بازم مهمونهای جدید اومدن

نمیدونم چی بگم خوب یا بد یه گربه دیگه اومده تو همون کمدی که بچه گربه های من اونجا بزرگ شدن زایمان کرده. متاسفانه صحنه بد اینکه یکی از توله هارو خورده بود و من جسد نصفه رو برداشتم ریختم دور. مامانشونم هنوز خیلی کوچیکه و درست بلد نیست چیکار کنه به زور میندازیمش تو کمد درو میبندیم که بمونه پیش بچه هاش.


اینم یه کوچولوی دیگه که 10 روز پیش ماست. یه آقای مهربون اونو جلوی در خونمون پیدا کرده بود و دادش به من. اول حالش خیلی بد بود و چشماش از بس جیغ زده بود و گرسنه بود کج شده بود. گذاشتمش پیش مادر پیشی کوچولوهام تا شیر بخوره اما هم کوچولوها باهاش بد بازی میکرد و به عبارتی لهش میکردن و هم مامانه به سختی شیر میداد بهش. منم مجبور شدم به فرزندی قبولش کنم و بیرمش تو خونه. حالا بعد از اینکه مارو کشت از بس رسیدگی میخواست حالا ببینیدش بچم چی شده.




سمشم گذاشتیم توئیست چون مثل الیورتوئیست یتیم خوشبخته.
نوانخانه باز کردیم
موندم به همه اینا چطوری برسم.

خیلی خوشگل و شیطون به نظر می آید. ممنون از رسیدگی و حماییتتون.

من حاضر به نگهداری هستم

در قسمت گربه ها (پیشی کوچولوهای نازو خوشگل من) یکیو انتخاب کنید.

خیلی ناز و خوشگل شده .دستت درد نکنه عزیزم.

ای جانم!نازی!ممنونم که نگهشون داشتید...