کوچولو های من!

سلام.خب من قبلا عکس خرچنگ هام رو توی قسمت واگذاری لابستر گذاشتم اما گفتم صفحه ی اختصاصی داشته باشن بد نیست.

این فایتر خانمه!
دختر کوچولوی من که به خاطر حماقت یک انسان یک چنگکش رو از دست داده!موضوع از این قرار بود که دوستم رفته بود شمال و دید یه نفر داره این رو با جفتش (عکسش رو میذارم) اذیت می کنه و واسه این که فایتر با اون چنگک کوچولو زدتش،چنگکش رو کنده ( ).دوستم هم واسه این که خودش توی خونه یه اردک و یه خرچنگ داره دادشون به من.تا حالا خیلی نتونستم فایتر رو توی دست بگیرم چون خیلی می ترسه!

این گلادیاتوره.پسر گلم!خیلی آرومه و اصلا هم چنگک نمیگیره فقط نمی دونم چه حکمتیه که تا میارمش رو دستم بدو بدو میره رو گردنم!
خیلی پسر خوبیه و اصلا هم اذیت نمی کنه.کلا آقای سر به راهیه!


این دو تا عکس هم عکسای آقا پژمان هستن!
از بخش واگذاری همین سایت گرفتمش!عکس اولیه مال اولین روزیه که اومده بود خونمون.آقای هانی گفتن که تازه پوست انداخته.عکس دوم مال دو روز پیشه.خیلی خوشرنگ شده.می بینید چقدر خوب به پسرم رسیدم؟ فقط خیلی خیلی منو می زنه!یا با دمش...یا با چنگکاش!هر وقت میخوام واسش غذا بذارم می پره بهم!کمی بد اخلاقه اما خیلی دوست داشتنیه.پسر گلمه دیگه!

زینب جان این کوچولوها واقعا قشنگ و مهربون به نظر میرسن امیدوارم مدتها کنار هم خوش باشین

یعنی هیچ کس جز شیوا خانم کوچولو های منو دوست نداره؟؟؟

کی گفته هیچکی دوستشون نداره؟ خیلی نازن و برای من هم جالبه هم یک کم عجیبه که از این کوچولو ها نگهداری میکنی! امیدوارم موفق باشی. از طرف من ببوسشون البته اگه بینیتو گاز گرفتند من به عهده نمی گیرم. فکر کنم یکبار دیگه هم این سوال رو پرسیده بودم اما یادم نمیاد جواب داده باشی. میشه در باره شرایط نگهداری و تغذیه این خوشگلا یک کم توضیح بدی.

شرایط نگهداریشون آسونه!فایتر و گلادیاتور یه آکواریوم لازم دارن که آبش رو خیلی کم باید عوض کرد چون باید تو آکواریوم جلبک بزنه!!!آخه دوست دارن!ولی در عوض باید یه پمپ هوا گذاشت.همیشه هم باید خشکی داشته باشن تا از آب بیرون بیان.ماهی می خورن که البته تا ماهی ها رو زیر سنگ ها قایم نکنن سراغشون نمیان!
پژمان هم همش توی آب باید باشه.و چون من این سه تا فسقلی رو توی یه آکواریوم نگهداری می کنم باید شن زیادی بریزم تا هم خشکی به اندازه نیاز اون دو تا و هم آب به اندازه ی نیاز پژمان وجود داشته باشه.پژمان هم میوه می خوره و هم ماهی.جدیدا هم که از دستم می گیره. پمپ هوا واسه پژمان ضروریه چون به خاطر این که باید کم کم آبش رو عوض کنم،ممکنه هوا کم بیاره.
من آخر هفته آبشون رو عوض می کنم.اما نه با سیستم تصفیه آب!به شکل خاصی که نمی دونم چطوری بگم!!!
راستی...چرا براتون عجیبه که از این ها نگهداری می کنم؟

آخی

فایتر خیلی به دلم نشست البته پژمان و گلادیاتور هم بامزه هستند چشم های بانمکی دارند

ممنون از توضیحاتت عزیزم. نمیدونم چرا فکر کردم اینها به اب شور احتیاج دارند. میدونی به نظرم نگهداری از این موجودات باید سخت باشه اخه اینها خیلی ابراز احساسات نمیکنند و چه جوری بگم فکر میکنم درک کردنشون یک کم مشکله. آفرین به تو. فقط یک سوال کوچولو دارم جنسیت اینها رو از کجا فهمیدی؟

پژمان رو که نفهمیدیم همینطوری بهش میگیم پژمان!
اما من یه جا راجع به خرچنگ های پهن خوندم که ماده ها همیشه کوچیک تر از نر ها هستن.فایتر هم کوچیک تر گلادیاتوره دیگه!!

امروز یه کوچولوی دیگه به کوچولو هام اضافه شد...یه جوجه گنجشک!:

من و شادی( دوستم ) امروز توی خیابون پیداش کردیم که خیلی بی خیال داشت توی پیاده رو قدم می زد!
نه مامانش رو پیدا کردیم و نه لونش رو!از اون جایی که شاید بنجی (سگ نژاد شیتزو ) داره نمی تونست از این کوچولو نگهداری کنه و ناچار اومد خونه ی ما!

امروز یه کوچولوی دیگه به کوچولو هام اضافه شد...یه جوجه گنجشک!:

من و شادی( دوستم ) امروز توی خیابون پیداش کردیم که خیلی بی خیال داشت توی پیاده رو قدم می زد!
نه مامانش رو پیدا کردیم و نه لونش رو!از اون جایی که شادی بنجی (سگ نژاد شیتزو ) داره نمی تونست از این کوچولو نگهداری کنه و ناچار اومد خونه ی ما!

این جوجو هم مثل کبوتر کوچولو رفت.توی دستم خفه شد.به هر دامپزشکی زنگ زدیم گفت ویروس توی بدنشه و نمیشه براش کاری کرد.
صبح برادرم بیدارم کرد و گفت:
-زینب پاشو...جوجو افتاده کف قفس.
بیدار شدم و دیدم کف قفس افتاده،مدام دهنش رو باز و بسته می کنه و پاهاش رو تکون میده.آوردمش بیرون و خیلی کم آب ریختم توی دهنش. کمی بهتر شد اما دوباره دهنش رو شروع کرد به باز و بسته کردن.برادرم به دامپزشکی زنگ زد گفتن ویروس توی بدنشه و نمیشه نجاتش داد.توی دستم جون داد.بردمش توی حیاط توی هوای آزاد اما چند دقیقه بیشتر نگذشت که تموم شد...نمی دونم چرا هر پرنده ای که از خیابون میارم تو خونه اینطوری میشه...نمی دونم...

زینب جون این اتفاق 2 روز پیش واسه منم افتاد. اما من یه جوجه سار کوچولو داشتم. 3 روز پیشم بود اما یهو حالش بد شد و طولی نکشید که از دنیای بی وفا رفت

جوجه بیچاره

آخه چرا هر پرنده ای رو از توی خیابون میارم این شکلی میشه؟

خودتان را بیش از این آزار ندهید عزیزم اتفاقی است که افتاده شما هم از هرآنچه در توان داشتید دریغ نکرده اید.

هنوز هم میگویم پرنده ای که در خیابان میبینید برندارید بهتر است چون پدر و مادرش به دنبالش می آیند.

ولی خوب میدانم خواسته قلب مهربانتان چه بوده

زینب جان بزرگ کردن جوجه گنجشک کار بسیار مشکلی هستش. من هر وقت از این جوجه ها میبینم همانطور که خانم ایراندوست گفتند مدتی زیر نظر میگیرم ببینم خانوادش میان پیشش یا نه و اگه بیان و یا لونشو پیدا کنم برش نمیدارم اما معمولا هر سال یکی پیدا میشه که خانواده نداره و غیر از 2تا جوجه تا حالا همشون از دنیا رفتند . گنجشک خیلی سخت دستی میشه و تقریبا همیشه باید به زور بهش غذا داد.و اغلب هم وقتی مریضه میگن بیماری ویروسی داره. نمیدونم نیوکاسل دارن یا چیز دیگه. یکی از گنجشکهای من یک بیماری مثل آبله داشت اونم فوت شد.شاید هم اصلا بیمار نباشند و مشکل از جای دیگه باشه.به هر حال خودتو سرزنش نکن این جوجه ها یی که از لانه بیرون می پرند جز تلافات طبیعی هستند.

امروز رفتم واسه پژمان دوست بخرم که دیدم همشون بچه هستن!
یکی از هیکلی ترین بچه ها رو خریدم و آوردم.خیلی به هم کار ندارن.دو بار پژمان اومد بزنتش که در رفت.خیلی کوچولو هست اگه خدا بخواد به زودی عکسش رو میذارم.
دعا کنید پژمان بهش کار نداشته باشه...یعنی دوست باشن نه دشمن چون این کوچولو هست و خیلی (اصلا!)نمی تونه از خودش دفاع کنه مگه این که فرار کنه.فایتر و گلادیاتور که اصلا بهش کار ندارن اما وقتی میره طرف پژمان،پژمان میره دنبالش که بزنتش یا از اون جا میره.
خانواده ی من (ارق ملیمون زیاده!اسم اصیل فارسی میذارن ) گفتن چون اون پژمانه این هم بشه بیژن...

ممكنه اوني كه خريدي cary fish باشه كه اون وقت يه لقمه ي چپ ميشه!
دير و زود داره اما بالاخره ميخورتش!

طرز تعيين جنسيت خرچنگات كاملا اشتباهه!
فرق خرچنگ نر و ماده در اشكال زير شكمشونه!

ممنون از راهنماییت.
آخه من فقط یه جا تو نت خونده بودم...واسه همین هم این شکلی تعیین کردم جنسیت هاشون رو.
دیگه پژمان نمی تونه بیژن رو بخوره.صبح که بیدار شدم دیدم مرده...

البته بیژن مرده فکر بد نکنید!
پسرم پژمان سالمه و دیشب هم پوست اندازی کرده.

آخی عزیزم.

البته بیژن مرده فکر بد نکنید!

یعنی پژمان نخورده؟

احتمالا از ترس پژمان سکته کرده.بی انصاف شب رفته سراغش.نا مردی کزده.دیده روز گیرش نمی افته شب از قفا حمله کرده.یکم رسم مردانگی یاد پسرت بده.با این اوصاف من هم فکر می کنم که پژمان مرده.اگر دختر بود این کار نامردی رو نمی کرد.اخه تو این دورو زمونه زن ها از خیلی مردها شیرتر و مردترند.
ببخشید دلم پر بود.

پسر من که بهش کاری نداشت!صبح بیدار شدم دیدم رو آبه و تکون نمی خوره.واقعا دلم براش سوخت چون خیلی کوچولو و خوشکل بود.آقا بیژن....فراموشش نمی کنم...پسر کوچولو...

پژمان پسرم بعد از پوست اندازیش حنایی شده.