تاریخ باستانی ایران زمین
صفحه 7 از 7 • 1, 2, 3, 4, 5, 6, 7
اسپهبد
سپاهبذ یا سپهبد در دوران ساسانیان، فرماندهٔ لشکر یکی از بخش های چهار گانهٔ ایران بود. چهار بخش عبارت بوده اند: از اباختر (شمال)، خوراسان ( خراسان مشرق)، نیمروز (جنوب)،ِ خوروران (خاوران، مغرب).
در دوران ساسانیان، بیشتر مقامها، از جمله پایه ها و درجات نظامی موروثی بودند. فرماندهٔ کل نیروهای مسلح ایران تا سدهٔ ششم میلادی ایران سپهبد (ایران سپاهبذ) بود که از سوی انوشیروان این مقام ملغی شد.
انوشیروان، ایران را به چهار بخش تقسیم کرد و در رأس هر یک از این بخشها یک سپاهبذ (سپهبد، فرماندهٔ لشکر) جداگانه ای قرار داد. زیرا تمرکز قدرت نظامی در دست یک فرمانده، ممکن بود به کسب نیروی عظیم و طمع در تاج و تخت و وارد آوردن فشار بر شاهنشاه منجر گردد. تقسیم مناطق تحت نفوذ هر سپهبد به شرح زیر بود:
سپهبد شرق افواج خراسان و سکستان و کرمان.
سپهبد جنوب افواج پارس و خوزستان.
سپهبد مغرب افواج عراق را تا سرحد دولت بیزانس.
سپهبد شمال افواج ممالک ماد بزرگ و آذربایجان را بفرمان خود داشت.
سپهبدان مأمورین مهم دولت بشمار می رفتند و هر کدام در قلمرو خود صاحب اختیار بودند و بر یک ربع مملکت حکومت می کردند و معاونی در اختیار داشتند، موسوم به مرزبان. مرزبانان فرمانفرمای ایالت ها بودند.
همچنین یعقوبی ذکر کرده است که هر سپهبد (فرماندهٔ لشکر)، یکنفر پاذگوسپان تحت امر خود داشت.
samira- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
جنگ ذوقار
جنگ ذوقار (به عربی: یوم ذی قار) به جنگی گفته میشود که بین سپاه خسرو پرویز و قبایل بکر بن وائل، در جنوب عراق در گرفت.
در این جنگ سپاه ایران که متشکل از چند قشون بود، در نزدیکی پایتخت لخمیها، حیره که امروزه شهر کوفه نامیده میشود، از چند طایفهٔ عربی شکست خوردند.
زمینهٔ تاریخی
قلمرو حکومت ساسانی در سال ۶۰۰ میلادی و قلمرو لخمیها
لخمیها یا بنیلخم یا مناذره نام دودمانی عرب بود که در روزگار ساسانیان و میان سدههای سوم تا هفتم میلادی بر حیره فرمان میراندند. آنان در آغاز کیش بتپرستی داشتند، سپس مسیحی نسطوری شدند و پس از چیرگی مسلمانان دین اسلام را پذیرفتند. لخمیها پیرو ساسانیان بودند.
آخرین پادشاه لخمیها، نعمان سوم (ابوقابوس نعمان بن منذر) به دستور خسرو پرویز زندانی شده و به قتل رسید سپس خسرو ایاس بن طائی را به جای وی والی حیره قرار داد.
قتل نعمان منجر به سلسله حوادثی شد که در نهایت جنگ ذوقار را در پی داشت.
نظریههای مختلف دربارهٔ علل و تاریخ مرگ نعمان و جنگ ذوقار
در مورد تاریخ و علل کشته شدن نعمان و تاریخ این جنگ، اطلاعات متناقضی در کتابهای تاریخی ذکر شدهاست. بطور کلی چهار نظریه در مورد علت کشته شدن نعمان، مطرح شدهاست.
۱. خودداری نعمان از فرستادن دختر خود به حرمسرای خسرو.
۲. دسیسهها و دروغهای مترجم عربی دربار خسرو.
۳. حس بی نیازی دولت ایران از سلطنت لخمی، بواسطهٔ انعقاد صلح ممتد، بین خسرو و پدر زن او موریکیوس. این قرار داد صلح، در سال ۶۰۲ میلادی، بعلت قتل موریکیوس ملغی شد.
۴. اختلاف و رقابت مذهبی، بین نعمان که مسیحی نسطوری و شیرین زن محبوب خسرو، که مسیحی یعقوبی بود. دسائس این دو فرقه مسیحی بر ضد یکدیگر، در عهد خسرو، بسیار شدت گرفته بود.
در تاریخ مردم ایران قبل از اسلام، نوشتهٔ عبدالحسین زرین کوب آمدهاست که خسرو حتی در روزهای وحشت و فرار نیز خشونت و قساوت خود را در مقابل کسانی که نسبت به وی عصیان کرده بودند، از خاطر نبرد. چنانکه نعمان سوم پادشاه لخمی حیره را در همین ایام به خاطر غروری که در مقابل وی نشان داد، در بند کرد و امارت حیره را به عربی دیگر، ایاس بن طائی داد، خود او هم از بیزانس درخواست حمایت کرد. خسرو در سال ۵۹۰ (میلادی) به سلطنت رسید و با قیام بهرام چوبین مواجه شده، برای دریافت کمک به بیزانس گریخت. از آنجا که خسرو در سال ۵۹۱ (میلادی) ، با کمک بیزانس، بهرام را شکست داده و دوباره به سلطنت باز گشت. اگر بر این نوشتهٔ زرین کوب استناد شود، خسرو در اولین سال پادشاهی خود و در اوج جنگ و درگیری با بهرام چوبین دستور زندانی کردن نعمان را دادهاست. در کتاب زرین کوب، توضیحاتی دربارهٔ اینکه چگونه خسروپرویز در هنگامی که در مسند قدرت نبوده، چنین فرمانی را صادر کرده و فرمان وی را چه کسانی اجرا کردهاند، نوشته نشدهاست.
در همین کتاب، تاریخ وقوع جنگ ذوقار سال ۶۰۴ (میلادی) ذکر شدهاست.
کریستین سن، در کتاب ایران در زمان ساسانیان نوشتهاست، در فاصلهٔ سالهای ۵۹۵ (میلادی) تا ۶۰۴ (میلادی) خسرو پرویز، نعمان را به زندان انداخت.
حسن تقی زاده حدود سال ۶۰۴ (میلادی) و قبل از ۶۱۱ (میلادی) را سال احتمالی وقوع جنگ میداند.
در تاریخ باستانی ایران، نوشتهٔ حسن پیرنیا آمدهاست که جنگ اول اعراب با ایرانیان را باید جنگ ذوقار دانست چون گرچه این جنگ کوچک بود ولی اثرات مهمی داشت. جهات و کیفیات جنگ این است که در زمان قشون کشی خسرو به بیزانس در سال ۶۱۰ (میلادی) او شنید که نعمان دختری بسیار وجیههای دارد و خواست با او ازدواج کند ولی نعمان بواسطهٔ دسیسهای که شده بود، راضی نشد و قبل از اینکه قشون خسرو به او برسد، تمام دارائی خود را رئیس طایفهٔ شیبانی (یکی از تیرههای بکر بن وائل) سپرد.
در تاریخ این خلدون آمدهاست که ایاس بن طائی به جای نعمان فرمانروای حیره شد. ایاس نه سال در آن کار بماند. در سال هشتم فرمانروایی او، بعثت پیامبر اسلام (۶۱۰ میلادی) رخ داد. بنابراین ایاس در تاریخ ۶۰۲ (میلادی) به فرمانروایی حیره رسیدهاست و قتل نعمان، همزمان یا قبل از این زمان بودهاست.
همچنین در همین کتاب آمدهاست که نعمان سوم بیست و دو سال پادشاهی کرد. هشت سال در زمان هرمز چهارم و چهارده سال در زمان خسرو پرویز. بدین ترتیب نعمان در سال ۶۰۴ (میلادی) به قتل رسیدهاست.
حدیثی از پیامبر اسلام هم در کتاب ابن خلدون نقل شدهاست که رسول خدا در ایام جنگ ذوقار در مدینه بود ، گفت: امروز عرب از عجم، داد خویش گرفتند و پیروز شدند. آن روز را بخاطر سپردند، روز نبرد ذوقار بود. هجرت از مکه به مدینه در سال ۶۲۳ (میلادی) صورت گرفتهاست.
در تاریخ بلعمی آمدهاست در هنگام جنگ ذوقار، مصطفی (ص) به مدینه آمده بود و هجرت کرده و با مشرکان جنگ بدر جنگ کرده و ظفر و نصرت او را بود. پیامبر حدیث جنگ بشنید و گفت این اول روز بود که عرب داد از عجم ستانیدند. در اینجا بلعمی، تاریخ وقوع جنگ ذوقار و تاریخ این حدیث را بعد از جنگ بدر یعنی بعد از ۶۲۴ (میلادی) دانستهاست.
در تاریخ طبری تاریخ این حدیث همزمان با جنگ ذوقار و بعد از مبعث ۶۱۰ (میلادی) ذکر شدهاست.
علل کشته شدن نعمان از نظر طبری
طبری مینویسد که پس از مرگ منذر بن منذر (منذر پنجم) (مرگ در سال ۵۸۲ میلادی، هشت سال قبل از بپادشاهی رسیدن خسرو) خسرو مردی میجست که او را پادشاه عربان کند. مترجم عربی دربار خسرو عدی بن زید عبادی که کار تربیت و پرورش نعمان از کودکی به او سپرده شده بود، ترتیبی فراهم کرد که از بین یازده پسر بر جای مانده، از منذر، نعمان، به پادشاهی برسد.
بعد از پادشاهی نعمان، به سبب فتنه و بدگویی اطرافیان نعمان که با عدی دشمنی داشتند و میگفتند: عدی بر نعمان منت میگذارد و میگوید که او بوده که نعمان را پادشاه کرده، کینهٔ عدی به دل نعمان افتاد و او را به حیره فرا خواند.
عدی که در خدمت خسرو بود از وی اجازه خواسته و پیش نعمان رسید. وی بی درنگ عدی را زندانی کرد تا هنگامی که خسرو فرستادهای برای جویا شدن از وضع عدی به حیره فرستاد. نعمان که از شکایت عدی در نزد خسرو و خشم آتی خسرو بیمناک بود، دستور قتل عدی را صادر کرد.
چندی نگذشت که نعمان از مرگ عدی پشیمان شده و پسر او، زید بن عدی را همراه نامهای، به خدمت خسرو، بجای پدر فرستاد. از این پس کار ترجمهٔ نامههایی که به سرزمین عرب و به سوی نعمان میرفت، با زید شد.
چنان بود که ملوک پارسیان از ولایتها طلب زنانی میکردند که وصف آن نوشته شده بود ولی از دیار عرب چیزی نمیجستند و نمیخواستند. زید بن عدی که کینهٔ قتل پدر، بدست نعمان را بر دل داشت و مورد علاقه و اعتماد خسرو بود، به او خبر داد که «وصف زنانی که شما میجویید را خواندهام و دانم که در پیش بندهٔ تو نعمان از دختران وی و عمانش و کسانش بیشتر از بیست زن بر این صفت هست.»
خسرو همراه وی فرستادهای نزد نعمان بفرستاد. نعمان در جواب خواست خسرو، به زید گفت که «مگر در زیبا رویان سواد (عراق) و دیارش حاجت خویش نمییابید؟» و به جای زیبا روی کلمهٔ عین به کار برد که استعاره از زیبا روی باشد.
فرستاده از زید پرسید عین چیست؟ زید گفت به معنی گاو است. نعمان نامهای همراه آن دو کرد و نوشت که آنکه شاه میخواهد نزد من نیست و به زید گفت «به نزد شاه عذری شایسته بگو.»
چون به نزد خسرو بازگشتند، زید گفت: من شاه را گرامی تر از آن میدانم که گفتهٔ او را بر زبان آورم و از فرستادهٔ همراهش خواست، جواب نعمان را به شاه بگوید. فرستاده گفت که نعمان به ما گفتهاست که «مگر گاوان سواد (عراق) او را بس نیست که به طلب زنان ما بر آمده است؟» در تاریخ ابن خلدون بجای کلمهٔ عین، عیر آمدهاست و نوشته شده که «عیر بمعنی گاو است و منظور نعمان زنان سیه چشم بودهاست.»
خسرو به سختی خشمگین شد و این سخن در دل او کارگر افتاد ولی گفت بسیار بنده که بدتر از این گوید و آنگاه توبه کند. این سخن شایع شد و به نعمان رسید و خسرو ماهها چیزی نگفت و نعمان در انتظار میبرد تا نامهٔ خسرو بدو رسید که بیا که شاه ایران را به تو نیاز است. چون نامه به نعمان رسید سلاح و مال خویش برگرفت و فرار کرد ولی هیچکس نعمان را نپذیرفت چون از خشم خسرو میترسیدند. نعمان پنهانی به دشت ذوقار پیش قبیلهٔ بنی شیبان رفت و خانواده و اموال خود را به هانی بن مسعود بزرگ قبیلهٔ بنی شیبان سپرد. سپس نعمان سوی خسرو رفت.
در راه زید بن عدی را دید و به وی گفت «این کار تو کردی، بخدا اگر جستم، با تو همان کنم که با پدرت کردم.»
زید بن عدی گفت «نعمانک! برو، چنان اخیهای (میخ آخوری) برای تو بستهام که اسب چموش، بریدن آن نتواند.» (چنان اسباب گرفتاریت را فراهم کردهام که رهایی نخواهی یافت.)
چون خسرو خبر رسیدن نعمان را شنید، وی را به بند کرده و به زندان خانقین فرستاد و به زندان بود تا طاعون بیامد و در آنجا بمرد. بلعمی آوردهاست که نعمان را بازداشتند و بعد از چهار روز در پای فیلان انداختند.
همچنین از ابوعبیده معمر بن مثنی روایت کردهاند که «وقتی نعمان عدی را بکشت، برادر و پسر عدی مترجم خسرو بودند و نامهای که نعمان به خسرو نوشته بود را، تحریف کرده، خسرو به خشم آمده و بگفت تا نعمان را بکشند.»
حوادث بعد از کشته شدن نعمان و مقدمات جنگ
خسرو بعد از کشتن نعمان ایاس بن طائی را عامل حیره و همه ولایتهایی کرد که به دست نعمان بود. خسرو به ایاس نامه نوشت که اموال و سلاحهای نعمان را نزد او بفرستد. ایاس پاسخ داد که ترکهٔ نعمان نزد طایفهٔ بنی شیبان (یکی از تیرههای بکر بن وائل) است.
ایاس کس پیش هانی بزرگ طایفه فرستاد که اموال را پس بگیرد ولی هانی بن مسعود نخواست که اموال را پس بدهد. چون هانی ابا کرد، خسرو خشمگین شد و گفت که طایفهٔ بکر بن وائل را نابود خواهد کرد و خواست سپاه بفرستد.
ایاس به وی گفت که «گروه بنی شیبان و گروه بنی بکر و بنی عجل مردمانی بسیارند و در زمستان پراکنده هستند سپاه بزرگ لازم است.» قرار بر این شد که هنگام تابستان که هانی بن مسعود و همهٔ بنی شیبان بر سر آب ذوقار جمع شدند، سپاه برای جنگ فرستاده بشود.
خسرو فرستادهای نزد اعرابی که در فصل گرما نزدیک آبگاه ذوقار ساکن شده بودند، فرستاد که یا تسلیم شاه شوید یا از این دیار بروید یا برای جنگ آماده باشید.
پایتخت لخمیها، شهر حیره
قوم به مشورت نشستند و حنظله بن ثعلبه را سالار خویش کردند. حنظله گفت که اگر تسلیم شوید، شما را بکشند و زن و فرزند به اسیری برند و اگر بروید، از تشنگی هلاک شوید، پس برای جنگ شاه آماده باشید.
فرماندهٔ سپاه ایران در این جنگ با ایاس بن طائی بود. در طرف دیگر چند قبیله از طایفهٔ بکر بن وائل (بکریان)، در جنگ شرکت داشتند. سپاه خسرو از قشون زیر تشکیل شده بود.
۱. سپاه قیس بن مسعود، کاردار خسرو در سواد عراق، مرکب از ده هزار نفر عرب.
۲. سپاه هامرز تستری، فرمانده سپاه خسرو، مرکب از دوازده هزار نفر.
۳. سپاه هرمز خرداد، مرکب از هشت هزار نفر.
۴. سپاه جلابزین، فرمانده سپاه خسرو.
چون سپاه ایران نزدیک شد. هانی به بکریان گفت «ای گروه بکریان شما، تاب سپاه خسرو وعربان همراهشان را ندارید، سوی بیابان شوید» اما حنظله بن ثعلبه به دشت ذوقار خیمهای بپا کرد و قسم خورد که تا خیمه نگریزد او نگریزد. پس برای یک نیمهٔ ماه آب ذخیره کردند.
تبانی و همکاری قیس بن مسعود، فرماندهٔ سپاه عرب خسرو با سپاه بکر بن وائل
قیس بن مسعود کاردار خسرو در عراق، خود از قبیلهٔ شیبانی بود و جنگیدن با هم خویشان برای وی سخت بود. شب قبل از شروع جنگ قیس بن مسعود پنهانی فرستادهای، نزد سپاه بکر بن وائل فرستاد و پیغام داد که «مرا از دل و جان با شما پیوند است و میخواهم پیروزی و ظفر از آن شما باشد، نه سپاه عجم که ایشان بیگانهاند و شما خویش من هستید.اگر شما صلاح میدانید، امشب ما از سپاه خسرو میگریزیم و آنها هم ناچار به هزیمت میشوند یا اگر شما بخواهید، فردا هنگام جنگ، ما هزیمت کرده تا ایرانیان غافلگیر شدند.» هانی بن مسعود و حنظله بن ثعلبه دو سالار قبیله، گفتند «فردا در میانهٔ جنگ، اگر به جبهه پشت کرده، هزیمت کنید، برای ما بهتر است.» لشکر عرب چون خبر قیس بن مسعود را شنیدند، میل به جنگ در ایشان افزوده شد و گفتند «فردا از جان گذشته و میجنگیم.»
نبرد ذوقار
جنگ در روزی بسیار گرم آغاز شد و سپاه ایران به اندازهٔ دو روز آب همراه داشتند. در روز نخست، در مراسم گشایش جنگ و نبرد تن به تن، هامرز تستری، یکی از چهار فرماندهٔ قشون ایران، نخستین کسی بود که کشته شد. لشکر عرب شادی کردند و آن را به فال نیک گرفتند.
در روز دوم ایاس آب کافی برای نیاز سپاه خود نیافت. طبق تبانی قبلی، قیس بن مسعود، در هنگام نبرد، سپاه خود را از میدان بیرون کشید و ایاس تنها بماند. ایرانیان چون هزیمت ایشان بدیدند، از تشنگی بیطاقت بودند و دل شکسته. اعراب به کمین نشسته، ناگهان به سپاه ایران حمله برده، جنگ شدت گرفت.از پیش و پس، لشکر اعراب از ایشان میکشتند تا چندان کشته شدند که هیچ حربی این مقدار کشته نشده بودند.
ابن خلدون مینویسد، ایرانیان به هزیمت رفتند و در گرمای طاقت سوز نیمروز، همه یا کشته شدند یا از تشنگی مردند.
نتایج شکست ایرانیان در جنگ ذوقار
در حالی که اردوهای ایران، همانوقت در داخل خاک روم شرقی فتوحات شایانی کرده بودند، شکست در جنگ ذوقار ظاهراً نبایستی خیلی مهم محسوب شده باشد و در بادی نظر، خطیر بنظر نیامد. لکن داستان شکست سپاه ایران، در نزدیکی پایتخت، از یک قبیلهٔ عربی، چنان انعکاس عظیمی در تمام عربستان پیدا کرد که در عرض و طول شبه جزیره، نقل مجالس و موضوع حماسهها و افتخارات عرب شد و یوم ذی قار از بزرگترین حوادث ایام عرب گردید و هیجان ناشی از این پیروزی، موجب تجری و تشویق اعراب بر ضد ایران گردید. در واقع خبط سیاسی خسرو پرویز، در بر انداختن حائل، بین قلمرو ایران و اعراب بادیه، برخلاف سیاست دیرینه و مستمر دولتهای قبلی، عاقبت در انقراض دولت ساسانی، بی تأثیر نبود.
منابع
زرین کوب، عبدالحسین . تاریخ مردم ایران قبل از اسلام. تهران: انتشارات امیر کبیر، ۱۳۶۴
پیرنیا، حسن (مشیرالدوله). تاریخ باستانی ایران. تهران: انتشارات دنیای کتاب، ۱۳۶۲
طبری، محمد بن حریر. تاریخ طبری جلد دوِم. تهران: انتشارات اساطیر، ۱۳۶۲
ابن خلدون، ابوزید عبدالرحمان.تاریخ ابن خلدون. جلد اول
بلعمی، ابوعلی محمد بن محمد. تاریخ بلعمی، ترجمهٔ تاریخ طبری. جلد دوم. تهران: کتابفروشی زوار، ۱۳۵۳
تقی زاده، حسن. تحقیقات و نوشتههای تاریخی، زیر نظر ایرج افشار. جلد اول. تهران: چاپخانه بیست و پنج شهریور، ۱۳۴۹
دکتر: زاهیه، وهبة،. (شُبه الجَزیرَة العََربیَة) دار النهضة العربیة للطباعة والنشر ، چاپ و انتشار سال ۱۹۷۷میلادی.
دکتر: السید عبدالعزیز، بن سالم، (تاریخ العرب فی العصر الجاهلیة) ، دار النهضة العربیة چاپ سال ۱۹۷۸ میلادی به (عربی).
samira- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
پاذگوسپان
در دوران ساسانیان، بیشتر مقامها، از جمله پایه ها و درجات نظامی موروثی بودند. فرماندهٔ کل نیروهای مسلح ایران تا سدهٔ ششم میلادی و زمان خسرو انوشیروان، ایران سپهبد (ایران سپاهبذ) بود که از سوی انوشیروان این مقام ملغی شد.
انوشیروان، ایران را به چهار بخش تقسیم کرد و در رأس هر یک از این بخشها یک سپاهبذ (سپهبد، فرماندهٔ لشکر) جداگانه ای قرار داد. زیرا تمرکز قدرت نظامی در دست یک فرمانده، ممکن بود به کسب نیروی عظیم و طمع در تاج و تخت و وارد آوردن فشار بر شاهنشاه منجر گردد.همچنین یعقوبی ذکر کرده است که هر سپهبد (فرماندهٔ لشکر)، یکنفر پاذگوسپان تحت امر خود داشت.این پادشاه بود که چهار پاذگوسپان را در کشور معین می کرد.
منبع
کریستین سن، آرتور. ایران در زمان ساسانیان، ترجمۀ رشید یاسمی. چاپ پنجم. تهران: انتشارات امیرکبیر ۱۳۶۷
samira- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
صد دروازه
اسکندر مقدونی در تابستان ۳۳۰ (پیش از میلاد) در این محل توقف کردهبود. با مرگ اسکندر اینجا بخشی از امپراتوری سلوکی گردید. قبیلهٔ پارنی در ۲۳۸ (پیش از میلاد) بر این شهر چیرهشدند و آن را یکی از نخستین پایتختهای اشکانی نمودند. اندازهٔ آن در دورهٔ اوج ۲۸ کیلومتر مربع برآورد زده میشود و جمعیت آن را هزاران تن دانستهاند.
مکان این شهر باستانی امروزه میان دامغان و سمنان و در سر راه تهران-مشهد قرار دارد و شهر قومس خوانده میشود.
samira- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
رد: تاریخ باستانی ایران زمین
زحمت كشيدين .
فرهاد- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 4
جمشید
نسخه خطی شاهنامه: ضحاک دستور داد جمشید را با ارّه به دو نیم کردند
جمشید در اوستا پسر ویونگهنت (ویونگهان) است.نام او در اوستا به گونهٔ ییمَ آمدهاست.واژهٔ جمشید از دو بهره ساخته شدهاست، جم و شید ، جم دراوستایی برابر با همزاد و شید برابر با خورشید به کار برده میشود.
در فرهنگ واژههای اوستا در پی نام جمشید چنین آمدهاست :
«جمشید : دوران تابندگی و درخشش زندگی آریاییان. زمان جمشید زمانی بود که در آن مردمان به زدن خشت و ساختن ایوان و گرمابه و شهر، جامها و آوندهای سفالین، رشتن و بافتن ابریشم و کتان و پنبه، بر آوردن گوهرها از دل سنگ، ساختن کشتی و بو و عطر و میو......دست یافتند.
و چون خوش گذرانی در آن دوران به نهایت رسید با ستم بابلییان (ضحاک) روزگار خوش آریاییان در نوردیده گشت و جمشید یا کشور آریایی به دست برادرش به دو نیمه شد و ضحاکیان (بابلیان) هزار سال بر ایران زمین با ستم و سوختن و کشتن فرمانروایی کردند.»
بر پایه گزارش اوستا، زاده شدن جمشید، پاداشی بود که اهورامزدا در پی آماده ساختن نوشابهٔ هَوم برای نخستین بار بدست ویونگهان، پدر جمشید، به او داده شد. در اوستا هات ۹ ، چنین میخوانیم :
(۳)
«زرتشت بدو گفت : درود بر هَوم ِ ! ای هَوم ِ ! کدامین کس ، نخستین بار در میان مردمان جهان استومند ، از تو نوشابه برگرفت؟ کدام پاداش بدو داده شد و کدام بهروزی بدو رسید؟»
(۴)
«آنگاه هَوم ِ اَشَوَن دوردارندهٔ مرگ ، مرا پاسخ گفت :
نخستین بار در میان مردمان جهان استومند ، «ویونگهان» از من نوشابه برگرفت و این پاداش بدو داده شد و این بهروزی بدو رسید که او را پسری زاده شد : «جمشید» خوب رمه ، آن فره مندترین مردمان ، آن هور چهر ، آن که به شهریاری خویش جانوران و مردمان را بی مرگ و آبها و گیاهان را نخشکیدنی و خوراکها را نکاستنی کرد.»
(۵)
«به شهریاری جم دلیر ، نه سرما بود ، نه گرما ، نه پیری بود ، نه مرگ و نه رشک دیو آفریده. پدر و پسر ، هر یک [به چشم دیگری ] پانزده ساله مینمود. [چنین بود ] به هنگامی که جم خوب رمه پسر ویونگهان شهریاری میکرد.»
گزارش اوستا در آبان یشت، کردهٔ هفتم، از چگونگی خواستار شدن جمشید پادشاهی را از اردویسور آناهیتا و دست یابی او به پادشاهی، چنین است :
(۲۵)
جمشید خوب رمه در پای کوه هُکَر، صد اسب و هزار گاو و ده هزار گوسفند او را پیشکش آورد...
(۲۶)
و از وی خواستار شد:
ای اَرِدویسوَر اَناهیتا ! ای نیک ! ای تواناترین ! مرا این کامیابی ارزانی دار که من بزرگترین شهریار همه ی کشورها شوم؛ که بر همه ی دیوان و مردمان [ دُروَند ] و جادوان و پریان و «کَوی»ها و «کَرَپ»های ستمکار چیرگی یابم؛ که من دیوان را از دارایی و سود - هر دو - و از فراوانی و رمه - هر دو - و از خشنودی و سرافرازی - هر دو - بی بهره کنم.
(۲۷)
اَرِدویسوَر اَناهیتا - که همیشه خواستار زَور نیاز کننده و به آیین پیشکش آورنده را کامروا کند - او را کامیابی بخشید.
پادشاهی جمشید دورانی بوده که در آن نه سرما و نه گرما ی بسیار بوده و جهان از مرگ ِ دیو آفریده پاک بودهاست.(آبان یشت . ۵-۲)
بنا بر گزارش اوستا، جمشید پادشاهی بود که آریاییان را پس از یخبندانی بزرگ از سرزمینهای سرد به بیرود، به سوی ایرانویج (مرکز نژاد و تخمهٔ آریا) رهنمون شد.
چکیدهٔ این گزارش چنین است که :
«اهورامزدا با جمشید هشدار میدهد که مردمانش گرفتار سه زمستان و یخ بندان هراس انگیز خواهند شد که در پی آن همگی زیوندگان از مردمان و جانوران و گیاهان نابود خواهند گشت. به راهنمایی اهورامزدا و برای چاره اندیشی در برابرچنین تبهکاری مرگباری، جم پناهگاهی ساخت که آن را ورجم کرد گویند و تخمهٔ گونههای جانوران و گیاهان و بهین مردمان را به آن جا برد و به دور از سرما و گزند آن نگاه داشت تا پس از به پایان رسیدن آن سرد زمستانهای مهیب، که در پایان هزارهٔ اوشیدر پیش میآید و در پی گزند رسانیهای دیو ملکوس مردم و جانوران مفید نابود میشوند، درهای این پناهگاه را بگشاید و دوباره جهان آبادان و آکنده از به گزیدهٔ زیوندگان نژاده و نیک تبار گردد.
پس جمشید چنان کرد و زمستان سخت فرا رسید، سی سد سال مردن به جم لابه میکردند که مردم و جانوران افزون شدهاند و در ور جای نمیگیرند. پس جمشید از کوه ور بالا رفته و با گفتن واژهٔ سپندارمذ سه بار چوبدستش را بر زمین کوبید و با زمین چنین گفت که : فراز رو و فراخ شو، پس زمین در سه پستا (نوبت) فراخ شد.
پس از پایان سرما و یخ بندان، و با بازگشت زیوندگان از ورجم کرد به زمین زندگی دوباره بر زمین رونق گرفت و جهان از مردمان نیکو سرشت پر شد. کشت زارها سبز شدند و شرسار از گیاهانی شفا بخش که دشمن بیماریها هستند و آنها را از بین میبرند. دیگر نه بیماری مرگ بار بود و نه تباهی و سیاه کاری. مرگ تنها در پی پیری روی مینمود یا کشته شدن. و به این گونه بزرگ ترین و کارا ترین سلاح اهریمن که مرگ است ناتوان شد و نیروی خود را از دست داد.»
از این پناه گاه در اوستا با نام ور ِجم کرد یاد شدهاست. وَر در زبان اوستایی برابر با جای سر پوشیده، پناهگاه، غار است و کِرِتَ (کرد) برابر با فراهم کردن، پایه گذاشتن، ساختن است که ورجم کرد برابر میشود با پناهگاهی که جمشید ساخت.
در اوستا جمشید با دو پاژنام هووتور و سریره آمدهاست که هووتور برابر با دارندهٔ گله و رمهٔ خوب و سریره برابر با زیبا است.
در پایان کار و در پی یورش بابلیان (ضحاکیان) جمشید به دست ضحاک با ارّه به دو نیم شد. در اوستا واژهٔ ییمُو کِرِنت برابر است با : آنکه جمشید را به دو نیم کرد.
جمشید در شاهنامه
در شاهنامه جمشید فرزند تهمورث و شاهی فرهمند است که سرانجام در پی خود بینی، فره ایزدی را از دست میدهد و به دست ضخاک کشته میشود.
پادشاهی جمشید در شاهنامه هفت صد سال است. کارهایی که انجام آن در شاهنامه به او نسبت داده شدهاست :
ساختن ابزار جنگ:
بر پایه گزارش شاهنمامه نخستین کاری که جمشید پیش گرفت ساختن ابزار جنگ بود تا خود را بدانها نیرو بخشد راه را بر بدی ببندد.آهن را نرم کرد و از آن خود و زره و جوشن و خفتان و برگستوان ساخت.
پوشش مردمان:
سپس به پوشش مردمان گرایید و از کتان و ابریشم و پشم جامه ساخت و رشتن و بافتن و دوختن و شستن را به مردمان آموخت.
بخش کردن مردمان به چهار گروه:
پس از آن پیشههای مردمان را سامان داد و پیشه وران را گرد هم آورد. آنان را به چهار گروه بزرگ بخش نمود : مردمان دین که کارشان پرستش بود و ایشان را در کوهها جای داد. دو دیگر جنگاوران، سه دیگر برزگران و دیگر کارگران و دست ورزان.
ساختمان سازی و خشت زنی:
دیوان که در فرمانش بودند را گفت تا خاک و آب را به هم آمیختند و گل ساختند و آنرا در قالب ریختند و خشت زدند. پس سنگ و گچ را به کار برد و خانه و گرمابه و کاخ و ایوان بر پا کرد.
بر آوردن گوهر:
چون این کارها کرده شد و نیازهای نخستین مردمان برآمد، جمشید در فکر آراستن زندگی مردمان در آمد. سینهٔ سنگ را شکافت و از آن گوهرهای گوناگونی چون یاقوت و بیجاده و فلزات گران بها چون زر و سیم بیرون آورد تا زیور زندگی و مایه خوشدلی مردمان باشد.
بر آوردن بوهای خوش:
آن گاه در پی بوهای خوش بر آمد بر گلاب و عود و عنبر و مشک و کافور دست یافت.
ساختن کشتی و دریا نوردی:
پس در اندیشهٔ گشت و سفر افتاد و دست به ساختن کشتی برد و بر آبها دست یافت و سرزمینهای ناشناخته را یافت.
جشن نوروز:
بدینسان جمشید با خردمندی به همهٔ هنرها دست یافت و بر همه کاری توانا شد و خود را در جهان یگانه یافت. آن گاه انگیزهٔ برتری و خود بینی در او بیدار شد و در اندیشهٔ پرواز در آسمان افتاد:
فرمان داد تا تختی گران بها برایش ساختند و گوهر بسیار بر آن نشاند و دیوان که بندهٔ او بودند تخت را از زمین برداشتند و بر آسمان برافراشتند. جمشید در آن چون خورشید تابان نشسته بود و این همه به فر ایزدی میکرد. جهانیان از شکوه و توانایی او خیره ماندند، گرد آمدند و بر بخت و شکوه او آفرین خواندند بر او گوهر افشاندند و آن روز را که نخستین روز از فروردین بود، نوروز خواندند.
رفتن فره ایزدی از جمشید و تاختن ضحاک بر ایران زمین:
از آن پس جمشید به خودکامه گی گرایید و فره ایزدی از او رخت بست و کار پادشاهی به نابسامانی رسید و ضحاکیان به ایران زمین تاختند :
گریختن جمشید از ضحاک:
پس جمشید از ایران گریخت و تا صد سال کسی از او با خبر نبود تا گماشتگان ضخاک او را در دریای چین یافتند و به پیش ضحاک بردند و او جمشید را با ارّه به دو نیم کرد:
بر او تیره شد فره ایزدی به کژی گرایید و نا بخردی
پدید آمد ازهر سویی خسروی یکی نامجویی ز هر پهلوی
سپه کرده و جنگ را ساخته دل از مهر جمشید پرداخته
کی اژدها فش بیامد چو باد به ایران زمین تاج برسر نهاد
صدم سال روزی به دریای چین پدید آمد آن شاه ناپاک دین
چو ضحاکش آورد ناگه به چنگ یکایک ندادش زمانی درنگ
به ارش سراسر به دو نیم کرد جهان را ازاو پاک بی بیم کرد
جمشید در نوشتههای فارسی میانه
از جمشید در نوشتههای فارسی میانه بسیار یاد شدهاست.
فارس نامه:
ابن بلخی در فارس نامه تخت جمشید را ساختهٔ جمشید دانسته و میگوید :
هر کجا صورت جمشید به کنده گرد کندهاند، مردی بودهاست قوی، کشیده ریش و نیکو روی و جعد موی و در بعضی جاها صورت او گرد است و چنان است که روی در آفتاب دارد.
نوروز نامه:
خیام در نوروز نامه پیدایش میرا به دست یکی از نزدیکان جمشید به نام شاه شمیران دانستهاست.
نفایس الفنون فی عرایس العیون:
در نفایس الفنون فی عرایس العیون نوشتهٔ محمد ابن آملی پیدایش میبه دست جمشید دانسته شدهاست :
عضد الدوله از صاحب ابن عباد میپرسد اول کسی که شراب بیرون آورد که بود ؟ او جواب داد که جمشید جمعی را بر آن داشت تا نباتات و درختان گوناگون را بکارند و ثمرات آن را تجربه نمایند. چون میوهٔ رز چشیدند در او اذتی هر چه تمام تر یافتند و چون خزان شد در میوهٔ رز استحالهای پدید آمد. جمشید دستور داد تا آب آن را بگیرند و در خمره کنند. پس از اندک مدتی در خمره آن تغییر حاصل شد «و از اشتداد غلیان حلاوت او به مرارت پیدا شد». جمشید در آن خمره را مهر کرد و دستور داد که هیچ کس از آن ننوشد، زیرا میپنداشت که زهر است. جمشید را کنیزک زیبایی بود که مدتها به درد شقیقه مبتلا گشته و هیچ یک از اطبا نتوانستند او را معالجه کنند. با خود گفت مصلحت من در آن است که قدری از آن زهر بیاشامم و از زحمت وجود راحت شوم. قدحی پر کرد و اندک اندک ازآن آشامید. چون قدح تمام شد اهتزازی در او پدید آمد، قدحی دیگر بخورد، خواب بر او غلبه کرد. خوابید و یک شبانه روز در خواب بود. همه پنداشتند که کار او به آخر رسید. چون از خواب برخاست از درد شقیقه اثری نیافت. جمشید سبب خواب و زوال بیماری پرسید. کنیزن حال باز گفت. جمشید جملهٔ حکما را گرد کرد و جشنی بر پا نمود و خود قدحی بیاشامید و بفرمود تا به هر یک قدحی دادند. چون یکی دو دور بگردید، همه در اهتزاز در آمدند و نشاط میکردند و آن را شاه دارو نام نهادند و در آن راه مبالغه مینمودند و در خوردن افراط میکردند.
همچنین گویند که جمشید جامی داشت که آن را جام جهان نما میگفتند و در آن احوال ملک خویش میدید.
از جام جم یا جام جهان نما در ادبیات فارسی نشانههای بسیاری میتوان یافت که پرداختن به آنها از حوصلهٔ این نوشتار بیرون است.
جمشید و پرورش ماهی
جمشید نخستین انسانی است که به پرورش ماهی، در ماهی خانه، پرداخت.
بپرداخت آب میانگاه خاک بپرورد ماهی در آن آب پاک
ز جمشید ماند چنین یادگار اگرچه برآمد بسی روزگار
هنرور شده خاک ایرانزمین بشد زان سپس سوی ماچین و چین
جمشید در ادبیات معاصر فارسی
در ادبیات معاصر ایرانی، بر خلاف دوران ادبیات کلاسیک ایران که به کرات نام و سرگذشت جمشید موضوع اشعار شعرایی چون حافظ، مولوی و خیام قرار گرفتهاست، کمتر به این شخصیت پرداخته شدهاست. اما شاید محمد محمدعلی با رمان جمشید و جمک (۱۳۸۴) از معدود نویسندگانی باشد که به بازآفرینی اساطیر کهن ایرانی به زبان رمان روی آوردهاست.*[۱]
منبع
برومند، جواد. نوروز جمشید.
عجم، محمد. خلیج فارس نامی کهنتر از تاریخ
رجایی بخارایی، احمدعلی. برگزیدهٔ شاهنامهٔ فردوسی، به کوشش کتایون مزداپور، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ سوم ۱۳۸۱، ISBN 964-426-177-1
در خصوص چگونگی معرب شدن کلمات و از جمله کلمات فارسی به کتاب اللسان عربي شماره ۵۰ چاپ سازمان ایسیسکو (المنظمة العربية للتربية و الثقافة و علوم مكتب تنسيق التعريب) مراجعه شود.
بهرامی، احسان. به یاری فریدون جنیدی. فرهنگ واژههای اوستا. چاپ نخست. نشر بلخ ۱۳۶
samira- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
خواهش
:\m/:
samira- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
نقشه جغرافیایی ایران در 196 سال پیش
آخرین نقشه بین المللی ایران پیش از جدا شدن سرزمینهای تاریخی آن، انتشارات تامسون (1814)
[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]
با توجه به تهدید های مرزی موجود علیه تمامیت ارضی ایران بد نیست به این نكته اشاره كنیم كه سرزمین كنونی ایران، تنها سی درصد از ناحیهای وسیع است كه در تاریخ با نامهای "ایرانزمین"،"ایرانبزرگ " یا "ایرانشهر" و در جغرافیا با نام "فلات ایران" شناخته می شود. ترفند ها و دسیسه های بیگانگان و سستی پادشاهان بی كفایت گذشته بخش های زیادی از این سرزمین كهن را در طول فاصله كوتاه 196 ساله از ایران بزرگ جدا نمود كه مروری بر چگونگی هر یك از این جدایی ها به رغم تلخی بسیار برای میهن گرایان ایرانی جهت الزام جدیت و حساسیت ما دست كم برای حفظ سرزمین های باقیمانده موجود بسیار آموزنده خواهد بود ...
گستره سرزمینهای جدا شده از ایران در قراردادهای تركمانچای، گلستان، آخال، پاریس و... به قرار زیر است:
سرزمین های جدا شده قفقاز بر اساس قرارداد های گلستان و تركمانچای با روسیه (1813 و 1828 میلادی)
آران و شروان: ۸۶۶۰۰ كیلومتر مربع؛
ارمنستان: ۲۹۸۰۰ كیلومتر مربع؛
گرجستان: ۶۹۷۰۰ كیلومتر مربع؛
داغستان: ۵۰۳۰۰ كیلومتر مربع؛
اوستیای شمالی: ۸۰۰۰ كیلومتر مربع؛
چچن: ۱۵۷۰۰ كیلومتر مربع؛
اینگوش: ۳۶۰۰ ;كیلومتر مربع
جمع كل: ۲63700 كیلومتر مربع
سرزمینهای جدا شده ایران شرقی بر اساس پیمان پاریس و پیمان منطقه ای مستشاران انگلیسی
هرات و افغانستان: ۶۲۵۲۲۵ كیلومتر مربع؛
بخشهایی از بلوچستان و مكران: 3۵۰۰۰۰ كیلومتر مربع؛
جمع كل: ۹۷۵۲۲۵ كیلومتر مربع
سرزمینهای جداشده ورارود (ماوراءالنهر) بر اساس پیمان آخال با روسیه(1881 میلادی)
تركمنستان: ۴۸۸۱۰۰ كیلومتر مربع؛
ازبكستان: ۴۴۷۱۰۰ كیلومتر مربع؛
تاجیكستان: ۱۴۱۳۰۰ كیلومتر مربع؛
بخشهای ضمیمه شده به قزاقستان: ۱۰۰۰۰۰كیلومتر مربع؛
بخشهای ضمیمه شده به قرقیزستان: ۵۰۰۰۰ كیلومتر مربع؛
جمع كل: 1226500 كیلومترمربع
سرزمین های جداشده جنوب خلیج فارس بر اساس پیمان منطقه ای مستشاران انگلیس
امارات: 83600كیلومتر مربع
بحرین: 694 كیلومتر مربع
قطر: 11493كیلومتر مربع
عمان: 309500كیلومتر مربع
جمع كل: 405287كیلومتر مربع
مساحت سرزمینهای جدا شده از ایران درونی به همراه دو سوم كردستانات (كه در دوره صفویه به اشغال عثمانی در آمد و بعدها در بین سه كشور تركیه، عراق و سوریه تقسیم شد) به مساحت تقریبی 200000 كیلومتر مربع و نیز عراق به مساحت 438317 كیلومتر مربع. در جمع حدود 5/3 میلیون كیلومتر مربع بالغ می شود كه این مقدار تجزیه برای یك كشور در كل تاریخ ایران و دنیا بی سابقه است
niloofar20- کاربر باسابقه لاک پشتی
- تشکر : 4
رد: تاریخ باستانی ایران زمین
جای این مطلب در تاپیک ایران باستان خالی بود.
Sahra- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 2
ممنون
منتظر مطالبت هستم عزیز
samira- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
رد: تاریخ باستانی ایران زمین
مرسی نیلوفر جون!
کیمیا- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 37
تاریخ باستانی ایران زمین
مقاله: پیوند دیرپا و تاریخی سرزمین «اران» و ایران از دوران ماد تا زمان تجزیه آن در عهد فتحعلیشاه به روایت نقشه - نوشتۀ علی اکبر محمودیان - از کتاب: ایران و قفقاز، اران و شروان - نشر قطره
معرفی کتاب:
کتاب ایران و قفقاز، اران و شروان شامل نوشته های:
دکتر عنایت الله رضا، فریدون جنیدی، علی اکبر محمودیان، فیروز منصوری، یحیی ذکاء، ن. نجم آزاد (فقاهتی)، دکتر امین ریاحی، جمشید کیان فر، دکتر پرویز ورجاوند، ترانه هایی از 60 شاعر اران و شروان، رباعی هایی از 24 شاعر نوشناخته آذربایجانی، دکتر عبدالحسین نوائی، آندرانیک هویان - نوشته، گردآوری و تنظیم: دکتر پرویز ورجاوند - نشر قطره (تهران، خیابان انقلاب، ابتدای وصال شیرازی) - چاپ اول: 1378 - 389 صفحه
بخشهای کتاب:
سخنی کوتاه پیرامون قفقاز - دکتر عنایت الله رضا
توران و ایران - فریدون جنیدی
پیوند دیرپا و تاریخی سرزمین «اران» و ایران از دوران ماد تا زمان تجزیه آن در عهد فتحعلیشاه به روایت نقشه - علی اکبر محمودیان
آذربایجان و اران - دکتر عنایت الله رضا
تاریخ از تهاجم و همسایه آزاری عثمانیان سخن می گوید - فیروز منصوری
رخدادهای فراموش شده از ترکتازیهای عثمان پاشا در تبریز - یحیی ذکاء
نقش امپریالیسم انگلیس در جدا شده سرزمین های قفقاز از ایران - ن. نجم آزاد (فقاهتی)
نامه عباس میرزا به شیخعلی خان بیگلربیگی قبه و دربند - دکتر امین ریاحی
امانت یا تاراج؟! (انتقال کتابخانه بقعه شیخ صفی به روسیه)
اسنادی چند درباره خیزش مردم نخجوان برای پیوستن دگرباره به ایران - دکتر پرویز ورجاوند
پیشینه کهن زبان و شعر فارسی در سرزمین اران و شروان - دکتر امین ریاحی
ترانه هایی از 60 شاعر اران و شروان
رباعی هایی از 24 شاعر نوشناخته آذربایجانی
نظامی، پایه گذار مکتب شعری غرامی و عشقی - دکتر عبدالحسین نوائی
ردیابی زبان های ایرانی در قفقاز گویش تاتی یا آرانی - یحیی ذکاء
یک «دو بیتی» آذری از سده هفتم هجری و معنای آن - یحیی ذکاء
معرفی نقوش پیش از تاریخ قوبوستان یا (گوبوستان) و مقایسه آنها با نقش های لرستان و سفالینه ها - دکتر پرویز ورجاوند
کتیبه ها و سنگ نوشته های فارسی در سرزمین اران و شروان (جمهوری آذربایجان) - دکتر پرویز ورجاوند
مجموعه شکوهمند قلعه شیروانشاهان در باکو - دکتر پرویز ورجاوند
پیوندهای ریشه دار و دیرپای فرهنگ ارمنی با فرهنگ ایرانی - آندرانیک هویان
کتاب ایران و قفقاز، اران و شروان شامل 20 مقاله / بخش از نویسندگان صاحب نظر و سرشناس ایران است که با هدف شناساندن هویت حقیقی این منطقه گردآوری شده است.
در این مقاله نشان داده شده است که سرزمین اران و شروان (که نام کنونی آن جمهوری آذربایجان است) از ابتدای تاریخ کهن ایران به استناد نقشه های متعدد تا زمان فتحعلیشاه در قلمرو ایران قرار داشته است. در آن زمان، تزارها آن را تصاحب کردند و در حکومت کمونیستی نام آن نیز به «جمهوری آذربایجان شوروی» تغییر داده شد که بدور از واقعیت بوده و قصد آنان تجاوز به آذربایجان واقعی که در ایران قرار دارد، بوده است.
این نوشته سومین مقاله از کتاب یاد شده است: (مقاله ای که در پی می آید، ویرایشی جدید شده و اندک تغییراتی یافته است)
موقع و وضع جغرافیایی ـ مساحت اران که اکنون «جمهوری آذربایجان» خوانده می شود 86/6 هزار کیلومتر مربع است. این سرزمین در جنوب شرقی کوهستان قفقاز و جمهوری گرجستان، شرق جمهوری ارمنستان و شمال استانهای آذربایجان شرقی و اردبیل ایران واقع شده است. پیرامون آنرا بجز جهت شرقی که دریای مازندران در بردارد، ارتفاعات و کوهستانهای متعددی محصور کرده است. قسمت اعظم سطح آن جلگه ای و کم ارتفاع و بیشتر از رسوبات رودخانه های «کورا» (کوروش) و «ارس» پوشیده شده است. میزان باران آن از نواحی اطراف کمتر و درجه حرارت آن نسبت به نقاط مجاور بیشتر و بسیار گرمتر می باشد. با این خصوصیات از دوران باستان تاکنون به علت موقع نظامی، سیاسی و اقتصادی (به ویژه آب و هوا، کشاورزی، دامپروری، تجاری و اخیراً نفت) مورد توجه بوده است.
پیدایش و سابقه
تا آنجا که می توان به مستندات تاریخی تکیه کرد. این منطقه در قدیم مسکن «کسپی» ها بوده و نام «دریای کسپی» Caspian Sea از ایشان گرفته شده است. بعدها با آمدن «سکا» ها (سیت ها یا اسکیت ها) که خود شعبه بزرگی از اقوام آریایی بودند، دسته ای از آنها به اسم «آرانی» به زبان ایرانی، («آلانی» یا «آلبانی» به یونانی) نام «آران» و «آلبانی» به خود گرفت (حدود 2600 سال پیش). این منطقه تا 180 سال پیش همواره یکی از ولایات شمال غربی ایران بزرگ بود. در سال 1228 هجری قمری (1813 میلادی) در جنگ ایران و روس، با شکست ایران بر اثر ضعف فتحعلی شاه قاجار، بر طبق پیمان گلستان از خاک ایران جدا و به چنگ روسها افتاد.
نژاد مردم قفقاز
در منابع جمعیت شناسی و اطلس های جغرافیایی، نژادهای بشری به 3 گروه اصلی تقسیم شده اند:
نژاد سفید Caucasoid (نژاد شبیه قفقازیها)
نژاد زرد Mongoloid (نژاد شبیه مغولیها)
نژاد سیاه Negroid (نژاد شبیه زنگیها یا سیاه پوستان)
در منابع یاد شده «ترکان» یکی از شاخه های نژاد زرد به حساب آمده اند.
مشخصات نژاد زرد
چشمان سیاه، موهای کشیده (راست) و زبر و بسیار سیاه، پوستی به رنگ زرد عاجی (زرد کم رنگ) تا تیره، بدنی مودار، چشمانی مورب و چهره ای پهن از مهمترین خصوصیات این نژاد به شمار می رود.
ملل و اقوام زرد نژاد
مهمترین شاخه های این گروه عبارتند از: 1- زردنژادان قدیمی شامل؛ اسکیموها، ژاپونی ها، کره ای ها و چینی های شمالی...
2- قبایل ترک و یا ایل های کوچنده به آسیای مرکزی.
3- تبتی ها.
4- ماله ای های آسیای جنوب شرقی شامل؛ برمه ای ها؛ چینی های جنوبی، فیلی پینی ها و تای ها...
5- Red Indians (سرخپوستان) یا ساکنان قدیمی قاره آمریکا.
ملل و اقوام یاد شده به مرور از محدوده اصلی خویش به دیگر نقاط مهاجرت کرده یا یورش برده اند. برخی از آنها در مکانهای جدید تحلیل رفته و برخی با آنها نژادی دو رگه را تشکیل داده اند.
مشخصات نژاد سفید
این مردم بزرگترین گروه نژادی روی زمین را تشکیل می دهند و دارای نشانه های فیزیکی بسیار متنوع و متغیرند مانند: ساختمان بدنی متفاوت، بینی های کوچک و بزرگ در فرمهای مختلف، صورتهای مودار، جمجمه های جوراجور، دهان ولبهای گوناگون، پوستی از بسیار سفید تا بسیار تیره که آنها را از دو گروه نژادی دیگر متمایز می سازد.
قلمرو نژاد سفید
از مناطق قطبی شمال تا صحرای شمال آفریقا، از جزایر آزور در شمال اقیانوس اطلس تا رودخانه سیحون و جنوب کوههای هیمالیا، محدوده اصلی نژاد سفید است که از این پهنه وسیع به دیگر نقاط مکشوفه جهان، چون آمریکا و استرالیا مهاجرت کرده و در برخی از این نواحی نژادی دورگه را به وجود آورده اند. از شمال سیبری تا سیحون و از جنوب هیمالیا در شرق شبه قاره هند تا دریای بنگال در خطی شمالی ـ جنوبی نیز نژادی دورگه از آمیزش نژاد زرد و سفید به وجود آمده است که هر چه به طرف شرق رویم نژاد سفید، و هر چه به طرف غرب رویم نژاد زرد رو به تحلیل می روند.
بدین ترتیب کاملاً آشکار است که نه تنها مردم منطقه قفقاز که نامشان خود سمبل نژاد سفید است و ساکنان آسیای صغیر (کشور ترکیه) و ترک زبانان ایران از نژاد زرد نمی باشند، بلکه از آنها و حتی دو رگه های زرد و سفید نیز بسیار فاصله دارند.*
* تنها زبان ایشان نوعی گویش است که در آن فقط لغات روزمره ترکی آسیایی مرکزی است. اگر در فرهنگ زبان آنها دقت شود، ریشه واژه های آن به ترتیب کثرت عبارتند از: عربی، ایرانی، ترکی، ارمنی و روسی... با خط سریلیک (روسی). به همین سبب است که زبان محلی استان های آذربایجان شرقی و غربی ایران را گویش «آذری» می گویند. در سایر نواحی ایران هم که همین گویش را دارند اطلاق کلمه «ترک» دور از حقیقت بوده و اصالت ندارد.
اران و شروان (جمهوری آذربایجان) در نقشه های مرزهای تاریخی ایران
در نقشه هایی که به دنبال می آید، بر روی زمینه مرزهای کنونی، موقع اران و شروان (جمهوری آذربایجان) و نواحی مجاور در ادوار مختلف تاریخی آورده شده است. در زیر هر نقشه به ترتیب؛ قدمت و سابقه، زمان حکومت، مدت زمامداری هر سلسله و حداکثر مساحت آن و نام ابرقدرتهای هم عصر دوره مورد نظر درج گردیده است.
[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]
نقشه شماره 1
نام و مرز کشورهای کنونی خاورمیانه برای مقایسه با نقشه های بعدی
1. جمهوری خود مختار نخجوان (بخشی از جمهوری آذربایجان که از راه زمینی بدان ارتباط ندارد)
2. نگور نو قره باغ
مساحت کنونی ایران حدود 1/648000 میلیون کیلو متر مربع
مساحت جمهوری آذربایجان حدود 86/6 هزار کیلو متر مربع
[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]
نقشه شماره 2- ایران دوره مادها
1- کسپی ها 2- دریای کسپی Caspian Sea ا3- ورکانه 4-دریای ورکانه
5- اورارتویی ها 6- ارمنی ها 7- ساروماتها 8- سکاها (سیت ها)
9- سکاها 10- سکاها 11- ماد کوچک 12- ماد بزرگ
زمان: 2700 سال پیش
زمان حکومت: 1323 تا 1172 پیش از هجرت (710 تا 550 قبل از میلاد)
مدت حکومت: حدود 150 سال
متوسط مساحت: 1میلیون کیلو متر مربع
حداکثر مساحت: 2 میلیون کیلو متر مربع (هووخشتره) بزرگترین ابر قدرت
ابرقدرتهای منطقه: آشور، ایران، بابل
[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]
نقشه شماره 3- ایران دوره هخامنشیها
1- آرانیها 2- ایبرها 3- ارمنیها 4- ماد کوچک
5- دریای ورکانه 6- دریای کسپی 7- سکاها
8- خوارزمیش 9-سکاها
زمان: 2550 سال پیش
دوران حکومت: 1181 تا 952 پیش از هجرت (559 تا 330 پیش از میلاد)
مدت حکومت: حدود 230 سال
متوسط مساحت: حدود 8/5 میلیون کیلو متر مربع
حداکثر مساحت: حدود 11 میلیون کیلو متر مربع (داریوش بزرگ)
ابرقدرتهای زمان: بیش از 200 سال ایران تنها ابرقدرت و در واقع جهاندار بود. بعد از شکست حکومت ایران به دست اسکندر، نام ماد کوچک به «آتروپاتن» یا «آتورپاتکان» تغییر یافت (حدود 2300 سال پیش)
[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]
نقشه شماره 4- ایران دوره اشکانیها
1- آران 2- آتروپاتن (آتورپاتکان) 3- ارمنستان بزرگ 4- ارمنستان کوچک
5- ورژانه (گرجستان) 6- ماد 7- دریای ورکانه 8- دریای کسپی 9- آلانها 10- سکاها
زمان: 2240 سال قبل
دوران حکومت: 872 تا 396 پیش از هجرت (250 پیش از میلاد تا 226 بعد از میلاد)
مدت حکومت: حدود 476 سال
متوسط مساحت: حدود 4/5 میلیون کیلو متر مربع
حداکثر مساحت: حدود 5 میلیون کیلو متر مربع
ابرقدرتها و قدرتهای زمان: ایران، روم (چین در شرق دور و خارج از محدوده کشمکشهای جهانی)
[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]
نقشه شماره 5 - ایران دوره ساسانیان
1- آران 2- آذرپاتکان 3- خزرها 4- دریای خزر
5- دریای گرگان 6- کردون 7- خوارزم 8- هپتاله (هیاطله) ترک نژاد
زمان: 1760 سال قبل
دوران حکومت: 396 پیش از هجرت تا 30 بعد از هجرت (226 تا 652 میلادی)
مدت حکومت: حدود 426 سال
متوسط مساحت: حدود 5/5 میلیون کیلو متر مربع
حداکثر مساحت: حدود 7 میلیون کیلو متر مربع (خسرو پرویز)
ابرقدرتها و قدرتهای زمان: ایران، روم، روم شرقی (در اواسط حکومت ساسانی امپراتوری روم به دو قسمت شرقی و غربی تجزیه شد)
[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]
نقشه شماره 6- ایران دوره سامانی و آل بویه
1- اران 2- آذربایجان 3- بلاد روم (روم شرقی یا بیزانس)
4- گرجستان 5- دریای خزر 6- دریای گرگان 7- خانات خزر
8- غز های (ghoz) ترک نژاد 9- قره خانیان ترک نژاد 10- قلمرو سامانی
11- قلمرو آل بویه 12- غربی ترین حدود سامانی به هنگام اقتدار و شرقی ترین حد آل بویه در اوج قدرت.
زمان:
سامانی 1102سال پیش
آل بویه 1060 سال پیش
دوران حکومت:
سامانی 279 تا 398 هجری قمری (892 تا 998 میلادی)
آل بویه 320 تا 447 هجری قمری (932 تا 1055 میلادی)
مدت حکومت:
سامانی حدود 106 سال
آل بویه بیش از 120 سال
متوسط مساحت:
سامانی حدود 2 میلیون کیلو متر مربع
آل بویه حدود 2 میلیون کیلو متر مربع
ابرقدرتها و قدرتهای زمان:
خلفای فاطمی مصر، امپراتوری بیزانس (روم شرقی)، آل بویه و سامانیان.
(اگر سامانیان و بوییان متحد و تحت یک رهبری قرار می گرفتند، تنها ابر قدرت زمان می بودند)
[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]
نقشه شماره 7- ایران دوره سلجوقیان
1- اران 2- دریای خزر 3- دریای طبرستان 4- آذربایجان
5- ارمنستان 6- خوارزم 7- قراخانیان ترک نژاد
8- آران ها یا آلان ها (پسر عموهای ایرانی نژاد ارانی که بیابانگرد بودند)
زمان: حدود 950 سال پیش
دوران حکومت: 429 تا 590 هجری قمری (1037 تا 1193 میلادی)
مدت حکومت: 156 سال
متوسط مساحت: 5 میلیون کیلو متر مربع (به هنگام اوج قدرت از 6/5 میلیون تجاوز می کرد)
ابرقدرتها و قدرتهای زمان: ایران سلجوقی بزرگترین ابرقدرت، امپراتوری بیزانتین (روم شرقی)، مصر خلفای فاطمی، امپراتوری آلمان (امپراتوری رم مقدس).
[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]
نقشه شماره 8- ایران دوره خوارزمشاهیان
1- اران 2- امیر نشین آذربایجان 3- پادشاهی گرجستان 4- آرانها و آلانها 5- دریای خزر
6- دریای طبرستان (آبسکون) 7- سلجوقیان روم 8- کومان (غزها)
زمان:حدود 890 سال پیش
دوران حکومت: 490تا 628 هجری قمری (1096 تا 1230 میلادی)
مدت حکومت: حدود 134 سال
متوسط مساحت: حدود 4 میلیون کیلو متر مربع (در اوج قدرت بیش از 5 میلیون)
ابرقدرتها و قدرتهای زمان: ایران دوره خوارزمشاهی، ایوبیان، غزها (سراسر جنوب روسیه که بیزانسی ها ایشان را کوبان می نامیدند)، امپراتوری آلمان، امپراتوری بیزانس، پادشاهی مجارستان
[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة][/URL نقشه شماره 9 - ایران دوره ایلخانان
1- اران 2- آذربایجان 3- پادشاهی گرجستان 4- امیرنشین طرابوزان
5- سلاجقه قونیه 6- دریای خزر 7- دریای طبرستان 8- خانات اردوی طلایی
9- خانات اردوی سفید 10- خانات ترکستان
زمان: در حدود 770 سال پیش
دوران حکومت: 663 تا 756 هجری قمری (1264 تا 1355 میلادی)
مدت حکومت: حدود 91 سال
متوسط مساحت: حدود 4 میلیون کیلو متر مربع
ابرقدرتها و قدرتهای زمان: ایلخانان، امپراتوری مغولی چین (تماس چین با غرب بسیار گسترش می یابد)،
ممالیک (سواحل شرقی مدیترانه و مصر)، امپراتوری آلمان، امپراتوری بیزانس، پادشاهی مجارستان، خانات اردوی سفید
[URL=http://www.shiaupload.com/][ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]
نقشه شماره 10 - ایران دوره تیموریان
1-اران 2- آذربایجان 3- ترکمانان آق قوینلو
4- گرجستان 5- امپراتوری عثمانی 6- دریای خزر
7- دریای طبرستان 8-خانات اردوی طلایی 9- خانات شیبانی
زمان: حدود 590 سال پیش
دوران حکومت: 807 تا 911 هجری قمری (1404 تا 1505 میلادی)
مدت حکومت: حدود 100 سال
متوسط مساحت: حدود 2/5 میلیون کیلو متر مربع (در اوج قدرت و حکومت شاهرخ بیش از 5 میلیون)
ابرقدرتها و قدرتهای زمان: ایران، خانات اردوی طلایی، دولت عثمانی، ممالیک، پادشاهی لهستان و لیتوانی، امپراتوری آلمان، مجارستان، چین دوره مینک
[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]
نقشه شماره 11- ایران دوره قره قویونلو و آق قویونلو
(اوایل قرن نهم تا اوایل قرن دهم هجری)
1- اران 2- اذربایجان 3- آلان ها یا آران ها 4- خانات اردوی طلایی
5- دریای خزر 6- دریای طبرستان 7- تیموریان 8- دولت عثمانی
9- ترک های قرقیز و قزاق
زمان:
1- قره قویلونلو 590 سال پیش
2- اق قویونلو 530 سال پیش
دوران حکومت:
1- قره قویونلو 810 تا 873 هـ.ق (1407 تا 1468م.)
2- اق قویونلو 872 تا 920 هـ.ق (1467 تا 1514 م.)
مساحت به هنگام قدرت:
1- قره قویونلو حدود 1/5 میلیون کیلو متر مربع
2- آق قویونلو حدود 2 میلیون کیلومتر مربع
ابرقدرتها و قدرتهای زمان: در این سده خانات اردوی طلایی تجزیه شد و تقریباً ابرقدرت شاخص و برتر وجود نداشت و حکومتهای ایران، عثمانی، لهستان، آلمان (رم مقدس)، ممالیک در حد یکدیگر بودند و چین دوره مینک که هنوز دارای قدرت بود از صحنه بین المللی کنار قرار داشت.
[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]
نقشه شماره 12 - ایران دوره صفویان
1- اران 2- آذربایجان 3- ارمنستان 4- گرجستان
5- چرکِستان 6- دریای خزر 7- دریای مازندران 8- خان های ازبک
9- امپراتوری عتمانی
زمان: از حدود 490 تا 260 سال پیش
دوران حکومت: 905 تا 1148 هجری قمری (1499 تا 1735 میلادی)
مدت حکومت: حدود 236 سال
متوسط مساحت: 3 میلیون کیلو متر مربع
ابرقدرتها و قدرتهای زمان: امپراتوری عثمانی، امپراتوری اسپانیا، ایران، روسیه، لهستان، فرانسه، اتریش، چین و هند
[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]
نقشه شماره 13- ایران دوره نادرشاه (افشاریه)
1- شیروان 2- داغستان 3- گرجستان 4- ابخازی
5- چرکستان 6- ازبکها 7- قزاقها 8- آذربایجان
9- امپراتوری عثمانی 10- امپراتوری روسیه
زمان: افشاریه از 258 تا 190 سال پیش (نادرشاه از حدود 260 تا 245 سال پیش)
دوران حکومت: 1148 تا 1218 هجری قمری (1735 تا 1803 میلادی)
مدت حکومت: 68 سال (زمامداری نادر 21 سال، 9 سال فرماندهی سپاه، 12 سال پادشاه)
متوسط مساحت: 2/5 میلیون کیلو متر مربع (زمان نادر 5 میلیون)
ابرقدرتها و قدرتهای زمان: عثمانی، اسپانیا، ایران، فرانسه، اتریش، روسیه، بریتانیا، چین.
[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]
نقشه شماره 14- ایران دوره زندیه (افسران و بازماندگان نادرشاه)
1- شیروان 2- داغستان 3- گرجستان (ارکلی، یا هراکلیوس، یکی از فرماندهان صدیق نادر این ناحیه را
مستقل اعلام کرد) 4- امپراتوری روسیه 5- امپراتوری عثمانی 6- قزاقها
7- ازبکها 8- دریای خزر 9- دریای مازندران 10- آذربایجان
11- حکومت شاهرخ افشاری 12- خانات خوارزم 13- حکومت احمد خان درانی (افغانی)
14- خانات بلوچ
زمان: از 244 تا 199 سال پیش
دوران حکومت: 1163 تا 1209 هجری قمری (1749 تا 1794 میلادی)
مدت حکومت: 45 سال (کریمخان 30 سال)
متوسط مساحت: نزدیک به 2 میلیون کیلو متر مربع (با بقیه ایالات که خود را مستقل می خواندند نزدیک به 5 میلیون کیلومتر مربع می رسید، گرجستان خود را تابع روسیه اعلام کرده بود.)
ابرقدرتها و قدرتهای زمان: اسپانیا، عثمانی، اتریش، فرانسه، بریتانیا، روسیه، ایران، چین، پروس.
[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]
نقشه شماره 15- ایران دوره قاجاریان
مناطقی که طبق بندهای زیر از ایران جدا شد ****
1. مناطقی که بعد از جنگ اول ایران و روس به موجب پیمان گلستان در زمان فتحعلی شاه به روسها واگذار شد. 1228 هـ.ق (1813م.) (180 سال پیش)
2. مناطقی که بعد از جنگ دوم ایران و روس به موجب پیمان ترکمنچای در زمان فتحعلی شاه به روسها واگذار شد. 1243 هـ.ق (1828 م.) (165 سال پیش)
3. مناطقی که به موجب عهدنامه پاریس 1273 هـ.ق (1857 م.) در زمان ناصرالدین شاه از ایران جدا و تحت نفوذ بریتانیا (انگلیس) قرار گرفت.
4. مناطقی که به موجب قرارداد 1299 هـ.ق (1881 م.) در زمان ناصرالدین شاه به تصرف روسها درآمد
5. مناطقی که به موجب حکمیت گلد اسمیت 1288 هـ.ق (1871 م.) در زمان ناصرالدین شاه و قرارداد 1323هـ.ق (1905) در زمان مظفرالدین شاه از ایران جدا و زیر نفوذ بریتانیا قرار گرفت.
6. مناطقی که در ابتدای قاجاریه (آقا محمد خان) زیر نفوذ ایران بود، با جدا شدن مناطق 3، 4 و 5 خود به خود از ایران جدا ماند.
7. ایران در اواخر دوره قاجاریان.
ایران دوره قاجاریان
زمان: از 214 تا حدود 70 سال پیش
دوران حکومت: 1193 تا 1342 هجری قمری (1304 هجری شمسی)، (1779 تا 1924 میلادی)
مدت حکومت: 145 سال
متوسط مساحت: 2/4 میلیون کیلومتر مربع (در زمان آقا محمد خان 3/2 میلیون)
ابرقدرتها و قدرتهای زمان: ایران در زمان آقا محمد خان 1193 هـ.ق (1779 م)، بعد از اسپانیا، عثمانی، اتریش، فرانسه، بریتانیا و روسیه هفتمین کشور قدرتمند جهان بود. از آن پس با پیشرفت ممالک اروپایی در رده هایی عقب تر قرار گرفت. در ابتدای دوره ناصرالدین شاه با همت میرزا تقی خان امیرکبیر به دنبال اصلاحات و تحولات فراوان در حد نهمین قدرت جهانی بعد از ایالات متحده آمریکا واقع شده بود. با خلع و قتل امیرکبیر و با پیدایش کشورهای نوپا و اختراعات و اکتشافات جدید به ویژه در اروپا، کم کم از جرگه صاحبان قدرت عقب ماند و در اواخر دوره قاجاریه تا مقام شانزدهم نزول پیدا کرد.
در پایان با توجه به نقشه هایی که از نظر گذشت دو نتیجه زیر غیر قابل انکار می باشد:
1. در طول چند هزار سال تاریخ، منطقه قفقاز به ویژه اران. پیوسته جزئی از سرزمینهای ایران به شمار می رفته است.
2. در تمام ادوار تاریخی هیچگاه بجز اطلاق نام آذربایجان به منطقه جنوب ارس، چنین نامی در شمال رودخانه مزبور به کار برده نشده و از آن با نام «اران» یا «شیروان» یاد شده است.
samira- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
تاریخ آینه
مطمئنا استفاده از آينه و نياز به ديدن و شناختن خود از نخستين نيازهاي بشر اوليه بوده است. مهم ترين بخش از اندام ما كه بي واسطه قادر به ديدن آن نيستيم، صورت ماست. آنچنان كه از برخي اساطير باستاني همچون «نارسيس» بر مي آيد، انسان ميل مفرطي به ديدن چهره خود داشته است. همچنان كه مي دانيد «نارسيس» يا «نارسيوس» الهه خود پرستي در اسطوره هاي يونان است كه با ديدن صورت خود شيفته خويشتن شد. واژه «نرجس يا نرگس» در زبان عربي و فارسي نيز برگرفته از نام نارسيس و اشاره اي تمثيلي است به گلي كه رو به سوي آب دارد.
قطعا انسان غار نشين خود را در آب مي نگريسته است. اما اين كار فقط در صورتي امكان پذير است كه اولا آب شرايط ويژه اي به لحاظ انعكاس داشته باشد و ثانيا فرد از بالا به سطح افقي آب نگاه كند. به همين دليل خيلي طبيعي است كه انسان نيازمند شده باشد براي ديدن خود به طريقي «آينه» بسازد. بسيار بعيد است كه پيش از شناخت فلزات انسان توانسته باشد عنصري با عملكرد آينه را ساخته و مورد استفاده قرار دهد. سومريان نخستين قومي هستند كه در 800-2700 ق.م توانستند فلزاتي همچون مس، طلا، روي و قلع را كشف كنند. هر كدام از اين فلزات در صورت صيقل يافتن مي توانند بخشي از ويژگي هاي هر عنصري را كه در مقابل آنها قرار مي گيرد، بازتاب دهند. لابد مي دانيد كه سومريان در سه مسير از فلزات بهره بردند: يكي در راستاي زيورآلات، ديگري جنگ افزار و سپس ادوات نمادين كه جنبه آييني و مذهبي داشت. با اين حال من در هيچيك از منابع به جا مانده از تمدن بين النهرين اثري از آينه نديده ام. البته فلزاتي از اين قبيل دماي ذوب چندان بالايي نداشته اند و امكان ذوب آنها در اجاق هاي معمولي خانه هم فراهم بوده است. با اين حساب آنها مي توانسته اند از اين ويژگي فلز براي ساختن آينه هايي دستي و با مصارف خانگي استفاده كنند.
* اختراع آينه را به تمدن مصر يعني همان تمدني نسبت مي دهند كه آرايش صورت براي نخستين بار در آنجا رواج يافت. مورخين برآنند كه به خاطر تابش مستقيم و سوزان آفتاب زنان مصري به جستجوي ترفندي برآمدند تا پوست صورتشان را از آسيب در امان بدارند. پس احتمالا آنان نخستين قومي بودند كه چهره خود را با وضوح بيشتري مي ديده اند. مي گويند آينه هاي مصري سنگ هاي صيقلي خاصي بوده است كه بر ديوار نصب مي كرده اند و با خيس كردن آن تصوير خود را در آن مي ديده اند. آيا اين حرف درست است؟
من در اين باره به منبع مكتوبي بر نخورده ام. اما همچنان كه ويل دورانت، توين بي و ديگران نيز معتقدند، تمدن حاشيه رود نيل به لحاظ زماني شاگرد سومر به شمار مي آيد اما شاگردي كه به مراتب از استاد خود مقام شامخ تري به دست آورده است. اما شاخص ترين و مشهورترين آينه هايي كه در تمدن هاي مختلف باستاني مي شناسيم آينه هايي است كه از گورهاي لرستان به دست آمده است. همين نكته يعني در گور نهادن آينه، به لحاظ اعتقادي و فلسفي بسيار قابل تامل است. البته اين تنها چيزي نبوده كه در كنار مرده قرار مي داده اند اماحضور اين آينه ها مي توانسته جنبه سمبوليك داشته و نماد روشني بوده باشد. نكته جالب توجه ديگر نقوش نماديني است كه پشت آينه ها حكاكي مي شده است. قطر اين آينه ها اغلب 5 تا 7 سانتيمتر، شكل آنها دايره اي و (بعضا مربعي) و جنس آنها مفرغي بوده است.
تمدن لرستان مقطع متاخرتري نسبت به تمدن بين النهرين است و يكي از حاشيه هاي تمدن ايلام به حساب مي آيد. دوران شكوفايي اين منطقه به طور عمده از حدود 1200 تا 800 قبل از ميلاد است كه مفرغينه هاي بدست آمده مربوط به همين دوران بوده است. اما از آنجا كه پس از آمدن زرتشت دفن كردن مرده منسوخ مي شود ديگر نشاني از آينه در گورها يافت نمي شود اما اين به آن معنا نيست كه در اين دوران آينه كاربرد نداشته است.
كما اين كه در عصر هخامنشي نيز يكي از تالارهاي تخت جمشيد تالار آينه نام داشته است. البته من گمان مي كنم كه اين يك اصطلاح باستاني نيست و كاوشگران و پژوهشگران قرن اخير به خاطر كيفيت شفاف و آينه گون سنگ ها از آن تحت عنوان تالار آينه ياد كرده اند. و پيداست قابليت انعكاسي كه فلز دارد سنگ ندارد.
* آيا در آثار تصويري به جا مانده از دوران پيش و پس از اسلام و مينياتورهاي دوران اسلامي نمونه هايي از آينه به چشم مي خورد؟
در آثار تصويري نه چندان زيادي كه از تاريخ ايران پيش از اسلام به جا مانده است نشاني از آينه يا ابزاري شبيه به آن يافت نشده است. البته با توجه به اين كه «آينه» يك واژه پهلوي است قطعا در دوران پيش از اسلام ابزاري با اين ويژگي كاربرد داشته است. اما اين كه چقدر به تصور امروز ما از آينه نزديك بوده است جاي بحث دارد.
من از ميان صدها نمونه مصورسازي كتاب در دوران اسلامي نيز تنها توانستم يك نمونه را بيابم كه در آن آينه وجود دارد و آن برگي از جامع التواريخ خواجه رشيدالدين فضل الله همداني است كه در آن به احتمال قريب به يقين در دست هاجر و سارا آينه است. اين نقاشي به اواخرقرن هفتم يا اوايل قرن هشتم بر مي گردد. يعني 14 و 15 ميلادي. طبيعتا اين آينه فلزي بوده است.
آينه به شكلي كه ما امروز مي شناسيم فقط در نقاشي هاي دوران قاجار به چشم مي خورد و دليل آن هم علاقمندي بسيار زياد زنان به آراستن خويش بوده است. يكي از تِم هاي اصلي در نقاشي هاي دوره قاجار، رقاصگان و رامشگران بوده اند كه گه گاه در دست آنان آينه هايي از جنس شيشه ديده مي شود. بنابراين آينه در آثار نقاشي ما سابقه چنداني ندارد. ولي ما بيشترين كمك را از ادبيات مي توانيم بگيريم. به راحتي مي توان صدها بيت از شعراي فارسي زبان از فردوسي گرفته تا حافظ و سعدي و ديگران را پيدا كرد كه در آنها به آينه اشاره شده است. كه البته آينه بي گمان آينه فلزي مورد نظر آنها بوده است.
* در شعر فارسي اشارات متعددي به آينه اسكندري شده است. به اعتقاد ايرانيان قديم اسكندر مخترع آينه بوده است و به عبارت ديگر آيينه به فرمان او از آهن ساخته شده بوده و اين قولي است كه نظامي گنجوي نيز آن را نقل كرده است. مي گويند آينه اسكندر آينه اي فلزي بر فراز مناره اسكندريه بوده است. البته افسانه ها و روايات مربوط به اين آينه بسيار است. كمي دراين باره توضيح بدهيد.
اين زاويه شخصيت اسكندر ساخته ادباي دوران اسلامي ماست و شخصيت تاريخي او را بازتاب نمي دهد. اسكندر به عنوان حكيم و كسي كه به جستجوي آب زندگي است شخصيتي است كه ايرانيان فرهنگ دوست ساخته اند تا حقارتشان را دربرابر حمله ويرانگر اسكندر به ايران جبران كنند. با اين حال امكان وجود يك آينه فلزي در ارتفاعات اسكندريه بعيد نيست. گرچه من مدركي دال بر اين موضوع درمورد اسكندر مقدوني با ويژگي هاي تاريخي اش نيافته ام. به جز آينه اسكندري، در ادبيات ما اشارات متعددي به آينه شده است. همه آنها بي گمان فلزي بوده اند. زنگار زدودن از آينه دل كه به كرات در ادبيات ما ديده مي شود نشان از همين امر دارد زيرا آينه شيشه اي زنگ نمي زند. تا آنجايي كه من اطلاع دارم آينه شيشه اي را ونيزي ها در اواخر قرن شانزدهم اختراع كردند. اين كار را به وسيله جيوه اندود كردن پشت شيشه و صيقلي كردن سطح آن انجام مي دادند.
* گويا آينه هاي شيشه اي براي نخستين بار از اروپا به ايران آمدند. تاريخ دقيق آن به چه دوراني بر مي گردد؟
آينه شيشه اي در اواخر عصر صفوي يعني در حدود 350 سال پيش وارد ايران شد. از بناهاي مربوط به اين دوران كه در آنها آينه به كار رفته است بناي چهلستون است كه به سال 1070 ساخته شده است. يعني نيمه دوم سده يازدهم. البته در مورد آينه كاري در ايران اصطلاحي عاميانه و نه چندان خوشايند اما گويا را به كار برده اند. مي گويند آينه كاري در ايران هنر بي پدر و مادري است. در عصر صفوي كه روابط بين المللي ايران بسيار توسعه يافته بود آينه از ايتاليا وارد ايران شد. اما به خاطر آسيب پذيري، در طول راه صدمه ديد. ايرانيان هنر دوست به اين فكر افتادند كه از اين آينه هاي شكسته به نحوي بهره ببرند. البته اين كار با روحيه و تفكر ايرانيان سازگاري داشت. آينه كه پيش از اين در ادبيات عرفاني به عنوان سمبول صفا و صداقت و روشن ضميري به كار رفته بود اين بار با برش هاي كوچك، در قالب اشكال هندسي و انواع مقرنس ها در اماكن متبركه، مساجد و كاخ ها استفاده مي شد. كاربرد آينه در سقف و ديوارهاي اين بناها و انعكاس و انتشار تصوير در آينه ها، مفهوم وحدت در كثرت و همه و هيچي و شيدايي عرفاني را تداعي مي كرد. سقف و فضاهاي دروني بناها در معماري اسلامي كه تا پيش از آن بواسطه كاشي كاري هاي ظريف و هنرمندانه واجد حالتي از بي وزني و سبكي منحصر به فرد در سقف بود اين بار با استفاده از آينه به حد اعلاي اين سبكي مي رسيد. اما عمر آينه كوتاه است. شايد هنرمندان ايراني در آن دوران نمي دانستند كه عمر آينه كمتر از دو قرن است. اما زماني هم كه اين را فهميدند نه تنها از آن دست نكشيدند بلكه به آن بال و پر دادند. آينه كاري پس از صفويه بود كه رونق گرفت و در دوره قاجار به اوج خود رسيد.
در ديوار هيچ يك از بناهاي عهد صفوي از آينه استفاده نشده است اما در دوران هاي بعدي از آينه در ديوارها نيز استفاده شد. نكته مهم ديگر اين كه آينه كاري تنها در معماري ايراني به چشم مي خورد. اگر هم گه گاه در بناهاي هندي نمونه هايي ديده شده از ايران به آنجا سرايت كرده است. از قديمي ترين آينه كاري هاي موجود در معماري ايراني آينه كاري شاهچراغ شيراز است كه به دوره زنديه مربوط مي شود. سال 67 كه من در شيراز بودم متوجه شدم كه سازمان ميراث فرهنگي مجبور شده است تمام اين آينه هاي كهنه را كه در اثر مرور زمان شفافيت وتابناكي شان را از دست داده اند با آينه هاي جديد عوض كند. اين براي يك هنر آفت به شمار مي آيد. من امروز به عنوان معلم تاريخ هنر، مفتخرم كه مي توانم صدها نمونه كاشي درخشان عهد سلجوقي را به دانشجويان خود نشان دهم كه همچنان شفافيت و زيبايي خود را حفظ كرده اند. بالاخره تاريخ هنر به نمونه هاي موجود تكيه مي كند نه نمونه هاي ممكن. و ما متاسفيم كه آينه كاري را حتي از دوره زنديه نمي توانيم نشان دهيم. چون همه سياه شده اند. بنابراين ما تقريبا مطمئنيم همه آنچه به عنوان نمونه هاي بازمانده از آينه كاري مشاهده مي كنيم كمتر از 200 سال قدمت دارند. اما اين نقيصه مانع از آن نمي شود كه ما زيبايي آينه كاري را در بناهاي معماري ناديده انگاريم و ارتباط تنگاتنگ آن را با انديشه ايراني و تفكر وحيدي دست كم بگيريم. من در معماري هيچ جايي از جهان اين همه لطافت را در بنا نديده ام.
* آيا آينه فقط در كاخ ها و اماكن متبركه كاربرد داشته و نمونه هاي ديگري از آينه كاري در بناهاي معمولي ديده نشده است؟
طي مسافرت هايي كه من به برخي از شهرهاي ايران داشته ام در مناطق روستايي دو شهر زنجان و آذربايجان كاربرد آينه را بر سر در خانه ها ديده ام كه برايم بسيار جالب بوده است. به نظر مي رسد كه اين كاربرد بيشتر جنبه نمادين داشته است. آينه پيرو مفهوم روشنايي كه يكي از بن مايه هاي اصلي انديشه ايراني است به عنوان نمادي از نور و روشني بر سر در خانه ها نصب مي شده است تا خانه، خانه نور و اميد باشد و صاحب آن خانه به ميهمانان و حتي رهگذران كوچه روشنايي نثار كند. و الا در آن ارتفاعي كه آينه قرار گرفته هيچكس نمي تواند خودش را ببيند و اين استفاده بسيار شاعرانه اي از آينه است.
از سوي ديگر درباورهاي عاميه آينه خوش يمن است و حتما مي دانيد يكي از راه هاي دفع بلا اين است كه صبح وقتي از خواب برمي خيزيد در آينه بنگريد. من بسيار متاسفم كه تاكنون درباره اين كه آينه از چه زماني و به چه دلايلي همراه با شمعدان در لوازم عروسي وارد شده است مطالعه نكرده ام. اما بدون ترديد كاربرد آينه در سفره عقد و هفت سين و ... وجهه سمبوليك دارد.
* آيا استفاده از آينه در لباس ها و پارچه هاي سنتي هم كاربرد تمثيلي دارد؟
شايد اين طور باشد. البته من در اين مورد نمي توانم نظر قطعي بدهم. اما به نظر مي رسد استفاده از آينه و پولك در لباس هاي خاص مثل لباس عروس به جز كاركرد زيباشناسانه دلايل ديگري هم دارد. البته همه اين ها را بايد در حوزه زيورآلات و آرايه هاي زنان مورد مطالعه و بررسي قرار داد. به هر حال آينه، تاريخ و كاركردهاي نمادين آن جاي كار فراوان دارد. ولي متاسفانه هيچ منبع مدوني در اين باره وجود ندارد. اميدوارم در آينده شاهد يك كار پژوهشي جدي درباره آينه باشيم
samira- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
رد: تاریخ باستانی ایران زمین
کیمیا- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 37
ممنون
ممنون
samira- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
رد: تاریخ باستانی ایران زمین
niloofar20- کاربر باسابقه لاک پشتی
- تشکر : 4
چند از عجایب تخت جمشید با دیگر مللها
در تصاویر تخت جمشید هیچ کس عصبانی نیست، هیچ کس سوار بر اسب نیست، هیچ کس را در حال تعظیم نمی بینیم، هیچ کس سر افکنده و شکست خورده نیست، هیچ تصویر خشنی در تخت جمشید وجود ندارد. اروپایئان خود را مبتکر گرافیک در 200 سال پیش میدانند در صورتی که تمام تصاویر تخت جمشید کارهای گرافیکی است که در 2500 سال پیش انجام شده و این سند دیگری است از توانایی و هنرمندی اجداد ما ایرانیان. نقشهای پلکان ایوان شرقی کاخ اپادانا برگی از تاریخ است که با زبان تصویر نوشته شده است. این تصاویر مراسم بارعام را که در نوروز با حضور شاه و بزرگان و نمایندگان ملل مختلف برگذار میشده نشان میدهد. این نقشها از نگاه فردی که از رو به رو به انها نگاه میکند از سه قسمت تشکیل شده؛ سمت چپ وسط و سمت راست.
سمت چپ: در سمت چپ پلکان شرقی ، نمایندگان 23 کشور تحت امر پادشاهی هخامنشی را نشان می دهد که یکی از بزرگان ایران در لباس معروف پارسی یا مائی دست نماینده اول انها رو گرفته و انها رو همراه با هدایایشان بطرف کاخ راهنمایی میکنند. بر اساس نوشتهای بالای سر نمایندگان در ارامگاه اردشیر سوم هویت تمام این اقوام مشخص شده است. هر گروه از نماینده گان با یک درخت سرو از هم جدا شده اند. درخت سرو در فرهنگ ایرانیان از جایگاه ویژه ای برخوردار است. درخت سرو بدلیل سبزی و خرمی همیشگی، درختی عزیز و بهشتی است. درخت سرو در تخت جمشید درجاهای متعددی حجاری شده است.
[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]
samira- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
در هياهوي انتخاب عجايب هفتگانه هيچ كس بياد تخت جمشيد نبود
samira- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
چرا تخت جمشيد و ديوار چين جزء عجايب هفتگانه نيستند؟
samira- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
رد: تاریخ باستانی ایران زمین
در تصاویر تخت جمشید هیچ کس عصبانی نیست، هیچ کس سوار بر اسب نیست، هیچ کس را در حال تعظیم نمی بینیم، هیچ کس سر افکنده و شکست خورده نیست، هیچ تصویر خشنی در تخت جمشید وجود ندارد.
و این یعنی بهشت
مرسی سمیرا جان
باز هم عالی بود
Sahra- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 2
رد: تاریخ باستانی ایران زمین
samira- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
تخت جمشید بر عدد پی بنا شده
تخت جمشید بر عدد پى بنا شده است
مهندسان هخامنشى راز استفاده از عدد پى (۱۴/۳) را دو هزار و ۵۰۰ سال پیش کشف کرده بودند. آنها در ساخت سازههاى سنگى و ستونهاى مجموعه تخت جمشید که داراى اشکال مخروطى است، از این عدد استفاده مىکردند.
عدد پى (۳.14) در علم ریاضیات از مجموعه اعداد طبیعى محسوب مى شود. این عدد از تقسیم محیط دایره بر قطر آن به دست مى آید. کشف عدد پى جزء مهم ترین کشفیات در ریاضیات است.
کارشناسان ریاضى هنوز نتوانستهاند زمان مشخصى براى شروع استفاده از این عدد پیشبینى کنند. عده زیادى، مصریان و برخى دیگر، یونانیان باستان را کاشفان این عدد مىدانستند اما بررسىهاى جدید نشان مىدهد هخامنشیان هم با این عدد آشنا بودند.
«عبدالعظیم شاه کرمى» متخصص سازه و ژئوفیزیک و مسئول بررسىهاى مهندسى در مجموعه تخت جمشید در این باره، گفت:
«بررسى هاى کارشناسى که روى سازههاى تخت جمشید به ویژه روى ستون هاى تخت جمشید و اشکال مخروطى انجام گرفته؛ نشان مى دهد که هخامنشیان دو هزار و ۵۰۰ سال پیش از دانشمندان ریاضیدان استفاده مى کردند که به خوبى با ریاضیات محض و مهندسى آشنا بودند.
آنان براى ساخت حجم هاى مخروطى راز عدد پى را شناسایى کرده بودند.» دقت و ظرافت در ساخت ستون هاى دایره اى تخت جمشید نشان مى دهد که مهندسان این سازه عدد پى را تا چندین رقم اعشار محاسبه کرده بودند.
شاه کرمى در این باره گفت: «مهندسان هخامنشى ابتدا مقاطع دایره اى را به چندین بخش مساوى تقسیم مى کردند. سپس در داخل هر قسمت تقسیم شده، هلالى معکوس را رسم مىکردند. این کار آنها را قادر مىساخت که مقاطع بسیار دقیق ستونهاى دایرهاى را به دست بیاورند.
محاسبات اخیر، مهندسان سازه تخت جمشید را در محاسبه ارتفاع ستونها، نحوه ساخت آنها، فشارى که باید ستونها تحمل کنند و توزیع تنش در مقاطع ستون ها یارى مى کرد.
samira- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
صفحه 7 از 7 • 1, 2, 3, 4, 5, 6, 7
» زنان خبر ساز در تاریخ ایران باستان
» جشن ها ، آیین ها و گاهشماری در ایران زمین
» گذری بر فلسفه نام ماههای ایران زمین
» 29بهمن ، جشن اسفندگان : روز عشاق ایرانیان و روز مادران ایران زمین گرامی باد.