خسرو عقاب طلایی نابینا رفت

خسرو عقابی بود که 1سال پیش در یکی از روستا های ایران توسط یکی از اهالی با فرهنگ مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود و پس از زمین خوردن با ضربات متعدد چوب از این جوجه عقاب زیبا پذیرایی کردند.
متاسفانه بعد از این حادثه هر دو چشمش نابینا شد و دیگه نتونست پرواز کنه و از اون روز زندگی این حیوون وارد مرحله جدیدی شد....

همونطور که بعضی از دوستان میدونند love animal (محمد) وظیفه نگهداری از خسرو رو بر عهده داشتدو حدود 7ماه ازش نگهداری کرد در طول زمان هم همواره به فکر درمانش بود.
هفته پیش به تشخیص دکتر معماریان پس از انجام آزمایشات متفاوت نابینایی خسرو درمان ناپذیر شناخته شد و به علت مشاهده زندگی سخت و همراه با درد تصمیم بر راحت کردن این حیوان گرفتند و جمعه هفته گذشته با داروی بیهوشی برای همیشه خوابید.


همانطور که در رادیو گراف مشاهده میکنید 2عدد ساچمه درون سر حیوان است


سپاس فراوان از دکتر معماریان بابت زحماتی که واقعا فراتر از امکانات ایران و وظیفه یک دامپزشک کشیدند [center]

واای ، خیلی متاسف شدم

خدای من! واقعاً متاسفم و این حادثه تلخ رو به محمد و دیگر حامیان و دوستداران حیوانات تسلیت می گم
این خبر واقعاً ناراحتم کرد نمی دونم در پاسخ به اقدام اون افراد چه باید گفت و چه باید کرد فقط هر بار امیدوارم که این آخرین باشه و انگار که نیست..
آقا محمد منم توی اندوه از بین رفتن این عقاب که چون دیگر حیوانات معصومانه مورد خشونت و بی مهری قرار گرفت شریک بدونین

منم به آقای love animal (محمد) تسلیت می گم. خیلی سخته از حیوونی 7 ماه مراقبت کنی و دیگه پیشت نمونه. خیلی خیلی سخته. طفلک چه زجری کشیده. خیلی ناراحت کننده بود. گریه ام در اومد

اااااااا!!!
بنده خدا آخر رفت!
اول که اسم تاپیکو دیدم خوشحال شدم!
اما بعدش...

من یک دفعه دیده بودم خسرو رو، با وب کم لاو انیمال، وقتی بالهاش را باز می کرد خیلی بزرگ و با شکوه بود...

دوستان اصلا ناراحت نباشید چون نجات پیدا کرد و به آزادی رسید.
بله مهندس جان خیلی با شکوه و زیباست

امیر حسین جان، خبر نداری تاکسیدرمی شده یا به موزه و یا جایی سپرده شده؟

واقعا دردناک وقتی با این همه جهل روبرو میشیم اون هم در مورد یک موجود زنده
به قول آقای امیر حسین واقعا رها شد و نجات پیدا کرد

هم خوشحال شدم هم ناراحت ...

واقعا چیزی از این دردناک تر نیست واقعا من برای love animal ناراحتم که عقابش رو ازدست داد وبرای عقاب خوشحال که از این زندگی راحت شد

دیشب بعد از خواندن تاپیک لاکپشت سوخته دیگه جرات خواندن این تاپیک را نداشتم

آقا محمد (لاوانیمال) واقعا متاسفم که این پرنده ی مهربان و زیبا را از دست دادی.... حیوان ها هر چقدر وحشی باشند اما از آدم ها وحشی تر نیستند و هر کدامشان پاک و خالص هستند.
حتما جاش خیلی خیلی خالیه اما شما که یک لاو انیمالز هستید، حتما آرامشش را ترجیح دادید درود بر شما

از آقای دکتر هم تشکر میکنم. چون همیشه بهترین تصمیم ها را میگیرند و مطمئناً الان خسرو در بهترین حالت به سر میبرد

amir hosein عزیز ، با این گه قبلا به محمد(لاو انیمالس) هم تسلیت گفته بودم و از این خبر اطلاع داشتم ، ولی باز در حضور جمع هم می گم که ضمن ناراحتی و همدردی از این موضوع ، به علت راحت شدن و به قول شما آزاد شدن این حیوان بی گناه ، راضی ترم و از خدا هم می خواهم که به شما صبر بده ، ولی بدونید که الان وضع زندگیش بهترو تصمیم آقای دکتر بر طبق استانداردها و قوانین دوستادران و حامیان حیات وحش اروپا صادر شده و شما بهترین گزینه رو براش انتخاب کردید! امیدوارم که دیگر هرگز حیوانی مورد ستم و ظلم انسان ها قرار نگیره! موفق باشید ، پرهام.

واقعا متاسفم. امیدوارم دوستی مردممون با حیوونا خیلی بیشتر از اینا بشه و دیگه از این اتفاقا نیافته.

ولی خوشحالم که دیگه درد نمیکشه.

از همه دوستاران خسرو تشکر میکنم و مطمئنم که الان خسرو خوشحاله ...

از دکتر عزیز ، از امیر حسین که واقعا در راه کمک به حیوانات خستگی ناپذیره و از فرهاد که یادمه روز اول با هم رفتیم برای گرفتن خسرو و از دیگر دوستان که در این راه به من کمک کردند تشکر میکنم و امیدوارم روزی برسه که هیچ جانداری مورد ظلم و ازار قرار نگیره و همه موجودات در کنار هم ارامش داشته باشن ...

خسرو هیچ وقت انقدر اروم نخوابیده بود ، همیشه وقتی میرفتم تو حیاط سرش رو برمیگردوند و به من نگاه میکرد ، یه جوری که احساس میکردم منو میبینه ...

اما الان وقتی میرم بالای سرش اروم خوابیده ... چشماشم بسته

بخواب اروم عزیزم نازنینم ... بخواب عشقم که درداتو نبینم
تموم خاطرات و دوره کردم ... نشستم در کنارت گریه کردم
چه روزایی که زیر باد و بارون ... کنارم می نشستی تو زمستون
چه روزایی که خیس میشد پرامون ... تو و من هردوتامون زیر بارون
چه روزایی که دور از چشم دکتر ... بدون حد و اندازه یا کنتر
برای اینکه تنها باشی سر حال ... میدادم سینه گردن یا رون و بال
چرا دکتر تو انقدر سخت میگیری ؟؟؟ ... یه روز ما هم مثل خسرو میمیریم
میخوام یادت نره عشقم تو بودی ... چه اروم از کنارم پر گشودی
تو کوه و دشت و صحرا هر کجایی ... بدون من یادتم ، تو بی وفایی

آقای محمد عزیز
دوستدار حیوانات نام برازنده ای برای شماست
امیدوارم یاد و خاطره عقاب عزیزتون همیشه زنده باشه

شعر زیباتون کلی گریه منو درآورد.

من با اجازه محمدجان عكس اين پرنده زيبارو ميگذارم تا شرم كنن كساني كه حيوانات رو آزار ميدن و مي كشن و حالا ببينن چه پرنده زيبا و با ارزشي از دست رفت .








محمدجان شعرت بسيار زيبا بود
ايشالا امشب خسرو رو ميسپاريم به زمين تا به خواب ابديش ادامه بده

از زمانی که حرف از مرغ مینا شد ، بعد هم لاکپشت و حالا خسرو ... قسمتم گریه و غصه بوده!!!



آقا محمد شعرتون بسیار غم انگیز بود
آقا فرهاد ممنون از عکس

آخی الهی چقدر مظلوم و بیچاره بود. باز هم خدمت دوستان عزیزی که در نگهداری این پرنده سهیم بودن و براش زحمت کشیدن تسلیت می گم

محمد جان واقعا متاسفم كه نشد كمكش بكنيم. آرزوي سخت ترين تنبيه ها رو براي كسي كه اين بلا رو سر خسرو آورد دارم.
من و ايمان بعد از يوتانايز كردن خسرو كلي گريه كرديم ولي اين تاپيك دوباره اشك من رو در آورد...

از دیروز هر پست جدیدی که گذاشته میشه من نیم ساعت اشک میریزم.
اما در کل خیلی خوشحالم که دیگه درد نمیکشه.

ممنون خانوم دکتر

تصمیم گرفتم تو حیاط خونه دفنش کنم تا هر وقت از اونجا رد میشم به یاد روزایی که باهام بود بی افتم و جای خالیش رو احساس کنم...

بی وفا خیلی زود از پیشم رفت ...

دیدگانم خیسند از روز جدایی ... باز در یاد توام که بی وفایی
باز میسوزم و میسازم از این تنهایی ... من سرگشته بسوزد پدر شیدایی

واقعا حرفی پیدا نمی کنم که بگم جز گریه
اخرین سنگر سکوته!