شاعران فروم لاکپشتی

وااااااااااااااای آفرین معصومه جوووون

شعرت بسیار زیبا بود

خیلی خیلی دوست داشتم ادامه بده لطفا

ممنون مريم جون.تشويق شما آدمو دل گرم ميكنه.
تا حالا كسي نبود كه شعرامو براش بخونم.

معصومه جون واقعا زیبا بود خیلی خوشم اومد

وای آقا فرهاد تازه الان شعراتونو دیدم خیلی قشنگن اصلا بهتون نمیاد اینقدر هنرمند باشید

فريده خانم و سلما خانم عزيز
باز منو شرمنده محبتهاي خودتون كردين و ممنون از اينكه اين شعر ناقابل رو قابل دونستيد و خونديد و تعريف كردين ازش
فريده خانم همونطور كه ميدونين بعد ازمرگ شعبون و قراردادن قسمت پاياني داستان عاشق شدن شعبون
استقبال زيادي از اون تاپيك نشد و بچه ها احساس ناراحتي مي كردن از يادآوري خاطرات گذشته و با اينكه چند تا سوژه تو ذهنم بود اما با اين اوضاع ديگه ديدم نوشتن فايده اي نداره

ممنون از شما كه هنوز بياد خاطرات هستين
خوشحال شدم


صحرا خانم عزيز
باز ممنون از لطف شما وباور بفرمائيد اين شعرها بقول هنگامه خانم فقط از دل برمياد و بيانگر احساس دروني افراد در موقعيتهاي مختلفه و مطمئنا همه دوستان از اين دست نوشته ها دارن من جمله خود شما و اميدوارم اونها هم در اين تاپيك شركت كنن و از دست نوشته هاشون لذت ببريم



از senior عزيزهم بابت نظر لطفشون به شعر بچه ها تشكر ميكنم




معصومه خانم خيلي ممنون كه شعرتون رو قراردادين تا ما هم با خوندنش لذت ببريم .منتظر كاراي بعديتون هستيم

ممنون الهام جان.
همون طور كه آقا فرهاد گفتن اينا شعر نيست.در مورد خودم احساساتم تو هر لحظه است كه فقط يه كم وزن و قافيه و رديف پيدا ميكنن.و چون بيشتر تو لحظات ناراحتي مينويسم همشون غمگينن.

معصومه جووون خیلی خوشحالم که تو هم اومدی اینجا و نوشتی خیلی عالیه شعرت... همین جور ادامه بده عزیزم

عالیه دوستان
استعدادهای خوبی دارن اینجا کشف میشن، شاید هم بودن و ما خبر نداشتیم
در هر صورت باید به خاطر این ذوق و قریحه شعری به هنگامه خانم و آقا فرهاد تبریک گفت

ممنون سيامك عزيز

قربان محبتت برم و ممنون كه قابل دونستي خوندي

مرسی سیامک جان...مرسی از لطفت
من هم یه دنیا خوشحالم که این تاپیکو زدم چون خودم شعرهای بچه ها و نظرهای شمارو میخونم ذوق میکنم کلی

ساحلم من رازدار عاشقان خسته دل ....................روز با خورشيد و شب با ماه دارم درد دل

پاي زنجير به دريا تن من خسته ز موج.....................صورتم ســــرخ ز سيــلي زند امواج به فوج

مي شوم خيره به آن غمزده در تنگ غروب.............كه نـــگارد به تنم نام دلــــي وقت غــــــروب



666
بهار89


تقديم به دوستان عزيزم

دوستان من از مدیران اینجا می خوام که اگه امکانش هست نظرات رو از این تاپیک حذف کنن و اجازه بدن که بچه ها بتونن اینجا فقط شعرهای آقا فرهاد و هنگامه خانم رو بخونن و لذت ببرن
با تشکر

آرزوهایم را در گنجه ی لباسهای زمستانی گذاردم
دلم را بر طاقچه نهادم-در کنار قاب عکس تو
گل سرخم را در کنار پنجره,رو به کوچه گزاردم
عشقم را در حراج لحظه ها به خدا سپردم
امیدم را به ستاره ها سپرد تا فردا
اشکهایم را به ابرهای پائیزی سپردم
حرفهایم را به سکوت نگاهم سپردم
گذشته را به خاطره هاسپردم و
خاطره ها را به کلمات دفتر خاطرات
بی قراری ام را به آرشه سپردم, سازم غوغا کرد
,نت ها
نت های بی قراری لحظه ها بود
اما چه قراری به دل می داد, بی قراری نت ها
و من خود را به سازم سپردم
و من خود لحظه ها سپردم
و من خود را به بودنم سپردم
و من خود را به معجزه ی گذران روز ها سپردم
تا فردا

...و دیگر هیچ
هنگامه1386


پی نوشت: و البته معصومه ی عزیزم و شعرهای زیباش آقا سیامک

دوستان گلم آقا فرهاد ، معصومه جان بهتون واقعا تبربک می گم حرف دلتون کلـــــــــــــــــــــــــی به دلم نشست
هنگامه جان به تو دو بار تبریک می گم هم به خاطر شعرات هم به خاطر باز کردن سر درد دل بچه ها ...

راستی شعراتون خیلی هم شعره به نظر من آدم امروز رو نمی شه در قید و بند سنت و وزن و قافیه اسیر کرد عصر ،عصر هر چه ساده تر گفتنه......

دلم می خواد برای همراهی با شما تنها کودکانه ای که از 8 ، 9 سال پیش یادم می یاد بذارم....

خسته
اما امیدوار
من در تو حل می شوم
آن گاه که از آسمان آتش می بارد
برای دستیابی به آنچه در وجود تو نیست
مرا دوست تر بدار
وجودم شکسته است...

بچه ها واقعا شعراتون قشنگن من که از خوندنشون واقعا لذت بردم به قول هانیه عصر ساده گفتنه چون اینا حرف دل شماهاست به دل هم میشینه

بال شــب گسترده شد نور از قفس پروازكرد .............آســـمان شد پر ســــتاره مه دوباره ناز كرد

در سكوت شـــب نشستم تا بياسايم دمي.............طاقت دل طاق گشت و سفره اش را بازكرد

......................گفت اي شب رنگ تو با رنگ بخت من يكي است

.....................شـــب چو ايــن بشنيد دل محـــــــرم صد راز كرد

گفتمش از بي كسي و بي قراريهاي خود................ماه با من چشمكي زد گــــريه ها آغاز كرد

يادش آمد آن سحــرگه اوج تنـــها بودنم ................بوي عطر يار آمد در آســـــــــــمان اعجاز كرد


666
بهمن 88

هانيه خانم و الهام خانم عزيز

بسيار تشكر بابت اظهار محبتتون و اينكه قابل ميدونيد و دست نوشتها رو ميخونيد.خيلي ممنون و خوشحالم ميشم كه نظرات بچه ها رو مي بينيم
هانيه خانم عزيز شما هم حتما با ما همراهي كنيد چون معلومه كه دستتون پره و و نوشته تون پر بار و البته پر از احساس و سادگي .


و البته هركدوم از دوستان كه دست نوشته و نظمي دارن اينجا بذارن تا همگي استفاده كنيم.


سيامك عزيز خيلي ممنون از پيشنهادت اما فقط منو هنگامه خانم نيستيم .معصومه خانم و هانيه خانم عزيز هم نوشته هاي پرباري دارن و بهرحال نظرات ما بين پستها هم تاپيك رو جذابتر مي كنه

راستي سيامك جان تو هم اگه متني داري بذار بخونيم و لذت ببريم .

چشم فرهاد جان

من از معصومه خانم و هانیه خانم هم عذر میخوام، آخه کامل تاپیک رو نخوندم و تو همون چندتا پست اول نوشته های شما و هنگامه خانم توجه منو جلب کرد ولی الآن کامل می خونم و تا اونجا که معصومه خانم و هانیه خانم رو میشناسم فکر میکنم مطالب اونها هم به اندازه ی کافی تاپیک رو جذاب می کنه
باز هم معذرت، قصد بی احترامی نداشتم

هنگامه جان ممنون از بابت قطعه جديد.

بسيار زيباست و مطمئنم همه دوستان كه ميخونن لذت ميبرن .بخصوص كه حرفي توشه كه دغدغه اكثر جوناي امروز هستش



عشقم را در حراج لحظه ها به خدا سپردم
امیدم را به ستاره ها سپرد تا فردا
اشکهایم را به ابرهای پائیزی سپردم
حرفهایم را به سکوت نگاهم سپردم
گذشته را به خاطره هاسپردم و
خاطره ها را به کلمات دفتر خاطرات

حرف دل من بود

من الان مطالب هانیه خانم و معصومه خانم رو هم خوندم
واقعا عالیه، البته اگه بشه دائما مطالب هر چهار نفر این دوستان به روز بشه که دیگه عالی میشه
با تشکر

معصومه جان
دوباره میگم که خیلی خیلی قشنگ بود! خوشحالم که انقدر به ما احساس نزدیکی کردید و شعرهایتان را که برای هیچ کس نخوانده بودید، برای ما قرار دادید.
غم سنگینی در شعرتون هست که باعث میشه آدم را به خودش جذب کنه


هنگامه جان
شما خیلی با احساسید و به نظرم احساس انسان دوستی و بیرونی تان بر احساس درونی تان غالب است.
شما دردها و رنجها و دغدغه های بیرونی را میتوانید به راحتی به تصویر بکشید.
بهتون تبریک میگم
و من خود را به معجزه ی گذران روز ها سپردم عالی بود



هانیه جان
نوشته ات کوتاه و پربار و پر معنی است. حتما ادامه بده و نوشته های قشنگت را اینجا قرار بده


آقا فرهاد
این شعرتون حرف نداشت!!! 10 بار خواندمش. خیلی خیلی دوستش داشتم




امیدوارم باقی دوستان هم شعرهاشون را برای ما قرار دهند

زمين تيره ، هوا تاره ، دلم سرماي دي داره
چشام خسته ، سرم سنگين ، يه بغضي رو گلوم باره
تنم سرده ، پر از درده ، دلم ، رنگم عجب زرده
خزون افتاده رو قلبم ، چشامو خيس و تر كرده
فضاي خونه ام انگار مثل قلبم پر از گرده
واسه قلب خرابم اشك چشمونم شده برده
يه ترسي توي چشمامه شبيه ترس يك برّه
كه بين گله ي بي رحم گرگا داره ميچرّه
از اين دنياي آشفته چيه سهم دل خسته؟
خدا هم انگاري چشماشو رو درداي من بسته
تو يه بن بست تاريكم ، دل و جونم پر از خشمه
بگو هر چي كه ميخواهي ، جواب آخرم چشمه
ولي اينجا توي قلبم يكي ميگه : تو نه ايني
بكن طغيان و آتش شو، بسوزان هر چه را بيني
دلم تنگه ، دلم سرده، نداره جون سوزوندن
فقط ميتونه پرپر شه به جاي گريه باريدن
دلش با مرگ آرومه، فرشته جون كجايي پس؟
بيا جون منم باخود ببر پيش خدامون پس


ممنون دوستاي خوبم.نظراتون منو خوشحال و دلگرم ميكنه.

معصومه جان خیلی قشنگه
برای ترانه هم عالیه :;;>:

ممنون مهتاب جون.
خوب يه خواننده براش پيدا كنين.اين فروم كه استعداد زياد داره.خواننده نبود؟؟؟

معصومه جونم یکی از بچه ها که گیتار میزه میتونه روش آهنگ بزاره
من الان دارم با ریتم میخونمش