بلدرچین - Quail

بچه ها من حدود یک ماه پیش دو تا جوجه بلدرچین خریدم تا تو خونه نگهشون دارم . ولی یکیش فردای همون روزی که خریدم مرد اون یکی هم یک هفته بعدش . من تا سه روز آینده میرم که دو تا جوجه بلدرچین دیگه بخرم اما میخوام قبلش یک سری اطلاعات جمع کنم تو اینترنت هم فقط راجع به پرورش صنعتیش مطلب گذاشتن میشه لطفا هرچی که از اونا میدونید به من هم بگید؟

آخه من دوست دارم پرنده مو ناز کنم بوسش کنم واسه همین نمی تونم پرنده های زینتی نگه دارم ضمنا اونا معمولا چه چه میزنن مامانم هم از سرو صدا خوشش نمی یاد . اردک یا جوجه مرغ هم نمی تونم نگه دارم چون حیاط نداریم و من مجبورم اونا رو رو فرش نگه دارم چون جسه اونا بزرگه خودتون که می دونید . . .

[code]فکر میکردم سایتی رو پیدا کردم که حداقل بتونم بعضی از سوالاتم رو توش مطرح کنم . کوشا جان من تا 10 سالگی هیچ خواهر و برادری نداشتم تنها هم بازی های من حیواناتم بودن خوشبختانه پدر و مادرم هم هیچ مشکلی با حیوانات نداشتن. بزرگترین آرزوم از بچه گی تا حالا این بوده که بتونم یه دامپزشک باشم چون وقتی یه حیوونی رو بغل میگیرم همه خستگیم از بین میره و بدون اینکه خودم متوجه باشم ممکنه چندین ساعت محو تماشای اداهاش بشم. این آرزو باعث شد که دبیرستان تجربی وردارم ولی وقتی موقع کنکور دادن شد تازه فهمیدم که تو ایران دامپزشک هیچ ارزشی نداره. حتی برای یک پسر قوی هیکل چه برسه به یه دختر ریزه میزه.(چون اکثرا با دامهای بزرگ سروکله میزنن) برام مهم نیست که کسی به دامپزشک ارزشی میده یا نه ولی حداقل انتظار آدم بعد اون همه درس خوندن اینه که بتونه تویه شهر خودش تویه یه جای تمیز بخواد کار کنه نه توی طویله ... .این مسئله حتی باعث شد که من با یک دامپزشک ازدواج کنم (البته تنها علت ازدواجم این نبود) ولی متاسفانه کم کم فهمیدم که تایماز (شوهرم) هم دقیقا بخاطر همون مشکلات هفت سال از عمرشو بیخودی تلف کرده. من اگه الان دارم سخت درس می خونم (البته تو یک رشته نامرتبط) فقط به این امیده که شاید یک روز حتی اگه هشتاد ساله هم بشم به آرزوم برسم چون این شغل برای من یک کار نیست یه تفریحه.
ببخشید اگه پر حرفی کردم فقط خواستم بگم شاید از روی ندونم کاری کار بدی کرده باشم ولی من یه حیوون آزار نیستم. اگه قبل از اینکه بلدرچین بخرم سوالم رو مطرح کردم دقیقا علتش این بوده که اشتباه قبلی رو تکرار نکنم

آرزوی شما رو درک می کنم.
عشق به حیوانات...
امیدوارم که روزی بتوانید به آرزوی خود برسید و دامپزشک موفقی شوید.
اما بهتر است در خانه بلدرچین نگه ندارید.
چون این حیوون اهلی نیست و خیلی گناه داره. :m/:

ممنون از اینکه احساس مو درک کردید.

ببخشید دخالت می کنم,شما گفتید که شوهرتون دامپزشک هستند در این مورد اطلاعاتی ندارند؟
شاید ما تونستیم از اطلاعات ایشون تو این سایت به وسیله شما استفاده کنیم که این خیلی خوب میشه...
:;;>:

با سلام

دوست عزیز چند نکته کوچک در مورد بلدرچین ذکر کنم:

1. صدا بسیار بلندی دارند و مخصوصا نرها در زمانهای نزدیک به طلوع ساعتها آواز می خوانند.

2. احتیاج به محیط بزرگ و خاک دارند. (عاشق خاک بازی است)

3. استاد پخش کردن هر چیزی که در اختیارش بزارید است از دانه ها گرفته تا بستر و...

من یک بلدرچین نر دارم که نمی خواهم توضیح بدم که چطور ولی بیرحمانه توسط صاحب قبلیش آزار دیده و استخوان ران پاش شکسته بود. بعد از جراحی و قرار دادن پین در استخوان ران در حال حاضر بسیار بهتره و البته با کمی لنگش می تواند را برود. اگر مایل باشید می تواند پیش شما باشد تا کاملا خوب شود و پین را از پایش خارج کنیم (لطف بزرگی در حقش می کنید). البته کاملا به صدای بلندش توجه کنید.

در مورد آرزوی شما برای دامپزشک شدن من واقعا خوشحال می شوم اگر بتوانم کمکی بکنم و هر کاری از من بر می آید در خدمتم.

در مورد بی ارزش بودن دامپزشک در ایران، راستش از حرف شما دلگیر شدم. شاید در ذهن خیلیها این حرف شما درست باشد ولی این خود ما هستیم که برای خود ارزش می گذاریم و من به شخصه می دانم که حیوانات درک می کنند که من فقط برای کمک به آنها کار می کنم و ارزش را آنها برای من تعیین می کنند. هر وقت می توانم به حیوانی کمک کنم و یا درمانش کنم، شادی او بزرگترین شادی دنیا برای من است و هروقت توان این کار را ندارم بزرگترین اندوه دنیا را دارم. من از کار خودم احساسی عالی دارم و دامپزشکی را بسیار با ارزش می دانم، چه انسانها برای کارم ارزشی قائل شوند چه این کار را بی ارزش بشمارند چون هدف من چیز دیگریست و برای رسیدن به آن تا ابد تلاش می کنم.

با تشکر

دکتر ایمان معماریان

کاش من تهران بودم.حتما قبولش میکردم.

آقای دکتر من تنها حرفی که میتونم بزنم اینه که من بعنوان یه هموطن به وجود کسایی مثل شما واقعا افتخار میکنم خوشحالم هنوز کسایی پیدا میشن که بدون هیچ چشمداشتی از کسی فقط بخاطر وجدان خودشون عاشقانه مشغول کارشون هستن. از راهنمایی هاتون واقعا ممنونم. راجع به اون نازنازی هم باید بگم که من بچه تبریزم و فکر میکنم شما باید ساکن تهران یا شمال باشید. از این نظر واگذاری خیلی سخته. اما من احتمال خیلی زیاد داره که بخاطر یک سفر کاری یک هفته ای بیام تهران مطمئن باشید اگه اونوقت کمکی از دستم بربیاد با کمال میل براتون انجام میدم
باز هم بخاطر کمکتون ممنونم.

شرزاد جان مطمئن باش هر کمکی از دست همسرم بربیاد انجام میده . فقط یه مشکل کوچولو هست اونم اینه که اغلب درسهایی که اونا خوندن در رابطه با دامهای بزرگ مثل گاو و گوسفند هست

ولی همسرم جزو کسایی که خیلی از بچه های کامپیوتر و فناوری اطلاعات میشناسنش. من خودم هم دانشجوی رشته مهندسی فناوری اطلاعاتم . بخاطره همین هر کسی راجه به کامپیوتر مخصوصا شبکه های کامپیوتری سوالی داشته باشه من و همسرم در خدمتیم. فقط چون این موضوع هیچ ارتباطی به مسائل این فورم نداره خواهشم اینه که حتما این مسائل و بصورت پیام شخصی بهم بدید تا خللی هم تو کار و هدف آقای محمدفر پیش نیاد . حتی اگه اصرار داشته باشید میتونم ایمیل هم بهتون بدم. خوشحال میشم اگه کمکی از دستم بربیاد براتون انجام بدم.

واقعا ممنونم مه لقا جون.
آخه من اصلا هیچ اطلاعاتی در باره رشته دامپزشکی و درس های تجربی ها ندارم
به خاطر همین پرسیدم

خواهش میکنم عزیزم.

وای مه لقا جون گفتی بلدرچین منم عاشق بلدرچین شدم!

کوشا جون نمیدونی چه جیگری ان. می خوام یه اعتراف بکنم............................ . راستش من الان دقیقا یه هفته است که دو تا بلدرچین تازه خریدم و خبر بهتر اینه که حالشون عالیه . حتما براتون عکساشونو نشون میدم . مرده گفت که نر و ماده ان . وقتی از لونه شون میان بیرون شوهره (اسمش مهندسه) هرجا میره زنشم(اسمش خاتونه) دنبالش راه میره . وقتی ام براشون سوت میزنم میان پیشم. یکم سرم شلوغه تو اولین فرصت عکساشونو تو سایت میذارم . برام دعا کنید آخه آقا گفته دو هفته باید بمونن زیره لامپ یه هفتش گذشته یه هفته دیگه مونده اگه بتونم این یه هفته ام ازشون خوب مراقبت کنم دیگه به این راحتی ها اتفاقی براشون نمی اوفته.

من چند روز پیش میخواستم بخرم اما دیدم گناه دارن چون جای مناسبی واسشون ندارم ...واقعا خوشگل بودن...
انشالله این دوتا سالم و سلامت باشن

من قبلا یه مادشو داشتم . خیلی با آدم خو میگیره . دنبالت راه میفته تو خونه حتی!

مرسی بچه ها راستشو بخواین متاسفانه ماده مرد ولی نر مونده اسمشم مهندسه بعد دیدم طفلی خیلی تنهاست و سروصدا میکنه رفتم براش خواستگاری یه خانوم براش خریدم ولی کاملا بالغه اسمش بیوک خانومه (تو زبونه ترکی یعنی خانم بزرگ) آخه خیلی گنده ست ولی نمیدونید این دوتا با هم چقدر اخت شدن شبها مهندس میره زیره بال و پر بیوک خانم میخوابه یعنی راستش عوض اینکه بشه خانومش شده مامانش. ولی خدارو شکر دیگه خطر رفع شده کاملا سرحالن ولی بیوک خانم هنوز تخم نمیکنه آقا گفته بود یکماه بعد تخم میکنه من هنوز منتظرم.
اینم یه عکس از مهندس من توی جیب شلوار مامانم لالا کرده
ببخشید اگه عکس تاره آخه من عکسامو با موبایل میگیرم



اینم یه عکس از مهندس و اون خانومه سابقش . نترسیدا بلدرچینها عادت دارن توی گرما پاهاشونو دراز کنن منم اوایل همش خیال میکردم دارن میمیرن ولی بعدا فهمیدم عادتشونه



سعی میکنم عکس و فیلم بیوک خانوم و مهندس رو براتون بزارم آخه دو روزه که بیوک خانوم داره به مهندس پرواز کردن یاد میده <:-p

وای چقدر بانمک خوابیدن :;;>:

مرسی

آقای دکتر ببخشید من دوباره مشکل پیدا کردم . اینبار برای جوجه بلدرچینم. من یه جوجه بلدرچین دارم که دو ماه خریدمش. از وقتی خریدمش متوجه شدم که دو تا از انگشتهاش شکسته و الان بصورت آنرمالی تا میخوره ولی چون درد نداره و ورم هم نداره تا حالا مشکلی پیش نیاوردن. اما حدود دو هفته میشه که انگشت وسطی جوجه ام از بند سوم شکسته یا شایدم در رفته نمیدونم. من با اینکه تایماز مخالف بود انگشتشو آتل بندی کردیم از ساق پاش تا نوک انگشتش. بعد متوجه شدم که درد پاش بیشتر شده خلاصه دلم طاقت نیاوردو بعد از یک هفته آتلش رو باز کردم ولی متاسفانه ورم شدیدی داره هرچند نسبتا دردش کمتر شده . حالا نظر تایماز اینه که باید انگشتش قطع بشه در غیر اینصورت احتمال پارگی بافتها و عفونت وجود داره. من اگه این اتفاق براش بیفته هیچ وقت خودمو نمیبخشم مخصوصا اینکه بخوام به تایماز برای انجام اینکار کمک کنم. خواهش میکنم بنظر شما راهی هست که این اتفاق نیفته؟ این جوجه من از بچه گی دو تا از انگشتاش شکسته بود الانم همونجوری کجه هیچ مشکلی هم براش بوجود نیاوردن (البته اینبار ورم شدیدی داره) خواش میکنم کمکم کنید من نمیتونم انگشته پسرمو تو سطل آشغال بندازم

لطفا یک رادیگراف از انگشتش و از ستون فقراتش بگیرید و عکسها را در اینجا قرار بدهید و همچنین یک فتوگراف از انگشتاش.

با تشکر

آقای دکتر واقعا ازتون ممنونم . امروز بردمش کلینیک تا از ستون فقزاتش عکس بگیرن . آقای دکتر معاینه کرد و گفت عفونت نداره و خود به خود دارن به همدیگه جوش میخورن و نیازی نیست دستکاریش کنیم . فقط شاید یکم انگشتش کج بمونه. بخاطر همه چیز ازتون ممنونم. فقط یه سوال داشتم جوجه من از بلندی پرت نشده . من نمیدونم چرا انگشتش شکسته . فقط احتمال میدم که خانومش که تقریبا سه برابر خودشه اذیتش کرده چون مهندس کوچولوی من به بیوک خانوم به چشمه مامانش نگاه میکنه و همیشه میره زیره بیوک خانوم میخوابه. (الهی من بمیرم براش) من فکر میکنم زیر اون له شده ممکنه کمبود کلسیم داشته باشه که انگشتاش اینجوری میشکنن؟ البته من همیشه پوست تخم مرغ قاطی غذاشون میکنم و هفته ای یکبار هم سفیده تخم مرغ بهشون میدم. یه سوال دیگه هم داشتم بیوک خانوم من تخم نمیکنه. وقتی خریدمش فروشنده گفت که تا یکماه تخم میکنه ولی الان بیشتر از یکماهه که دارمش ولی اصلا تخم نکرده؟ راهی هست که بشه زود تر تخم کنه؟
بخاطر دردسرهام واقعا شرمنده ام . ممنون

مه لقا جان علت اینکه گفتم از ستون فقراتش رادیوگراف بگیرید همین بود برای تشخیص MBD. اگر این رادیوگراف را بگیری و نتیجه را در اینجا قرار بدی ممنون می شوم.

آقای دکتر باورم نیشه چه اتفاقی افتاده امروز ظهر حدودهای ساعت 12 ظهر جوجه هامو بردم بالا پشت بوم تا حموم آفتاب بگیرن وقتی ساعت 3 رفتم که بیارمشون هر دوتاشون مرده بودن
من هنوز تو شوکم مگه ممکنه بخاطر گرمازدگی بمیرن اونم تو تبریز که همیشه هوا بادی یه تازه قبل از اینکه ببرمشون بالا ظرف آبشونم چک کردم باورم نمیشه من قرار بود فردا اونو ببرم دانشکده دامپزشکی راستش امروز تو خونه پماد ویتامین آ-د داشتیم پیداش کردم که بمالم رو پاش هم اینکه ویتامین سانستول می خواستم یه زره به جوجم بدم تا فردا ببینم دکتر چه داروهایی رو میگه. چیزی که خیلی عجیبه اینه که اون بزرگه هم مرده بود . خیلی حالم بده