گفتگوی لاک پشتی
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.

يادواره مهندسي

2 مشترك

اذهب الى الأسفل

يادواره مهندسي Empty يادواره مهندسي

پست من طرف setareh 8/5/2010, 09:42

يادواره مهندسي
بسي رنج بردم در اين سال سي / كه مدرك بگيرم زبد شانسي
نشد، دادم از كف همه زندگي / نهادم به سر افسر بندگي
نبودم اوائل چنين ناتوان / ببودم به سر موي و بودم جوان
نه تن خسته و ناتوان بودمي / نه اينگونه نامهربان بودمي
نه اهريمني طينتي داشتم / نه بر خوي بد عادتي داشتم
كنون بشنويد اينكه بيچاره من / چنان گشته‌ام اينچنين اهرمن
بود شرح احوال من بس دراز / ولي قطره آن گويم از بحر، باز
به هوش و خرد شهره بودم به شهر / نبودي چو من درسخواني به دهر
به كنكور در رزم كنكوريان / زدم تستها را يكي در ميان
به كف آمدم رتبه‌اي زير صد / نيارد چو من رتبه كس تا ابد
خيالم كه ديگر مهندس شدم / نبودم خبر زينكه مفلس شدم
به خود وعده‌اي نيك دادم همي / كه چون در خط درس افتادمي
بيابم اگر صد هزاران كتاب / زنم از خوراك و ميرم ز خواب
چنانش بخوانم به روزانه شب / كه خود گردم از كار خود در عجب
وليكن چو پايم بدينجا رسيد / نبيند دو چشمت كه چشمم چه ديد
به هنگامه ثبت نامم دمار / برآمد به يك روزه هفتاد بار
به «آموزش»اش چون گذارم فتاد / رخ سرخ من رو به زردي نهاد
چو دادندمي صد هزاران ورق / به رخساره زردم آمد عرق
چنان بي كس و خسته ماندم به صف / كه رست از كف كفش مخلص علف
پس از آن چو ديگر به صف ماندگان / به يك نمره گشتم من از بنديان
بماند، پس نمره‌اي گم شدم / جدا از خود و شهر و مردم شدم
به خود گفتم اين زندگي بهتر است / ره دانشم راه پر گوهر است
گذشتم از آن فكر پيشينه‌ام / كه من ديگر آن شخص پيشين نه ام
به من چه كه ديگر كسان چون كنند / به من چه، چه در كار گردون كنند
به من چه فلاني دل آزرده است / به من چه خر مش رجب مرده است
گذشتم از آن فكر پيشينه‌ام / كه من ديگر آن شخص پيشين نه ام
كه دانش چراغ ره آدم است / كليد در گنج اين عالم است
چو فرصت غنيمت شمارم كنون / مرا علم و دانش شود رهنمون
پس از آن به مكتب نهادم چو پا / ز يك درب چوبي بسي بي صدا
به رزم اندر آمد يكي اوستاد / بگفتا شكاري به دام اوفتاد
بچرخيد و گرديد و غريد و گفت / در اين پهنه يكدم نشايد كه خفت
كه من دكترا از فلان كشورم / يل سر سپاه فلان كشورم
كنون گفته باشم به آغاز درس / ز كس گر نترسي، ز مخلص بترس
بگفتم كه درست بسي ساده است / كدامين خر ز درست افتاده است؟
بگفتا كه درسم بسي مشكل است / خيالات تو اي جوان باطل است
چنانت بكوبم به گرز گران / كه پولاد كوبند آهنگران
پس از آن سخنها و آن سرگذشت / دوماهي چو از آن سخن‌ها گذشت
رياضي يكم نمره بر شيشه زد / هزاران غمم تيشه بر ريشه زد
علومي چو بر بنده لشكر كشيد / سپاه معارف به دادم رسيد
يكي بيست بگرفتم از ريشه‌ها / نشد كارگر زخم آن تيشه‌ها
پس از آن معارف ز من قهر كرد / دهانم ز تلخي چنان زهر كرد
به تالار و در گرمي ماه تير / بيامد ز در اوستادي چو شير
بگفتا كه در رزم نام آوران / بدان،‌ خوان اول بود امتحان
فراهم شد از جمع ما لشگري / يكي پهلوان‌تر از آن ديگري
اتودها كشيده همه از نيام / كه بايد نمودن به دشمن قيام
چو آمد فرود آن يل از پشت زين / ببست افسار رخش خود بر زمين
كشيد از نيامش سوالات را / بگفتا كه حل كن محالات را
سپه را به يك غرش آرام كرد / يلان را چنان اسب خود رام كرد
بگفتا كه درسم بسي ساده است؟! / كدامين كس از درسم افتاده است؟!
كنون گر تواني برو بچه‌جان / به فني زبندم تو خود را رهان
نشستم چنان سنگ بر صندلي / به خود گفتمي اينكه ول معطلي
برو فكر ديگر بكن اين جوان / مگر ترم ديگر شوي پهلوان
شدم بر خر نحس شيطان سوار / دو صد حيله را چون نمودم قطار
به يك روزه صدها گواهي بكف / به ظاهر پريشان و در دل شعف
بگفتم كه من موقع امتحان / ببودم به بستر بسي ناتوان
كه رحمي كن اي پهلوان رهنما / بيا بر من اكنون تو راهي نما
كنون تا نيفتم به حال نزار / برونم كش از پهنه كارزار
دو ترمي در اين نابرابر نبرد / دگر از چه آرم سرت را به درد
هزاران كلك را زدم بيش و كم / كه شايد برون آيم از پنچ و خم
رهي پرفراز و خم اندر خم است / در اين ره هزاران چو من رستم است
يكيشان به رخش و يكي مرده رخش / يكي با درفش و يكي بي درفش
هر اينك در انديشه كارزار / مگر آخر آيد غم روزگار
setareh
setareh
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 0

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

يادواره مهندسي Empty رد: يادواره مهندسي

پست من طرف پریسا 8/5/2010, 09:44

ممنون ستاره جون
عالی بود
avatar
پریسا
کاربر فعال لاک پشتی
کاربر فعال لاک پشتی

تشکر : 5

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بازگشت به بالاي صفحه


 
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد