شاعران فروم لاکپشتی
صفحه 1 از 6 • 1, 2, 3, 4, 5, 6
شاعران فروم لاکپشتی
خودم شروع میکنم با یه شعر از خودم :
این روزها شاعرم
شاعر فردا شدم
شعر بودنم را نیمه تمام رها کردم
کوله بار به دوش گرفتم و شاعر رفتن شدم
شاعر رهگذران بی سقف
رهگذران بی فردا
شاعر عاشقان بی معشوق
شاعران بی شعر
عارفان بی عرفان
این روزها حال و هوایی بس غریب مرا به خود می خواند
مرا به فردایی غریب می خواند
و من شاعر شدم
شاعر پریدن
شاعر غربت
غربت بودنم در تمام لحظه
در میان آشناهایی غریبه
اما من...
همچون شعرهایم می آیم و می روم
چه خیالی از غریبه ها که دم از آشنایی می زنند
غربت لحظه ها ارزانی شعر رهگذری که شاعر است!
که منم...
و دیگر هیچ...
هنگامه
1388 زمستان
hengameh- همکار گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 0
رد: شاعران فروم لاکپشتی
الهام- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 117
رد: شاعران فروم لاکپشتی
hengameh- همکار گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 0
رد: شاعران فروم لاکپشتی
خيلي قشنگ بود هنگامه خانم عزيز
ولي غمگين بود
پس هنگامه خانم گل ما شاعر هم هستن
منتظر هستيم پس واسه كاراي قشنگ بعدي
فرهاد- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 4
رد: شاعران فروم لاکپشتی
چشم باز هم میزارم.
سعی میکنم شما رو هم غمگین نکنم.
اما من دوست دارم دوستان هم اگه شعری دارن حتی یک خط هم بزارن
یه دنیا تشکر برای انرژیه خوب و مثبت همیشگیتون.
hengameh- همکار گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 0
رد: شاعران فروم لاکپشتی
ندانستم كه فردائي نباشي سال خواهد شد ------------ چو سالي بي تو باشم خانه خمار خواهم زد
ندانستم كه گر روزي نبينم خال آن لب را -------------------- چو مجنون جانب صحرا زدل فرياد خواهم زد
ندانستم كه ديدارت شود روزي برايم آرزوها --------------چو درباني به درگاهت دو صد طومار خواهم زد
ندانستم كه ساحل غرق تنهائي شود روزي ------------ چو دريا بر سرم ريزد به اشكم آب خواهم زد
666
تابستان 88
تقديم به هنگامه خانم عزيز و مهربان كه اين تاپيك را افتتاح كردن
فرهاد- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 4
رد: شاعران فروم لاکپشتی
خیلی خوووبه
مرسی... یه دنیا مرسی.
نمیگم غمگین بود...میگم حرف دل بود که به دل نشست.
hengameh- همکار گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 0
رد: شاعران فروم لاکپشتی
دستت درد نکنه. تاپیک خوبی باز کردید.
آقا فرهاد فوق العاده بود !!!
چقدر غمگین و تاثیر گذار
واقعا درود بر شما ... خیلی زیبا بود
maryam.m- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 3
رد: شاعران فروم لاکپشتی
قابل شما رو نداشت
درسته كه از نظر فنون شعرو شاعري اصلا شعر محكمي به حساب نمياد اما خب بقول شما حرف دله كه قلم رو بحركت درمياره
مريم خانم عزيز
قربان محبت شما
ممنون كه قابل دونستيد خونديد و نظر دادين
فرهاد- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 4
رد: شاعران فروم لاکپشتی
اينا دست نوشته اي اوقات فراغت و تنهائيمه
اما عوضش شعر هنگامه خانم به لحاظ سبك (شعر نو) كاملا ساختار مناسبي داره .بدون اغراق
ممنون از نظر لطف شما
فرهاد- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 4
رد: شاعران فروم لاکپشتی
آخه من دغدغه ی تمام عمرم مهربانی و سپیدیه دل آدمها بوده و شما جدا هم مهربانید هم سپید...
کاش روزی می رسید که تمامی مردم زمین سپید بپوشند
کاش روزی می رسید که تمامی جهان سپید پوش باشند
کاش روزی را به نام روز سپید نام گذاری می کردند
کاش در آن روز سرد زمستانی که زمین رخت سپید می پوشد
ما هم سپید می پوشیدیم
و با تمام وجود سپیدی را حس می کردیم
کاش اجازه می دادیم سپیدی برف قلبهایمان را سپید کند
کاش ما هم با سپید شدن زمین پاک و سپید می شدیم
کاش در جشن آسمان و زمین ما نیز شرکت می کردیم
اما
دیگر چند نفر در دنیا
وقتی برف سپیدی به همراه می آورد
به پنجره پناه می آورند
دیگر برای چند نفر مهم است که زمین سیاه پوش همیشگی سپید پوشیده...
زمینی که هر قسمتش یک رنگ...
: آبی،سبز،قهوه ای، یا سیاه بوده..
حال فقط یک رنگ است
سپید
سپید...
دلم می خواهد در برف ها قدم گذارم
دلم می خواهد با تمام وجود حسشان کنم
دلم می خواهد فریادشان بزنم
دلم می خواهد همچون برف سپید و پاک باشم
دلم می خواهد همچون تیر چراغ برق روبه روی پنجره ام ساعت ها زیر برف بایستم و اجازه دهم برف پاک پاکم کند
دلم می خواهد همچون پرنده ای پرواز کنم به قلب ابرها به آنجا که برف ها همچون دانه های الماس از آن می آیند
دلم می خواهد همچون کودکی سر بر پای کسی گذارم و او از سپیدی برف ها و سرگذشتشان برایم قصه بگوید
دلم می خواهد سپید باشم و پاک
در دوستی هایم
در فرداهایم
در لحظه هایم
و در زندگیم
.
.
.
اما به راستی کاش روزی می رسید که تمامی مردم دنیا سپید بپوشند
کاش روزی می رسید که تمامی جهان سپید پوش باشند
و ای کاش روزی را به نام روز سپید نام گذاری می کردند....
هنگامه
و دیگر هیچ...
زمستان1383 اولین برف زمستانی
hengameh- همکار گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 0
رد: شاعران فروم لاکپشتی
بوي عيدانه چه مستي دارد
شست در نوبت زنگي دگر است
پشت شيشه نگهي كردم و ديدم
باغ همسايه درختان چه صفائي دارند
نو نوا گشته درخت گيلاس
و گلابي زده بر سر توري زيباي سفيد
كبك و گنجشك و پرستو به تماشا
بلبل و قمري و هدهد به نوا
جشن شادي بهار را
چه مستانه بپا ميدارند
داخل خانه صفائي دگر است
گوئيا بر سر هفت سين خبر است
سبزه آن دامن خود گسترده
ماهي خسته در آن تنگي تنگ شده دلتنگ ولي
همه جمعند و به شادي مشغول
وچه آرام
نگاهي خسته به گوشه سفره نشسته
كاش و اي كاش بود زمزمه اش
از نبود نفسي
از نبود گل نرگس
و چه سخت است تحمل
666
بهار 89
تقديم به دوستان گل فروم لاكپشتي
فرهاد- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 4
رد: شاعران فروم لاکپشتی
ادامه بدید....
امیدوارم این تاپیک هرگز متوقف نشه و همین طور ادامه داشته باشه و به شاعرانش اضافه شه
درود بر همه ی شما دوستان با احساس و مهربانم
maryam.m- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 3
رد: شاعران فروم لاکپشتی
واي خيلي خيلي ممنون هنگامه خانم عزيز .بسيار سپاسگذارم .شرمندم كردين
فرهاد- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 4
رد: شاعران فروم لاکپشتی
منم امیدوارم دوستان همه اینجارو دوست داشته باشن. :* :*
hengameh- همکار گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 0
رد: شاعران فروم لاکپشتی
آقا فرهاد
هی شعر پشت سر هم میگذارین و میگین بازم شاعر نیستین؟:m/:
احسنت به شما 2 نفر
معصومه خانم شما کجایی؟
Sahra- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 2
رد: شاعران فروم لاکپشتی
آقا فرهاد این شعر: ندانستم كه روزي در فراغت زار خواهم زد ---------------------زدل تا ديده و گونه رهي خوناب خواهم زد واقعاً سوزناک و زیبا بود مرسی. عجب استعدادی من حتی یک خط هم بدون تقلب از شعرهای دیگران نمی تونم بنویسم.
آقا فرهاد چرا خاطرات روزانه لاک پشتی رو راه اندازی نمی کنید
فریده- کاربر باسابقه لاک پشتی
- تشکر : 2
رد: شاعران فروم لاکپشتی
هنگامه جون و آقا فرهاد عزیز واقعا عالی بود
ندانستم كه روزي در فراغت زار خواهم زد ---------------------زدل تا ديده و گونه رهي خوناب خواهم زد
ندانستم كه فردائي نباشي سال خواهد شد ------------ چو سالي بي تو باشم خانه خمار خواهم زد
ندانستم كه گر روزي نبينم خال آن لب را -------------------- چو مجنون جانب صحرا زدل فرياد خواهم زد
ندانستم كه ديدارت شود روزي برايم آرزوها --------------چو درباني به درگاهت دو صد طومار خواهم زد
ندانستم كه ساحل غرق تنهائي شود روزي ------------ چو دريا بر سرم ريزد به اشكم آب خواهم زد
آقا فرهاد چقدر این شعرتون قشنگ بود، نمیدونم چرا ولی اشک منو دراورد
خیلی به دلم نشست
Salma- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 1
رد: شاعران فروم لاکپشتی
كاش يك دم در مسير زندگي
برلبانم خنده اي مهمان شود
كاش روزي در دل باراني ام
تكه اي رنگين كمان پنهان شود
كاش يك لحظه فقط يك دم دگر
آن غريبه ديده بر من ميگشود
كاش چشمانش به جاي اخم ها
خنده پنهاني ام را مي ربود
كاش يك بار دگر از پشت سر
با نگاهش آب ميزد كوچه را
كاش با لبخند زيبايي دگر
شعله ميزد بال اين پروانه را
بار ديگر گر سلامم داد او
بر نگاهش جان خود را ميدهم
گر به كوي و كوچه دنبالم كند
قلب خود را در مسيرش مينهم
مي روم آرام سوي خانه ام
تا ز پي چون باد دنبالم كند
چون نسيم لاي گيسوهاي بيد
با نوازش باز خوشحالم كند
...
كاش با من بودي اي آرام جان
كاش از رفتن پشيمان ميشدي
تا به كي باشم به رويا مهربان
كاش بر قلبم تو مهمان ميشدي
(البته يه قسمتهاييش حذف شده)
masi- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 0
رد: شاعران فروم لاکپشتی
چه رویایی و زیبا
خیلی شعر عالیی بود
ولی چرا شعر ها تم غمگین دارند بیشتر
چرا همش جای خالی و رفتن؟
از آمدن و بودن و دیدار و وصال شعر بگید جوونها
Sahra- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 2
رد: شاعران فروم لاکپشتی
اصلا شاعر نميشديم كه.(البته من خودمو شاعر نميدونما)
masi- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 0
رد: شاعران فروم لاکپشتی
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
Sahra- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 2
رد: شاعران فروم لاکپشتی
senior- کاربر خوب لاک پشتی
- تشکر : 0
رد: شاعران فروم لاکپشتی
ممنون سنيور عزيز.انقدرها هم قابل تعريف نيست.
masi- دوست گفتگوی لاک پشتی
- تشکر : 0
صفحه 1 از 6 • 1, 2, 3, 4, 5, 6
» قرار چت فروم برای بحث و نظرخواهی از دوستان در مورد فروم
» دعوای لاکپشتی
» ناسازگاری لاکپشتی
» آیکون لاکپشتی