گفتگوی لاک پشتی
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.

50 راه برای باز ی با اعصاب دیگران

+16
Developer Programmer
samir
فرهاد
Salma
الهام
saha20
spider
پریسا
amir hosein
محمد
Sahra
maryam.m
فریده
masi
کیمیا
مرضیه
20 مشترك

صفحه 3 از 4 الصفحة السابقة  1, 2, 3, 4  الصفحة التالية

اذهب الى الأسفل

50 راه برای باز ی با اعصاب دیگران - صفحة 3 Empty رد: 50 راه برای باز ی با اعصاب دیگران

پست من طرف maryam.m 5/24/2010, 07:33

مریم جون تو کتابخونه اگه کسی جیک بزنه بچه ها دو سوت پرتش می کنن بیرون چه جوری بچه های شما چیزی نمی گفتن
الهام جون کتابخانه ی کوچکی بود. اما وقتی میدیدن با چشم غره و هیس هیس کردن و تذکر به جایی نمیرسن کاری جز ترک کردن محل و آزاد گذاشتن ما نداشتن خیلی خوشحال
maryam.m
maryam.m
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 3

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

50 راه برای باز ی با اعصاب دیگران - صفحة 3 Empty رد: 50 راه برای باز ی با اعصاب دیگران

پست من طرف Sahra 5/24/2010, 09:56

وای مریم جان شما چه کارها میکردین
من و دوستام فقط برای کسب علم و دانش به کتابخانه میرفتیم
و به محض ورود نوبت یکی از ما بود
یک لغتنامه بزرگ بر میداشتیم و شروع میکردیم
هر کدام باید لغات جالب تری را پیدا میکرد و با صدای نه خیلی بلند و نه خیلی کوتاه خیلی خوشحال
برای بقیه معانی را میخوند البته کل کتابخانه از این اشاعه علم ودانش فیض میبردند
برای همینم الان اینقدر دیکته من خوب شده

البته این لغات خیلی بستگی داشت به اینکه کیا اون روز کتابخانه اومده باشند خیلی خوشحال
مثلا بلند میخوندم

یابو : حیوانی است که پدرش الاغ و مادرش اسب میباشد.
بوزینه : میمون را گویند ...
عنتر : ...
مشنگ : ...

و خیلی چیزهای دیگه که اینجا نمیتونم بگم خیلی خوشحال
avatar
Sahra
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 2

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

50 راه برای باز ی با اعصاب دیگران - صفحة 3 Empty رد: 50 راه برای باز ی با اعصاب دیگران

پست من طرف Salma 5/24/2010, 11:17

فکر میکردم فقط خودم ازین کارا میکنم خیلی خوشحال

آخرین شیطونی: ( خیلی خوشحال ) یکی از استادامون ریشاشو مرتب نمیزد ، هر دفعه یه جاهایی جا میموند.
ازش فیلم گرفتیم ( با زوم روی قسمتهای نامبرده ) بعد با یه ایمیل ناشناس براش فرستادیم . دیروز که اومد سر کلاس مرتب بود! خیلی خوشحال
Salma
Salma
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 1

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

50 راه برای باز ی با اعصاب دیگران - صفحة 3 Empty رد: 50 راه برای باز ی با اعصاب دیگران

پست من طرف masi 5/24/2010, 16:16

خوش به حالتون.من از دبيرستان جز درس چيزي يادم نيست.همه روزاي نوجونيمو مدرسه سوزوند.جرات نداشتيم جيك بزنيم.
masi
masi
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 0

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

50 راه برای باز ی با اعصاب دیگران - صفحة 3 Empty رد: 50 راه برای باز ی با اعصاب دیگران

پست من طرف فرهاد 5/24/2010, 23:59

سلما خانم يادم باشه اگه يه روز ديدمتون تا شعاع 160 متري بشما نزديك نشم .

يعني ديگه شما و مريم خانم دست اشرار زاهدان رو از پشت بستين

[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]

پسرهاي مظلوم كجا ميتونن جلوي شما قد علم كنن


روشهاي شما حتي به فكر شيطون هم نميرسه
avatar
فرهاد
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 4

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

50 راه برای باز ی با اعصاب دیگران - صفحة 3 Empty رد: 50 راه برای باز ی با اعصاب دیگران

پست من طرف فرهاد 5/25/2010, 00:51

خب منم يه خاطره بگم از پنجم ابتدائي و زماني كه در همسايگيمون دو تاپيرزن تنها زندگي ميكردن و معمولا آخر هفته بچه هاشون با نوه هاشون ميومدن بهشون سر ميزدن و خيلي سرو صدا ميكردن و آخرين بار كه اومدن يكي از نوه هاي اينها زد با توپ شيشه مارو شكست .

منم و خواهرم هم تصميم گرفتيم سربسر اين پيرزنها بگذاريم .

خونه ما سه طبقه بود و خونه اين پيرزن تك طبقه و حياط داربود و ما براحتي ميتونستيم از طبقه 3 داخل حياطشو ببينيم .براي همين باين صورت نقشه ريختيم :

از اين نخهاي بي رنگ پلاستيكي تهيه كرديم و خواهرم رفت طبقه سوم و از اونجا سر نخ رو يه چوب بست و انداخت تو كوچه و منم سرنخ رو با دقت بستم به كلون آهني در خونه پيرزنه و بعد رفتم پيش خواهرم .زمان هم درست حوالي ظهر ساعت 2 بود و كاملا خلوت .

بار اول نخ رو كشيديم و پيرزنه آروم آروم اومد درو باز كرد و ديد كسي پشت در نيست و فكر كرد از اين بچه شيطونها بوده كه درو زده و در رفته و برگشت داخل اتاق.

يه 5 دقيقه بعد دوباره نخ رو كشيديم و باز پيرزنه سلانه سلانه اومد درو باز كرد و ديد كسي نيست و با عصبانيت درو بست منتها اين دفعه پشت در كمين وايساد كه مثلا طرفو گير بندازه .حالا ما هم داريم از بالا همه چي رو مي بينيم .
يه چشمكي به خواهرم زدم و دوبراه نخ رو كشيديم و كلون بصدا درومد و پيرزنه مثل قرقي درو باز كرد اما ديد كسي پشت در نيست .بشدت وحشت كرد و با ترس در رو بست و بدو بدو رفت تو خونه و بعد با خواهرش اومدن دم در و بدجوري ترسيده بودن و همش سرو ته كوجه رو ورانداز ميكردن .

خلاصه يه نيم ساعتي اين دو تا تو حياط نشسته بودن و جرات نمي كردن برن تو اتاق

بعد از اينكه رفتن تو اتاق من بلافاصله رفتم در خونشون و نخ رو كندم و برگشتم پيش خواهرم و تا اونجا كه تونستينم خنديديم
.



البته از دوستان عزيزم خواهش مي كنم بهيچ عنوان از اين روش استفاده نكنن و اين فقط يه خاطره بود و سعي كنيد كلا دو رو بر پيزن جماعت نگرديد.

خیلی خوشحال خیلی خوشحال خیلی خوشحال lol! lol!
avatar
فرهاد
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 4

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

50 راه برای باز ی با اعصاب دیگران - صفحة 3 Empty رد: 50 راه برای باز ی با اعصاب دیگران

پست من طرف Sahra 5/25/2010, 01:24

آقا فرهاد اینی که تعریف کردید باید فیلم بشه خیلی خوشحال
با وجود کارهایی که سلما خانم و آقا فرهاد کردند
من رسما از این تاپیک کناره گیری میکنم D\'oh
avatar
Sahra
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 2

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

50 راه برای باز ی با اعصاب دیگران - صفحة 3 Empty رد: 50 راه برای باز ی با اعصاب دیگران

پست من طرف samir 5/25/2010, 01:49

من دوره دانشگاه با دختر و پسرهای هم ورودیمون خیلی شیطنت می کردیم. با آینه نور آفتاب را می انداختیم پشت کله استاد کچلمون. طرف از داغ شدن سرش هی سرش را می خاروند.
samir
samir
همکار گفتگوی لاک پشتی
همکار گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 2

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

50 راه برای باز ی با اعصاب دیگران - صفحة 3 Empty رد: 50 راه برای باز ی با اعصاب دیگران

پست من طرف Developer Programmer 5/25/2010, 02:05

یادمه وقتی با دبیرستان بودیم، مرتبا شیطنت میکردیم و تمام مدرسه از دستمون عاصی بودن. کلاس ما درست بالای اتاق ناظم بود و به خاطر همین سر و صدای ما رو زود میشنید و میومد بالا! یه روز تصمیم گرفتیم اذیتش کنیم.
حدودا هر نیم ساعت یکبار یکی از بچه ها اجازه میگرفت و میرفت بیرون یه قمقمه رو پر از آب میکرد و بر میگشت. بعد یکی از کاشی های کلاس که از قبل برداشته بودیم رو بلند میکردیم و آب رو اونجا خالی میکردیم. کم کم آب به طبقه پایین نفوذ کرد و حسابی سقف اتاق ناظم خراب شد.
یادمه، تمام سقف و دیوار ها رو کنده بودن که لوله آبی رو که ترکیده پیدا کنن... لوله کش میگفت من مطمئنم از اینجا لوله رد نشده. اما ناظم میگفت حتما رد شد تو بکن!
Developer Programmer
Developer Programmer
کاربر خوب لاک پشتی
کاربر خوب لاک پشتی

تشکر : 88

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

50 راه برای باز ی با اعصاب دیگران - صفحة 3 Empty رد: 50 راه برای باز ی با اعصاب دیگران

پست من طرف فرهاد 5/25/2010, 03:03

وقتي خانم سمير در اين زمينه پرونده داشته باشن ديگه واي بحال بقيه


lol! lol! lol! lol!
avatar
فرهاد
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 4

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

50 راه برای باز ی با اعصاب دیگران - صفحة 3 Empty رد: 50 راه برای باز ی با اعصاب دیگران

پست من طرف Developer Programmer 5/25/2010, 04:40

جدول نيمه تموم دوستتون رو حل کنين
شوهر عمه من خیلی آدم منظبط و روشنفکری بود. مدام جدول حل میکرد... حتی زمانیکه مهمون میومد سرگرم حل کردنش بود و گاهی چنان غرق میشد که یادش میرفت مهمون داره. یه روز بدجوری دستشوییش گرفت و جدول رو گذاشت زمین و دوید دستشویی... من هم جدول رو برداشتم و از الف تا ی رو همینطوری نوشتم...
بیچاره وقتی برگشت و جدولش رو دید تا یکساعت فقط غر میزد


پيچهاي كوك گيتار دوستتون رو كه ۵ دقيقه ديگه اجراي برنامه داره حداقل ۲۷۰ درجه در جهات مختلف بچرخونين
استاد گیتار من، با یه گروه نوازندگی همکاری میکرد که هراز گاهی کنسرت میذاشتن و به سبک متال میزدن. استادم میگفت هر بار قبل از اجرا گیتار ها رو کوک و کیفیت صدا رو تست میکردیم تا بلافاصله اجرا رو شروع کنیم. منتها استاد من میاد و چسب نواری بزرگی رو دور تا دور دسته گیتار دوستش می پیچه و چند دقیقه بعد برش میداره... اینطوری اثر چسب روی دسته می مونه و هربار انگشتها گیر میکنن !


يكي از پايه هاي صندلي معلم يا استادتون رو لق كنين
یه روز به اتفاق دوستم سر سیگار رو خالی کردیم و داخلش ترقه گذاشتیم و اندکی قبل از اومدن معلم، اونرو داخل میز فلزی گذاشتیم. پنجره ها رو باز کردیم که بوی سیگار نپیچه...طفلک معلم، تا کیفش رو گذاشت روی میز، یهو چنان صدایی بلند شد که واسه معلم آب قند آوردن
--
دبیرستان ما پیش دانشگاهی نداشت و واسه همین من مجبور شدم واسه پیش دانشگاهی به مدرسه دیگه ای برم. این مدرسه فوق العاده ناظم های مودبی داشت و خیلی مهربون. واسه همین کسی اذیتشون نمیکرد... از قضا ، سالی که من وارد اونجا شدم، چند تا دوست درسخون دیگه هم به جمع ما اضافه شد!
هر روز بدون استثنا، توپ رو مینداخیتم وسط حیاط و با ولع خاصی بازی میکردیم. هر بار که معلم رو توی حیاط میدیدیم ... جلوش رو میگرفتیم که ای بابا واسه چی اومدی؟ کلی از درس جلوییم! به فکر سلامتیت باش... معلم هم از خدا خواسته برمیگشت میرفت.
چند بار این کار رو تکرار کردیم تا ناظم شاکی شد و تنبیه مون کرد! ما هم حسابی ناراحت شدیم و خواستیم تلافی کنیم. یه روز نیم ساعت مونده به اتمام کلاس ها، پریدم و با دست، زنگ اخبار مدرسه رو زدم.. باور کنین یهو تمام مدرسه، عین وحشی ها ریختن بیرون! ناظم بدو بدو اومد بالا که بگه برگردین! خورد به بچه ها از پله ها افتاد پایین...


چراغ توالتي كه مشتري داره و كليد چراغش بيرونه رو خاموش كنين
من عاشق قفل کردن درب دستشویی هستم. علی الخصوص دستشویی های آزمایشگاه ها و توالتهای بین جاده ای !

--
یه راه هم واسه خورد کردن اعصاب معلم، چرت و پرت گفتن وسط نصیحتهاشه ! یه بار معلم فیزیک پیش دانشگاهی شروع به نصیحت کرد که پسرها درس بخونین مهندس بشین. مملکت به شما نیاز داره... دوستم خسته شد و از پشت کلاس داد زد: حاجی! مملکت سرباز هم لازم داره... اینطوری شد که معلم دیگه هیچ وقت جزوه نگفت...
Developer Programmer
Developer Programmer
کاربر خوب لاک پشتی
کاربر خوب لاک پشتی

تشکر : 88

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

50 راه برای باز ی با اعصاب دیگران - صفحة 3 Empty رد: 50 راه برای باز ی با اعصاب دیگران

پست من طرف فریده 5/25/2010, 05:43

آقا افشین به نظر میومد خیلی درسخون و ساکت باشین اما نه مثل اینکه خیلی خیلی شلوغ بودین خیلی خوشحال
avatar
فریده
کاربر باسابقه لاک پشتی
کاربر باسابقه لاک پشتی

تشکر : 2

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

50 راه برای باز ی با اعصاب دیگران - صفحة 3 Empty رد: 50 راه برای باز ی با اعصاب دیگران

پست من طرف فریده 5/25/2010, 05:59

به به شلوغ های سایت زیاد شدن. آقا فرهاد از شما که این کارها بعید نیست. مرضیه جون انتظار نداشتم تو هم خیلی خوشحال

منم دختر خوبی بودم و کار بدی نمی کردم فقط یک پسري توی کوچه امون بود که موهای وز و سیاهی داشت. منم چون همیشه موهام صاف و بور بود خیلی دلم می خواست موهای این پسر رو بکشم. یک روز با دخترها قرار گذاشتیم این پسره رو بکشیم ته کوچه به بهانه شکلات خوردن و منم موهاشو حسابی بکشم. اونم از همه جا بی خبر اومد و منم تا تونستم موهاشو کشیدم. یک دسته از موهاش اومد توی دستم.
یکی دیگه در مورد همین پسره: این آقا پسر همیشه توی شلوارش دستشویی می کرد و مامانش حسابی اونو می زد. یک روز ما تصمیم گرفتیم که بلایی سرش بیاریم. بچه های دیگه دست و پاشو گرفتن و با سرنگ خیسش کردم. بیچاره از مامانش حسابی کتک خورد چون مامانش فکر کرده بود دستشویی کرده. حالا این آقا بزرگ شده بود و سرباز بود که مامانم رو سر کوچه قدیمی امون دید و شناخت. مامانم اونو نشناخته بود. اولین سوالی که از مامانم پرسیده بود این بود فریده خونه اس؟ ازدواج کرده یا نه؟ بگو بیاد می خوام همون بلاهایی که سر من آورد رو سرش بیارم خیلی خوشحال


اين مطلب آخرين بار توسط فریده در 5/25/2010, 08:45 ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
avatar
فریده
کاربر باسابقه لاک پشتی
کاربر باسابقه لاک پشتی

تشکر : 2

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

50 راه برای باز ی با اعصاب دیگران - صفحة 3 Empty رد: 50 راه برای باز ی با اعصاب دیگران

پست من طرف فرهاد 5/25/2010, 07:31

من يه بار تو خورشت دوستم تو سلف سرويس يه شيشه كامل فلفل خالي كردم .وقتي خورد تا سه روز از بس صورتش سرخ شده بود چشاش درست ديده نميشد .

خیلی خوشحال خیلی خوشحال خیلی خوشحال
avatar
فرهاد
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 4

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

50 راه برای باز ی با اعصاب دیگران - صفحة 3 Empty رد: 50 راه برای باز ی با اعصاب دیگران

پست من طرف مرضیه 5/25/2010, 07:54

27- مرتب اشتباه لغوي و گرامري ديگران هنگام صحبت رو گوشزد کنين و بهش بخندين
اینم امتحان کنین مزه میده.کار همیشه منه.خیلی خوشحال
آقا فرهاد شما هم؟؟؟؟البته از شما که بعید نیست خیلی خوشحال
مرضیه
مرضیه
مدیر گفتگوی لاک پشتی
مدیر گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 29

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

50 راه برای باز ی با اعصاب دیگران - صفحة 3 Empty رد: 50 راه برای باز ی با اعصاب دیگران

پست من طرف Sahra 5/25/2010, 10:44

وایییییییییییی عجب شیطونهایی داریم تو فروم
آقای افشین که اصلا به ظاهرشون نمیامد
عجب دانش آموزایی داشتیم
بابا صد رحمت به الانی ها

فریده جان شما که اون پسر بدبخت را شکنجه میکردین گریه
حالا موندم چجوری میخواست از شما انتقام بگیره خیلی خوشحال

آقا فرهاد
اون دوستتون هنوز هم جزو دوستانتون هستند
یادمون باشه با شما سر یک سفره نشینیم خیلی خوشحال

من میگم مرضیه جان
نکنه گرفتن غلط املایی هم نکنه جزو مردم آزاریه متفکر:

من همین الان میرم از اینها یک فیلمنامه تهیه میکنم و میدم دست یک کارگردان اشاره
avatar
Sahra
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 2

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

50 راه برای باز ی با اعصاب دیگران - صفحة 3 Empty رد: 50 راه برای باز ی با اعصاب دیگران

پست من طرف فریده 5/25/2010, 11:11

مهتاب جون نتونست انتقام بگیره چون اون محله رو 20 ساله که ترک کردیم. حالا دیگه اونقدر بعد از بیماری عوض شدم و چاق شدم که فکر نکنم دیگه کسی از قدیمی ها منو بشناسه
avatar
فریده
کاربر باسابقه لاک پشتی
کاربر باسابقه لاک پشتی

تشکر : 2

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

50 راه برای باز ی با اعصاب دیگران - صفحة 3 Empty رد: 50 راه برای باز ی با اعصاب دیگران

پست من طرف مرضیه 5/25/2010, 11:18

نه صحرا جون ولی مثلا وقتی یکی گرمه حرف زدن هی وسط حرفش بپری بگی این غلطه، درستش اینه یا اونه و بخندی طرف اعصابش بهم می ریزه که خیلی مزه میده. خیلی خوشحال
خیلی خوشحال اتفاقا من همین بلا رو سر دوست صمیمیم آوردم.بیچاره مهمون من بود تو خونمون.وسط تابستون توی (مثلاً) شربت آبلیموش 3 قاشق نمک ریختم به جای شکر. (هر کی جای اون بود دیگه پاش رو خونمون نمیذاشت [ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة] ) نمیدونم چه طعمی شده بود [ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]اما یادمه اون که اهل شیرینی نیست 11 تا شکلات خورد تا مزه آبلیمو و نمک بره از دهنش [ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة](هی شکلات می خورد،هی فحش میداد به من خیلی خوشحال )دلم براش کباب شد [ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]
اما دیگه به من اطمینان نداره از این لحاظ lol!
مرضیه
مرضیه
مدیر گفتگوی لاک پشتی
مدیر گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 29

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

50 راه برای باز ی با اعصاب دیگران - صفحة 3 Empty رد: 50 راه برای باز ی با اعصاب دیگران

پست من طرف spider 5/25/2010, 13:43

ماشا الله بچه ها ترکوندن!

lol!


آخرین جلسه ی مدرسه قبل از عید 89 بود رفتیم سر کلاس من از چهارشنبه سوری یه هفت ترقه تو جیبم مونده بود!
بعد زنگ تفریح شد من ترقه رو دادم به دوستم انداختش تو سطل آشغال !
معلم دینی که اومد سر کلاس همه سرفه کردیم و از کلاس اومدیم بیرون!
کل کلاس پر دوذ شده بود!
معلم هم اومد حال مارو بگیره بردمون تو یه کلاس دیگه! خیلی خوشحال
avatar
spider
کاربر خیلی فعال لاک پشتی
کاربر خیلی فعال لاک پشتی

تشکر : 2

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

50 راه برای باز ی با اعصاب دیگران - صفحة 3 Empty رد: 50 راه برای باز ی با اعصاب دیگران

پست من طرف Salma 5/25/2010, 15:20

آقا فرهاد پس بقیه رو نمیگم که اگه یه روز همدیگه رو دیدیم لا اقل سلام علیک بکنیم :
lol!: lol! lol!

فریده جون شما هم تعجب D\'oh lol!

از صحرا جون هم بعید بود خیلی خوشحال
Salma
Salma
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 1

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

50 راه برای باز ی با اعصاب دیگران - صفحة 3 Empty رد: 50 راه برای باز ی با اعصاب دیگران

پست من طرف spider 5/26/2010, 03:13

امسال در کلاسمون آخر سال خراب شد! بعد دستگیره شکس و از تو نمیشد درو باز کرد و اگه در بسته میشد تو کلاس گیر میکردیم!
زنگ تفریح شد و من و 2 3 تا از بچه های دیگه درو بستیم و تو کلاس موندیم ! بعد از پنجره داد زدیم کمک کمک! بچه ها اومدن درو باز کردن!

یه بارم همه اومدیم تو کلاس و درو بستیم ! بعد بچه ها داد و فریاد راه انداختن و 2 3 نفر از پنجره رفتن بیرون!!!!
بعد همزمان معلم عربی پشت در کلاس بود! ما هم هی داد فریاد میکردیم تا اینکه معلم درو به زحمت باز کرد همه ی کلاس یهو ساکت شد! خیلی خوشحال
avatar
spider
کاربر خیلی فعال لاک پشتی
کاربر خیلی فعال لاک پشتی

تشکر : 2

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

50 راه برای باز ی با اعصاب دیگران - صفحة 3 Empty رد: 50 راه برای باز ی با اعصاب دیگران

پست من طرف spider 5/27/2010, 16:02

چی شد پس؟!!!
کس دیگه ای خاطره نداره؟ lol!
avatar
spider
کاربر خیلی فعال لاک پشتی
کاربر خیلی فعال لاک پشتی

تشکر : 2

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

50 راه برای باز ی با اعصاب دیگران - صفحة 3 Empty رد: 50 راه برای باز ی با اعصاب دیگران

پست من طرف maryam.m 5/28/2010, 03:21

یک لغتنامه بزرگ بر میداشتیم و شروع میکردیم
وااااای صحرا جون این کار عالی بود ما هم تجربه اش را داشتیم [ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة] (یاد اسامی قدیمی ایرانی افتادم که چقدر با هم خندیدیم)


عشق در نگاه اول عشق در نگاه اول عشق در نگاه اول سلما جون عجب کاری کردید در مورد استادتون عشق در نگاه اول بسیار زیرکانه بود [ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]


آقا فرهاد تعجب عشق در نگاه اول عشق در نگاه اول عشق در نگاه اول چه بلایی سر اون خانم های مسن آوردید عشق در نگاه اول کلی خندیدم[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة] مخصوصااون قسمتی که نیم ساعتی از ترسشون دیگه نمی رفتن تو اتاق خیلی خوشحال این واقعا بازی با اعصاب بود!
واااای خدا چه جوری دلتون اومد اون همه فلفل بریزید تو غذای دوستتون عشق در نگاه اول


[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]
سمیرا جان چه کاریییییییی کردید که با آینه پشت کله استادتون را میسوزوندید عشق در نگاه اول ما با آینه روی تخته نور می انداختیم ولی فکرمون به اینجا نرسیده بود!



[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]
آقا افشین شما که دیگه هیچی!!!! کلی خندیدم خیلی خوشحال مخصوصا اون سقفی را که خراب کردید عشق در نگاه اول


باور کنین یهو تمام مدرسه، عین وحشی ها ریختن بیرون!
[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة] وااااای یاد دوره ی راهنماییم افتادم! دقیقا همینطوری بود! نمیدونم چرا کلا اون زمان توی اون سن وحشی بودیم!!! عشق در نگاه اول lol! نمیدونم حالا چه عجله ای بود! شاید برای اینکه توی سرویس جا برای نشستن داشته باشیم! یا مسئول باز کردن در سرویس در طول مسیر بشیم :;;>: ولی واقعا یک سری زیر دست و پا له میشدن[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة] بوفه مون هم همینطوری بود کل زنگ تفریح همه یا همدیگر را هول میدادند یا مقنعه همدیگر را میکشیدن خیلی خوشحال


[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]
فریده جان چه کاری با اون پسر کردید!!!!!!!!!!!!!!!!! عشق در نگاه اول خیلی خوشحال


مرضیه جان چه کردی!!!!![ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة] منم جای دوستتون بودم دیگه اطمینان نداشتم[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]



آقا محمد خیلی کاراتون بامزه بودخیلی خوشحال خیلی خوشحال خیلی خوشحال عشق در نگاه اول عشق در نگاه اول

------------------------------------------------------
کلی از دست کاراتون خندیدم[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]


.
maryam.m
maryam.m
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 3

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

50 راه برای باز ی با اعصاب دیگران - صفحة 3 Empty رد: 50 راه برای باز ی با اعصاب دیگران

پست من طرف maryam.m 5/28/2010, 03:36

گفتم سرویس مدرسه یاد دوران دبستانم افتادم.
1 مینی بوس نارنجی که توش 50 نفری بودیم و له و لورده میشدیم!
از مدرسه تا موقعی که برسیم هر چی پوست نارنگی و پرتقال بود از پنجره محکم پرت میکردیم به سمت ماشین پسرها (بعضی موقع ها مستقیم میخورد تو صورتشون ناراحت )
بنده خدا ها هیچی هم نمیگفتن و از بازی های کودکانه ما خنده شون میگرفت! lol! lol! lol!


عشق در نگاه اول
maryam.m
maryam.m
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 3

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

50 راه برای باز ی با اعصاب دیگران - صفحة 3 Empty رد: 50 راه برای باز ی با اعصاب دیگران

پست من طرف مرضیه 5/28/2010, 06:52

من يه بار تو خورشت دوستم تو سلف سرويس يه شيشه كامل فلفل خالي كردم .وقتي خورد تا سه روز از بس صورتش سرخ شده بود چشاش درست ديده نميشد .

فکر خوبیه . یک بار هم همین کار رو باهاش می کنم.این دفعه فکر کنم بیشتر مزه بده خیلی خوشحال
مرضیه
مرضیه
مدیر گفتگوی لاک پشتی
مدیر گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 29

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

صفحه 3 از 4 الصفحة السابقة  1, 2, 3, 4  الصفحة التالية

بازگشت به بالاي صفحه

- مواضيع مماثلة

 
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد