گفتگوی لاک پشتی
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.

عشق از دیدگاه بزرگان

اذهب الى الأسفل

عشق از دیدگاه بزرگان Empty عشق از دیدگاه بزرگان

پست من طرف sheyda 9/16/2010, 08:07

من این تاپیک رو ایجاد کردم تا جملات و قطعات عاشقانه رو از دیدگاه بزرگانمان بازگو کنیم




هرچه گویم عشق را شرح و بیان
چون به عشق آیم خجل باشم ز آن
گرچه تفسیر زبان روشن گر است
لیک عشق بی زبان روشن تر است
چون قلم اندر نوشتن می شتافت
چون به عشق آمد قلم برخود شکافت
عقل در شرمش چو خر در کل بخفت
شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت
مولانا
sheyda
sheyda
مدیر گفتگوی لاک پشتی
مدیر گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 16

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

عشق از دیدگاه بزرگان Empty رد: عشق از دیدگاه بزرگان

پست من طرف sheyda 9/16/2010, 08:10


آه!این آتش نیست
و با دعوت به ملاقات نمی آید
نازنینم این عشق است
شاید همان وحی
شاید همان شرم
و شاید بسان سرشک باشد
نازنینم این عشق است
و بیداری زاینده ی اوست
بسان ژاله و گل
خلق نگردیده
بلکه همانند نیلگونی.نور.پرواز پرندگان
و زیبایی بی آلایشی اشتیاق من آفریده شده است
نازنینم این عشق است
قرن ها قلب انسان را به تپش واداشته است
و آنچنان کرده که در هر ضریانش با شکوه باشد
همانسان که تو شکوهمندی
کوشیده که بزرگ باشد
همانسان که اشتیاق من است
و شاید او خواهر آن آتشی باشد
آن اتش پاک آبی و طلایی
که انسان اولیه از صاعقه گرفت
و با ترس و دلهره به غار برد
و بعدها نیز با واهمه نگهداشت
نازنینم این عشق است
بیا این آتش پاک آبی را
با همان ترس و دلهره ی انسان اولیه نگهداری کنیم
خاچادوریان
sheyda
sheyda
مدیر گفتگوی لاک پشتی
مدیر گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 16

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

عشق از دیدگاه بزرگان Empty رد: عشق از دیدگاه بزرگان

پست من طرف sheyda 9/16/2010, 08:14

نمیتوانم به ابرها دست بزنم.به خورشید نرسیده ام
هیچ گاه کاری که تو میخواستی را انجام نداده ام
دستم را تا جایی که میتوانستم دراز کردم
انگار من ان نیستم که تو میخواهی
برای اینکه نمیتوانم به ابرها دست بزنم یا به خورشید برسم
نه نمیتوانم ابرهارا لمس کنم یا به خورشید برسم
نمیتوانم به عمق افکارت راه یابم و خواسته های تورا حدس بزنم
برای یافتن انچه تو در رویا در پی آنی کاری از من بر نمی آید
میگویی آغوشت باز است
اما خدا میداند برای چه کسی
نمیتوانم فکرت را بخوانم یا با رویاهای تو باشم
نمیتوانم رویاهایت را پی گیرم یا به افکارت پی ببرم
دلم میخواهد کسی را بیابی تا بتواند کارهای ناتمام مرا به انجام برساند
راهی که من نیافتم او بیابد و برای تو دنیای بهتری بسازد
کاش کسی را بیابی.کسی که بی پروا باشد و بر تو غلبه کند
اندیشه هایت را که همواره در حال تغییر است به سمتی هدایت کند
و روح تورا که همواره در پرواز است آزاد سازد
اما من نمیتوانم...
نمیتوانم زمان را به عقب برگردانم
نمیتوانم زمین های بی حاصلت را دوباره سبز کنم
پس با من وداع کن و به پشت سرت نگاه نکن
افسوس!من آن نیستم که بتواند با تو سر کند
اگر کسی از حال و روز من پرسید بگو زمانی با من بود
اما هیچ گاه دستش به ابرها و به خورشید نرسید
شل سیلوراستاین
sheyda
sheyda
مدیر گفتگوی لاک پشتی
مدیر گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 16

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بازگشت به بالاي صفحه

- مواضيع مماثلة

 
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد