گفتگوی لاک پشتی
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.

مطالب طنز ، کاریکاتور و جوک

+16
پریا
Sahra
فریده
mahsa
فرهاد
snake_eater
Assiyeh
spider
سارا س
Ronia
مه لقا
محمد
Foad
maryam.m
شرزاد
samir
20 مشترك

صفحه 3 از 4 الصفحة السابقة  1, 2, 3, 4  الصفحة التالية

اذهب الى الأسفل

مطالب طنز ، کاریکاتور و جوک - صفحة 3 Empty رد: مطالب طنز ، کاریکاتور و جوک

پست من طرف Foad 11/21/2009, 17:40

یک توپ فوتبال به یک بنده خدایی نشون می دن. ازش می پرسن این چیه ؟ کلی فکر می کنه. میگه : صفحه شطرنج گردالی !
Foad
Foad
حامی حیوانات لاک پشتی
حامی حیوانات لاک پشتی

تشکر : 243

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مطالب طنز ، کاریکاتور و جوک - صفحة 3 Empty رد: مطالب طنز ، کاریکاتور و جوک

پست من طرف فرهاد 12/13/2009, 16:22

نامه ای از اون دنیا

روزی مردی به سفر میرود و به محض ورود به اتاق هتل ، متوجه میشود که ان هتل به کامپیوتر مجهز است . تصمیم میگیرد به همسرش ایمیل بزند . نامه را مینویسد اما در تایپ ادرس دچار اشتباه میشود و بدون اینکه متوجه شود نامه را میفرستد . در این ضمن در گوشه ای دیگر از این کره خاکی ، زنی که تازه از مراسم خاک سپاری همسرش به خانه باز گشته بود با این فکر که شاید تسلیتی از دوستان یا اشنایان داشته باشه به سراغ کامپیوتر میرود تا ایمیل های خود را چک کند . اما پس از خواندن اولین نامه غش میکند و بر زمین می افتد . پسر او با هول و هراس به سمت اتاق مادرش میرود و مادرش را بر نقش زمین میبیند و در همان حال چشمش به صفحه مانیتور می افتد:

گیرنده : همسر عزیزم
موضوع : من رسیدم
میدونم که از گرفتن این نامه حسابی غافلگیر شدی . راستش انها اینجا کامپیوتر دارند و هر کس به اینجا می اد میتونه برای عزیزانش نامه بفرسته .
من همین الان رسیدم و همه چیز را چک کردم . همه چیز برای ورود تو رو به راهه . فردا میبینمت . امیدوارم سفر تو هم مثل سفر من بی خطر باشه .
وای چه قدر اینجا گرمه


avatar
فرهاد
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 4

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مطالب طنز ، کاریکاتور و جوک - صفحة 3 Empty رد: مطالب طنز ، کاریکاتور و جوک

پست من طرف فرهاد 12/13/2009, 16:23

نتیجه ای که میگیریم

شرلوک هلمز، کارآگاه معروف، و معاونش واتسون رفته بودند صحرانوردي و شب هم چادري زدند و زير آن خوابيدند. نيمه هاي شب هلمز بيدار شد و آسمان را نگريست. بعد واتسون را بيدار کرد و گفت: "نگاهي به بالا بينداز و به من بگو چه مي بيني؟" واتسون گفت:"ميليون ها ستاره مي بينم".هلمز گفت: "چه نتيجه اي مي گيري؟". واتسون گفت: "از لحاظ روحاني نتيجه مي گيرم که خداوند بزرگ است و ما چقدر در اين دنيا حقيريم. از لحاظ ستاره شناسي نتيجه مي گيرم که زهره در برج مشتري ست، پس بايد اوايل تابستان باشد. از لحاظ فيزيکي نتيجه مي گيرم که مريخ در محاذات قطب است، پس بايد ساعت حدود سه نيمه شب باشد ". شرلوک هلمز قدري فکر کرد و گفت: "واتسون! تو احمقي بيش نيستي! نتيجه ي اول و مهمي که بايد بگيري اين است که چادر ما را دزديده اند.
avatar
فرهاد
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 4

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مطالب طنز ، کاریکاتور و جوک - صفحة 3 Empty رد: مطالب طنز ، کاریکاتور و جوک

پست من طرف فرهاد 12/13/2009, 16:23

مردی به استخدام یك شركت بزرگ چندملیتی درآمد. در اولین روز كار خود، با كافه تریا تماس گرفت و فریاد زد: «یك فنجان قهوه برای من بیاورید."

صدایی از آن طرف پاسخ داد: «شماره داخلی را اشتباه گرفته ای. می دانی تو با كی داری حرف می زنی ؟"

كارمند تازه وارد گفت: "نه"

صدای آن طرف گفت: "من مدیر اجرایی شركت هستم، احمق"

مرد تازه وارد با لحنی حق به جانب گفت:«و تو میدانی با كی حرف میزنی بیچاره."

مدیر اجرایی گفت: "نه"

كارمند تازه وارد گفت: «خوبه» و سریع گوشی را گذاشت


avatar
فرهاد
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 4

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مطالب طنز ، کاریکاتور و جوک - صفحة 3 Empty رد: مطالب طنز ، کاریکاتور و جوک

پست من طرف فرهاد 12/13/2009, 16:26

مردی به دربار خان زند می رود و با ناله و فریاد می خواهد تا کریمخان را ملاقات کند. سربازان مانع ورودش می شوند. خان زند در حال کشیدن قلیان ناله و فریاد مردی را می شنود و می پرسد ماجرا چیست؟ پس از گزارش سربازان به خان ؛ وی دستور می دهد که مرد را به حضورش ببرند.

مرد به حضور خان زند می رسد. خان از وی می پرسد که چه شده است این چنین ناله و فریاد می کنی؟

مرد با درشتی می گوید دزد ، همه اموالم را برده و الان هیچ چیزی در بساط ندارم.

خان می پرسد وقتی اموالت به سرقت میرفت تو کجا بودی؟

مرد می گوید من خوابیده بودم.

خان می گوید خب چرا خوابیدی که مالت را ببرند؟

مرد در این لحظه پاسخی می دهد آن چنان که استدلالش در تاریخ ماندگار می شود و سرمشق آزادی خواهان می شود .

مرد می گوید : چون فکر می کردم تو بیداری من خوابیده بودم!!!

خان بزرگ زند لحظه ای سکوت می کند و سپس دستور می دهد خسارتش از خزانه جبران کنند. و در آخر می گوید این مرد راست می گوید ما باید بیدار باشیم.

avatar
فرهاد
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 4

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مطالب طنز ، کاریکاتور و جوک - صفحة 3 Empty رد: مطالب طنز ، کاریکاتور و جوک

پست من طرف فرهاد 12/13/2009, 16:27

زندگی به روش آمریکایی

يك تاجر آمريكايى نزديك يك روستاى مكزيكى ايستاده بود كه يك قايق كوچك ماهيگيرى از بغلش رد شد كه توش چند تا ماهى بود!
از مكزيكى پرسيد: چقدر طول كشيد كه اين چند تارو بگيرى؟
مكزيكى: مدت خيلى كمى!
آمريكايى: پس چرا بيشتر صبر نكردى تا بيشتر ماهى گيرت بياد؟
مكزيكى: چون همين تعداد هم براى سير كردن خانواده‌ام كافيه!
آمريكايى: اما بقيه وقتت رو چيكار ميكنى؟
مكزيكى: تا ديروقت ميخوابم! يك كم ماهيگيرى ميكنم!با بچه‌هام بازى ميكنم! با زنم خوش ميگذرونم! بعد ميرم تو دهكده مىچرخم! با دوستام شروع ميكنيم به گيتار زدن و خوشگذرونى! خلاصه مشغولم با اين نوع زندگى!
آمريكايى: من توي هاروارد درس خوندم و ميتونم كمكت كنم! تو بايد بيشتر ماهيگيرى بكنى! اونوقت ميتونى با پولش يك قايق بزرگتر بخرى! و با درآمد اون چند تا قايق ديگه هم بعدا اضافه ميكنى! اونوقت يك عالمه قايق براى ماهيگيرى دارى!
مكزيكى: خب! بعدش چى؟
آمريكايى: بجاى اينكه ماهى‌هارو به واسطه بفروشى اونارو مستقيما به مشترىها ميدى و براى خودت كار و بار درست ميكنى... بعدش كارخونه راه ميندازى و به توليداتش نظارت ميكنى... اين دهكده كوچيك رو هم ترك ميكنى و ميرى مكزيكو سيتى! بعدش لوس آنجلس! و از اونجا هم نيويورك... اونجاس كه دست به كارهاى مهمتر هم ميزنى...
مكزيكى: اما آقا! اينكار چقدر طول ميكشه؟
آمريكايى: پانزده تا بيست سال!
مکزيكى: اما بعدش چى آقا؟

آمريكايى: بهترين قسمت همينه! موقع مناسب كه گير اومد، ميرى و سهام شركتت رو به قيمت خيلى بالا ميفروشى !

مكزيكى : خب بعدش چى؟

اينكار ميليونها دلار برات عايدى داره!

ميليونها دلار؟؟؟

آمريكايى: اونوقت بازنشسته ميشى! ميرى به يك دهكده ساحلى كوچيك! جايى كه ميتونى تا ديروقت بخوابى! يك كم ماهيگيرى كنى! با بچه هات بازى كنى با زنت خوش باشى



avatar
فرهاد
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 4

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مطالب طنز ، کاریکاتور و جوک - صفحة 3 Empty رد: مطالب طنز ، کاریکاتور و جوک

پست من طرف فرهاد 12/13/2009, 16:29


اتومبيل مردي كه به تنهايي سفر مي كرد در نزديكي صومعه ای خراب شد. مرد به سمت صومعه حركت كرد و به رئيس صومعه گفت : «ماشين من خراب شده. آيا مي توانم شب را اينجا بمانم؟ »

رئيس صومعه بلافاصله او را به صومعه دعوت كرد. شب به او شام دادند و حتي ماشين او را تعمير كردند. شب هنگام وقتي مرد مي خواست بخوابد صداي عجيبي شنيد. صداي كه تا قبل از آن هرگز نشنيده بود . صبح فردا از راهبان صومعه پرسيد كه صداي ديشب چه بوده اما آنها به وي گفتند :« ما نمي توانيم اين را به تو بگوييم . چون تو يك راهب نيستي»

مرد با نا اميدي از آنها تشكر كرد و آنجا را ترك كرد.

چند سال بعد ماشين همان مرد بازهم در مقابل همان صومعه خراب شد .

راهبان صومعه بازهم وي را به صومعه دعوت كردند ، از وي پذيرايي كردند و ماشينش را تعمير كردند. آن شب بازهم او آن صداي مبهوت كننده عجيب را كه چند سال قبل شنيده بود ، شنيد.

صبح فردا پرسيد كه آن صدا چيست اما راهبان بازهم گفتند: :« ما نمي توانيم اين را به تو بگوييم . چون تو يك راهب نيستي»

اين بار مرد گفت «بسيار خوب ، بسيار خوب ، من حاضرم حتي زندگي ام را براي دانستن فدا كنم. اگر تنها راهي كه من مي توانم پاسخ اين سوال را بدانم اين است كه راهب باشم ، من حاضرم . بگوئيد چگونه مي توانم راهب بشوم؟»

راهبان پاسخ دادند « تو بايد به تمام نقاط كره زمين سفر كني و به ما بگويي چه تعدادي برگ گياه روي زمين وجود دارد و همینطور باید تعداد دقيق سنگ هاي روي زمين را به ما بگويي. وقتي توانستي پاسخ اين دو سوال را بدهي تو يك راهب خواهي شد.»

مرد تصميمش را گرفته بود. او رفت و 45 سال بعد برگشت و در صومعه را زد.

مرد گفت :‌« من به تمام نقاط كرده زمين سفر كردم و عمر خودم را وقف كاري كه از من خواسته بوديد كردم . تعداد برگ هاي گياه دنيا 371,145,236, 284,232 عدد است. و 231,281,219, 999,129,382 سنگ روي زمين وجود دارد»

راهبان پاسخ دادند :« تبريك مي گوييم . پاسخ هاي تو كاملا صحيح است . اكنون تو يك راهب هستي . ما اكنون مي توانيم منبع آن صدا را به تو نشان بدهيم.»

رئيس راهب هاي صومعه مرد را به سمت يك در چوبي راهنمايي كرد و به مرد گفت : «صدا از پشت آن در بود»

مرد دستگيره در را چرخاند ولي در قفل بود . مرد گفت :« ممكن است كليد اين در را به من بدهيد؟»

راهب ها كليد را به او دادند و او در را باز كرد.

پشت در چوبي يك در سنگي بود . مرد درخواست كرد تا كليد در سنگي را هم به او بدهند.

راهب ها كليد را به او دادند و او در سنگي را هم باز كرد. پشت در سنگي هم دري از ياقوت سرخ قرار داشت.. او بازهم درخواست كليد كرد .

پشت آن در نيز در ديگري از جنس ياقوت كبود قرار داشت.

و همينطور پشت هر دري در ديگر از جنس زمرد سبز ، نقره ، ياقوت زرد و لعل بنفش قرار داشت.

در نهايت رئيس راهب ها گفت:« اين كليد آخرين در است » . مرد كه از در هاي بي پايان خلاص شده بود قدري تسلي يافت. او قفل در را باز كرد. دستگيره را چرخاند و در را باز كرد . وقتي پشت در را ديد و متوجه شد كه منبع صدا چه بوده است متحير شد. چيزي كه او ديد واقعا شگفت انگيز و باور نكردني بود.

.

.

.

.

.

.

.

.

.....اما من نمي توانم بگويم او چه چيزي پشت در ديد ، چون شما راهب نيستيد .



خیلی خوشحال اشاره lol!
avatar
فرهاد
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 4

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مطالب طنز ، کاریکاتور و جوک - صفحة 3 Empty رد: مطالب طنز ، کاریکاتور و جوک

پست من طرف مه لقا 12/18/2009, 16:39

یه نفر برای بازدید میره به یه بیمارستان روانی . اول مردی رو میبینه که یه گوشه ای نشسته، غم از چهرش میباره، به دیوار تکیه داده و هرچند دقیقه آروم سرشو به دیوار میزنه و با هر ضربه ای، زیر لب میگه: مريم… مريم… مريم…
مرد بازدیدکننده میپرسه این آدم چشه؟ میگن یه دختری رو میخواسته به اسم "مريم" که بهش ندادن، اینم به این روز افتاده…

مرد و همراهاش به طبقه بالا میرن. مردی رو میبینه که توی یه جایی شبیه به قفس به غل و زنجیر بستنش و در حالیکه سعی
میکنه زنجیرها رو پاره کنه، با خشم و غضب فریاد میزنه:مريم… مريم… مريم…

بازدیدکننده با تعجب میپرسه این چشه؟!!!!
میگن اون دختری رو که به اون یکی ندادن، دادن به این!!!
avatar
مه لقا
کاربر خوب لاک پشتی
کاربر خوب لاک پشتی

تشکر : 2

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مطالب طنز ، کاریکاتور و جوک - صفحة 3 Empty رد: مطالب طنز ، کاریکاتور و جوک

پست من طرف مه لقا 12/18/2009, 16:45

یک روز کارمند پستی که به نامه هایی که آدرس نامعلوم دارند رسیدگی می کرد
متوجه نا مه ای شد که روی پاکت آن با خطی لرزان نوشته شده بود نامه ای به خدا !

با خودش فکر کرد بهتر است نامه را باز کرده و بخواند.
در نامه این طور نوشته شده بود :
خدای عزیزم بیوه زنی 83 ساله هستم که زندگی ام با حقوق نا چیز باز نشستگی می گذرد .دیروز یک نفر کیف مرا که صد دلار در آن بود دزدید.
این تمام پولی بود که تا پایان ماه باید خرج می کردم.

یکشنبه هفته دیگر عید است و من دو نفر از دوستانم را برای شام دعوت کرده ام.
اما بدون آن پول چیزی نمی توانم بخرم. هیچ کس را هم ندارم تا از او پول قرض بگیرم.

تو ای خدای مهربان تنها امید من هستی به من کمک کن...
کارمند اداره پست خیلی تحت تاثیر قرار گرفت و نامه را به سایر همکارانش نشان داد.
نتیجه این شد که همه آنها جیب خود را جستجو کردند و هر کدام چند دلاری روی میز گذاشتند.
در پایان 96 دلار جمع شد و برای پیرزن فرستادند...

همه کارمندان اداره پست از اینکه توانسته بودند کار خوبی انجام دهند خوشحال بودند.
عید به پایان رسید و چند روزی از این ماجرا گذشت.

تا این که نامه دیگری از آن پیرزن به اداره پست رسیدکه روی آن نوشته شده بود:
نامه ای به خدا !

همه کارمندان جمع شدند تا نامه را باز کرده و بخوانند.
مضمون نامه چنین بود :
خدای عزیزم. چگونه می توانم از کاری که برایم انجام دادی تشکر کنم .
با لطف تو توانستم شامی عالی برای دوستانم مهیا کرده وروز خوبی را با هم بگذرانیم.
من به آنها گفتم که چه هدیه خوبی برایم فرستادی...

البته چهار دلار آن کم بود که مطمئنم کارمندان اداره پست آن را برداشته اند.... !!!!!!
avatar
مه لقا
کاربر خوب لاک پشتی
کاربر خوب لاک پشتی

تشکر : 2

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مطالب طنز ، کاریکاتور و جوک - صفحة 3 Empty رد: مطالب طنز ، کاریکاتور و جوک

پست من طرف فرهاد 12/19/2009, 03:00

با حال بود.مرسي [ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]
avatar
فرهاد
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 4

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مطالب طنز ، کاریکاتور و جوک - صفحة 3 Empty رد: مطالب طنز ، کاریکاتور و جوک

پست من طرف Foad 3/2/2010, 17:38

[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]

یه خانومی گربه ای داشت که هووی شوهرش شده بود. آقاهه برای اینکه از شر گربه راحت بشه، یه روز گربه رو میزنه زیر بغلش و 4 تا خیابون اونطرف تر ولش می کنه. وقتی خونه میرسه میبینه گربه هه از اون زودتر اومده خونه.
این کارا رو چند بار دیگه تکرار می کنه، اما نتیجه ای نمیگیره ...
یک روز گربه رو بر میداره میذاره تو ماشین. بعد از گشتن از چند تا بلوار و پل و
رودخانه و ... خلاصه گربه رو پرت میکنه بیرون.
یک ساعت بعد، زنگ میزنه خونه. زنش گوشی رو برمیداره. مرده میپرسه: "اون گربه ... خونس؟" زنش می گه آره. مرده میگه گوشی رو بده بهش، من گم شدم!
Foad
Foad
حامی حیوانات لاک پشتی
حامی حیوانات لاک پشتی

تشکر : 243

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مطالب طنز ، کاریکاتور و جوک - صفحة 3 Empty رد: مطالب طنز ، کاریکاتور و جوک

پست من طرف samir 3/3/2010, 02:07

خیلی جالب بود. اتفاقا این قضیه برای خونه پدربزرگ من سالها پیش رخ داده بود که هر بار گربه را می بردند اونور تهران ولش می کردند باز بر می گشته خونه.
samir
samir
همکار گفتگوی لاک پشتی
همکار گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 2

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مطالب طنز ، کاریکاتور و جوک - صفحة 3 Empty رد: مطالب طنز ، کاریکاتور و جوک

پست من طرف فرهاد 3/3/2010, 02:15

[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]

بامزه بود.مرسي
avatar
فرهاد
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 4

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مطالب طنز ، کاریکاتور و جوک - صفحة 3 Empty رد: مطالب طنز ، کاریکاتور و جوک

پست من طرف فریده 3/3/2010, 09:18

خیل جالب بود. در ضمن عکس گربه نشون دهنده یک گربه خیلی ناز و لوسه عشق
avatar
فریده
کاربر باسابقه لاک پشتی
کاربر باسابقه لاک پشتی

تشکر : 2

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مطالب طنز ، کاریکاتور و جوک - صفحة 3 Empty رد: مطالب طنز ، کاریکاتور و جوک

پست من طرف Sahra 3/10/2010, 04:58

اگر تکراریه بگید عوضش کنم. لبخند

مزایای چای سبز

A woman goes to the doctor, beaten black and blue. . . . .
زنی با سر و صورت کبود و زخمی سراغ دکتر میره

Doctor: "What happened?"
دکتر می پرسه: چه اتفاقی افتاده؟

Woman: "Doctor, I don't know what to do. Every time my husband comes home drunk he beats me to a pulp..."
خانم در جواب میگه: دکتر، دیگه نمی دونم چکار کنم. هر وقت شوهرم مست میاد خونه، منو زیر مشت و لگد له می کنه.

Doctor: "I have a real good medicine against that: When your husband comes home drunk, just

take a cup of green tea and start gargling with it... Just gargle and gargle".



دکتر گفت: خب دوای دردت پیش منه: هر وقت شوهرت مست اومد خونه، یه فنجون چای سبز بردار و شروع کن به قرقره کردن. و این کار رو ادامه بده.

2 weeks later she comes back to the doctor and looks reborn and fresh again


دو هفته بعد،اون خانم با ظاهری سالم و سرزنده پیش دکتر برگشت.



Woman: "Doc, that was a brilliant idea! Every time my husband came home drunk I gargled repeatedly with green tea and he never touched me.

خانم گفت: دکتر، پیشنهادتون فوق العاده بود. هر بار شوهرم مست اومد خونه، من شروع کردم به قرقره کردن چای و شوهرم دیگه به من کاری نداشت.

Doctor: "You see how keeping your mouth shut helps!!!

دکتر گفت: میبینی اگه جلوی زبونت رو بگیری خیلی چیزا حل میشن
avatar
Sahra
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 2

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مطالب طنز ، کاریکاتور و جوک - صفحة 3 Empty رد: مطالب طنز ، کاریکاتور و جوک

پست من طرف پریا 3/10/2010, 07:45

من که نخونده بودمش تا حالا ، خیلی جالب بودش ! خیلی خوشحال
پریا
پریا
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 1

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مطالب طنز ، کاریکاتور و جوک - صفحة 3 Empty رد: مطالب طنز ، کاریکاتور و جوک

پست من طرف محمد 3/10/2010, 12:13

جالب بود دیدید باید جلوی زبونتونو بگیرید خیلی خوشحال
محمد
محمد
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 7

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مطالب طنز ، کاریکاتور و جوک - صفحة 3 Empty رد: مطالب طنز ، کاریکاتور و جوک

پست من طرف Sahra 3/10/2010, 16:16

جناب محمد خان باز که داری شروع میکنی! کاری نکن جای زن و مرد داستان رو عوض کنم هااااااااااااا :scratch:
avatar
Sahra
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 2

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مطالب طنز ، کاریکاتور و جوک - صفحة 3 Empty رد: مطالب طنز ، کاریکاتور و جوک

پست من طرف mehdix622 3/26/2010, 19:55

من دنبال نیلوفر اومده بودم اینجا
ولی حال کردم راس میگه اقا دکتر جلو زبونتون بگیرین خوب
حالا کسی نیلوفر و ندیده؟؟
mehdix622
mehdix622
کاربر خوب لاک پشتی
کاربر خوب لاک پشتی

تشکر : 0

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مطالب طنز ، کاریکاتور و جوک - صفحة 3 Empty رد: مطالب طنز ، کاریکاتور و جوک

پست من طرف maryam.m 4/5/2010, 09:17

يه ضرب المثل چینی هست كه ميگه:
啊那會怎樣(台語唔、喔...乎你死乎你死去死啦!...唔、喔...乎你死乎你
عبرت گرفتي؟



[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]
maryam.m
maryam.m
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 3

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مطالب طنز ، کاریکاتور و جوک - صفحة 3 Empty رد: مطالب طنز ، کاریکاتور و جوک

پست من طرف سارا س 4/5/2010, 11:15

خیلی خوشحال خیلی خوشحال

خیلی جالب بود

ممنون صحرا جون رز
سارا س
سارا س
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 6

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مطالب طنز ، کاریکاتور و جوک - صفحة 3 Empty رد: مطالب طنز ، کاریکاتور و جوک

پست من طرف محمد 4/5/2010, 11:27

صرا خانم اگه جایه اونا رو عوض کنید همه چیز بهم میخوره چون زنا هستن که زیاد رف میزنن نه مردا خیلی خوشحال
محمد
محمد
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 7

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مطالب طنز ، کاریکاتور و جوک - صفحة 3 Empty رد: مطالب طنز ، کاریکاتور و جوک

پست من طرف محمد 4/5/2010, 11:28

ببخشید کامپیوتره من قاط زد نمیتونم پستمو ویرایش کنم خیلی خوشحال
محمد
محمد
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 7

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مطالب طنز ، کاریکاتور و جوک - صفحة 3 Empty رد: مطالب طنز ، کاریکاتور و جوک

پست من طرف arefkarimzadeh 4/5/2010, 13:30

با سلام


خیلی حال کردم با جوک لاکپشت ها
arefkarimzadeh
arefkarimzadeh
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 26

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مطالب طنز ، کاریکاتور و جوک - صفحة 3 Empty رد: مطالب طنز ، کاریکاتور و جوک

پست من طرف ghazaleh 4/8/2010, 04:06

به‌نام خداوند مردآفرین که بر حسن صنعش هزار آفرین

خدایی که از گِل مرا خلق کرد چنین عاقل و بالغ و نازنین

خدایی که مردی چو من آفرید و شد نام وی احسن‌الخالقین

پس از آفرینش به من هدیه داد مکانی درون بهشت برین

خدایی که از بس مرا خوب ساخت ندارم نیازی به لاک، همچنین

رژ و ریمل و خط چشم و کرم تو زیبایی‌ام را طبیعی ببین

دماغ و فک و گونه‌ام کار اوست نه کار پزشک و پروتز، همین !

نداده مرا عشوه و مکر و ناز نداده دم مشک من اشک و فین!

مرا ساده و بی‌ریا آفرید جدا از حسادت و بی‌خشم و کین

زنی از همین سادگی سود برد به من گفت از آن سیب قرمز بچین

من ساده چیدم از آن تک‌درخت و دادم به او سیب چون انگبین

چو وارد نبودم به دوز و کلک من افتادم از آسمان بر زمین

و البته در این مرا پند بود که ای مرد پاکیزه و مه‌جبین

تو حرف زنان را از آن گوش گیر و بیرون بده حرفشان را از این

که زن از همان بدو پیدایش‌ات نشسته مداوم تو را در کمین !

نادر جدیدی
و حالا پاسخ دندان شکن ناهید نوری

به نام خدایی که زن آفرید حکیمانه امثال ِ من آفرید

خدایی که اول تو را از لجن و بعداً مرا از لجن آفرید !

برای من انواع گیسو و موی برای تو قدری چمن آفرید !

مرا شکل طاووس کرد و تورا شبیه بز و کرگدن آفرید !

به نام خدایی که اعجاز کرد مرا مثل آهو ختن آفرید

تورا روز اول به همراه من رها در بهشت عدن آفرید

ولی بعداً آمد و از روی لطف مرا بی کس و بی وطن آفرید

خدایی که زیر سبیل شما بلندگو به جای دهن آفرید !

وزیر و وکیل و رئیس ات نمود مرا خانه داری خفن آفرید

برای تو یک عالمه کِیْسِ خوب شراره ، پری ، نسترن آفرید

برای من اما فقط یک نفر براد پیت من را حَسَنْ آفرید !

برایم لباس عروسی کشید و عمری مرا در کفن آفرید

به نام خدایی که سهم تو را مساوی تر از سهم من آفرید

کسی دلگیر نشه ها فقط برای خنده خیلی خوشحال
ghazaleh
ghazaleh
کاربر خوب لاک پشتی
کاربر خوب لاک پشتی

تشکر : 1

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

صفحه 3 از 4 الصفحة السابقة  1, 2, 3, 4  الصفحة التالية

بازگشت به بالاي صفحه

- مواضيع مماثلة

 
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد