دنیای من (love animals)
صفحه 2 از 3 • 1, 2, 3
رد: دنیای من (love animals)
ممنون از توجهت
love animals- کاربر خوب لاک پشتی
- تشکر : 1
رد: دنیای من (love animals)
من دیگه سنی ازم گذشته و مثل شما جوونا نیستم
شورق وشوق مال شماست.
یه روز دوست دارم بیام بچه هاتو ببینم
فرهاد- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 4
رد: دنیای من (love animals)
love animals- کاربر خوب لاک پشتی
- تشکر : 1
رد: دنیای من (love animals)
اقا ملوس یک گربه شبیه به اقا سیاهیه دقیقا همون رنگ با خال سفید زیر گلوش . این اقا ملوس رو از اقا مهران گرفتم . یه روز تو تالار پرشین کت یه اقایی از حاملکی جنتا گربه و رنجهایی که تو واگذاری بچه گربهاش کشیده بود نوشته بود و گفته بود که امروز هم یک بچه گربه سیاه با خال سفید زیر گلوش پیدا کرده و دلش نیومده که زیر بارون رهاش کنه . شماره و مشخصات هم گذاشته بود . من همون روز تماس گرفتم و اعلام امادگی کردم و گفتم که میتونم بچه گربتون رو نگه دارم . خونه اقا مهران میدان شهداست و همون طور که میدونید فقط شب میشه اونطرف ها رفت (طرح و ترافیک شدید) من اون منطق رو خوب نمیشناختم برای همین از دوستم وحید خواستم که باهام بیاد و از اونجایی که وحید زیاد اهل این جور کارها نیست خیلی اعصابم رو خورد کرد ولی در نهایت قبول کرد که بیاد تا باهم بریم ... دومین مشکل پدر و مادرم بودن که نمیگذاشتن اون موقع شب از خونه بیرون بیام و همش میگفتن که ممکنه تصادف کنم و ....
از اونجایی که هدف بزرگی داشتم هیچکدوم نتونستن حریفم بشن و بالاخره از خونه اومدم بیرون و سوار ماشین شدم . هوا یه مقداری سرد بود . رفتم دم خونه وحید اینا (نارمک) و وحید رو برداشتمو راه افتادیم ، وحید اون سمت هارو خوب بلد بود و مارو دقیقا برد دم اداره برق شهدا . با مهران جان تماس گرفتم و اون هم ما رو تا دمه خونه راهنمایی کرد . خوب تو اولین نگاه یه مرد 34 یا 35 ساله با صورت سفید و مشتاق رو دیدم که دم درب منزل وایساده . رفتیم تو پیشی رو دیدم که روی زمین قدم میزنه . من رو که دید غریبی کردو رفت و مخفی شد ،یعنی که یعنی ....
منم صبر کردم تا اعتمادش جلب بشه . اقا مهران برامون قهوه اوردو من خیلی خوشحال شدم . چون باعث میشد من موقع برگشت نخوابمو داستانایی که مادرم میگفت که میری ال میشی بل میشی اتفاق نیوفته . اقا مهران مرد خوش صحبتی بود و از همه چیز هم سر رشته داشت رشته اصلیش موسیقی بود (عاشقشم )حتی از الکترونیک هم سر رشته داشت و روی ما رو حسابی کم کرد . منو وحید فقط ساکت شده بودیم تا از صحبتهای اقا مهران بهره ببریم . تقریبا 3 ساعت پیشش بودیم و ساعت نزدیک 1 شده بود . دوست داشتیم بلند شیم اما باز حرف پیش می اومد و باز ......
تو این مدت ملوس همش بقل من بود و منم نازش میکردم . خیلی گربه ی ارومی بود ولی هی ناله میکرد . اقا مهران ترسیده بود و میگفت نکنه دل درد داره . گفتم نه این کمبود محبت داره و خلاصه تقریبا 1:30 از خونه زدیم بیرون . اقا مهران ازم قول گرفت که سری بعد با سازم برم پیشش تا باهم کار کنیم و منم با خوشحالی گفتم باشه حتما باز میام پیشتون . تو راه برگشت یکم خوابم میومد اما به کمک قهوه اقا مهران تا خونه خودم رو رسوندم و شب رو تا صبح با ملوس بیدار موندم . (وقتی رسیدم خونه خواب از سرم پرید)
الان ملوس 3 ماه داره و عکسش رو هم همین الان گرفتم :
|
love animals- کاربر خوب لاک پشتی
- تشکر : 1
رد: دنیای من (love animals)
مواظب گسترش یافتنش باشید، چون ممکنه شبیه پناهگاه وفا بشه
lida- حامی حیوانات لاک پشتی
- تشکر : 1
رد: دنیای من (love animals)
love animals- کاربر خوب لاک پشتی
- تشکر : 1
رد: دنیای من (love animals)
حالا روزهای بازدید و نوازش کی هست ؟
فرهاد- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 4
رد: دنیای من (love animals)
راستی عکس جدیدت هم مبارکه ه ه ....
love animals- کاربر خوب لاک پشتی
- تشکر : 1
رد: دنیای من (love animals)
Foad- حامی حیوانات لاک پشتی
- تشکر : 243
رد: دنیای من (love animals)
love animals- کاربر خوب لاک پشتی
- تشکر : 1
رد: دنیای من (love animals)
این پسرم عشق بود و هست . اسمش رو عشق گذاشتم چون عشق برای من یعنی وقار زیبایی وفاداری نجابت و از همه مهم تر محبت . این پسر یکی از زیباترین موجودات خداست و من هم عاشقش بودم و هستم . هنوزم بهش فکر میکنم و میدونم که هنوز بهم فکر میکنه .
تقریبا تابستون پارسال بود که با وحید و مجید رفتیم شابدوالعظیم . خونه ی مجید اینا اونجاست و من و وحید بعضی وقتها میریم اونجا تا 3 تایی با هم باشیم و خوش بگذرونیم . تو راه حرم 3 یا 4 تا پرنده فروشی هست که محلی ها بهشون سله یا سعله میگن . طبق معمول من دم یکی از این سعله ها وایسادم و شرو کردم به نگاه کردن به حیوناش که خیلی ناز بودن . تو همین حین چشمم خورد به یه جوجه دلیجه خیلی ناز با پرهای داغون . قیمتش رو پرسیدم صاحب مغازه با دیدن تریپ من گفت 20000 تومن . منم بی میلی نشون دادم و گفتم خداحافظ البته تو دلم داشتم میمردم ولی به روی خودم نیاوردم و رد شدم . با مجید اینا رفتیم تا حرم و تو راه برگشتن از مجید که بچه ی همون جاست خواستم که بره قیمت بگیره . مجیدم قیمت گرفتو با گوشی اس ام اس داد که 5000 تومن میفروشه . تا گفت 5000 تومن با وحید رفتیم دم مغازه ، از اونجایی که من بیشتر پولام رو خرج کرده بودم فقط 3000 تومن داشتم . خلاصه یه مقدار از وحید و مجید پول قرض گرفتم و رفتم تو مغازه و پول رو گذاشتم کف دست مغازه دار و پرند رو برداشتم . گفت 20000 تومن . گفتم داداشم اومده پرسیده گفتی 5000 تومن ، گقت کی ؟؟؟ گفتم همین الان . به مجید اشاره کردم اون هم اومد تو و شدیم 2 به 1 ، حالا دیگه ما قویتر بودیم . اون هم جا خرده بود . به مجید گفتم مگه نگفتی 5000 تومن میگه واسه چی من رو از خونه کشوندی تا اینجا مگه من الافم . مجید گفت نه بابا خودش الان گفت 5000 تومن .... طرف که دید حریف ما نمیشه گفت : نه حرف شما نه حرف من 10000 تومن . من گفتم بیشتر از این ندارم و داشتم هم نمیدادم ، حرف زدی باید پاش وایسی مثلا مردیا ... تا اینو گفتم طرف خیلی بهش بر خورد ، البته من که کم نمی اوردم چون دوتا پشتیبان داشتم و خیالم راحت بود . خلاصه طرف که دید من ازش حساب نمیبرم ... با اخم و تخم گفت بردار برو بابا . گفتم ممنون و اومدیم بیرون ، خیلی خوشحال بودم . تو راه یه کارتن کفش پیدا کردم و گذاشتمش تو کارتن ، وحید اینا هم از خوشحالیه من خوشحال بودن . تا مترو همه چیز خوب بود تا این که فهمیدم تو مترو گیر میدن و بردنش خیلی سخته . دم درب مترو چنتا دست فروش لباس و خوراکی میفروختن ، از اونها یه پلاستیک مشکی گرفتم و کارتون رو توش گذاشتم . دم در به وحید گفتم که این یه کفش جدیده که من خریدم پس عادی رفتار کن . وحیدم که خدای فیلمه ok رو داد و رفتیم سمت بلیط زنی . به وحید گفتم این نامرد کفشاشو خیلی گرون میداد ، می شد ارزون تر هم بگیریم ...وحیدم گفت اره سریه بعد ارزونتر میگیریم فعلا بیا که مترو رفت . بعدش هم دویدیم سمت پله ها و رفتیم بالا ... من میخواستم بزنم زیر خنده که وحید به دوربین ها اشاره کرد و منم امارو سریع گرفتم ، تا مترو اومد پریدیم تو و زدیم زیر خنده . وقتی از وحید جدا شدم رفتم تو رویاهام که ببرمش خونه چجوری باهاش بازی کنم و کجا بزارمش و این جور چیزا ...
اومدم خونه و در کارتن رو باز کردم ... ولی هیچی نشد.
انتظار داشتم بیاد بیرون ولی اون از جاش تکون نمیخورد . جعبرو برگردوندم ولی باز در نیومد ....به فکرم رسید که خودم درش بیارم... دستم رو بردم به سمتش که درش بیارم یهو با یه پاش دستم رو گرفتو پنجه هاش رو فرو کرد تو دستم ، خیلی دردم اومد و دستم رو کشیدم عقب و خون زد بیرون .
از کارم پشیمون شدم و جعبرو گذاشتم داخل کمد تاریک و رفتم دستم رو با بتادین شستم و برگشتم تقریبا یک ساعتی گذشته بود و عشق من هم اروم شده بود . وقتی در کمدم رو باز کردم دیدم که کف کمد نشته و داره نگام میکنه . خیلی دوست داشتنی بود و خیلی هم جالب نگام میکرد . دو روز اول که اصلا غذا نمیخورد و از اونجایی که به جوجه نباید اب داد وگرنه فلج میشه اب هم بهش ندادم . روز دوم یه گردن مرغ براش گذاشتم و از اتاقم اومدم بیرون.... وقتی برگشتم دیدم با پنجه هاش گردن رو گرفته و میخوره . خیلی قشنگ میخوره تمام گردن رو تمیز میکنه و فقط استخونش رو به جا میزاره . تقریبا تا یک هفته روی زمین بهش غذا میدادم تا اینکه رفتم مسافرت و سپردمش به خواهرم...وقتی برگشتم سریع رفتم پیش عشقم و دیدم که تمام کرک های جوجگیش ریخته و پرهاشم همه صاف شدن .... خواهرم گفت که عشقت رو اموزش دادم ... گفتم چیکارش کردی مثلا ؟؟؟ گفت برو یه تیکه گوشت بیار تا بهت بگم . رفتم یه تیکه گوشت رو اوردم و بهش دادم ... خواهرم از اتاقم خارج شد و رفت تو حال ، بعد بلند صداش زد و جوجه ی من هم بلند شدو رفت روی دستش نشست . خیلی تعجب کرده بودم . اینکه پرواز بلد نبود !!!! اینکه از دست غذا نمیگرفت !!! . خیلی خوشحال شدم و دیدم که تو کل خونه پرواز میکنه و برای خودش میگرده.
تقریبا 3 ماه تو خونه ما بود و برای خودش ازادانه میگشت . من براش گردن مرغ و هفته ای یگ بار هم پرنده میگرفتم تا مشکل پیدا نکنه .(پرنده شکاری باید گوش به همراه پر بخوره وگرنه مشکل پیدا میکنه و میمیره)
تو این سه ماه که بهترین دوران زندگیم بود خیلی با هم خوش گذرونده بودیم و سعی میکردم تمام وقتم رو باهاش باشم حتی وقتی با کامپیوتر کار میکردم میومد رو کیس کامپیوتر میخوابید و تو چشمام زل میزد .
یه روز وقتی از دانشگاه برگشتم فهمیدم که از زیر پرده رفته بیرون و ازاد شده . ناراحت نشدم که چرا رفت چون یه روزی باید میرفت . ولی خیلی ناراحت شدم که چرا بدون خداحافظی رفت....
همشیه وقتی این اهنگ رو میشنوم یادش می یوفتم و به خاطراتومن فکر میکنم:
بیچاره من که بعد تو آواره میشم
باورم نمیشه که رفتی از پیشم
روزا می گذشتن ولی اما به سختی
اومدم به دیدنت اما تو رفتی
چاره درد من مرگم رسیده
اینجا حتی قبله هم صبرم نمیده
اومدم نزارم عشقتو ببازی
اما این رسمش نبود مهمون نوازی
آره این رسمش نبود مهمون نوازی...
میمیرم اگه از تو نشونی نمونه عزیزم
میسوزم تو نیای چشامو من به در میدوزم
میمیرم نگو رفتن من واست فرقی نداره
من میرم اما گریه نکن دیگه فایده نداره
میرم میرم بدون وداع میرم
میرم میرم میرم به خاطره ها
میرم میرم.......خدا حافظ
میرم میرم بدون وداع میرم
میرم میرم میرم به خاطره ها
میرم میرم.......خدا حافظ
بیچاره ام خسته ام چشم انتظارم
توی این پس کوچه ها تنها نذارم
نیستی از تاریکیه شبها می ترسم
بی وفا دارم توی سرما می لرزم
می ترسم از غصه ها دووم نیارم
آخه هیچ نشونه ای از تو ندارم
آروم آروم دارم از غصه می میرم
تو بگو نشونتو از کی بگیرم
تو بگو نشونتو از کی بگیرم...
love animals- کاربر خوب لاک پشتی
- تشکر : 1
رد: دنیای من (love animals)
:*
love animals- کاربر خوب لاک پشتی
- تشکر : 1
رد: دنیای من (love animals)
love animals- کاربر خوب لاک پشتی
- تشکر : 1
رد: دنیای من (love animals)
love animals- کاربر خوب لاک پشتی
- تشکر : 1
رد: دنیای من (love animals)
خوش به حال شما که اگر بخواهید راحت یک گربه را می آورید داخل خانه، من که می خوام براشون غذا بذارم، نباید توی حیاط هم بزارم، باید ببرم توی کوچه تازه اونم با فاصله از خونمون که یک وقت عادت نکنند، چون خواهر من از گربه وحشت داره.
samir- همکار گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 2
رد: دنیای من (love animals)
محمد جان ميخواي حيوناي قشنگتو معرفي كني يا اشك مارو دربياري؟؟
اسم پرنده چي بود؟شاهين ؟من اسمشو كه نوشته بودي تا حالا نشنيدم
خيلي سرگذشت جالبي داشته
ايت گربه هم خيلي ملوسه .فقط متعجبم كه چطور تونستي بگيريش ؟؟راحت اومد تو بغلت ؟؟؟؟
فرهاد- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 4
رد: دنیای من (love animals)
برای منم مثلا آقای فرهاد سوال پیش آمد که چه جوری تونستی این گربه پشمالو را بگیریش. چون گربه ها بعد از یکم نوازش و غذا دادن از پیش آدم می رن !
Foad- حامی حیوانات لاک پشتی
- تشکر : 243
رد: دنیای من (love animals)
زرد چشمان از هوشی به مراتب پائین تر از سیاه چشمان برخوردارن و کار کردن با اونها تقریبا دوبرابر زمان میبره .
حالا که اینجوری شد . یه مطلب هم راجب به پیغوهام میزارم تا فرقشون رو متوجه بشی فرهاد جان.
ببخش اگه زیاد حرفیدم
love animals- کاربر خوب لاک پشتی
- تشکر : 1
رد: دنیای من (love animals)
love animals- کاربر خوب لاک پشتی
- تشکر : 1
رد: دنیای من (love animals)
انگاری تویه چشماش رو سرمه کشیدی.
مه لقا- کاربر خوب لاک پشتی
- تشکر : 2
رد: دنیای من (love animals)
بهار امسال رفته بودم فرحزاد پرنده فروشی دوستم که یه مقداری غذا برای همستر ها و بقیه بچه ها بخرم که چشمم به 3 تا جوجه پیغو افتاد . خیلی ناز بودن و تو قفس کبوتر ها نگه داری می شدن . قیمت 3 تاش رو پرسیدم .... صاحب مغازه گفت که فقط دوتاش رو میتونه بفروشه و سومی رو قبلا فروخته . نژاد و قیمت دوتای دیگرو پرسیدم که صاحب مغازه گفت قرقی هستند و دونه ای 30000 تومن و دوتاش رو 60000 تومن بهت میدم . منم که میدونستم پیغو هستند با هاش شرط بندی کردم و قیمت جفتشون رو 30000 تومن گذاشتم . بعد از کلی گشتن کتاب پرندگان ...معلوم شد که من درست میگفتم و هر دوشون رو با 30000 تومن خریدم و اوردم خونه . سعی منید هیچ وقت دو پرنده شکاری رو کنار هم نگه ندارید چون تربیتشون خیلی سخت میشه . این دوتا لج باز هر روز اروم تر میشدن و هر بار کارهای جدیدی یاد می گرفتن اما به دلیل لج باز از انجامشون خود داری میکردن و میخواستن من رو عصبانی کنن . تقریبا چند ماهی هم رو باهم بودیم و من سعی در اموزش اونها داشتم اما نتونستم و در نهایت در طبیعت رهاشون کردم .(زیاد حال نداشتم بنویسم )
اين مطلب آخرين بار توسط love animals در 12/20/2009, 18:30 ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
love animals- کاربر خوب لاک پشتی
- تشکر : 1
رد: دنیای من (love animals)
دارم كم كم به اين نتيجه ميرسم برم تو كار پرنده شكاري محمد جان
يه كلاس ديگه اي داره پرنده شكاري
فرهاد- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 4
رد: دنیای من (love animals)
دوست برادر من یکبار یه قرقی کاملا دستی داده بود بهش...تو خونه آزاد بود...میومد رو دستمون غذا میگرفت...خیلی دوسش داشتیم ولی یک روز درمون باز بود پرواز کرد و رفت.
البته هرچند نگهداری پرندگان شکاری خوب نیست ولی فکر میکنم دستی هاشونم اگه تو طبیعت رها بشن نتونن به زندگیشون ادامه بدن.
ایران دوست- مدیر ارشد گفتگوی لاک پشتی
- مدیر برتر گفتگوی لاک پشتی
تشکر : 246
صفحه 2 از 3 • 1, 2, 3
» طبقه بندی حیوانات - Animal Classification
» دنیای الکترونیک تا کجا؟
» وبلاگ دنیای عشق
» اخبار دنیای کامپیوتر