عکس MOOLY , JOOLY , MOOGY

خیلی قشنگن من اگه موقعیتو وقتشو داشتم دوست داشتم 2-3 تا داشتم ولی همین یه دونشم گم کردم.
اون عکس که اون گوش قرمزه چشاش گرده خیلی باحاله دستشو گذاشته رو سر اون یکی
یکی هم اون که عین مهران مدیری زل زده به دوربین :>:d<:
خدا ئاست نگهشون داره راستی چند سالشونه الان؟؟؟

مرسی

1 سال و نیم

خیلی خوشگلن
امیدوارم زود حال موگی خوب شه
چجوری اینارو با هم اشتباه نمیگیری؟؟؟

آخی جان چه خشگل خوابیده . :>:d<:

موگی خیلی وقته حالش خوب شده.

از صورتشون و نگاهشون میتونم تشخیص بدم :;;>:
البته فرم و رنگ لاکاشون هم تا حدی با هم فرق داره

تازه مولی صورتش کپلی است :>:d<:

حداقلش اینه که من موگی و مولیو شناختم
خیلی قشنگن :*
بوژو هم داره به مانیتور نگاه میکنه فکر کنم به موگی حسودیش شده که اینجوری راحت رو شونهمولی خوابیده

خدا حفظشون کنه
انشالله 100ساله بشن

امروز مولی دادگاه داشت
بچه ام به 5 دقیقه زندان محکوم شد

چرا؟ مگه چکار کرده بود؟
گناه داره.

هی حق بقیه را میخوره و به حقوق همشهری هایش احترام نمیگذاره!
برای همین بزرگ شده و بقیه کوچیک موندن!

البته از شوخی گذشته میخواستم ببرمشون توی بالکن تا گلها را آب بدم و اینا هم یکم آفتاب بخورن و از هوای ناز بهاری لذت ببرن
که البته لذت بردنشون را میبینید

اینا چند سالشونه؟ همشونو با هم خریدی؟

چه با حسرت بیرونو نگاه میکنه یا فکر کنم یه چیزی اون بیرون دیده

اینو بخوان
جواب سوالاتته
(داستان زندگیشونه)
(وسط صفحه که با یکی بود یکی نبود شروع میشه)
https://lakposhtha.forumfa.net/forum-f12/topic-t221.htm


[یکی بود یکی نبود
آذر 86 ، mooly و یک لاکپشت دیگه خریدم که mooly یک چشمش بسته بود. آروم و ترسو هم بود و اونیکی خیلی شیطون بود طوری که دستم را می گذاشتم روی مرجان، میومد روی دستم ، این عکسش بود.

( غذا هم نمیخوردن )
بعد از 1 ماه شیطونه بیحال شد همش میخوابید ولی mooly غذا میخورد و به محیطش عادت کرده بود و اون 1 چشمش هم درست شد
ماه اسفند براشون آکواریوم گرفتم.
2 هفته بعد اون مرد و من خیلی ناراحت شدم و خیلی گریه کردم و گذاشتمش توی باغچه

بعداز چند روز بابام جولی را برام خرید
چند روز بعدش هم -نزدیک عید 87- من moogy , joogy را خریدم که ژوگی از اون اول بیحال بود و تیر 87 مرد اگه با اطلاعات الان بودم میتونستم نگهش دارم

از اون موقع این 3 تا موندن و خیلی خیلی قدرشون را میدونم و مواظبشون هستم.

پایین اومدیم ماست بود / قصه ما راست بود

خیلی خوبه تو این فورم همه جواب همو با آدرس میدن

ما که نفهمیدیم چی شد ولی مولی 1 سال و نیمشه تقریبا اون دوتای دیگه چی؟؟

1 سال و 2 ماه

من عاشق این صحنه های لاک پشت ها هستم
ولی بیشتر از همه دوست دارم بوژو بزرگ بشه و از دستم غذا بگیره :*

الان فقط میخوابه فکر کنم معتاده

ای جونم
نگاش کن چجوری چسبیده به میله
داره با حسرت نگاه میکنه...خواهشا اینجوری نکن باهاش...خیلی گناه داره :[-o<:

آره میدونم
خیلی دلم براش سوخت

ولی خیلی جالبه که وقتی با 1 موجود زنده ارتباط عمیقی داشته باشی بعضی موقع ها واقعا خواسته هاش را بهت نشان میدن و میفهمی که در چه وضعیتی هستند (خوشحال ناراخت گرسنه.....)

من با مولی خیلی ارتباط احساسی از ته قلبم برقرار میکنم و واقعا نه تنها من ، بلکه تمام کسانی که اینها را میبینند این احساس را میکنند که مولی با من ارتباط برقرار میکنه و ناخوادآگاه از لاکپشت خوششون میاد

در صورتی که موگی و جولی اینطوری نیستن یعنی درست بگم من باهاشون مثل مولی نیستم

واقعا برام جالبه
همه ی موجودات درک و فهم به اندازه خودشان دارند.و احساسی را که از ته فلب و خالصانه باشد را درک میکنند

من فعلا فقط یه سوگل دارم...که بابامو بیشتر از من دوست داره
البته یه مینا هم دارم که اونم مامانمو دوست داره
فکر کنم یه بچه دیگه بیارم دیگه اون منو دوست داشته باشه

مهمونی چفدر خوش میگذره



مولی جان این رسم مهمون نوازی نیست

وای خیلی زیباست خوش به حاله لاک پشتات
داره بهشون حسودیم میشه :*
این تراریو مه جدیده؟ خیلی خوشگله

نه همون قبلی است
مرسی

منم 3 تا لاک پشت دارم که از دستم غذا میخورنو وقتی میذارم کنارم تا وقتی خوابم اونا هم میخوابنو جایی نمیرن حتما عکسشونو میذارم