خاطرات مدرسه
صفحه 2 از 3 • 1, 2, 3
رد: خاطرات مدرسه
niloofar20- کاربر باسابقه لاک پشتی
- تشکر : 4
رد: خاطرات مدرسه
محمد- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
رد: خاطرات مدرسه
من نمی دونم چرا اصرار دارین که آشپزی خانومها بهتره؟
آشپزی آقایون که خیلـــــــــــی عالیه، حرف نداره، یکه، اصلاً آشپزی فقط آقایون!
ایول!
spider- کاربر خیلی فعال لاک پشتی
- تشکر : 2
رد: خاطرات مدرسه
مه لقا- کاربر خوب لاک پشتی
- تشکر : 2
رد: خاطرات مدرسه
نمیدونم چرا دخترا از این سیبیل ها خوششون نمیاد ؟
من خودم همیشه برا بابام اسرار میکنم که سیبیلاشو بتراشه ولی میگه غیر ممکنه
نمیدونم چرا مردان اسرار دارن که باید سیبل های بد داشته باشن
سارا س- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 6
رد: خاطرات مدرسه
من هیچ علاقه ای به سبیل ندارم! :;;>:
spider- کاربر خیلی فعال لاک پشتی
- تشکر : 2
رد: خاطرات مدرسه
خلاصه یه پسری هم پیدا شد که سیبیل دوست نداشته دباشه
عزیر شما بخترین کاری میکنین ایندهتون روشنه هیچ اختلافی در مورد سیبیل نخواهید داشت
سارا س- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 6
رد: خاطرات مدرسه
محمد- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
رد: خاطرات مدرسه
راستی محمد از آشپزی مامانت ایراد می گیری صبر کن وقتی رفتی سربازی اونوقت غذاهای مامانت رو می خوری و صد بار هم تشکر می کنی. این جمله تا سربازیت یادت نگه دار. همه پسرها همین طوریند.
فریده- کاربر باسابقه لاک پشتی
- تشکر : 2
رد: خاطرات مدرسه
راستی محمد از آشپزی مامانت ایراد می گیری صبر کن وقتی رفتی سربازی اونوقت غذاهای مامانت رو می خوری و صد بار هم تشکر می کنی. این جمله تا سربازیت یادت نگه دار. همه پسرها همین طوریند
بابا یکی یه خاطره بگه نترسید مسخرتون نمیکنیم!
spider- کاربر خیلی فعال لاک پشتی
- تشکر : 2
رد: خاطرات مدرسه
محمد- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
رد: خاطرات مدرسه
شاید هم هر روز خوش میگذره من متوجه نیستم
سارا س- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 6
رد: خاطرات مدرسه
samir- همکار گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 2
رد: خاطرات مدرسه
منم یهو گفتم بله درس مشلشات خیلی آسونه!
بعد معلمه نفهمید دارم مسخرش میکنم! گفت شما با کمال پررویی میگی این درس آسونه ولی در دبیرستان به مشکل بر میخوری!
spider- کاربر خیلی فعال لاک پشتی
- تشکر : 2
رد: خاطرات مدرسه
محمد- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
رد: خاطرات مدرسه
niloofar20- کاربر باسابقه لاک پشتی
- تشکر : 4
رد: خاطرات مدرسه
امتحان عربی دلشتیم سوالات هم خیلی سخت بود بعد دیدیم که اگه تقلب نشه که نمیشه !
خلاصه منتظر بودیم که ناطرمون بره بیرون اونم که نمیرفت!
ااخر یه بهونه پیدا کردیم که بره معلم عربی رو برای رفع اشکال بیار
بیچاره همین که پاشو از کلاس بیرون گذاشت همه ورقشون رو عوض کردند بعد همین که من میخواستم ورقهی دوستمو به خودش بدم وارد کلاس شد
ناظرومونم معلم ادبیات بود باهاش جور بودیم
خوشبختانه چیزی نگفت
ولی تا اینکه ای ورقه رو بنویسم بدون تقلب از فشار ترکیدم
ناظرم که دیدی دست و پا مو گم کردم اومد گفت اشکالی نداره ولی از تو انتظار نداشتم
خلاصه به خیر گذشت
سارا س- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 6
رد: خاطرات مدرسه
يه دفعه يكي از بچه هاي تنبل كلاس كه بدجوري گير كرده بود و منتظر امداداي غيبي بود داد زد بابا سوال 5.1.7.8.2چي ميشه؟؟؟؟؟؟
setareh- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 0
رد: خاطرات مدرسه
محمد- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 7
رد: خاطرات مدرسه
niloofar20- کاربر باسابقه لاک پشتی
- تشکر : 4
رد: خاطرات مدرسه
بیشتر از تقلب وقتی خوبه که استاد ریاضی کاربردی سر امتحان پایان ترم خودکارو ازت بگیره و مساله رو حل کنه( این اتفاق واسه من افتاد)
niloofar20- کاربر باسابقه لاک پشتی
- تشکر : 4
صفحه 2 از 3 • 1, 2, 3
» خاطرات بامزه دکترها
» خاطرات بامزه و به یادماندنی شما
» یه روز با مدرسه در باغ گلها
» کوچکترين مدرسه دنيا