد «میثرَه/میترا» (و بعدها «مهر»). در اصل در نخستین روز مهر (← یكم مهر) و بعدها درشانزدهمین روز این ماه.
همچنین روز برگزاری جشن هخامنشی «مَغوژتی/ مَگوفونیا»، روز نجات ایران از غلبه مُـغان.
بیست و یكم مهر/ رام روز جشن «رامروزی» (در خوارزم باستان «رام روچ»)؛ و نیز روز غلبه كاوه و فریدون بر ضحاك.
آبـان ماه
دهم آبان/ آبان روز روز جشن بزرگ «آبانگان» در گرامیداشت ستاره روان(سیاره) درخشان «اَنَهیتَه/ آناهید (زهره)» و رود پهناور و خروشان«اَرِدْوی/ آمو (آمودریا)»، و بعدها ایزد بانوی بزرگ «آب»ها در ایران.
دوازدهم آبان/ ماه روز برابر با سیزدهم تـیرمـاه تقـویم طبری و روز جشـن تـیرگان در مازندران كه «تیرماهِ سیزه شو» نامیده میشود.
پانزدهم آبان/ دی به مهر روز جشن میانه فصل پاییز و زمان گاهَنباریبنام «اَیـاثْـرِم» در اوستایی «اَیـاثْـرِمَـه» به معنای «آغاز سرما».
بیست و هفتم آبان/ آسمان روز برابر سیزدهم تـیرماه دَیـلمی و روز جـشنتیرگان در گیـلان كـه به نام «تـیرجـشن» و «گالشی جشن» شناخته میشود.
آذر ماه
یكم آذر/ اورمزد روز روز برگزاری «آذر جشن»، یكی دیگر از جشنهای درپیوند با آتش به مناسبت فرا رسیدن ماه آذر و برافروختن نخستین شعلهزمستانی.
نهم آذر/ آذر روز جش «آذرگان»، جشن آتش دیگری در گرامیداشت «آذر/ آتر» و ایزد منسوب به آن.
سیام آذر/ انارام روز جشن «شب چله» یا «یلدا»، انقلاب زمستانی و جشنزایش خورشید. ایرانیان در این شب با فراهم آوردن خوراكیهای گوناگون تابامداد به انتظار دیدار نخستین پرتوهای خورشید بیدار مینشستهاند. بیرونیدر «آثارالباقیه» از آن با نام «میلاد اكبر» نام برده و منظور از آنرا«میلاد خورشید» دانسته است. تقویم میلادی نیز با اندك تغییراتی ادامه همینمیلاد است كه بعدها آنرا به میلاد مسیح نسبت دادهاند.
همچنین هنگام جشن پایان پاییز و نیز نیمه سال و گاهنباری به نام«میدْیارِم» در اوستایی «مَـئیذیائیرْیـه» به معنای «میانه سال» و منظورسال گاهنباری است با مبدأ آغاز تابستان.
دی ماه
یكم دی/ اورمزد روز از گرامیترین روزهای ایرانیان به نام «خرمروز/ خور روز (خورشید روز)» یا جشن «نودروز» (نود روز تا نوروز).
آغاز سال نو در برخی تقویمهای ایران باستان كه هنوز نیز در پامیر وبدخشان بكار گرفته میشود. دیده شدن خورشید در این روز نه تنها «زایشخورشید» (← سیام آذر) را نوید میدهد، بلكه آغاز روز، ماه، فصل و سالجدید نیز بوده است.
همچنین هنگام جشنی با نام «آب نو» در آذربایجان همراه با تعویض آبِ آبانبارها با آبِ تازه و با مراسمی همگانی.
پنجم دی/ سپندارمذ روز جشنی همراه با بازار عمومی در سُـغد باستان.
یكم، هشتم، پانزدهم و بیست و سوم دی چهار جشن منسوب به «دی/ دادار»(خداوند/ هرمزد). كوشیار گیلانی در «زیج جامع» این روزها را «دی جشن»مینامد.
چهاردهم دی/ گوش روز جشن «سیر سور»، جشن گیاهخواری و به ویژه خوردنسیر. و نیز روز غلبه دیوان و كشته شدن جمشیدشاه در روایتهای ایرانی.(در شـاهنامه فـردوسـی نیز پـدیده گوشتخواری پس از جمشید رواج مییابد.)
پانزدهم دی/ دی به مهر روز جشنی همراه با ساخت تندیسها وپیكرتراشیهایی به شكل انسان و گاه سوزاندن آن. در برخی متون از این روزبنام «بتیكان» یاد شده است كه به احتمال شكل تغیر یافته «دیبگان» است.
شانزدهم دی/ مهر روز هنگام جشن «درامزینان» یا «كاكتل/ كاكثل» در متونایرانی. جشنی بسیار كهن و اسطورهای و ناشناخته كه نامهای گوناگون آنارتباط آن با «درفش كاویان» و «گاو كتل/ گاو درفش» را نشان میدهد. در اینروایتها «فریدون» نیز جایگاه شاخصی دارد و میدانیم كه در باورهای كهن،پیوندهای بسیاری میان فریدون و گاو وجود دارد (مانند پرورش فریدون توسط«گاو پُـرمایه/ بَـر مایه» و گرزه «گاو سر» فریدون). گونههای مختلفنامهای این روز و این مراسم، همانند بسیاری از دیگر نامهای كهن، نشانهدیرینگی این آیین و فراموش شدن شكل اصلی نام آنست. این روز احتمالاً درپیوند با دیده شدن صورت فلكی «گاو/ ثور» نیز بوده است.
بیستوسوم یا بیستوچهارم دی/ دی به دین روز یا دین روز برابر با سیزدهم ژانویه و جشن تیرگان ارمنیان ایران.
بهـمن ماه
دوم بهمن/ بهمن روز جشن «بهمنگان»، جشنی در ستایش و گرامیداشت «بهمن»(در اوستایی «وُهومَـنَه»، در پهلوی «وَهْـمَـن») به معنای «اندیشه نیك» وبعدها یكی از اَمْشاسْپَندان. در این روز آشی به نام «آش بهمنگان» یا «آشدانگو» به صورت گروهی پخته میشده است كه نام «دانگو/ دانگی» برگرفته ازهمین سنت اشتراكی آن است.
پنجم بهمن/ سپندارمذ روز پنج روز پیش از جشن سده و جشنی به نام «نوسره».
دهم بهمن/ آبان روز شامگاه این روز، هنگام جشن بزرگ «سَـدَه/ سدهسوزی»در چهلمین روزِ پس از «یلدا» (زایش خورشید). متون كهن جشن سده را درآبانروز از بهمنماه و در «چلّه» زمستان دانستهاند كه برابر با دهمبهمنماه میشود. جشن سده در نواحی گوناگون با نامهای مختلفی شناختهمیشود: در خراسان «سَـرِه»، در حوالی اراك «جشن چوپانان»، در خمین«كُـردِه»، در دلیجان «هَلههَله» و در بدخشان تاجیكستان به نام«خِـرپَـچار» دانسته شده است. بتازگی زرتشتیان نیز كوشش میكنند تا اینجشن را برگزار كنند. در فراهان، سنگسرِ سمنان و جاهایی دیگر، چهار روز پیشو پس از سده را «چاروچار» و سردترین شبها میدانند كه سده در میانه آنجای گرفته است. همچنین هنگام جشن و نمایش «كوسهناقالدی» كه دو نفر دركوچهها به نوازندگی و سرودخوانی میپردازند. یكی از این دو نفر نقش«كوسه» و دیگری نقش «تَـكِـه/ تگه» (بُـز نر) را به عهده میگیرد. «كوسه»با پوشیدن جامههای خندهآور، دست و صورت خود را سیاه كرده و «تكه» پوستبزی با دو شاخ بر سر كشیده و دست و صورت خود را سپید میكند. گاه پسرنوجوانی نیز در نقش زنِ كوسه به نمایش میپردازد. این مراسم در گیلان نیزبا نام «آینه تكم» برگزار میشود. این نمایش شباهت فراوانی با«كوسهسواری» (← یكم اسفند) و نیز «حاجیفیروز» نوروزی دارد و بیتردید باآیینهای «بارانخواهی» در پیوند است. پیوند دادن جشن سده به هوشنگشاه،اشتباهی متداول و ناشی از دخلوتصرف در شاهنامه فردوسی بوده است. مهمتریندلیل پیدایش این جشن، انجام آیینهایی نمادین برای كاستن از شدت سرما ونیز چهلمین زادروز خورشید است.
پانزدهم بهمن/ دی به مهر روز جشن میانه زمستان و گاهنباری فراموش شدهكه دلیل فراموشی آن دانسته نیست. با این وجود برخی دیگر از جشنهای میانهزمستان، بازماندهای از این گاهنبار هستند. همچنین آغاز سال نو درتقویمهای شمالغربی هندوكش در افغانستان امروزی؛ آغاز سال نو درتقویمهای محلی لرستان، بختیاری و كردستان (بنام «وهار كردی»). همچنینهنگام جشن مهرگان («میر ما/ مهرماه»)در تقویم طبری؛ و نیز همین ایام، زمانبرگزاری جشن «پیر شالیار/ پیر شهریار» در «اورامانات» كردستان.
بیست و دوم بهمن/ باد روز جشنی بنام «بادروزی» یا «كژین» در گرامیداشت«بـاد» در اوستایی «واتَـه» و ایزد نگاهبان آن با همین نام كه از بزرگترینایزدان ایرانی در باورهای «زَروانی/ زُروانی» بشمار میرفته است. كوشیارگیلانی در «زیج جامع» از آن با نام «باذ وره» یاد كرده است. این جشن نیزبا بازار همگانی همراه بوده و در آن روز ریسمانهایی از نخ هفترنگ را بهآغوش باد میسپردهاند.
بیست و پنجم بهمن/ ارد روز برابر 13 یا14 فوریه و جشن آتش ارمنیان به نام «دِرِندِز».
سیام بهمن/ انارام روز جشن آبریزگان دیگری كه با نام «آفریجگان» نیزشناخته شده است. همچنین هنگام جشن مهرگان («میر ما») در تقویم دَیلمی و درگیلان.
اسفند ماه
یكم اسفند/ اورمزد روز جشن «اسفندی» و هدیه به زنان در نیاسرِكاشان،اقلید و محلات؛ و پختن آش «اسفندی». آغاز سال نو در تقویم محلی نطنز، ساوهو كاشان. در فراهان معروف به «آفتو به حوت» (آفتاب در برج ماهی).
همچنین جشن «آبسالان/ بهارجشن/ جشن روباه» به مناسبت روان شدن جویبارهاو طلیعه بهار. خجستگی دیدار روباه. (واژه «آبسالان» با «آبشار» و فشارآبها در پیوند است. در متون كهن، هنگامِ این جشن به گونههای مختلفی آمدهاست كه مانند بسیاری از دیگر دگرگونیها ناشی از محاسبه زمان با تقویمهایگوناگون و كبیسهگیریهای متنوع بوده است.
همچنین روز جشنی به نام «كوسهسواری/ كوسه برنشین». مراسم نـمایشیخـندهآور كه توسط مـردی كـوسـهرو كه بر درازگوشی سوار بوده بـرگـزارمیشده است. كـوسـه خـود را باد میزده و مردم به او آب میپاشیدهاند.
پنجم اسفند/ سپندارمذ روز جشن «اسفندگان»، جشنی در ستایش و گرامیداشت«اسفند/ سپَـندارمَذ» (در اوستایی «سْـپِـنْـتَـهآرمَئیتی»، در پهلوی«سْـپَندارمَـد») به معنای فروتنی پاك و مقدس و بعدها یكی ازاَمْشاسْپَندان. نگهبان و ایزدبانوی زمینِ سرسبز. جشن «سپندارمذگان/اسفندگان»، روز گرامیداشت زنان در ایران باستان بوده و این روز بنام«مردگیران» (هدیه گرفتن از مردان) در ادبیات فارسی بكار رفته است. بجزاین بنام روز جشن «برزگران/ برزیگران» (به مناسبت سبزكنندگان زمین و سبزشدن زمین) نیز خوانده شده است.
دهم اسفند/ آبان روز جشن «وخشنكام» در گرامیداشت رود «آمودریا/ جیحون»،بزرگترین رود سرزمینهای ایرانی. این نام از بزرگترین شاخه آمودریا بنامرود «وخش» برگرفته شده است. بیرونی «وخشنكام» را «فرشته جیحون» میداند ومیبایست با «اَناهیتَـه/ آناهید» اینهمانی داشته باشد.
نوزدهم اسفند/ فروردین روز جشن «نوروز رودها»، گرامیداشت، لایروبی وپاكسازی رودها، كاریزها و چشمهها همراه با پاشیدن عطر و گلاب بر آنها.
بیستم اسفند/ بهرام روز جشن «گلدان» یا «اینجه»، روز آمادهسازی و كاشت گلها و گیاهان در گلدانها و نیز جشن درختكاری.
بیست و ششم اسفند/ اشتاد روز جشن «فروردگان»، جشنی در یادكرد وبزرگداشت روان و فُـروهر (فَـروَهَـر) درگذشتگانِ در این روز و تا پایانسال. این نام به گونههای «فرورگان/ فرودگان» نیز آمده است.
بیست و نهم یا سیام اسفند/ مانتره سپند روز یا انارام روز (آخرین روزسال) جشن پایان فصل زمستان و زمان گاهَنباری بنام «هَـمَـسْـپَـت مَـدَم»در اوستایی «هَـمَـسْـپَـث مَـئیدَیـه» به معنای «برابری شب و روز /برابری سرما و گرما». همچنین هنگام جشن «اوشیدر» در سیستان به آرزوی فراآمدن سوشیانت. در این روز مردمان دختری را بر شتری آذین شده مینشانند وهمراه با شادی و سرود او را برای آبتنی به آبهای دریاچه هامون میبرند.(← سیزده بدر). گرامیداشت درگذشتگان در سُـغد و امروزه نیز در بسیارینواحی گوناگون. جشن «علفه» در خمین، همراه با بردن علفهای صحرایی به خانهو روشنكردن چراغی در همه اتاقها.
شامگاه آخرین روز سال در بسیاری از نواحی ایران بر بامها آتش میافروزند.
- - - 3 - - -
جشنهایی با زمانهای متغیر
برخی دیگر از جشنها و گردهماییهای ایران در زمان ثابتی برگزارنمیشوند و به پدیدهای طبیعی و یا به روز خاصی در هفته وابسته هستند. دراینجا بطور خلاصه به بعضی از آنها اشاره میشود:
جشن «بیلگردانی» در روستای «نیمهور» محلات، به مناسبت پایان لایروبیو جویروبی. این مراسم در فاصله بین نوروز تا سیزدهبدر و همراه بابازیهای آیینی و نمایشی برگزار میشده و متأسفانه امروزه فراموش شده است.
جشن «گلابگیری» در نیاسر و قمصر كاشان، در میانههای اردیبهشتماه و به مناسبت آغاز هنگام چیدن «گلِ گلاب» و گلابگیری.
جشن « علم واچینی» یا «جشن خرمن» در گیلان و در یكی از جمعههای پایان تابستان، به مناسبت اتمام درو كردن محصول و پایان سال زراعی.
جشن برفی به مناسبت «نخستین برف سال» در بخشهایی از آسیای میانه،محلات، خمین و مناطق دیگری در ایران، به مناسبت بارش نخستین برف سال. اینمراسم در آسیای میانه همراه با نمایشها و بازیهای گروهی و سیاه كردن سرو صورت كسی برگزار میشود. پختن آش دستهجمعی و اشتراكی در صحرا ازویژگیهای این جشن است.
جشن «چارشنبهسوری» در سراسر ایرانزمین در شبِ آخرین چارشنبه سالهمراه با آتشافروزی و پریدن از روی آن. این جشن با «آب» نیز در پیوند استو در برخی نقاط، پریدن از روی نهر یا آوردن آب از چشمه توسط دختران وشكستن كوزههای آب دیده شده است. در شیراز دختران و زنان از بامدادچارشنبهسوری تا پایان روز به آبتنی در چشمه كنار آرامگاه سعدیمیپردازند و پسانگاه پسران و مردان آنرا ادامه میدهند. در آذربایجان (ونیز در جمهوری آذربایجان/ اَران) جشن چارشنبهسوری در هر چهار چارشنبهاسفندماه برگزار میشود. برخی جشن چارشنبهسوری را به دلیل نبودِ روزهایهفته در ایران باستان، جشنی نوساخته قلمداد میكنند در حالیكه این پنداردرست به نظر نمیرسد. هر چند كه از دلایل و دیرینگی چارشنبهسوری آگاهیچندانی در دست نیست، اما شواهد متعددی در وجود نام روزهای هفته در ایرانباستان در دست است و از جمله در شاهنامه فردوسی هم به نام روزهای هفته وهم به جشن آتشی در «چارشنبهروز» اشاره شده است. با توجه به شواهد موجود،احتمال میرود كه این جشن با جشن «فروردگان» در بیست و ششم اسفند و نیز باخانهتكانی پایان سال و پاكیزگی خانه در پیوند باشد. پریدن از روی آتش نیزبر خلاف برخی پندارها بهیچوجه بیاحترامی به آتش نیست، بلكه این كاربگونهای نمادین برای سوزاندن و پاك كردن همه بدیها و نادرستیها وكدورتها انجام میشود. سرودها و ترانههای معروف چارشنبهسوری نیز به ایننكته اشاره دارند.
جشن «لعلجبه» در افغانستان و به ویژه در شهر كابل در هر چهارآدینهروز اسفندماه و همراه با بازار همگانی. در باورهای مردمی این جشن درگرامیداشت پهلوان جوانی بنام «لعلجبه» كه بخاطر نجات میهن در حمله دشمنانجان باخت، برگزار میشود.
جشن «گلسرخ» به مناسبت شكوفایی این گل در اواخر زمستان یا اوایل بهار.برگزاری این جشن در شمال افغانستان، آسیای میانه، شیراز و كردستان، گزارششده است. منظور از «گل سرخ»، گلی است كه امروزه با نام «شقایق» شناختهمیشود.
جشن «بابای دهقان» به مناسبت آغاز هنگامِ شخمزدن زمین. در این جشن بجزشادی و سرور، از پیرمرد خوشنام و خوشیمنی میخواهند كه نخستین حركتگاوآهن و مقداری از شخمزدن زمین، توسط او انجام پذیرد. این آیین ازمازندران و گیلان، كرمان، خراسان، افغانستان (بویژه بامیان و هزارهجات) وآسیای میانه گزارش شده است. در بسیاری جاها و از جمله در بامیان، گاو رابه گونه زیبایی با پارچههای رنگی آذین میكنند.
جشن «شاندَر» یا جشن انگور در آذربایجان غربی و در اواخر تابستان. دراین جشن با شادی و بازیهای گروهی، هر كس بهترین انگورهای تاكستان خود رابرای انتخاب بهترینها به مسابقه میگذارد.
جشن «انار» در بخش «تارم/ طارم» استان قزوین و در اواخر تابستان یااوایل پاییز. در این جشن كه با نواختن ساز و دهل و دایره همراه است، برایآغاز چیدن انار به انارستانها میروند. مردم چیدن انار پیش از این جشن راناشایست میدانند.
جشن «فندق» در روستاهای منطقه «رودبار» قزوین و در میانههای تابستان.در این جشن مردم با سرود و ترانهخوانی آغاز به چیدن فندق میكنند ودختران با فندقها برای نامزدان خود گردنبند فراهم میكنند.
جشن نخستین شنبه و چارشنبه سال در جنوب خراسان. در این دو روز مردممانند سیزده بدر به صحرا و بویژه به كشتزارها روی میآورند و به پختن آشرشته و شادی میپردازند.
همچنین جشنهای متعدد دیگری مانند طلوع سیارگانِ «مشتری/ هرمزد» و«ناهید/ زهره»، باز بردن رمهها از آغل به صحرا، گردآوری محصول زراعی،نخستین باران سال و بسیاری مناسبتهای كیهانی و طبیعی دیگر كه با زندگیروزمره مردم و با اقتصاد زراعی، دامی و معیشتی آنان در پیوند است.
امیدوارم کسل کننده نباشه
[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]
اين مطلب آخرين بار توسط samira در 2/15/2010, 10:40 ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
samira- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
رد: تاریخ باستانی ایران زمین
هرچقدر از اين دست مطالب راجع به ايران باستان بذاريد بازم كمه
اگه اطلاعات ديگه اي از رسم و رسومات باستاني ايران داريد تو همين تاپيك ادامه بديد و بنويسيد كه واقعا لازمه
درود بر شما [ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]
فرهاد- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 4
رد: تاریخ باستانی ایران زمین
با تشكر [ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]
فرهاد- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 4
ایرانیان
مادر کوروش دختر آستیاگ پادشاه ماد بود می گویند شبی استیاگ در خواب میبیند که از شکم دخترش درخت انگوری روئیده و سایه اش را بر تمام قلمرو وی انداخته وقتی او از خوابش برای خوابگزاران تعریف میکند و تعبیر آن را جویا می شود آنان میگوند:
((که دخترش پسری به دنیا خواهد آورد که سلطنت اورا از بین خواهد برد به همین دلیل آستیاگ دخترش را که در آن زمان باردار بود زندانی کرد ووقتی نوزاد به دنیا آمد آستیاگ از یکی از اطرافیانش خواست تاکه نوزاد را بکشد ولی او این کار را نکرد و کوروش را مخفیانه بزرگ میکند و سرانجام حکومت آستیاگ را نابود میسازدو اما او را نمیکشد
samira- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
ایران
کتاب اوستا گفته شده 50 برگ که روی پوست گاو نوشته شده یوده که متاسفانه در حمله ی اسکندر به تخت جمشید((عبادتگاه)) در آتش میسوزد البته به گفته باستانشناسان این آش سوزی جنبه مثبت هم داشته که آن هم پخته شدن کتیبه های گلی بوده که اگر این اتفاق نمی افتاد شاید تمام کتیبه ها از بین میرفتند...
samira- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
زیگورات چغازنبیل
*مشخصات بومی :در 42 کیلومتری شهر شوش
52متر ارتفاع داشته - برای خدای ایلام ساخته شده (نام خدا اینشو شینک یا اشوشینک) ایلامی ها معتقد بوده ان که در هنگام غروب آفتاب خدای بزرگ شوش آز آخرین طبقه زیگورات به آسمان پرواز کرده و روز بعد باز میگردد. پس آخرین طبقه محل سکونت اینشوشینک یا خدای ایلام بوده و تنها روحانیون (شاتل) اجازه ورود به آن را داشته اند پس از حمله آشور به ایلام (640 قبل میلاد مسیح)این بنا ویران شده و خاک روی آن را پوشاند تا اینکه در سال 1314ه.ش بیرون آمده و فرانسوی ها ایتالیایی ه و آلمانی ها هیئت باستان شناسی تشکیل دادند در شوش پایتخت ایلام در زمان مظفرالدین شاه که این کاوشها با پیداشدن کتیبه ها در زمین های نفت خیز آغاز شده و امد بیشتری را به وجود آورد برای کاوش..
:\m/:
[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]
اين مطلب آخرين بار توسط samira در 2/15/2010, 10:48 ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
samira- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
رد: تاریخ باستانی ایران زمین
منتظر ادامه مطالب خوب شما هستيم [ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]
فرهاد- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 4
خواهش میکنم
:\m/: متشکرم
samira- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
رد: تاریخ باستانی ایران زمین
hana.mn- کاربر متوسط لاک پشتی
- تشکر : 0
شهر تمدن ایران و دست آوردهای ایرانیان
شهر سوخته (Burned City) (shahr-i-sokhta) در 56 کیلومتری زابل در استان سیستان و بلوچستان و در حاشیه جاده زابل – زاهدان امروز واقع شده است. این شهر در 3200سال قبل از میلاد (5200 سال پیش) پایه گذاری شده و مردم در چهار دوره بین سالهای 3200 تا 1800 قبل از میلاد در آن سکونت داشته اند.
در بررسیهای منطقهای در اطراف شهر سوخته بستر رودخانههای مختلف و آبراههایی پیدا شده که به مزارع کشاورزی این شهر آب میرسانده و مردم را به کشت و زرع ترغیب می کرده است. در جریان حفاریهای شهر سوخته مشخص شد که احتمالا با توجه به صنعتی بودن و وجود کارگاههای صنعتی ساخت سفال و جواهرات در این منطقه، ساکنان شهر سوخته از درختان موجود در طبیعت محوطه برای سوخت استفاده میکرده اند.
جام سفالینی که نقش یک بز کوهی در حال حرکت به سوی درخت در چند مرحله را نشان می دهد به اذعان بسیاری از متخصصین اولین انیمیشن و تصویر متحرک شناخته شده در جهان به حساب می آید
شهر سوخته مرکز بسیاری از فعالیتهای صنعتی و هنری بوده، و نمونههای جالب و بدیعی از زیورآلات در آنجا به دست آمده است. باستان شناسان با یافتن مهرهها و گردنبندهایی از لاجورد و طلا در یک گور درباره روشهای ساخت ورقهها و مفتولهای طلایی به تحقیق پرداختند و دریافتند صنعتگران شهر سوخته با ابزار بسیار ابتدایی ابتدا صفحههای طلایی بسیاز نازک به قطر کمتر از یک میلیمتر تهیه کرده و بعد آنها را به شکل لولههای استوانهای درمی آوردند و پس از اتصال دو سوی ورقهها به یکدیگر مهرههای سنگ لاجورد را در میان آن قرار میدادند. در شهرسوخته انواع سفالینهها و ظروف سنگی، معرق کاری، انواع پارچه و حصیر یافت شده که معرف وجود چندین نوع صنعت، به ویژه صنعت پیشرفته پارچه بافی در آنجاست. تاکنون 12نوع بافت پارچه یکرنگ و چند رنگ و قلاب ماهیگیری در شهر سوخته به دست آمده و مشخص شده مردم این شهر با استفاده از نیزارهای باتلاقهای اطراف هامون سبد و حصیر نیز میبافتند و از این نیها برای درست کردن سقف هم استفاده میکردند. جام سفالینی که نقش یک بز کوهی در حال حرکت به سوی درخت در چند مرحله را نشان می دهد به اذعان بسیاری از متخصصین اولین انیمیشن و تصویر متحرک شناخته شده در جهان به حساب می آید. هنرمندان شهر سوخته به زیبایی تصویر حرکت یک بز به سوی درخت را به نحوی بر روی سفال طراحی کرده اند که با چرخاندن جام این بز به حرکت در آمده و به سوی درخت می شتابد و این نسخه ابتدایی کاری است که امروزه بشر تحت عنوان انیمیشن و پویا نمایی انجام می دهد.
شهر سوخته بدون شك جز شهرهای بسیار پیشرفته زمان خود بوده است. این نكته نه تنها در بقایای آثار معماری و كارهای ظریف دستی وصنعتی دیده می شود بلكه در سازمان دهی اجتماعی شهر نیز دیده می شود. در اولین دوره کاوش در شهر سوخته کوچهها و خانههای منظم، لوله کشی آب و فاضلاب با لولههای سفالی پیدا شد که نشان دهنده وجود نوعی برنامه ریزی و سازماندهی شهری در این شهر است.
دانش پزشكی هم در شهر سوخته در حد شگفت انگیزی پیشرفت کرده بود تا آن حد كه پزشكان این شهر نه تنها از علومی چون شكسته بندی آگاه بوده اند ،بلكه می توانسته اند به اجرای عمل جراحی مغز دست بزنند. اسکلتی از یک دختر در گورستان این شهر به دست آمده است که جای شکستن و ترمیم مجدد استخوان جمجمه کاملا روی آن مشخص است. همچنین بقایای جمجمه ای دیگر با چشم مصنوعی از گورستان این شهر به دست آمده که نشان می دهد پزشکان این شهر به کار جراحی چشم هم وارد بوده اند.
[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]
samira- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
تپه سیلک کاشان اولین تمدن دشتی تاریخ ایران
اولین تمدن دشتیِ تاریخ بشر
[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]
تپه سیلک اولین زیست گاه بشر در دشت، با قدمتی بیش از 7000سال معرف بخشی از تمدن این سرزمین می باشد. به تصریح گریشمن، "سیلک" اولین تمدن دشتیِ تاریخ بشر است، بدین معنا که قدیم ترین محل سکونت بشر که در دشت ساخته شده، منطقه "سیلک" در نزدیکی کاشان است. در واقع سیلک دارای دوره های مختلف تاریخی می باشد که از 5000 سال قبل از میلاد آغاز می شود. امروزه بقایایی از این تمدن به دست آمده است که به کمک آن می توان به دورنمایی هر چند تاریک، از میزان تمدن و پیشرفت در آن زمان دست یافت. زندگی یکجانشینی بشر از زمانی آغاز شده است که آدمی به دنبال پایان یافتن دوره بارندگی های فراوان، و بیرون آمدن خشکی ها از دل آب، از کوهستان ها به دشت آمد و کم کم با زندگی یکجا نشینی در کنار رودخانه ها و کشاورزی آشنا شد. در این دوره به تدریج با توجه به نیاز های جدید، اشکال جدیدی از زندگی نیز پدید آمد. تپه جنوبی " سیلك " با مساحتی بیش از دو هكتار در سه كیلومتری جنوب شرقی شهر كاشان معرف بخشی از این تمدن باستانی است.
تپه سیلک در کاشان، محل اولین زیست گاه بشر در دشت، با قدمتی بیش از 7000سال معرف بخشی از تمدن این سرزمین می باشد.
منطقه مسکونی سیلک اولین زیست گاه بشر در دشت، در جوار بقایای دریای تتیس ( دریای عظیمی که تمام فلات مرکزی ایران و افغانستان را در برگرفته بوده ) قرار گرفته است . با خشک شدن آرام دریا و پدید آمدن خشکی های حاصلخیز ،بومیان ایران زمین که از سال ها قبل در ارتفاعات زاگرس زندگی می کرده اند ، به بیشه زار های آمده و در تپه سیلک تمدنی عظیم را به وجود آوردند. در این تمدن جدید خانه ها از چوب درختان و به صورت کاملا ابتدایی، بدون حفاظ و در ساخته می شد اما به عادت دوران کوه نشینی هنوز از ابزار سنگی و استخوانی استفاده می شد.
آثار به جا مانده در تپه سیلک نشان می دهد که این ساکنان بومی ایران، از زمان های خیلی دور و حتی هنگامی که در غار زندگی می کردند، به صورت بسیار ابتدایی با سفال و پختن گِل آشنا بوده اند. پس از انتقال به دشت و زندگی یکجانشینی سفال گری توسعه بیشتری یافت و به علت افزایش تقاضا برای سفال و گسترش مبادلات تجاری كه نیاز به وسایل حمل و نقل كالا را بیشتر می كرد، سفالگران سیلك برای تولید سفال انبوه دست به اختراع چرخ سفالگری زدند. این زمان در حدود 4500 ق.م. بود. نکته قابل توجه این است که این سفالینه های ایرانی، با ذوق و هنر خاصی تزیین شده اند. با رنگ مشکی بر زمینه قرمز تیره حیواناتی مثل گراز، آهو و پرندگان در حال پرواز و جست و خیز به تصویر کشیده شده است. در هیچ جای دیگر نظیر این فن شناخته نشده و این می رساند که ایران، زادگاه اصلی ظروف منقوش است.
اما، بزرگترین رویداد در ایجاد تحولات صنعتی، تجاری، سیاسی و اجتماعی در عصر باستان كه راهگشای پیدایش تمدنهای بزرگ و ظهور امپراتوری ها شد، كشف فلز و ذوب آن بود. این تحول عظیم صنعتی نخستین بار و به طور تقریبا" همزمان در دو منطقه مركزی آناتولی در تپه " چایونو " و در فلات مركزی ایران در تپه " قبرستان " قزوین در حدود اواخر نیمه اول هزاره پنجم ق.م. و یكی دو قرن بعد در " تل ابلیس " در استان كرمان به وقوع پیوست. در"سیلك" نیز صنعتگران، با ذوب مس و ریختن آن در قالبهای باز، ابزارها و ادوات متعدد و گوناگون مانند تبر، چكش، كلنگِ یك سر، كلنگِ دو سر، تیغ خنجر، سوزن و سنجاق تولید كردند و آنها را جایگزین نوع مشابه سنگی یا استخوانی آن نمودند.
[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]
samira- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
ایرانیان قبل ورود آریایی ها
بر اساس برخی مدارک، به نظر می رسد در ایران باستان نوعی زن سالاری وجود داشته است
پس از پایان آخرین دوره یخبندان زمین از حدود 15000 قبل از میلاد بازمانده زندگی بشری در ایران یافت شده است که دوران شکارگری را در بر می گیرد. در این عصر وسائل از سنگ و چوب و استخوان حیوانات ساخته می شد. انسان ها در غار زندگی می کردند. آتش را می شناختند و از آن بهره می بردند. از این دوره از نقاط گوناگون مانند روستای امیر آباد از توابع شهر مهران در جنوب غربی استان ایلام ابزار گوناگون از سنگ تراشیده شده و سنگ آتش زنه ، قبل از اختراع سفال به دست آمده است. حدود 10000 سال پیش از میلاد در دروه پارینه سنگی، فن سفال سازی در ایران به صورت ابتدایی استعمال می شده است. بر اساس برخی مدارک، به نظر می رسد در ایران باستان نوعی زن سالاری وجود داشته است. زن نگهبان آتش و احتمالا سازنده ظروف سفالی بوده است. بمرور نقش زن چنان کارساز شد که به اداره بسیاری از امور پرداخته و حتی به مقام پزشک و روحانی رسید. در این دوره اعتقادات مذهبی در ایران بسیار قوی بوده و در آثار کشف شده نقوش مربوط به خدایان و روحانیون چشمگیر است. اعتقاد به زندگی پس از مرگ را هم می توان از وسائلی که به همراه مردگان دفن می شده است، استنباط کرد.
گردن بند
قدیمیترین آثار سکونت روستا نشینان اولیه ایران در غرب زاگرس و شمال خوزستان یافت شده است. برخی از این روستا های اولیه عبارتند از: گنج دره، سراب و آسیاب در نزدیکی کرمانشاه، علی کش در دهلران، گوران در هلیلان و چغا بنوت در شمال خوزستان، زیویه در کردستان.
اما کهنترین نشانههای تمدن انسانی در جهان، مربوطه به 5000 سال ق. م. است که در ایران تمدن های سیلک، شهر سوخته، ایلام، اورارتو، مارلیک از جمله تمدن های پیشتاز در جهان به شمار می آیند ایران نخستین سرزمینی است که در آن مردم به استخراج و استعمال فلزات پی برده اند.
تعدادی از نخستین کورههای ذوب مس در تل ابلیس کرمان مربوط به هزاره پنجم ق.م. بدست آمده است و اشیاء مسی شامل سنجاق و درفش، مهر و دستبند و حلقه انگشتر از آنها کشف گردید. قدیمیترین فلزی که مورد استفاده انسان قرار گرفته مس بوده است. این فلز در 4500 ق. م. در آسیای غربی و ایران مورد استفاده بوده است. شواهد نشان می دهد که بافندگی و استعمال مُهر و چرخ کوزه گری، از 4000 سال قبل از میلاد در ایران معمول بوده است. برنز های لرستان ایران هم از دوران فلز در جهان کهن، شهرت جهانی دارد. وجود زیورآلات بسیار نفیس و زیبا و نیز ظروف سفال و فلزی منقش که زادگاه آن ایران می باشد، نشان از وجود طبع لطیف و هنرمند ایرانیان از همان ابتدای تاریخ دارد.
اما کهنترین نشانههای تمدن انسانی در جهان، مربوطه به 5000 سال ق. م. است که در ایران تمدن های سیلک، شهر سوخته، ایلام، اورارتو، مارلیک از جمله تمدن های پیشتاز در جهان به شمار می آیند
سفال کاری
مهم ترین حکومتی که در فلات ایران قبل از ورود آریایی ها شکل گرفت، و امروزه اطلاعات تاریخی نسبتا خوبی درباره آن به دست آمده است، تمدن ایلام است.
[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]
samira- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
تپه مارلیک
در کرانه خاوری سفیدرود رودبار، دره زیبایی به نام گوهررود وجود دارد که به علت حاصلخیزی خاک و رطوبت و ملایمت هوا از بهترین نقاط منطقه رحمت آباد رودبار به شمار می رود.
در دره گوهررود، تپه های بزرگ و کوچک به چشم می خورند که از دوران باستان برجای مانده اند تپه مارلیک یکی از مهمترین آنهاست.تپه های باستانی گوهر رود، از جمله مارلیک، بقایای یک تمدن باستانی فراموش شده را در دل خود پنهان کرده اند. در میان تپه ها، پنج تپه مارلیک، زینب بیجار، دور بیجار، پیلاقلعه و جازم کول مهم تر و غنی تر از دیگر تپه ها هستند. باستان شناسان معتقدند، میان این تپه ها، روابط نزدیک برقرار بوده است. تپه مارلیک که گنجینه ای ارزنده از هنر و تمدن بشری را در طول قرن ها در خود پنهان و حفظ کرده در حقیقت یک تپه طبیعی و صخره ای است که از سنگ های سولفات اهن تشکیل شده است.بررسی لایه های طبیعی و زیرین تپه نشان می دهد که شکاف هایی بزرگ در درون تپه ایجاد کرده اند. گروهی از پژوهش گران معتقدند نام مارلیک برگرفته از انبوده مارهایی است که در این تپه زندگی می کنند. بدین گونه، افسانه مار و گنج در این تپه مصداق واقعی پیدا کرده است اما بعضی واژه مارلیک را یک واژه تاریخی می دانند که از دو جزء مارد و لیک به معنی قوم مارد ساخته شده است. اگر این نظریه درست باشد، گنجینه مارلیک به قوم آمارد تعلق دارد. کاوش های مارلیک، در سال های 41-1340 ه ش با همکاری دانشگاه تهران و اداره باستان شناسی انجام گرفت. در بررسی تپه های باستانی و منطقه رحمت آباد انبوهی ظرف شکسته سفالی که در سطح دره ها پراکنده بود دیده شد.در یکی از تپه های باستانی دره گوهر رود، یک گمانه زنی آزمایشی به طول سه متر و عرض دو متر به انجام رسید و نتایجی دور از انتظار به دست آمد. به عبارتی در مدتی کم تر از دو روز با کاوش آزمایشی، آثاری گران بها و تاریخی یافت شد که از ان جمله می توان به کشف دو مجسمه کوچک گاو مفرغی، دو مهر استوانه ای، چهارده دکمه طلا و آثار جالب دیگر که نشان دهنده اهمیت باستانی این تپه ها هستند اشاره کرد.در مراحل اولیه کاوش آثار ساختمانی چهاردیواری پدیدار شد که در حدود 30 متر مساحت دارد و به نظر می رسد که آرامگاه یا معبد است. در این آرامگاه اشیایی مانند ظروف نقره ای با لوله بلند طلا و نقش های افسانه ای، یک تبر مفرغی دوسر و انبوهی سرپیکان مفرغی پیدا شد. در ادامه کاوش وضعیت اصلی تپه که معرف آرامگاه و گورستان اقوام فراموش شده باستانی بود آشکار شد.احتمال می رود که این تپه، آرامگاه خصوصی فرمانروایان و شاهزادگان محلی بوده است که در اواخر هزاره دوم و اوایل هزاره اول پیش از میلاد در این منطقه حکومت می کرده و مردگان خود را بنا بر سنن و آیین های قومی که در آن دوره رایج بود به همراه اشیاء و آثار قیمتی در این آرامگاه ها به خاک می سپرده اند. زمانی که سه چهارم کاوش در تپه انجام شد در حدود 25 آرامگاه با اتاق آرامگاه در آن کشف شد.در چند آرامگاه نیز بازمانده استخوان های انسان بدست آمد اما در همه اتاق ها، بی استثناء اشیایی مانند ظروف مفرغی ظرف های سفالین، دکمه های تزئینی ، انواع سرگرز، پیکان، شمشیر، خنجر، مجسمه های برنزی و سفالی، کلاه خود، سرنیزه، مچ بند و اسباب و افزاری دیگر پیدا شد. در میان این آثار انبوهی گوش پاک کن طلا و برنز، ناخن پاک کن طلا و مفرغ، سوزن های طلا و مفرغ، دوک پشم ریسی و وسایلی از این گونه به دست آمد که معرف فرهنگ و طرز زندگی این اقوام هستند.پارچه های به دست آمده از تپه مارلیک، نشانه ظهور و پیشرفت صنعت بافندگی در هزاران سال پیش در ایران و به ویژه در گیلان هستند.در کاوش های جدید مارلیک؛خط ها و نقش های جالبی به دست آمد. از جمله آنها مهری است که روی آن خط میخی حک شده است یا مهری دیگر که مجلس شکار را نشان می دهد. به گفته باستان شناسان این مهرها به یک هزار سال پیش از میلاد، یعنی به 3000 هزار سال پیش مربوط اند. آثار و نشانه های کنده شده و طرز کنده کاری آنها پیشرفت تمدن در گیلان را نشان می دهد. کاوش های مارلیک، یکی از بی سابقه ترین کاوش های جهان است زیرا تاکنون کم تر دیده شده است که در کاوش های باستان شناختی گنجینه ای چنین گرانبها چه از نظر کمیت و چه از نظر کیفیت به دست آید.در این کاوش ها هم چنین انبوهی جام های طلا ، نقره، مفرغ، موزاییک، چینی و بدل چینی به دست آمد. در میان جام هایی که در این کاوش ها به دست آمد؛ نمونه های بی مانندی وجود دارد که در هیچ یک از کاوش های علمی جهان مانند آنها پیدا نشده است. از آن میان جام مارلیک را می توان نام برد که از زرناب است و ارتفاع آن به 18 سانتی متر می رسد. ارتفاع نقش برجسته های این جام تا دو سانتی متر نیز می رسد که نشان دهنده مهارت استادکاری است که با ضربات چکش ان را آفریده است. نقش وسط جام، درخت زندگی است و در دو سوی درخت دو گاو بالدار دیده میشوند که در حال بالا رفتن از درخت هستند. نمایش بدن حیوان به حالت نیم رخ و نمایش سر آنها از رو به رو، از ویژگی های هنر ایرانی است و همین هویت ایرانی جام و سازنده آن را نشان می دهد. در کف جام، یک گل تزیینی زیبا نقش شده است و در میان گل ، نقش خورشید دیده میشود که شعاع های خود را به طور منظم پراکنده است.
[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]
samira- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
رد: تاریخ باستانی ایران زمین
خيلي خوب
دست شما درد نكنه :m/:
فرهاد- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 4
خواهش میکنم ...
امیدوارم که کاملو بی نقص باشه و بتونه پاسخگوی پرسشهائی که تو ذهنتون هست باشه :\m/:
samira- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
تخت جمشید-1
این مکان از سال ۱۹۷۹ یکی از آثار ثبت شدهٔ ایران در میراث جهانی یونسکو است.
•
نام تخت جمشید
نام تخت جمشید در زمان ساخت «پارسَه»[۲] به معنای «شهر پارسیان» بود. یونانیان آن را پِرسپولیس (به یونانی یعنی «پارسهشهر») خواندهاند. در فارسی معاصر این بنا را تخت جمشید یا قصر شاهی جمشید پادشاه اسطورهای ایران مینامند که در شاهنامه فردوسی نیز آمدهاست.
چگونگی ساخت
قدیمیترین بخش تخت جمشید بر پایهٔ یافتههای باستانشناسی مربوط به سال ۵۱۵ پیش از میلاد است. آنگونه که در منابع متعدد و گوناگون تاریخی آمدهاست ساخت تخت جمشید در حدود ۲۵ قرن پیش در دامنه غربی کوه رحمت، به عبارتی میترا یا مهر و در زمان داريوش بزرگ آغاز گردید و سپس توسط جانشینان وی با تغییراتی در بنای اولیه آن ادامه یافت. بر اساس خشت نوشتههای کشف شده در تخت جمشید در ساخت این بنای با شکوه معماران، هنرمندان، استادکاران، کارگران، زنان و مردان بیشماری شرکت داشتند که علاوه بر دریافت حقوق از مزایای بیمهٔ کارگری نیز استفاده میکردند.ساخت این مجموعه بزرگ و زیبا بنا به روایتی ۱۲۰ سال به طول انجامید.
مکان و چگونگی سازه
یکی از سرستونهای پیشنهادی که مورد تایید قرار نگرفته بود به همین دلیل در آن محل مدفون شده بود
کاخهای تخت جمشید در نزدیکی رود کوچک پلوار که به رود کر میریزد ٬ بر روی سکوئی که ارتفاع آن بین ۸ تا ۱۸ متر بالاتر از سطح جلگهٔ مردوشت است، بنا شدهاند در حالی که طرف شرقی ان بر روی کوه رحمت است و سه طرف دیگر با دیوارهای حافظ شکل داده شدهاند.دیوارهای حافظ با توجه به شیب زمین تغییر ارتفاع میدهند.
پلان و جزئیات ستونهای تخت جمشید
وسعت کامل کاخهای تخت جمشید ۱۲۵ هزار متر مربع است که[۳] از بخشهای مهم زیر تشکیل یافته است:
• کاخهای رسمی و تشریفاتی تخت جمشید (کاخ دروازه ملل)
• سرای نشیمن و کاخهای کوچک اختصاصی
• خزانهٔ شاهی
• دژ و باروی حفاظتی
پژوهشهای باستانشناسی
اولین کاوشهای علمی در تخت جمشید توسط ارنست امیل هرتزفلد المانی در ۱۹۳۱ صورت گرفت.وی توسط مؤسسه خاورشناسی دانشگاه شیکاگو فرستاده شده بود.یافتههای وی هنوز در این موسسه نگه داری میشوند. هرتزفلد معتقد بود دلیل ساخت تخت جمشید نیاز به جوی شاهانه و باشکوه٬ [۴]٬ نمادی برای امپراتوری پارس و مکانی برای جشن گرفتن وقایع خاص به خصوص نوروز بودهاست.به دلایل تاریخی تخت جمشید در جایی که امپراتوری پارس پایه گذاشته شده بود ساخته شدهاست.هر چند در زمان مرکز امپراتوری نبودهاست.
معماری تخت جمشید به دلیل استفاده از ستونهای چوبی مورد توجه قرار گرفتهاست.معماران تخت جمشید فقط زمانی از سنگ استفاده کردهاند که بزرگترین سروهای لبنان یا ساجهای هند اندازههای لازم برای تحمل سقف را نداشتهاند.[۵] در حالی که ته ستونها و سر ستونها از سنگ بودهاند.
پلکانهای ورودی سکو و دروازهٔ ملل
ورود سکو، دو پلکان است که روبروی یکدیگر و در بخش شمال غربی مجموعه قرار دارندکه همچون دستانی است که آرنج خویش را خم کرده و بر آن است تا مشتاقان خود را از زمین بلند کرده و در سینه خود جای دهد. این پلکانها از هر طرف ۱۱۱ پلهٔ پهن و کوتاه(به ارتفاع۱۰ سانتیمتر) دارند. بر خلاف عقیده بسیاری از مورخین که مدعی بودند ارتفاع کم پلهها به خاطر این بوده که اسبها نیز بتوانند از پلهها بالا بروند، پلهها را کوتاهتر از معمول ساختهاند تا راحتی و ابهت میهمانان (که تصاویرشان با لباسهای فاخر و بلند بر دیوارهای تخت جمشید نقش بسته) هنگام بالا رفتن حفظ شود. بالای پلکانها، بنای ورودی تخت جمشید، «[دروازه بزرگ]» یا «[دروازه خشایارشا|دروازهٔ خشایارشا]» یا دروازه ملل، قرار گرفتهاست. ارتفاع این بنا ۱۰ متر است. این بنا یک ورودی اصلی و دو خروجی داشتهاست که امروزه بقایای دروازههای آن برجاست. بر دروازهٔ غربی و شرقی طرح مردان بالدار و بر و طرح دو گاو سنگی با سر انسانی حجاری شده است. این دروازهها در قسمت فوقانی با شش کتیبهٔ میخی تزیین یافتهاند. این کتیبهها پس از ذکر نام اهورامزدا به اختصار بیان میکند که: «هر چه بدیده زیباست، به خواست اورمزد انجام پذیرفتهاست.»[۶]
دو دروازه خروجی یکی رو به جنوب و دیگری رو به شرق قرار دارند و دروازه جنوبی رو به کاخ آپادانا، یا کاخ بزرگ بار، دارد.
پلکانهای کاخ آپادانا
جزئیات حجاریهای پلکان روبهشمال کاخ آپادانا که نظامیان هخامنشی را نمایش میدهد.
کاخ آپادانا در شمال و شرق دارای دو مجموعه پلکان است. پلکانهای شرقی این کاخ که از دو پلکان - یکی رو به شمال و یکی رو به جنوب - تشکیل شدهاند، نقوش حجاریشدهای را در دیوار کنارهٔ خود دارند. پلکان رو به شمال نقشهایی از فرماندهان عالیرتبهٔ نظامی مادی و پارسی دارد در حالی که گلهای نیلوفر آبی را در دست دارند، حجاری شدهاست. در جلوی فرماندهان نظامی افراد گارد جاویدان در حال ادای احترام دیده میشوند. در ردیف فوقانی همین دیواره، نقش افرادی در حالی که هدایایی به همراه دارند و به کاخ نزدیک میشوند، دیده میشود.
بر دیوارهٔ پلکان رو به جنوب تصاویری از نمایندگان کشورهای مختلف به همراه هدایایی که در دست دارند دیده میشود. هر بخش از این حجاری اختصاص به یکی از ملل دارد که در شکل زیر مشخص شدهاند :
[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]
۱- مادیها ۲- ایلامیها ۳- پارتها ۴- سغدیها ۵- مصریها ۶- باختریها ۷- اهالی سیستان ۸- اهالی ارمنستان ۹- بابلیها ۱۰- اهالی کلیکیه ۱۱- سکاهای کلاهتیزخود ۱۲- ایونیها ۱۳- اهالی سمرقند ۱۴- فنیقیها ۱۵- اهالی کاپادوکیه ۱۶- اهالی لیدی ۱۷- اراخوزیها ۱۸- هندیها ۱۹- اهالی مقدونیه ۲۰- اعراب ۲۱- آشوریها ۲۲- لیبیها ۲۳- اهالی حبشه
ادامه دارد.............. :\m/:
اين مطلب آخرين بار توسط samira در 2/16/2010, 19:52 ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
samira- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
تخت جمشید-2
*کاخ آپادانا
پلکان ورودی کاخ آپادانا
کاخ آپادانا از قدیمیترین کاخهای تخت جمشید است. این کاخ که به فرمان داریوش بزرگ بنا شدهاست، برای برگزاری جشنهای نوروزی و پذیرش نمایندگان کشورهای وابسته به حضور پادشاه استفاده میشدهاست.
این کاخ توسط پلکانی در قسمت جنوب غربی آن به «کاخ تچرا» یا «کاخ آینه» ارتباط مییابد. کاخ آپادانا از ۷۲ ستون تشکیل شدهاست که در حال حاضر ۱۴ ستون آن پابرجاست ته ستونهای ایوان کاخ گرد ولی ته ستونهای داخل کاخ مربع شکل میباشد
کاخ تچر
تچر یا تچرا به معنای خانه زمستانی میباشد.این کاخ نیز به فرمان داریوش کبیر بنا شده و کاخ اختصاصی وی بودهاست. روی کتیبهای آمده : «من داریوش این تچر را ساختم.»
این کاخ یک موزه خط به شمار میرود از پارسی باستان گرفته در این کاخ کتیبه وجود دارد تا خطوط پهلوی بالای ستونها از نمای جلوییهای مصری استفاده شدهاست. قسمت اصلی کاخ توسط داریوش بزرگ و ایوان و پلکان سنگی جنوبی توسط خشایارشا و پلکان سنگی غربی توسط اردشیر دوم بنا شدهاست
کاخ هَدیش
این کاخ که کاخ خصوصی خشایارشا بودهاست در مرتفعترین قسمت صفهٔ تخت جمشید قرار دارد. این کاخ از طریق دو مجموعه پلکان به کاخ ملکه ارتباط دارد. احتمال میرود آتش سوزی از این مکان شروع شده باشد به خاطر نفرتی که آتنیها از خشایارشا داشتند به خاطر به آتش کشیده شدن آتن به دست وی. رنگ زرد سنگها نشان دهنده تمام شدن آب درون سنگها به خاطر حرارت است. اینجا مکان کوچکی بوده ۶*۶ ستون قرار داشتهاست. به خاطر ویرانی شدیدی که شده اطلاعات زیادی در مورد این کاخ در دسترس نیست خیلیها از اینجا به عنوان کاخ مرموز نام بردهاند. هدیش به معنای جای بلند میباشد و چون خشایارشا نام زن دوم او هدیش بودهاست نام کاخ خود را هدیش میگذارد این کاخ در جنوبی ترین قسمت صفه قرار دارد و قسمتهای زیادی از کف از خود کوه میباشد
کاخ ملکه
این کاخ توسط خشایارشا ساخته شدهاست و به نسبت سایر بناها در ارتفاع پایینتری قرار گرفتهاست. بخشی از این کاخ در سال ۱۹۳۱ توسط شرقشناس مشهور، پرفسور ارنست امیل هرتزفلد، خاکبرداری و از نو تجدیدبنا شد و امروزه به عنوان موزه و ادارهٔ مرکزی تأسیسات تخت جمشید مورد استفاده قرار گرفتهاست.
ساختمان خزانهٔ شاهنشاهی
این ساختمان که از چندین تالار، اطاق و حیاط تشکیل شدهاست با دیوار عظیمی از بقیهٔ تخت جمشید جدا میشود.
کاخ صدستون
وسعت این کاخ در حدود ۴۶۰۰۰ مترمربع است و سقف آن بهوسیلهٔ صد ستون که هر کدام ۱۴ متر ارتفاع داشتهاند، بالا نگه داشته میشدهاست.
کاخ شورا
به این مکان کاخ شورا یا تالار مرکزی میگویند. احتمالاً شاه در اینجا با بزرگان به بحث و مشورت میپرداختهاست. با توجه به نقوش حجاری شده، از یکی از دروازهها شاه وارد میشده و از دو دروازه دیگر خارج میشدهاست. به این دلیل به این جا کاخ شورا میگویند که در اینجا دوسر ستون انسان وجود داشته که جاهای دیگری نیست و سر انسان سمبل تفکر است.
آرامگاههای شاهنشاهان
در فاصله ۶ و نیم کیلومتری از تخت جمشید نقش رستم قرار دارد.در نقش رستم آرامگاهای شاهنشاهانی مانند داریوش بزرگ ٫ خشایارشا ٫ اردشیر یکم و داریوش دوم واقع است.آرامگاه پنجمی هم هست که نیمه کاره باقی مانده و احتمالا متعلق به داریوش سوم است.
سرانجام تخت جمشید
مجموعه کاخهای تخت جمشید، در سال (۳۳۰ پیش از میلاد) به دست اسکندر مقدونی به آتش کشیده شد و تمام بناهای آن به صورت ویرانه در آمد.[نیازمند منبع] از بناهای بر جای مانده و نیمه ویرانه، بنای مدخل اصلی تخت جمشید است که به کاخ آپادانا معروف است و مشتمل بر یک تالار مرکزی با ۳۶ ستون و سه ایوان ۱۲ ستونی درقسمتهای شمالی، جنوبی و شرقی است که ایوانهای شمالی و شرقی آن بهوسیله پلکانهایی به حیاطهای مقابل متصل و مربوط میشوند. بلندی صفه در محل کاخ آپادانا ۱۶ متر و بلندی ستونهای آن ۱۸ متر است. اینمجموعه در فهرست آثار تاریخی ایران و نیز در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسیده است.
سنگنبشتهها
سنگنبشتههای داریوش بزرگ
• شش رَج به سه زبان چندین بار روی چهارچوبهای اندرونی کاخ داریوش، بالای نگارههای داریوش و همراهانش آمدهاست. «داریوش شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه کشورها، پسر ویشتاسپ هخامنشی، کسی که این کاخ را ساخت»
• یک رَج به سه زبان روی پوشاک داریوش؛ هم اکنون در بخش نشانهای نسکخانهٔ میهنی پاریس نهادهاست. «داریوش شاه بزرگ، پسر ویشتاسب هخامنشی»
• رَج به سه زبان، هجده بار روی رخبام پنجرهٔ همان اندرونی کاخ داریوش بسامد شدهاست. «رخبام پنجره سنگی ساخته شده در کاخ داریش شاه»
• بیست و چهار رَج تنها به زبان پارسی باستان، روی دیوار جنوبی کاخ داریوش. ۰۱ اهورامزدای بزرگ، بزرگترین ِ بغان، او داریوش شاه را آفرید، او شهریاری را به او ارزانی داشت؛ بخواست اهورامزدا داریوش شاه است. ۰۲ داریوش شاه گوید: این کشور پارس که اهورامزدا به من ارزانی داشت، زیبا، دارنده اسبان خوب، دارندهٔ مردان خوب، به خواست اهورامزدا و نیز من داریوش شاه، از دیگری نمیترسد. ۰۳ داریوش شاه گوید: اهورامزدا مرا یاری کند، با بغان خاندان شاهی و این کشور را اهورامزدا از دشمن، از خشکسالی، از دروغ بپاید! به این کشور نه دشمن، نه خشکسالی، نه دروغ بیاید؛ این را من چون بخشایشی از اهورامزدا با بغان خاندان شاهی درخواست میکنم. باشد که این نیکی را اهورامزدا با بغان خاندان شاهی به من بدهد.
• به زبانهای ایلامی و اکدی هر کدام بیست و چهار رَج. نوشتهٔ پارسی باستان ندارد. ۰۱ من داریوش شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه کشورهای بسیار، پسر ویشتاسپ هخامنشی هستم. ۰۲ داریوش شاه گوید: به خواست اهورامزدا اینها هستند کشورهایی که من افزون بر مردم پارسی، از آنِ خود کردم، که از من ترسیدند و به من باژ دادند: ایلام، ماد، بابل، ارابایه، آشور، مسر، ارمنیه، کبدوکیه، سارد، ایونیهایی خشکی و (آنها) که کنار دریا هستند، و کشورهایی که آن سوی دریا هستند، اسَگرتیا، پارت، زرنگ، هرات، بلخ، سغد، خوارزم، ثتگوش، رخج، سند، گندار، سَکَ، مَکَ. ۰۳ داریوش شاه گوید: اگر اینگونه بیندیشی «از دیگری نترسم» این مردم پارس را بپای؛ اگر مردم پارس پاییده شوند، از این پس شادی پیوسته به دست اهورا بر این خاندان فرو خواهد رسید.
• سه زبانه، پارسی باستان ده رَج، ایلامی هفت رَج و اکدی هشت رَج، روی دو لوح طلایی و دو لوح سیمین که هم اکنون در تهران نگهداری میشوند. ۰۱ داریوش شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه کشورها، پسر ویشتاسپ هخامنشی. ۰۲ داریوش شاه گوید: این است شهریاری که من دارم، از سکاهای آن سوی سغد، از آن جا تا کوش (اتیوپی)، از هند، از آن جا تا سارد، که آن را اهورامزدا،؛ بزرگترین ِ بغان بر من ارزانی داشت. اهورامزدا مرا و خاندان مرا بپاید.
• سه زبانه هر زبان یک رَج، روی دستگیرهٔ دری از سنگ لاجورد ساختگی. «دستگیرهٔ در از سنگ گرانبهایی ساخته شده در کاخ داریوش شاه»[۷]
سنگ نوشتههای خشایارشا:
• خدای بزرگ اهورامزدا است، که این زمین را آفرید، که آن آسمان را آفرید، که آدم را آفرید، که شادی را برای آدم آفرید، که خشایارشا را شاه کرد٬ یک شاه از بسیاری٬یک فرماندار از بسیاری.
• من خشایارشا٬ شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه سرزمینهای دارندهٔ همه گونه مردم، شاه در این زمین ِ بزرگِ دور و دراز. پسر داریوش شاه هخامنشی.
• شاه خشایارشا گوید: به خواست اهورامزدا این دالانِ همه کشورها را من ساختم. بسیار (ساختمان) خوب دیگر در این (شهر) پارس ساخته شد٬ که من ساختم و پدر من ساخت. هر بنایی که زیبا دیده میشود ٬آن همه را بخواست اهورامزدا ساختیم.
• شاه خشایارشا گوید: اهورامزدا مرا و شهریاری مرا بپاید و آن چه را که به دست من ساخته شده و آن چه را که به دست پدر من ساخته شده، آن را اهورامزدا بپاید.
• شاه خشایارشا گوید: داریوش را پسران دیگری بودند٬ ولی چنان که اهورامزدا را کام بود٬ داریوش٬ پدر من٬ پس از خود٬ مرا بزرگترین کرد. هنگامی که پدر من داریوش از تخت کنار رفت٬ به خواست اهورامزدا من بر جایگاه پدر شاه شدم. هنگامی که من شاه شدم٬ بسیار ساختمانهای والا ساختم. آن چه را که به دست پدرم ساخته شده بود٬ من آن را پاییدم و ساختمان دیگری افزودم. آن چه را که من ساختم و آن چه که پدرم ساخت آن همه را به خواست اهورامزدا ساختیم.
• شاه خشایارشا گوید: پدر من داریوش بود؛ پدر داریوش ویشتاسب نامی بود. پدر ویشتاسب ارشام نامی بود. هم ویشتاسب و هم ارشام هر دو در آن هنگام زنده بودند٬ اهورامزدا را چنین کام بود٬ داریوش٬ پدر من٬ او را در این زمین شاه کرد. زمانی که داریوش شاه شد٬ او بسیار ساختمانهای والا ساخت.[۷]
جایگاه کنونی این سازه
در دورهٔ نو و با بازگشت و پیدایش حس میهن خواهی در میان ایرانیان و ارجگذاری به گذشتگان این سرزمین، تخت جمشید اعتبار بسیاری یافت. در زمان حکمرانی خاندان پهلوی در ایران به این بنا توجه فراوانی گردید و محمدرضاشاه پهلوی جشنهای دوهزار و پانصد سال شاهنشاهی ایران را در این سازهٔ کهن انجام داد. با آغاز رویداد انقلاب اسلامی این سازه را یادگار شاهان خواندند و بسیار مورد بیمهری قرار دادند.از جمله آیت الله خلخالی اولین حاکم شرع دادگاههای انقلاب برای تخریب آن عازم شد، اما با مقاومت مردم و پرسنل پارسه ناکام ماند.[۸] ولی امروزه میتوان تخت جمشید را نامآورترین و دوستداشتنیترین سازه در ایران و در میان ایرانیان و همچنین نماد شکوه گذشتگان دانست.
سد سیوند در ۹۵ کیلومتری شمال شیراز، ۵۰ کیلومتری شهر باستانی پارسه و حدود ۱۰ کیلومتری پاسارگاد بر روی رودخانهٔ سیوند ساخته شدهاست. رودخانهٔ پلوار بین این دو محوطهٔ باستانی ثبت شده در فهرست میراث جهانی یونسکو (تخت جمشید و پاسارگاد) در کنار آرامگاه کوروش و در دل تنگه بلاغی جریان داد.با آبگیری این سد مخالفتهای بسیاری صورت گرفتهاست.معترضان به آب گیری سد سیوند معتقدند آب گیری این سد پیامدهای ناگواری را برای میراث فرهنگی و طبیعی منطقهٔ دشت پاسارگاد و تنگه بلاغی به همراه خواهد داشت.
هنرهای معماری تخت جمشید
یکی از هنرهای معماری در تخت جمشید این است که نسبت ارتفاع سر درها به عرض آنها و همین طور نسبت ارتفاع ستونها به فاصلهٔ بین دو ستون نسبت طلایی است. نسبت طلایی نسبت مهمی در هندسهاست که در طبیعت وجود دارد. این نشانگر هنر ابرانیان باستان در معماری است.[نیازمند منبع]
سراسر نمای شرقی-غربی از تخت جمشید:
[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]
نماهایی از تخت جمشید:
[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]
کاخ آینه:
[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]
کاخ آپادانا:
[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]
samira- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
داریوش کبیر
[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]
دوران ۵۲۲ ق.م-۴۸۶ ق.م. (۳۶ سال)
زادروز ۵۴۹ ق.م.
مرگ ۵۳۰ یا ۵۲۹ ق.م.
آرامگاه کوه رحمت، نقش رستم
پیش از خشایارشا
پس از کمبوجیه دوم
دودمان هخامنشیان
پدر ویشتاسب
فرزندان خشایارشا
ویشتاسب
مسیشت
هخامنش
دین مزدیسنا
داریوش یکم، پسر ویشتاسپ، ملقب به داریوش بزرگ، سومین پادشاه هخامنشی بود. وی با کمک دیگر نجبای پارسی با کشتن گئومات مغ که به عنوان بردیا فرزند کوروش بزرگ بر تخت نشسته بود سلطنت را به خاندان هخامنشی بازگرداند. پس از آن به فرونشاندن شورشهای داخلی پرداخت. نظام شاهنشاهی را استحکام بخشید و سرزمینهایی چند به شاهنشاهی الحاق کرد. آغاز ساخت پارسه (تخت جمشید) در زمان پادشاهی او بود. از دیگر کارهای او حفر ترعهای بود که دریای سرخ را به رود نیل و از آن طریق به دریای مدیترانه پیوند میداد. مقبرهٔ او در دل کوه رحمت در مکانی به نام نقش رستم در مرودشت فارس (نزدیک شیراز) است. شهرت او در غرب به خاطر وقوع نبرد ناموفق ایرانیان با یونانیان در مکانی به نام ماراتن، در زمان اوست.
•
رسیدن به پادشاهی
داریوش در روز ۲۹ سپتامبر ۵۲۲ ق.م به دژ سیکه یووتیش غلبه کرد و گئومات را که در آنجا موضع گرفته بود، به قتل رساتد. پس از آن، کلیه استان ها سر به شورش برداشتند که داریوش و یارانش طی ۱۹ نبرد، ۹ شورشی (شاهان دروغین) را سرکوب کرد و در روز ۲۸ دسامبر ۵۲۱ ق.م آخرین شورشی را از پای درآورد و به این ترتیب پس از حدود یکسال بعد از گئومات، خود را شاه امپراتوری بزرگ ایران خواند.[۱]
وقایع زمان داریوش بزرگ:
داریوش در طول ۳۶ سال پادشاهی خود اقداماتی به شرح ذیل انجام داد.
• ساماندهی تشکیلات داخلی کشور: داریوش اهتمام فراوانی از خود برای ساماندهی تشکیلات داخلی کشور به خرج داد به طوریکه نظام تشکیلاتی که وی بنیان نهاد مدتها بعد با اندک تغییری توسط سایر حکومتها از جمله سلوکیه ، ساسانیان و حتی اعراب دنبال گردید.از جمله اقدامات داریوش در این زمینه میتوان به ایجاد راه شاهی که سارد پایتخت لیدی را به شوش پایتخت هخامنشیان وصل میکرد، ضرب سکه دریک ، تقسیم قلمرو شاهنشاهی به قسمتهایی به نام ساتراپ و ... اشاره نمود.
• لشگرکشی به سکستان: از جمله اقدامات داریوش لشگرکشی به سکستان بود که چندان توفیقی برای ایرانیان نداشت.
• نبرد با یونانیان : نبرد با یونانیان در مواقعی به نفع سپاه ایران بود ولی در نبرد با دولت آتن در محلی به نام ماراتن سپاه ایران مجبور به عقب نشینی گردید.
• جنگیدن با اقوام سیت روی رود خانه دانوب ولشکر کشی به اروپا که برای مدتی طولانی دزدان سیت را فرونشاند
ترجمه قسمتی از کتیبههای داریوش
• من داریوش،شاه بزرگ، شاه، شاه پارس، شاه سرزمینها (کشورها)، پسر وشتاسب، نوه ارشام هخامنشی هستم. پدر من وشتاسب، پدر وشتاسب ارشام، پدرارشام اریارمن، پدر اریارمن چیش پیش و پدر چیش پیش هخامنش بود.
• ما بدلیل این که از دیرگاهان از خاندانی اصیل و شاهانه بودیم هخامنشی خوانده شدیم .۸ نفر از خاندان ما پیش از این شاه بودهاند و من نهمین هستم. ما ۹ نفر پشت سر هم شاه بوده و هستیم. به خواست اهورامزدا من شاه هستم واو شاهی را به من هدیه داد.
• ای که این نوشتهها و این نقشها را که من تهیه کردهام میبینی از آنها حفاظت و مراقبت کن.
• اگر تا زمانی که توانایی داری از این نوشتهها و نقشها مراقبت کنی اهورامزدا یارت باد و دودمان و زندگیت بسیار باشد و همه کارهایت مورد قبول اهورامزدا باشد.
• امیدوارم اگر این نوشتهها و نقشها رادر هنگام توانایی مراقبت و حفاظت نکنی اهورامزدا یارت نباشد و دودمانت تباه باشد و انچه میکنی اهورامزدا ضایع کند.
[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]
(نقش برجسته داریوش اول در بیستون)
samira- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
رد: تاریخ باستانی ایران زمین
خيلي خوبه .
منتظر ادامه مطالب هستيم
هرچي راجع به تاريخ ايران باستان و تمدن ايران باشه بهتره و جذاب تره
فرهاد- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 4
رد: تاریخ باستانی ایران زمین
محمد- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
صفحه 1 از 7 • 1, 2, 3, 4, 5, 6, 7
» زنان خبر ساز در تاریخ ایران باستان
» جشن ها ، آیین ها و گاهشماری در ایران زمین
» گذری بر فلسفه نام ماههای ایران زمین
» 29بهمن ، جشن اسفندگان : روز عشاق ایرانیان و روز مادران ایران زمین گرامی باد.