گفتگوی لاک پشتی
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.

مطالب و نوشته های طنز (کیارش)

+18
لاکی
سارا س
پیام
Sahra
Ronia
محمد
patil
rira
پریا
mahssa
الهام
پریسا
maryam.m
spider
Salma
فریده
کیمیا
کیارش
22 مشترك

صفحه 1 از 4 1, 2, 3, 4  الصفحة التالية

اذهب الى الأسفل

مطالب و نوشته های طنز (کیارش) Empty مطالب و نوشته های طنز (کیارش)

پست من طرف کیارش 5/26/2010, 03:38

مرد میانسالی وارد فروشگاه اتومبیل شد. BMW آخرین مدلی را دیده و پسندیده بود. وجه را پرداخت و سوار بر اتومبیل تندروی خود شد و از فروشگاه بیرون آمد.

قدری راند و از شتاب اتومبیل لذت برد. وارد بزرگراه شد و قدری بر سرعت اتومبیل افزود. کروکی اتومبیل را پایین داد تا باد به صورتش بخورد و لذّت بیشتری ببرد. چند شاخ مو بر بالای سرش در تب و تاب بود و با حرکت باد به این سوی و آن سوی می‌رفت. پای را بر پدال گاز فشرد و اتومبیل گویی پرنده‌ای بود رها شده از قفس. سرعت به 160 کیلومتر در ساعت رسید.

مرد به اوج هیجان رسیده بود. نگاهی به آینه انداخت. دید اتومبیل پلیس به سرعت در پی او می‌آید و چراغ گردانش را روشن کرده و صدای آژیرش را نیز به اوج فلک رسانده است. مرد اندکی مردد ماند که از سرعت بکاهد یا فرار را بر قرار ترجیح دهد.

کمی اندیشید. سپس برای آن که قدرت و سرعت اتومبیلش را بیازماید یا به رخ پلیس بکشد. بر سرعتش افزود. به 180 رسید و سپس 200 را پشت سر گذاشت، از 220 گذشت و به 240 رسید. اتومبیل پلیس از نظر پنهان شد و او دانست که پلیس را مغلوب کرده است.

ناگهان به خود آمد و گفت: "مرا چه می‌شود که در این سن و سال با این سرعت می‎رانم؟ باشد که بایستم تا او بیاید و بدانم چه می‌خواهد."
از سرعتش کاست و سپس در کنار جاده منتظر ایستاد تا پلیس برسد. اتومبیل پلیس آمد و پشت سرش توقف کرد...

افسر پلیس به سوی او آمد، نگاهی به ساعتش انداخت و گفت: "ده دقیقه دیگر وقت خدمتم تمام است. امروز جمعه است و قصد دارم برای تعطیلات چند روزی به مرخصی بروم. سرعتت آنقدر بود که تا به حال نه دیده بودم و نه شنیده بودم. خصوصا اینكه به هشدار من توجهی نكردی و وقتی منو پشت سرت دیدی سرعتت رو بیشتر و بیشتر كرده و از دست پلیس فرار كردی. تنها اگر دلیل قانع‌کننده ای داشته باشی که چرا به این سرعت می‌راندی، می‌گذارم بروی."

مرد میانسال نگاهی به افسر کرد و گفت: "می‌دونی جناب سروان؛ سالها قبل زن من با یک افسر پلیس فرار کرد. وقتی شما رو آژیر كشان پشت سرم دیدم تصور کردم داری اونو برمی‌گردونی!"

افسر خندید و گفت: "روز خوبی داشته باشید، آقا!" و برگشته سوار اتومبیلش شد و رفت.
کیارش
کیارش
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 13

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مطالب و نوشته های طنز (کیارش) Empty شعر طنز

پست من طرف کیارش 5/26/2010, 03:40

خدایا پس چرا من زن ندارم؟
زنی زیبا و سیمین‌تن ندارم؟
دوتا زن دارد این همسایه ما
همان یک‌دانه را هم من ندارم
آژانس ملکی امشب گفت با من:
مجرد بهر تو مسکن ندارم
چه خاکی بر سرم باید بریزم؟
من بیچاره آخر زن ندارم!
خداوندا تو ستارالعیوبی
و بر این نکته سوء‌ظن ندارم
شدم خسته دگر از حرف مردم
تو می‌دانی دل از آهن ندارم
تجرد ظاهرا عیب بزرگی‌است
من عیب دیگری اصلا ندارم!
خودم می‌دانم این "اصلا" غلط بود
در اینجا قافیه لیکن ندارم
تو عیبم را بپوش و هدیه‌ای ده
خبر داری نیکول کیدمن ندارم؟
اگر او را فرستی دیگر از تو
گلایه قد یک ارزن ندارم!
کیارش
کیارش
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 13

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مطالب و نوشته های طنز (کیارش) Empty از 18 تا 28 سالگی

پست من طرف کیارش 5/26/2010, 03:51

خصوصيات آقا پسرها از ۱۴ تا ۲۸ سالگی...

سن ۱۴ سالگی: تازه توی اين سن ، هر رو از بر تشخيص ميدن! (اول بدبختی!)
سن ۱۵ سالگی: ياد می گيرن که توی خيابون به مردم نگاه کنن! ... از قيافه ء خودشون بدشون مياد!
سن ۱۶ سالگی: توی اين سن اصولا“ راه نميرن ، تکنو می زنن! ... حرف هم نمی زنن ، داد می زنن! ... با راکت تنيس هم گيتار می زنن!
سن ۱۷ سالگی: يه کمی مثلا آدم مي شن! ... فقط شعرهاشون رو بلند بلند می خونن! (يادش به خير ، اون روزا که تکنو نبود ، راک ن رول می خوندن!)
سن ۱۸ سالگی: هر کی رو می بينن ، تا پس فردا عاشقش مي شن! ... آخ آخ! آهنگهای داريوش مثل چسب دوقلو بهشون می چسبه!
سن ۱۹ سالگی: دوست دارن ده تا رو در آن واحد داشته باشن! ... تيز ميشن ، ابی گوش ميدن!
سن ۲۰ سالگی: از همه شون رو دست می خورن! ... ستار گوش ميدن که نفهمن چی شده!
سن ۲۱ سالگی: زندگی رو چيزی غير از اين بچه بازيها می بينن! (مثلا عاقل ميشن!)
سن ۲۲ سالگی: نه! می فهمن که زندگی همش عشــــقه! ... دنبال يه آدم حسابی می گردن!
سن ۲۳ سالگی: يکی رو پيدا می کنن! اما مرموز مي شن! (ديدشون عوض ميشه!)
سن ۲۴ سالگی: نه! اون با يه نفر ديگه هم دوسته! اصلا“ لياقت عشق منو نداشت!
سن ۲۵ سالگی: عشق سيخی چند؟!! ... طرف بايد باباش پولدار باشه! حالا خوشگل هم باشه بد نيست!
سن ۲۶ سالگی: اين يکی ديگه همونيه که همه ء عمر می خواستم! ... افتخار ميدين غلامتون بشم؟!
سن ۲۷ سالگی: آخيـــــــــــش!
سن ۲۸ سالگی: کاش قلم پام می شکست و خواستگاری تو نميومدم!!!


خصوصيات دختر خانمها از ۱۴ تا ۲۸ سالگی ...

سن ۱۴ سالگی: تا پارسال هر کی بهشون می گفت: چطوری؟ می گفتن: خوبم مرسی! حالا ميگن: مرسی خوبم!
سن ۱۵ سالگی: هر کی بهشون بگه سلام ، ميگن: عليک سلام! ... نقاشيشون بهتر ميشه (بتونه کاری و رنگ آميزی و ...!)
سن ۱۶ سالگی: يعنی يه عاشق واقعين! ... فردا صبح هم می خوان خودکشی کنن! ... شوخی هم ندارن!
سن ۱۷ سالگی: نشستن و اشک می ريزن! ... بهشون بی وفايی شده! ... (کوران حوادث!)
سن ۱۸ سالگی: ديگه اصلا عشق بی عشق! ... توی خيابون جلوی پاشون رو هم نگاه نمی کنن!
سن ۱۹ سالگی: از بی توجهی يه نفر رنج می برن! ... فکر می کنن اون يه آدم به تمام معناست!
سن ۲۰ سالگی: نه ، نه! ... اون منو نمی خواست! ... آخرش منو يه کور و کچلی می گيره! می دونم!
سن ۲۱ سالگی: فقط ۲۷-۲۸ سالگی قصد ازدواج دارن! فقط!
سن ۲۲ سالگی: خوش تيپ باشه! پولدار باشه! تحصيلکرده باشه! قد بلند باشه! خوش لباس باشه! ... (آخ که چی نباشه!)
سن ۲۳ سالگی: همه ء خواستگارا رو رد می کنن!
سن ۲۴ سالگی: زياد مهم نيست که چه ريختيه يا چقدر پول داره! فقط شجاع باشه! ما رو به اون چيزایی که نرسيديم برسونه!
سن ۲۵ سالگی: اااااااه! پس چرا ديگه هيچکی نمياد؟! ... هر کی می خواد باشه ، باشه!
سن ۲۶ سالگی: يه نفر مياد! ... همين خوبه! ... بــــــــــله!
سن ۲۷ سالگی: آخيـــــــــــش!
سن ۲۸ سالگی: کاش قلم پات می شکست و خواستگاری من نميومدی!!!

Labels: Tanz
کیارش
کیارش
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 13

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مطالب و نوشته های طنز (کیارش) Empty موفقیت (طنز)

پست من طرف کیارش 5/26/2010, 03:52

از بدو تولد موفق بودم، وگرنه پام به اين دنيا نمي رسيد.
از همون اول كم نياوردم، با ضربه دكتر چنان گريه‌اي كردم كه فهميد جواب «هاي»، «هوي» است.
هيچ وقت نگذاشتم هيچ چيز شكستم بدهد، پي‌درپي شير ميخوردم و به درد دلم توجه نمي كردم!
اين شد كه وقتي رفتم مدرسه از همه هم سن و سالهاي خودم بلندتر بودم و همه ازم حساب مي‌بردند.
هيچ وقت درس نخوندم، هر وقت نوبت من شد كه برم پاي تخته زنگ مي‌خورد. هر صفحه‌اي از كتاب را كه باز مي کردم، جواب سوالي بود كه معلمم از من مي‌پرسيد. اين بود كه سال سوم، چهارم دبيرستان كه بودم، معلمم كه من را نابغه مي‌دانست منو فرستاد المپياد رياضي!
تو المپياد مدال طلا بردم! آخه ورق من گم شده بود و يكي از ورقه‌ها بي اسم بود، منم گفتم اسممو يادم رفته بنويسم!
بدون كنكور وارد دانشگاه شدم هنوز يك ترم نگذشته بود كه توي راهروي دانشگاه يه دسته عينك پيدا كردم، اومدم بشكنمش كه خانمي سراسيمه خودش را به من رسوند و از اين كه دسته عينكش رو پيدا كرده بودم حسابي تشكر كرد و گفت: نيازي به صاف كردنش نيست زحمت نكشيد اين شد كه هر وقت چيزي از زمين برمي‌داشتم، يهو جلوم سبز مي شد و از اين كه گمشده‌اش را پيدا كرده بودم حسابي تشكر مي كرد. بعدا توي دانشگاه پيچيد: دختر رئيس دانشگاه، عاشق ناجي‌اش شده، تازه فهميدم كه اون دختر كيه و اون ناجي كيه!
يك روز كه براي روز معلم براي يكي از استادام گل برده بودم يكي از بچه‌ها دسته گلم رو از پنجره شوت كرد بيرون، منم سرك كشيدم ببينم كجاست كه ديدم افتاده تو بغل اون دختره! خلاصه اين شد ماجري خواستگاري ما و الان هم استاد شمام!
كسي سوالي نداره؟

Labels: Tanz
کیارش
کیارش
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 13

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مطالب و نوشته های طنز (کیارش) Empty کامپیوتر زنه یا مرده

پست من طرف کیارش 5/26/2010, 03:54

تمامي زنها به دلايل زير جنسيت رايانه را مرد دانسته‌اند:

... وقتي به آن عادت مي‌كنيم گمان مي‌كنيم بدون آن قادر به انجام كاري نيستيم.

... با اينكه داده‌هاي زيادي دارند اما نادانند.

... قرار است مشكلات را حل كنند، ولي در بيشتر اوقات معضل اصلي خودشان هستند.

... همين كه پايبند يكي از آنها شديد متوجه مي‌شويد كه اگر صبر كرده بوديد، مورد بهتري نصيبتان مي‌شد.

تمامي مردها به دلايل زير جنسيت رايانه را زن دانسته‌اند:

... به غير از خالق آنها كسي از منطق دروني آنها سر در نمي‌آورد.

... كسي از زبان ارتباطي آنها سر در نمي‌آورد.

... كوچكترين اشتباهات را در حافظه درازمدت خود ذخيره مي‌كنند تا بعدها تلافي كنند.

... همين كه پايبند يكي از آنها شديد بايد تمام پولتان را صرف خريد لوازم جانبي آنها بكنيد.

Labels: Tanz
کیارش
کیارش
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 13

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مطالب و نوشته های طنز (کیارش) Empty رد: مطالب و نوشته های طنز (کیارش)

پست من طرف کیمیا 5/26/2010, 03:57

خیلی خنده دار و زیبا بود.ممنون از مطلبت خیلی خوشحال اشاره

مخصوصا این:

نقل قول:

سن ۱۸ سالگی: هر کی رو می بينن ، تا پس فردا عاشقش مي شن! ... آخ آخ! آهنگهای داريوش مثل چسب دوقلو بهشون می چسبه!
کیمیا
کیمیا
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 37

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مطالب و نوشته های طنز (کیارش) Empty رد: مطالب و نوشته های طنز (کیارش)

پست من طرف فریده 5/26/2010, 08:29

خیلی جالب بود مخصوصاً فسمت آخرش. بله خانمها كوچكترين اشتباهات را در حافظه درازمدت خود ذخيره مي‌كنند تا بعدها تلافي كنند.
avatar
فریده
کاربر باسابقه لاک پشتی
کاربر باسابقه لاک پشتی

تشکر : 2

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مطالب و نوشته های طنز (کیارش) Empty رد: مطالب و نوشته های طنز (کیارش)

پست من طرف Salma 5/26/2010, 09:40

قرار است مشكلات را حل كنند، ولي در بيشتر اوقات معضل اصلي خودشان هستند.

... همين كه پايبند يكي از آنها شديد متوجه مي‌شويد كه اگر صبر كرده بوديد، مورد بهتري نصيبتان مي‌شد

[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]



كوچكترين اشتباهات را در حافظه درازمدت خود ذخيره مي‌كنند تا بعدها تلافي كنند.

کاملا درسته خیلی خوشحال
Salma
Salma
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 1

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مطالب و نوشته های طنز (کیارش) Empty رد: مطالب و نوشته های طنز (کیارش)

پست من طرف spider 5/26/2010, 11:31

این مطلب رو 2 3 سال پیش خوندم!
ممنون از یاد آوریت! اشاره
avatar
spider
کاربر خیلی فعال لاک پشتی
کاربر خیلی فعال لاک پشتی

تشکر : 2

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مطالب و نوشته های طنز (کیارش) Empty رد: مطالب و نوشته های طنز (کیارش)

پست من طرف maryam.m 5/26/2010, 12:43

خیلی بامزه بود. ممنون آقا کیارش خیلی خوشحال خیلی خوشحال خیلی خوشحال
maryam.m
maryam.m
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 3

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مطالب و نوشته های طنز (کیارش) Empty رد: مطالب و نوشته های طنز (کیارش)

پست من طرف پریسا 5/26/2010, 15:28

خیلی باحال بود به این می گن خوش شانس عشق در نگاه اول
avatar
پریسا
کاربر فعال لاک پشتی
کاربر فعال لاک پشتی

تشکر : 5

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مطالب و نوشته های طنز (کیارش) Empty آدم خوار ها

پست من طرف کیارش 5/27/2010, 08:31

پنج آدمخوار به عنوان برنامه نویس در یک شرکت خدمات کامپیوتری استخدام شدند.

هنگام مراسم خوشامدگویی رئیس شرکت گفت: "شما همه جزو تیم ما هستید. شما اینجا حقوق خوبی می گیرید و می توانید به غذاخوری شرکت رفته و هر مقدار غذا که دوست داشتید بخورید. بنابراین فکر خوردن کارکنان دیگر را از سر خود بیرون کنید."

آدمخوارها قول دادند که با کارکنان شرکت کاری نداشته باشند. چهار هفته بعد رئیس شرکت به آنها سر زد و گفت: "می دانم که شما خیلی سخت کار می کنید. من از همه شما راضی هستم. امّا یکی از نظافت چی های ما ناپدید شده است. کسی از شما می داند که چه اتفاقی برای او افتاده است؟”
آدمخوارها اظهار بی اطلاعی کردند.
بعد از اینکه رئیس شرکت رفت، رهبر آدمخوارها از بقیه پرسید: "کدوم یک از شما نادونا اون نظافت چی رو خورده؟"
یکی از آدمخوارها با اکراه دستش را بالا آورد. رهبر آدمخوارها گفت: "ای احمق! طی این چهار هفته ما مدیران، مسئولان و مدیران پروژه ها را خوردیم و هیچ کس چیزی نفهمید و حالا تو اون آقا را خوردی و رئیس متوجه شد!
از این به بعد لطفاً افرادی را که کار می کنند نخورید!

Labels: Tanz
کیارش
کیارش
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 13

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مطالب و نوشته های طنز (کیارش) Empty سوتی های گزارش گر

پست من طرف کیارش 5/27/2010, 08:32

در جریان بازی سپاهان و ذوب آهن در جام حذفی از یکی از داوران قدیمی کشور به نام عرب براقی تقدیر شد. پس از سوت پایان بازی عباس بهروان دوان دوان خودش را به او رساند و گفت: بینندگان عزیز در خدمت زنده یاد عرب براقی هستیم!

دقایق پایانی بازی برزیل و هلند در مرحله نهایی جام جهانی 98 بود، داور به نشانه خطا سوت زد و بهرام شفیع گفتگریهو این هم سوت پایان بازی)) برزیلی ها ضربه خطا را زدند و گزارشگر به امید اینکه داور خیلی زود خاتمه بازی را اعلام کند سکوت کرد یک دقیقه هم گذشت اما داور سوت نزد شفیع هم بدون انکه خم به ابرو بیاورد سکوت را شکست و گفت ((حالا رونالدو صاحب توپ میشه ))

در جام جهانی 1990، تیم ملی ایتالیا گلزنی به نام سالواتوره اسکیلاچی داشت. در جریان برگزاری مسابقات هرکدام از گزارشگران به شیوه متفاوتی نام او را تلفظ می کردند. در یکی از بازی ها، وقتی او دروازه حریف را باز کرد بهرام شفیع گفت:
حالا اسکیلاچی ،اسکلاچی ،اشیلاچی،شیلاچی یا هر اسم دیگه ای داره من نمیدونم! به هر حال گل خودش را زد!

در یکی از بازی های تیم مراکش در جام جهانی 98 نام بازیکن این تیم به همراه پرچم قرمز رنگ مراکش روی صفحه تلویزیون حک شد. بهرام شفیع با هیجان فریاد زد ((بله، نفهمیدیم چی شد اما در هر صورت داور بازیکن مراکش را اخراج کرد و حالا این تیم باید ده نفره به بازی ادامه بده))

در روزهایی که دانمارک تا مراحل پایانی جام ملت های 1992 پیش رفته بود و علاقمندان فوتبال نام بازیکنان نه چندان مطرح این تیم را از هم می پرسیدند، بهرام شفیع یکی دیگر از شاهکارهایش را رو کرد! مربی دانمارک دست به تعویض زد و کارگردان تلویزیونی نام بازیکن تازه وارد و بازیکن تعویضی را به همراه عبارت DENMARK روی آنتن فرستاد. شفیع اسم بازیکنی که به سمت نیمکت ذخیره ها حرکت می کرد را درست تلفظ کرد اما...(( و به جای او دن مارک وارد زمین میشه!))

در جریان یکی از بازیهای پرسپولیس در فصل گذشته که پس از افطار برگزار می شد، مجید خدایی کشتی گیر ملی پوش ایرانی در میان تماشاگران حاضر شده بود وقتی تلویزیون چهره او را به تصویر کشید عادل فردوسی پور گفت: ((این هم مجید خدایی کشتی گیر تیم ملی فوتبال ایران))

عباس بهروان در حین گزارش استقلال و سپاهان در تورنمنت نقش جهان اصفهان ((همان طوری که مشاهده می کنید شرایط جوی اصلا مناسب نیست. وزش باران و بارش باد امکان برگزاری یک بازی زیبا را از بین برده))

بازی نیمه نهایی جام جهانی 94بین برزیل و سوئد برگزار می شد و باز هم عباس بهروان پشت میز گزارش نشسته بود. در دقیقه 9 ضربه مازینهو به تور کناری دروازه اصابت کرد و به اوت رفت ((توی دروازه ...توی دروازه..این گل می تونه نوید یک بازی پر گل و زیبا رو باشه برزیل 1 سوئد 0)) البته پانزده دقیقه بعد جهانگیر کوثری که به عنوان کارشناس در استودیو حضور داشت گفتگریهالبته مثل اینکه ان توپ گل نشده بود. ضمن عذر خواهی از بینندگان عزیز، بازی کماکان 0_0 دنبال می شه))

اسکندر کوتی در حال گزارش بازی غیر زنده تیم ملی اتریش و یک تیم دیگر بود. بالای صفحه تلویزیون در محل مربوط به درج نام تیم ها و نتیجه بازی نام لاتین اتریش (Austria)درج شده بود و جناب گزارشگر این تیم را استرالیا خطاب می کرد. کار به جایی رسید که پس از پایان پخش این بازی ضبط شده مجری شبکه سه با اشاره به تماس های پر تعداد مردمی ضمن عذر خواهی، اشتباه گزارشگر را تصحیح کرد.

چلسی گل زد و جواد خیابانی در لا به لای فریادهایش گفت: ((بدون شک الان مردم شهر چلسی خیلی خوشحال هستند)) او بعدها این واقعیت را که در کل بریتانیا شهری تحت عنوان چلسی وجود ندارد پذیرفت. اما به عنوان اخرین دفاعیه اش مدعی شد چلسی نام محله ای در لندن و منظور گزارشگر هم اشاره به ان محله بوده است. مثل این می ماند که گزارشگر بعد از گل استقلال بگوید: ((الان اهالی میدان استقلال سر از پا نمی شناسند))

کریم باقری بازیکن ارمینا بیله فلد پشت یک ضربه ایستگاهی از فاصله 30-40 متری ایستاد و مزدک میرزایی که دو مانیتور را پیش روی خود داشت برای نواخته شدن ضربه لحظه شماری می کرد. یکی از مانیتور ها مربوط به پخش مستقیم و بدون تاخیر بود و دیگری با حدود 15-10 ثانیه تاخیر تصاویر مربوط به شبکه سه را روی آنتن می فرستاد. کریم در مانیتور شماره یک ضربه را زد و گزارشگر با هیجان بسیار زیاد شوت او را استثنایی لقب داد. تماشاگر تلویزیونی اما هنوز باقری را در حالی که دست به کمر زده بود و دیوار دفاعی حریف را بر انداز می کرد می دید. عکس العمل مزدک خیلی جالب بود: ((البته این ضربه لحظاتی بعد زده شد))

این یکی را محمد دادکان به خاطر می آورد. قبل از اینکه رییس فدراسین فوتبال شود در یکی از برنامه های کارشناسی سیما با اجرای عباس بهروان شرکت کرد. مجری گفت: ((شما خیلی ساکت نشستین آقای کانداد... ببخشید اقای دادکان))

دوستان نزدیک هنوز اورا پولی اوف صدا می زنند! داستان از این قرار است که ایشان پیش از انکه این واژه Play off سر زبان ها بیفتد لغت فارسی آن را در جایی خوانده بود و در جریان یکی از گزارش هایش گفت: ((اگر همین نتیجه حفظ شود سرنوشت در بازی پولی اوف مشخص خواهد شد.

این یکی فوتبالی نیست اما خیلی قشنگه. یدالله اعتصامی در جریان گزارش مستقیم یکی از جدال های داخلی در حالی که از نمایش پسر یکی از کشتی گیران قدیمی به وجد آمده بود، تصمیم گرفت احساسش را در قالب یک بیت شعر بیان کند: ((پسر کو ندارد نشان از پدر ... نشاید که نامش نهند آدمی!!!)) البته بسیاری از کارشناسان ادبیات معتقدند قدیم ها مصراع دوم این بیت ((تو بیگانه خوانش نخوانش پسر))بوده

بازی پرسپولیس و تراکتور سازی بود. تابلوی تعویض بالا رفت و غلام حسین دین محمدی قصد داشت برای تراکتور وارد زمین شود. جواد خیابانی اما ناگهان تمام تماشاگران تلویزیونی را در جای خود میخکوب کرد: ((حالا غلام حسین دین محمدی برادر بزرگتر رسول خطیبی وارد زمین می شه! )) او بعد ها مدعی شد نسبت خانوادگی حسین و رسول خطیبی و سیروس و غلامحسین دین محمدی را قاطی کرده.

و دفتر داستان های شیرین سوتی های گزارشگران را با خاطره ای ازگزارش غلامعلی پیر ایرانی در زمان برگزاری مسابقات دسته فوق سنگین وزنه برداری بازی های آسیایی دوحه می بندیم: ((حالا، حسین رضا زاده وزنه 205 کیلو متری را بالای سر می برد ))این مورد البته از رادیو انتخاب شده بود به نظر شما بهترین سوتی کدام یک است؟
برگرفته از پارس فوتبال / منبع

Labels: Tanz
کیارش
کیارش
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 13

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مطالب و نوشته های طنز (کیارش) Empty رد: مطالب و نوشته های طنز (کیارش)

پست من طرف فریده 5/28/2010, 10:33

جالب بود. حداقل اینا افرادی که کار می کنن رو نمی خورن. مرسی آقا کیارش
avatar
فریده
کاربر باسابقه لاک پشتی
کاربر باسابقه لاک پشتی

تشکر : 2

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مطالب و نوشته های طنز (کیارش) Empty رد: مطالب و نوشته های طنز (کیارش)

پست من طرف الهام 6/2/2010, 11:40

فکر کنم اگه این آدم خوارها نصف ایرانیا رو هم بخورن کسی متوجه نشه خیلی خوشحال خیلی خوشحال

[ندعوك للتسجيل في المنتدى أو التعريف بنفسك لمعاينة هذه الصورة]
الهام
الهام
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 117

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مطالب و نوشته های طنز (کیارش) Empty رد: مطالب و نوشته های طنز (کیارش)

پست من طرف پریسا 6/2/2010, 18:48

عالی بود ممنون خیلی خوشحال
avatar
پریسا
کاربر فعال لاک پشتی
کاربر فعال لاک پشتی

تشکر : 5

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مطالب و نوشته های طنز (کیارش) Empty شعر طنز

پست من طرف کیارش 6/6/2010, 05:07

(شعر طنز ){هنگامه خانوم نخونن}

روزگارم خوش نیست
ژتونی دارم ، خرده پولی ، سر سوزن هوشی
دوستانی دارم بهتر از شمر و یزید
دوستانی هم چون من مشروط
و اتاقی که که همین نزدیکی است ،پشت آن کوه بلند.
اهل دانشگاهم !
پیشه ام گپ زدن است.
گاه گاهی هم می نویسم تکلیف،می سپارم به شما
تا به یک نمره ناقابل بیست که در آن زندانی است،
دلتان تازه شود - چه خیالی - چه خیالی
می دانم که گپ زدن بیهوده است.
خوب می دانم دانشم کم عمق است.
اهل دانشگا هم،
قبله ام آموزش ، جانمازم جزوه ، مُهرم میز
عشق از پنجره ها می گیرم.
همه ذرات مُخ من متبلور شده است.
دزسهایم را وقتی می خوانم
که خروس می کشد خمیازه
مرغ و ماهی خوابند.

استاد از من پرسید : چند نمره ز من می خواهی ؟
من از او پرسیدم : دل خوش سیری چند ؟
پدرم استاتیک را از بر داشت و کوئیز هم می داد.
خوب یادم هست
مدرسه باغ آزادی بود.
درس ها را آن روز حفظ می کردم در خواب
امتحان چیزی بود مثل آب خوردن.
درس بی رنجش می خواندم.
نمره بی خواهش می آوردم.
تا معلم پارازیت می انداخت همه غش می کردند
و کلاس چقدر زیبا بود و معلم چقدر حوصله داشت.
درس خواندن آن روز مثل یک بازی بود.
کم کمک دور شدیم از آنجا ، بار خود را بستیم.
عاقبت رفتیم دانشگاه ، به محیط خس آموزش ،
رفتم از پله دانشکده بالا ، بارها افتادم.

در دانشکده اتوبوسی دیدم یک عدد صندلی خالی داشت.
من کسی را دیدم که از داشتن یک نمره10دم دانشکده پشتک می زد.
دختری دیدم که به ترمینال نفرین می کرد.
اتوبوسی دیدم پر از دانشجو و چه سنگین می رفت.
اتوبوسی دیدم کسی از روزنه پنجره می گفت «کمک»!
سفر سبز چمن تا کوکو،
بارش اشک پس از نمره تک،
جنگ آموزش با دانشجو،
جنگ دانشجویان سر ته دیگ غذا،
جنگ نقلیه با جمعیت منتظران،
حمله درس به مُخ،
حذف یک درس به فرماندهی رایانه،
فتح یک ترم به دست ترمیم،
قتل یک نمره به دست استاد،
مثل یک لبخند در آخر ترم،
همه جا را دیدم.

اهل دانشگاهم!
اما نیستم دانشجو.
کارت من گمشده است.
من به مشروط شدن نزدیکم،

آشنا هستم با سرنوشت همه دانشجویان،
نبضشان را می گیرم
هذیانهاشان را می فهمم،
من ندیدم هرگز یک نمره20،
من ندیدم که کسی ترم آخر باشد
من در این دانشگاه چقدر مضطربم.

من به یک نمره ناقابل10خشنودم
و به لیسانس قناعت دارم.
من نمی خندم اگر دوست من می افتد.
من در این دانشگاه در سراشیب کسالت هستم.
خوب می دانم کی استاد کوئیز می گیرد
اتوبوس کی می آید،
خوب می دانم برگه حذف کجاست.
هر کجا هستم باشم،
تریا،نقلیه،دانشکده از آن من است.
چه اهمیت دارد، گاه می روید خار بی نظمی ها
رختها را بکنیم ، پی ورزش برویم،
توپ در یک قدمی است
و نگوییم که افتادن مفهوم بدی است !
و نخوانیم کتابی که در آن فرمول نیست.
و بدانیم اگر سلف نبود همگی می مردیم!
و بدانیم اگر جزوه استاد نبود همه می افتادیم!

و بدانیم اگر نقلیه نبود همگی می مانیم
و نترسیم از حذف و بدانیم اگر حذف نبود می ماندیم.
و نپرسیم کجاییم و چه کاری داریم
و نپرسیم که در قیمه چرا گوشت نیست
و اگر هست چرا یخ زده است.
بد نگوییم به استاد اگر نمره تک آوردیم.
کار ما نیست شناسایی مسئول غذا،
کار ما شاید این است که در حسرت یک صندلی خالی،
پیوسته شناور باشیم.

Labels: Tanz
کیارش
کیارش
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 13

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مطالب و نوشته های طنز (کیارش) Empty رد: مطالب و نوشته های طنز (کیارش)

پست من طرف mahssa 6/9/2010, 18:19

خیلی باهال بود.مرسی اشاره
mahssa
mahssa
کاربر خوب لاک پشتی
کاربر خوب لاک پشتی

تشکر : 8

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مطالب و نوشته های طنز (کیارش) Empty رد: مطالب و نوشته های طنز (کیارش)

پست من طرف فریده 6/10/2010, 06:31

جالب بود. مرسی
avatar
فریده
کاربر باسابقه لاک پشتی
کاربر باسابقه لاک پشتی

تشکر : 2

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مطالب و نوشته های طنز (کیارش) Empty رد: مطالب و نوشته های طنز (کیارش)

پست من طرف maryam.m 6/10/2010, 17:01

عجـــــب!!!! عشق در نگاه اول
از دست این آقایون تعجب lol!
maryam.m
maryam.m
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 3

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مطالب و نوشته های طنز (کیارش) Empty رد: مطالب و نوشته های طنز (کیارش)

پست من طرف پریا 6/10/2010, 17:18

چه جالب !
پریا
پریا
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 1

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مطالب و نوشته های طنز (کیارش) Empty پرواز جاودانه

پست من طرف کیارش 6/13/2010, 07:37

به اطلاع هموطنان عزيز مي‌رساند از آنجا كه اكثر پروازها در كشور با خير و خوشي به سقوط منتهي مي‌شود، شركت ابن‌الوقت و شركا براي جلوگيري از خسارات احتمالي به شهروندان اقدام به وارد نمودن تعداد محدودي ضدهوايي و موشك‌هاي سام‌هفت نموده تا شهروندان محترم آن را در پشت‌بام خود نصب و به محض نزديك شدن هواپيما به اطراف محل مسكوني از سقوط آن به روي منزل خود جلوگيري نمايند. لطفاً جهت ثبت‌نام با شماره‌هاي ما تماس بگيريد.
- «كافورگشت» به مناسبت سال نو برگزار مي‌كند: تور بزرگ سياحتي ايران‌گردي... با تورهاي ما براي هميشه جاودانه شويد. بليت رفت بدون برگشت با قيمت استثنائي... ترانسفر و اقامت در هتل ده ستاره بهشت زهرا بعد از پرواز... صبحانه، نهار، شام در جوار ملكوتي ملك‌الموت.
- مسافرين محترم پرواز شماره 777 لطفاً با در دست داشتن كارت پرواز و وصيت‌نامه و پوشيدن كفن به سالن پرواز مراجعه فرمايند.
- امروز در فرهنگستان زبان فارسي، بحث تندي در مورد جايگزيني واژه‌ي «سقوط‌گاه» به جاي «فرودگاه» اتفاق افتاد.
- انا لله و انا اليه راجعون، خدايا با نام تو آغاز مي‌كنيم و با نام تو سفر آخرمان را به پايان مي‌بريم. مسافرين محترم پرواز 777 من خلبان يكم جان‌سيرنژاد از طرف خودم و شركت خدمات هوايي Iran End Air و خدمه هواپيما پرواز آخر خوشي را برايتان آرزومندم.
دماي فعلي در خارج هواپيما 15 درجه هست و ما پيشاپيش كولرها را روشن كرده تا دما به چند درجه سانتيگراد زير صفر برسد و از فريز شدن خود قبل از مرگ لذت ببريد.
این قسمت های جالبش بود. اصل مطلب رو در اینجا می تونید ببینید.

يک طنزپرداز ايرلندي در يک برنامه تلويزيوني از روي يک متن قديمي خواند: وقتي سرما رود بزرگ را ببندد [اشاره به يخنبدان ولگا در مسکو] و خرس بزرگ از خواب بر نخيزد [ اشاره به اغماي شارون] و ماهي بزرگ راه خانه خود را گم کند [اشاره به حضور نهنگي براي اولين بار در رودخانه تيمس لندن] و مرغابي در قفس غارغار کند [اشاره به فريادهاي صدام در دادگاه بغداد] بايد در انتظار خبرهاي ناگوار بود.

Labels: Tanz
کیارش
کیارش
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 13

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مطالب و نوشته های طنز (کیارش) Empty تفاوت حالت های دختر ها و پسرها

پست من طرف کیارش 6/13/2010, 07:37

وقتي يک دختر حرفي نميزند
ميليونها فکر در سرش مي گذرد

وقتي يک دختربحث نميکند
عميقا مشغول فکر کردن است

وقتي يک دختربا چشماني پر از سوال به تو نگاه ميکند
يعني نمي داند تو تا چند وقت ديگر با او خواهي بود

وقتي يک دختر بعد از چند لحظه در جواب احوالپرسي تو مي گويد: خوبم
يعني اصلا حال خوبي ندارد

وقتي يک دختر به تو خيره مي شود
شگفت زده شده که به چه دليل دروغ مي گويي

وقتي يک دختر سرش را روي سينه تو مي گذارد
آرزو مي کند براي هميشه مال او باشي

وقتي يک دختر هر روز به تو زنگ مي زند
توجه تو را طلب مي کند

وقتي يک دختر هر روز براي تو [اس ام اس] مي فرستد
يعني ميخواهد تو اقلا يک بار جوابش را بدهي

وقتي يک دختر به تو مي گويد دوستت دارم
يعني واقعا دوستت دارد

وقتي يک دختر اعتراف مي کند که بدون تونمي تواند زندگي کند
يعني تصميم گرفته که تو تمام آينده اش باشي

وقتي يک دختر مي گويد دلش برايت تنگ شده
هيچ کسي در دنيا بيشتر از او دلتنگ تو نيست




--------------------------------------------------------------------------------



وقتي يک پسر حرفي نمي زند
حرفي براي گفتن ندارد

وقتي يک پسر بحث نمي کند
حال وحوصله بحث کردن ندارد

وقتي يک پسر با چشماني پر از سوال به تو نگاه مي کند
يعني واقعا گيج شده است

وقتي يک پسر پس از چند لحظه در جواب احوالپرسي تومي گويد: خوبم
يعني واقعا حالش خوبه

وقتي يک پسر به تو خيره مي شود
دو حالت داره يا شگفت زده است يا عصباني

وقتي يک پسر هر روز به تو زنگ مي زند
او با تو مدت زيادي حرف مي زند که توجه ات را جلب کند

وقتي يک پسر هرروز براي تو [اس ا م اس] مي فرستد
بدون که براي همه "فوروارد" کرده

وقتي يک پسر به تو ميگويد دوستت دارم
دفعه اولش نيست (آخرش هم نخواهد بود)

وقتي يک پسر اعتراف مي کند که بدون تو نمي تواند زندگي کند
تصميم شو گرفته که تورو اقلا واسه يه هفته داشته باشه
Labels: Tanz
کیارش
کیارش
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 13

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مطالب و نوشته های طنز (کیارش) Empty انواع خانم ها

پست من طرف کیارش 6/13/2010, 07:40

زن مدل هارد ديسک: همه چي يادش مي‌مونه، تا ابد!

زن مدل رم (RAM): از دل برود هر آن که از ديده برفت!

زن مدل ويندوز: همه مي‌دونن که هيچ کاري رو درست انجام نمي‌ده، ولي کسي نمي‌تونه بدون اون سر کنه!

زن مدل اکسل: مي‌گن خيلي هنرها داره ولي شما فقط براي چهار نياز اصلي‌تون ازش استفاده مي‌کنين!

زن مدل اسکرين سيور: به هيچ دردي نمي‌خوره ولي حداقل حوصله آدم باهاش سر نمي‌ره!

زن مدل سِروِر (Server): هر وقت لازمش دارين مشغوله!

زن مدل مولتي‌مديا: کاري مي‌کنه که چيزهاي وحشتناک هم خوشگل بشن!

زن مدل سي‌دي درايو: هي تندتر و تندتر مي‌شه!

زن مدل اي‌ميل: از هر ده ‌تا چيزي که مي‌گه، هشت‌تاش بي‌خوده!

زن مدل ويروس: به نام «عيال» هم معروفه. وقتي که انتظارش رو ندارين، از راه مي‌رسه، خودش رو نصب مي‌کنه و از همه منابعتون استفاده مي‌کنه. اگر سعي کنين پاکش کنين، يک چيزي رو از دست مي‌دين، اگه هم سعي نکنين پاکش کنين، دار و ندارتون رو از دست مي‌دين!

Labels: Tanz
کیارش
کیارش
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 13

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

مطالب و نوشته های طنز (کیارش) Empty رد: مطالب و نوشته های طنز (کیارش)

پست من طرف rira 6/13/2010, 07:42

عججججبببببب!!!!!
جالب بود آقا کیارش ممنون متفکر:
rira
rira
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 0

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

صفحه 1 از 4 1, 2, 3, 4  الصفحة التالية

بازگشت به بالاي صفحه

- مواضيع مماثلة

 
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد