شادی ها

دوستهای خوبم دیشب ما مهمون داشتیم که دوست دارم به شماها هم تعریف کنم. تایماز یه مدتی هست با یه خانواده سرب آشنا شده (سربستان) که درواقع پدر خانواده که بشه دوست تایماز (از خود تایمازم یکسال کوچیکتره) بعنوان گلر تیم فوتبال شهرداری تبریز قرارداد بسته و یه مدتی که ایرانن. یه خانواه 4 نفره که زن و شوهر و دو تا دختربچه خیلی خوشگل دارن. ما چند بار تا حالا با هم بیرن رفتیم و یه بار هم ما خونشون رفتیم . خانواده جالبی دارن. خلاصه دیشب برای شام مهمونه خونه ما بودن . وقتی رسیدن خونه ما همون دم دره کوچه کفشهاشون و پالتوهاشون رو درآوردن ! بعد تازه تا طبقه سوم بالا اومدن و تازه رسیدن به دم در راه پله ما بعد طفلکی خانومش از ما اجازه گرفت که میتونه روسریشو باز کنه یا نه؟؟؟ !!! ولی جالبترین قسمتش این بود که اینها برای خونه ما یه چیزهایی خریده بودن که ما از صداقت و سادگیشون خیلی خوشمون اومد. اونا برای ما یه پاکت آبمیوه، یه بسته کوچیک کراکر شیرین عسل، و بسته شکلات کاکائویی، یه بسته چوب شور و جالبتر از همه 2 تا سیب با 2 تا پرتقال آورده بودن. که ما بزور جلوی خندمون رو گرفتیم. البته اصلا بدمون نیومد ولی تازه فهمیدیم که چقدر از یک زندگی ساده و بدون تشریفات دور شدیم البته جرج میگفت که تو کشور اونها رسمه که وقتی برای اولین بار خونه همدیگه میرن براشون یه شیشه مشروب میخرن اما چون اینجا پیدا نمیشه این ها رو برای ما خریده بودن. ولی من میدونم که این کادوها جزء اون کادوهایی برای ما هستن که تا آخر عمرمون فراموششون نمکنیم. ضمنا الان نزدیک به یک ساله که اینجا زندگی میکنن ولی طفلی ها این اولین بار بود که بعنوان یه مهمون خونه یه ایرانی می اومدن. دلم خیلی براشون سوخت.
براتون بگم از پپسی و دسته گلهاش . خیلی اخلاق بدی پیدا کرده با هیچ غریبه ای بازی نمیکنه و میره یه جایی قایم میشه وقتی هم کسی میخواد بغلش کنه به بهونه بازی کردن با اون حسابی چنگ میزنه یعنی بهتر بگم بهش سیلی میزنه البته با هر دو تا دست . بعدشم یه گازه محکم از بینی طرف میگیره. دیروزم اون دو تا بچه غریب رو طوری بینیشون رو گاز گرفت که رد دندونهاش موند رو نوک دماغه بچه ها :>#(: البته خود ما رو هم محکم گاز میگیره و بعدشم شروع میکنه به لیس زدنمون. :* نمیدونم چه جوری باید بهش بفهمونم که تو بازی نباید انقدر محکم گاز بگیره. : یه مشکله دیگه هم داره سیبیلهای بچه ام خیلی شکننده شدن . یعنی هی سیبیلهاش میشکنن خود به خود الان از اون همه سیبیل فقط دو یا سه تارش مونده بنظر شما ممکنه از کمبود ویتامین باشه؟

سادگی که ازشون گفتی برام خیلی جالب بود مه لقا جان و کمی افسوس خوردم به حال خودمون.

راستی یه سوال، مطمئنی که دانشگاه های ترکیه معتبر تر از دانشگاه های خودمون هستن که اونجا رو واسه ادامه تحصیل انتخاب کردی؟

مه لقاجان

نمی دانم اطلاع د اری یا نه ولی اگر بیای تهران و در سفارت ترکیه ثابت کنی که ترکی بلد هستی و آنها این تاییدیه را به تو بدهند، در آنجا مثل ترکیه ای ها ازت شهریه می گیرن. من یکی از دوستانم که اهل ارومیه بود برای دکترا رفت ترکیه و اینجا ازش امتحان گرفتند، الان کل هزینه ماهیانه اش 400 هزار تومان هست یعنی همه چی ولی ا گر به عنوان دانشجوی خارجی بری خیلی گرانتر می شه.

yukabed عزیز

من یک سفر به ترکیه داشتم و یکی از دانشگاههای آنکارا را دیدم. واقعا قابل مقایسه با اینجا نیستند. اونها کاملا با صنعت در ارتباط هستند یعنی تمام دانشگاه پر است از پروژه و این فرصت را برای دانشجویان فراهم می کنه که بعنوان دستیار تحقیق به استادها کمک کنند. من دوست ترکیه ای داشتم که به واسطه پایان نامه فوق لیسانسم باهاش آشنا شدم، اون ماهی 1000 لیر ترکیه حقوق می گرفت که باهاش تونسته ماشین بخره و بیاد دانشگاه.

علاوه بر آن محیط دانشگاه مثل یک باغ بود خیلی متفاوت از دانشگاههای اینجا.

ثالثا تماما دانشگاههاشون با موسسات خارجی و معتبر دنیا در تماسند و با هم رفت و آمد دارند یعنی تبادل علم دارند.

مثل اینجا نیست که در درهای بسته کارهای تکراری را انجام می دهیم که قبلا توی دنیا انجام شده.

جداً؟!!! نمی دونستم اما برعکسش رو شنیده بودم چون که می گن حتی مدرک اونجا رو ایران قبول نداره البته این اطلاعات یکم قدیمیه نمی دونم شاید الان فرق کرده باشه. چون خودم خیلی دنبال جور کردن کارای مهاجرت بودم البته واسه کانادا یا استرالیا مخصوصاً کانادا رو اطلاعاتم زیاده اما فعلا تو این برهه از زمان متوقفش کردم تا یه چیزایی رو از جمله راضی کردن خونوادم که از همه سخت تره : هماهنگ کنم

یوکابد عزیزم . دقیقا حق با سمیرا جونه . ایران از هر نظر هم که بد باشه ولی این خوبی رو داره که تو قبول کردن مدارک خارج از کشور خیلی سختگیری میکنه و مدارک دانشگاههای درست و حسابی رو تایید میکنه و خوشبختانه من یه لیست بلند از اسامی دانشگاههای ترکیه دارم که مورد قبول ایران هست. هرچند برام مهم نیست که ایران مدرکم رو قبول کنه یا نه . چون متاسفانه ما تو کشورمون مشکل کار مخصوصا تو رشته دامپزشکی داریم و فکر نمیکنم شوهرم بعد از اینکه یه مدت تو خارج از کشور زندگی کنه بخواد که دوباره به ایران برگرده. من یه دایی دارم که دوره سربازیش افتاده بود به دوره جنگ. از اون بچه های حزب الهی اصیل بود حتی اون بجای سربازهایی که متاهل بودن خط مقدم میرفت که یوقت اگه برا اونها اتفاقی بیفته زن و بچه شون نمونن اما چون این زن و بچه نداشت اگر هم شهید میشد خانواده اش بی سرپرست نمی موندن. خلاصه جانباز هم شد و پشت سرش همین الان هم ترکش داره و حتی تو آمریکا هم نتونستن عمل کنن و ترجیح دادن که بمرور زمان خودش جذب بشه. خلاصه بعد از اینکه از سربازی برگشت اینجا کنکور داد و اونموقع هم خانواده های شهدا سهمیه خیلی بالایی داشتن بنابراین از رشته دلخواهش قبول نشد رفت ترکیه و اونجا از رشته رادیولوژی قبول شد اگه اشتباه نکنم. اما بعد از یکسال برگشت ایران و گفت که ترکیه هم اونجایی نیست که من دنبالشم و از طریق بابابزرگم که زمان شاه کارمند کنسول آمریکا بود کارش رو جور کردن و رفت آمریکا. الان اونجا داروسازی خونده و الحمدلله زندگی خیلی خوبی برای خودش و خانوادش ساخته. الان همون نفر وقتی میاد ایران از ترسش بیشتر از یک هفته تو ایران نمیمونه که یوقت مرزها رو میبندن و من مجبور میشم بمونم ایران. یعنی اگه سرش هم بره حاضر نیست یکباره دیگه زندگی تو ایران رو تجربه کنه.

سمیرا جون از اطلاعات دقیقت خیلی ممنونم. آره گلم میدونم اگه به عنوان یک ایرانی ثبت نام کنم هر سال سه برابره بقیه دانشجوها رو از میگیرن. ولی اگه ثابت کنم که یک ترک زبان هستم شهریه ام یا مثل بقیه دانشجوها میشه و یا نهایتا 10 یا 20 درصد افزایش پیدا میکنه. مرسی از راهنماییهاتون . لطفا اگه چیزه دیگه ای هم میدونین بهم بگین.

یوکابد میشه بپرسم معنی اسمت چیه؟

من که اولین بار بود این تاپیکو دیدم!
من برای شما آرزوی موفقیت میکنم امیدوارم راحت بتونید مهاجرت کنید
ولی توصیه میکنم دیگه به ایران برنگردید!

ممنونم محمد جان . میدونم که مهمترین کسی که میتونه بهم کمک کنه خودم و هدفمه. اما ازتون میخوام برام دعا کنید این خیلی برام دلگرمی میده. :;;>:

ما که دعا گوی همه ی بچه های فروم هستیم!
من از خدامه که بجه های این فروم پیشرفت کنن

مه لقاجان اسم من یک اسم یهودی به معنی « یهوه(خداوند) جلال و شکوه من است »
راستی تبریز رو هم خیلی دوست دارم چون اونجا به دنیا اومدم

یوکابد جان

اگر می خواهی بروی زودتراقدام کن. یک روز هم یک روز هست. وقتی تو شروع بکنی وکارهایت را یکی یکی ببری جلو و خانواده ببینن که تو مصمم هستی ناخواسته همسو با هدف تو می شوند.

خوشحالم که باز یه همشهری پیدا کردم. اسم خیلی قشنگی داری و قشنگتر از خودش معنی شه. ولی مطمئنم خودت از اسمت و معنی اسمت هم قشنگتری. :*

تو نسبت به من لطف داری عزیزم. مطمئنم که چون خودت خوبی همه چیز رو هم خوب و قشنگ می بینی :*

می دونم سمیرای عزیز این کار رو هم کردم اما خوب شرایطم یکم خاصه و باید که خیلی خانوادم رو در نظر بگیرم. ولی واقعا آرزومه که برم اما نه به قیمت افسرده شدن اونا دلم می خواد اونا هم باهام بیان اما مادرم خیلی مقاومت می کنه

مه لقا جان از اینتکه تصمیمت رو گرفتی برات خوشحالم و آرزوی موفقیت می کنم. آقا تایماز که مشکلی نداره چون این درجه انگلیسی برای امتحان ورودی کافیه. منتظر خبرای خوش در مورد موفقیتت هستم

لطف داری فریده جون. امیدوارم که اینطور بشه :*

من بالاخره دو روز پیش رفتم و برای کنکور YOS ترکیه ثبت نام کردم.

به سلامتی
شیرینی ما یادتون نره
موفق باشید ان شالا....

اااااا؟
پس شیرینیش کو؟
مبارکه
به امید خدا موفق می شوید :m/:

ای بابا بذارین قبول بشم. بعدش هر کسی خواست بیاد ترکیه رو بگرده مهمونه خونه ماست.
راستش برای کنکور امسال که 29 فروردین 89 هستش اصلا آمادگی ندارم و فقط برای دست گرمی میرم و امتحان میدم. تا برای سال بعدش که مطمئنن واسه کلاسهای کنکورش ثبت نام میکنم دیگه اضطراب نداشته باشم. من نمیخواستم برای کنکور 89 ثبت نام کنم ولی تایماز گفت که اگه شرکت کنی باعث میشه برای سال بعدش دیگه استرس نداشته باشی. ولی با این همه سعی خودمو میکنم تا اگه خدا بخواد همین فروردین ماه قبول بشم. متاسفانه کلاسهای کنکور YOS حدود دو ماه میشه که شروع شده و من نتونستم برای همین سال برنامه ریزی کنم.
با دلگرمیهایی که شما دوستهای خوبم بهم میدین سختیهای راه برام آسونتر میشه.
ممنون از اینکه به فکرمین.

به نظر من مه لقای گل دو ماه زمانه زیادی نیست چرا برای دو ماه یک سال عقب بیفتی برنامه ریزی کن که همین امسال قبول بشی به سلامتی. با برنامه ریزی و مطالعه بیشتر میتونی دو ماه رو جبران کنی.
پیروز باشی خانوم مهربون.

حق با شماست الناز جون. همه سعی ام رو میکنم. :*

چی شد مه لقا جون قبول شدی؟ <:-p