فروغ فرخ زاد (تصویر + دست خط)

یادش گرامی.

یادمه استاد ادبیات ما که دکترای ادبیات از یه دانشگاه معروف داشت می گفت که فروغ با سهراب می خواسته ازدواج کنه و حتی جایی که سهراب در شعر " کفش هایم کو" می گه:
مثلا شاعره ای را دیدم آنچنان محو تماشای فضا بود که در چشمانش آسمان تخم گذاشت......" منظورش از شاعره همون فروغ بوده...
استاد ما می گفت که حتی توی اون حادثه ی تصادف سهراب هم بوده...
حالا نمی دونم چقد این مسئله درست باشه.

من همیشه شعر زیر از فروغ فرخزاد در جواب شعر حمید مصدق را دوست دارم. البته قبلا یکی از دوستان در فروم قرار داده بودند.

حمید مصدق :

تو به من خندیدی و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز،
سال‌هاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت!؟

اما شايد جواب دلنشين فروغ فرخزاد كه به استقبال شعر مصدق رفته است، زيبايي شعر مصدق را چند برابر مي‌كند:

فروغ فرخ زاد :

من به تو خندیدم
چون که می دانستم
تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی
پدرم از پی تو تند دوید
و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه
پدر پیر من است
من به تو خندیدم
تا که با خنده، پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو لیک لرزه انداخت به دستان من و
سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک
دل من گفت: برو
چون نمی خواست به خاطر بسپارد گریه تلخ تو را…
و من رفتم و هنوز سال‌هاست که در ذهن من آرام آرام
حیرت و بغض تو تکرار کنان
می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت!

زیبا نیست؟

خانم روزا
فکر کنم، شما هم منظورتون حمید مصدق بوده است، چون این دو داستان عشقی جالبی داشتند.

آرامگاه فروغ فرخ زاد در قبرستان ظهيرالدوله قرار دارد که نزدیک منزل من است. خیلی دوست دارم برای خواندن فاتحه بر سرمزارشون برم ولی تا حالا موقعیت پیش نداده. این مطلب باعث شد تصمیمم را بگیرم و حتما یک روز به قبرستان ظهيرالدوله سر بزنم.

خیلی قشنگ بود...ممنون آقا فواد

قشنگ بود
فقط درباره سهراب مي دونم ايشون عاشق يك خانم بودند كه اگه اشتباه نكنم آلمان زندگي مي كردند
يك كتاب هست كه توش نامه هاي سهراب و اين خانم به هم ديگه چاپ شده
كتاب خيلي سنگينيه مثل همه شعرهاي سهراب و البته جواب هايي رو كه اون خانم هم دادند همانقدر سنگينند

نه آقا محمد ، استاد ما گفت سهراب سپهری...اینو خوب یادمه چون من عاشق شعر های سهرابم و به خاطر همین خوب خوب داشتم گوش میکردم که چی داره می گه ! و حتی استاد در ادامه صحبتش شعر "کفش هایم کو" رو برای ما خوندن که بگن این قسمت شعر سهراب اشاره به فروغ داره.

راستی اسم من رزا ست.....نه روزا !

خانم رزا
من باز هم کمی تحقیق کردم ولی چیزی پیدا نکردم در این مورد که شما اشاره کردید. ابراهیم گلستان منظورتون نبود ؟
صفحه فروغ فرخزاد در ویکی پدیا هم مطالعه کردم ولی چیزی در آنجا هم نوشته نشده بود.

فروغ که همسر داشت... من دکلمه ی شعری توی تصویر هست رو با صدای خود فروغ دارم...عالیه

خوب اجازه بدین ایمیل این استاد رو گیر بیارم .... واسه خودم هم جالب شده که اون چیزایی که اون استاد خیلی وقت پیش راجع به فروغ و سهراب گفت رو ، هنوز روی حرفش هست و حرفی برای تایید گفته هاش داره یا نه....

تا جایی که من می دانم اولین و تنها عشق فروغ بنا به شعر ها و نوشته هایش پرویز شاپور همسرش بوده که علیرغم میل باطنی با توجه به شرایط آنزمان منجر به طلاق می شود.
روح سرکش فروغ و شعر های عاشقانه اش در آن زمان در میان طبقات سنتی انعکاس خوبی نداشته و مشکلات زیاد باعث طلاق و مهاجرت فروغ به ایتالیا می شود فروغ رابطه دوستانه اش را با پرویز شاپور هرگز قطع نکرد.

البته در میان شعرا رسم است که به شعر های هم پاسخ می گویند و دلیل به رابطه عشقی نیست.