فیلم نامه لاک پشتی

قسمت سری 2 فیلم و سری های بعدی ادامه داده می شود!

سری 1 فیم در لینک زیر:

[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذا الرابط]

بعلت استفاده از اسلحه گرم و خشونت بيش از حد در اين تاپيك و اينكه آقا پرهام در چنگال چند بانوي فمينيست بيرحم گرفتار شدن و مورد ظلم قرارگرفتن توصيه مي كنم تمامي آقايون عزيزفروم در هنگام ورود به تاپيكهاي فروم لاكپشتي اسلحه گرم بهمراه داشته و مراقب هرگونه حركت خشونت آميز بانوان عزيز باشن .
ضمنا از قبول هرگونه تحويل ظرف ماست به اين عزيزان خودداري كرده و بلافاصله با مركز فوريتهاي پليسي 110 تماس بگيريد

آقا فرهاد نیازی به این همه تدابیر امنیتی نیست

ما با همون ماشین حسابی از خجالت آقایون در میام

دیگه مجالی برای اینهمه پلیس بازی نمیمونه

ایران_دوست عزیز ، یادتون نرفته که در فیلم 1 هم من بانوان رو از شر پلیس ها رها کردم و این اتفاق رو یه حادصه رانندگی ساده مجسم کردم! وگرنه الان پلیس ها ...

فیلم 2 در تاپیک [ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذا الرابط] . با تشکر ، پرهام.

راستی فیلم 1 تو اسکار چندم شد ، یا این اکشنی که از خودمون دربکردیم ، فکر کنم یه مقام هایی گرفته باشیم!

خوشبختانه تونستیم افتخار جایزه اسکار بهترین فیلم اکشن رو از آن خودمون بکنیم. :s/:

باید دید فیلم 2 چه طور از آب در میاد.

البته احتمال پیروزیمون زیاد هست چون بالاخره با تجربه شدیم دیگه.

خدا را صد هزار مرتبه شکر که دست از سر این مدرسه ما برداشتید.

ااااااااااااااا

عجیبه ها!!!!!!!!!!!

مگه هنوز مدرسه ای هم باقی مونده؟؟؟؟؟؟؟!!! :scratch:

دیر رسیدین بانو ...مدرسه نابود شد

تو را خدا نگین.
من شاگرد اولش بودم. آبروم رفت اینجامعرفیش کردم.

اول لوکیشن را تعیین کنید.
پارک یا نمایشگاه؟

پس این فیلمنامه چی شد؟
دنبال یک موضوع میگردین که کسی را ناراحت نکنه؟
پس بهتره در مورد لاک پشتهامون بنویسیم.

نه مهتاب جان فعلا اقایون ترسیدن

از نظر روحی هم شرایط خوبی ندارن به محض بهبود یافتنشون شروع میکنیم.

sahra1970 و ایران_دوست عزیز ، فیلم 1 با هانم نیلوفر که با خنده ای شیطانی می هواستند بگن دفعه بعد قرار کجا باشه تموم شد ، ایشون باید بگن فیلم 2 کجا و در چه موردیه!

ok
بگو نیلوفر جان دفعه دیگه کجا بیاییم سر قرار؟ لطفا تجهیزات مورد نیاز هم بگو همراه خودمان بیاریم.

باشه. من میگم ولی شما هم نظر بدید.
من با اینکه باغ وحشو دوست ندارم ولی فکر میکنم اتفاقات بیشتری میتونه توش بیافته. اگه موافقین بریم باغ وحش.

مهتاب جون من خودم تمام وسایلو میارم

اینم خنده شیطانییی نیلوفر در پایان قسمت اول [ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]

باشه. پس شروع میکنیم.
قرار ما دم قفس شیرها.به یاد اینکه میگن پسرها شیییییییییرن مثل ..............

یا علی ، چه داشتانی سر هم کرده اید ، باغ وحش؟؟؟!!!

خدا به خیر کنه! :[-o<:

باشه ، جریان از اونجایی شروع شد که نیلوفر هتم باغ وحش رو پیشنهاد داد و قرار شد که جلوی قفس شیره ا همدیگر رو ببینیم! خوب در ادامه؟

آقا پرهام اینو که من گفتم. شما شروع کنید من ادامه میدم.

خوب چون باغ وحش روز جمعه خیلی شلوغه. قرار شد جلوی قفس شیرها بیاستیم . ولی از کجا همدیگه را تشخیص بدیم؟
یک علامت مشخصه یا یک تصویر از خودمون بگذاریم چطوره؟
این یک تصویر مشابه از خودمه همراه با سلاحم.
[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]

حیوونا گناه دارنا میخواهید برای اونها هم مزاحمت ایجاد کنید؟

از نوع سلاحمون مشخص میشه مهتاب جون

من که نمیتونم اسنایپ رو قایم کنم[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]

اینم عکسش
[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]

شما و اسنایپ

ایول

نیلوفر جون منم اوووومدم

بپر بالا! مجوز ورودش را هم گرفتم (مدیر باغ وحش عموی پسرخاله ی شوهر دوست صمیمی ام است ) فقط میمونه نگهبان که اونم با تو

[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]

الناز و مهتاب جان اگه شما هم دم در هستید صبر کنید، با هم بریم داخل <:-p

ای بابا از خط کش من رسیدیم به تانک؟
مریم جان همون توی پارکینگ پارکش کن ما میاییم اونجا اول نقشه مون را بررسی می کنیم و بعد ...... همه با هم حممممممممممممممله.[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]

خوب ما وسیله نقلیه خودمون را هم مشخص کردیم. دیگه هیچ مشکلی نداریم باید صبر کنیم ببینیم طرف آقا پرهام با چی میان؟

بابا sahra1970 عزیز ، تو قیلم 1 هم دیگر رو دیده بودیم ، می شناختیم ، ولی خب چون خنرپیش ها عوض شده بودن ، باشه ، عکس ها که دیگه خوبه!

من دست خالی میام! البته ظاهرا ، باطنا فقط همون کلت همراهمه! که کسی نمی بینتش ، چون تو یه عکل جراحی بدنم رو روباتیک کردم و تو بدنم جا می گیره! و راخت میام جلوی قفس شیرها!

و در دیدن دوستان می گم: راستی بچه ها باغ وحشه ها ، احتیاج به لشکر کشی نبود! و منم که اوضاع رو این طوری می بینم ، می رم تا خودم رو آماده کنم! : فقط 1 دقیقه من برم الان میام! راستی قراره بریم رستورنا باغ وحش؟؟؟؟