به یاد سرهنگ...

با سلام به همه ی دوستان عزیز،همونطور که توی لینک عکسهای لاکی خودم(زیزیگولو)اشاره کرده بودم این لینک رو برای یادبود سرهنگ عزیز ایجاد کردم،لاکپشتی که بسیار بسیاربا محبت بود...........img][/img]

سرهنگ درحال بالا رفتن ازصدفهای آکواریوم[img][/img]

سرهنگ نوزاد بود،طول لاکش تقریبا 2.5 سانت بود،خواهرم روز 9 فروردین اونو از یه آکواریومی خرید و اورد خونه، اولا خیلی کمرو وخجالتی بود اما بعد کم کم بهمون عادت کرد،ما از سرهنگ نگهداری میکردیم وخیلی دوستش داشتیم جون همونطور که همه شما دوستان لاکپشتی عزیز میدونید، لاکپشتها بسیار موجودات بانمک وشیرینی هستند وخیلی زود با حرکات زیباشون خودشونو تودل آدم جا میکنن.(نمونه اش مامانم ،اوائل با نگهداشتن حیوون تو خونه مخالفت میکرد اما الان خودش مسئولیته بیرون بردن وآفتاب گرفتنه لاکیمو به عهده گرفته) واین قدرت نفوذه لاکپشتها رو نشون میده.خلاصه اینکه سرهنگ خیلی خوب غذا میخورد،تحرک داشت همه چیزش رو براه بود جز 1 چیز،اونم اینکه ما نمیدونستیم لاکپشتها حداقل روزی 1 ساعت باید زیر نور مستقیم خورشید با شن ،بعد ازمدتی دیدیم سرهنگ خیلی بیحاله وضعیف شده ،و علت هم همون نور نخوردنش بود،بعد ازیه کم پرس وجو ازپسرخاله ام که عاشق حیووناست وخودش هم یه لاک پشت زمینی داره فهمیدیم که سرهنگ باید نور افتاب بخوره...


سرهنگ بیمار[img][/img]

[img][/img]

خلاصه مدتی گذشت و روز 23 فروردین من هم تصمیم گرفتم که یه لاکپشت بخرم بنا براین باخواهرم به آکواریومی رفتیم ویه لاکپشت گوش قرمز دیگه که همین لاکیه خودم باشه خریدیم،لاکیه من حدود 1سانت ازسرهنگ بزرگتربود وکپل تر،رنگ لاکش هم روشنتر،دیگه هردو رو گذاشتیم توآکواریوم،سرهنگ هم خیلی اشتهاش زیاد شده بود جوریکه حتی یه بار دهنشو باز کرد که یکی از مرجانهای تو آکواریومو بخوره.......
اما خوب موفق نشد چون هنوز یه نوزاد بود ومرجانه تو دهنش جا نمیشد[img][/img][img][/img]

1هفته گذشت تا اینکه سرهنگ دوباره بیحال شد ولاکیه منم چشماش شروع کرد به پف کردن........
ما هم که نمیدونستیم باید کلر آب روبذاریم بپره،آب رو می ریختیم توآکواریوم واین 2تا طفله معصومو فوری تو آکواریوم میذاشتیم،حتی یه بار خواهرم آکواریومو که کثیف شده بودبا مواد شوینده شست.......................
که الان تازه فهمیدم جرا این بلاها سر این 2تا بی زبون اومد...خلاصه اینکه همینطورگذشت وگذشت وحال این 2تا هم بدتروبدترمیشد،تا اینکه تصمیم گرفتیم تو یه تشت ودرحالت قرنطینه اونا رونگهداری کنیم وحدس زدیم که باید مشکل ازآکواریوم باشه

سرهنگ درحال دلداری به لاکیه من
[img][/img]

[img][/img][img][/img]

خلاصه من هم رفتم تواینترنت ودرباره لاکپشتها مطالبی رو searchکردم وتوی چندتا سایت ازجمله سایت شما خوندم که کلر آب باید بپره،اگرچه اونموقع خیلی دیر شده بود (بخصوص واسه سرهنگ)اما دیگه چاره ای نداشتیم من ساعت 5عصر آب روگذاشتم که کلرش بپره،وباید تا 5 عصر فردا صبر میکردم تا بشه 24 ساعت وبعدازآب استفاده کنم، طرفای ساعته 5:30 بود کهآب تشت روخالی کردم ولاکیها روبیرون گذاشتم وآب بدون کلررو ریختم توتشت ،لاکیه خودمو گذاشتم توآب،با چشمای بسته شنا کرد ،اما وقتی سرهنگ رو برداشتم دیدم انقدر لاکش نرم شده که انگار جای لاک کاغذ رو کمرشه.اونو تو آب گذاشتم اما هیچ عکس العملی ازخودش نشون نداد ،هرچی توآب موج درست کردم،تکونش دادم دیدم نه هیچ عکس العملی نشون نمیده،ودر کمال ناباوری وغم واندوه دیدم که رفته ..........................

عجب سرگذشتی ....... آخی طفلکی جناب سرهنگ .....



اشکال نداره کاریه که شده .. مواظب این یکی خوشگله باش ....

دور از جون لاکی هام شبیه لاکی های من هستند کاش واسه خواهرتون و زیزی یک لاکی دیگه بخرین که تنها تباشند. :m/: راستی همشهری اب و هوای شیراز چطوره.به لاکی هام گفتم اگه بتونم می برمتون شیراز.اب و هواش گرمه کلی کیف می کنید هم وطن منو ببینن

حتماloveghostجون،حواسم به لاکیم هست چه جوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووور :>:d<: راستی ماریا جون آب وهوای شیراز که این روزا خیلی گرمه،ولی راستشو بخای من اصلیتم شیرازی نیست،متاسفم که این افتخارو نداشتم که همشهریت باشم،ولی خوب یه جورایی همشهریت محسوب میشم چون دارم توشیراز زندگی میکنم دیگه...................اگه یه سربیای که خیلی خوشحال میشیم...................... :;;>:

وای نه منم کوپول و گیگیلی رو میذارم توی آب کلر دار.اگه بمیرن من از غصه میمیرم

مهساجون هرچه سرعتر وضعیته آب رو تغییربده،آب کلردار خیلی ضررداره،آب رو بذار48ساعت بمونه کلرش که پرید بعد بریز توظرفش عزیزم،کوپول وگیگیلی گناه دارن،اگه آبشون خوب وبدونه کلرباشه تورو بیشتردوست دارناااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

خیلی غم انگیز و عبرت آموز بود خدا همه لاکپشتها رو رحمت کنهمن که حسابی یاد آرمین افتادم

خدا رفتگان لاکپشتی شما(آرمین )رو هم بیامرزه،من پنجشنبه ها خیرات اون 2تا خدابیامرز رو به این لاکیه جدیدم میدم،سهم غذای اون دوتا رو هم میدم این میخوره یه فاتحه هم براشون میفرسته،شما هم خیراته آرمین رو بده به آرمینا،زنده باشه انشالله.................

منم ياد گرين افتادم كه لجن خوارم خفش كرد

آخی خدا بیامرزش...
واقعا چقدر با محبت بوده.
یاده چند روز آخر عمر شیفو افتادم. طفلی غذا نمی خورد تو آبم نمی رفت. اودوی غذاشو تو دهنش نگه میداشت میبرد مینداخت جلو شیفو...

مرسی...خدا رفتگانه لاکپشتیه شما رو هم بیامرزه...

فکر کنم نباید سنگریزه بریزی؟!!!درست نمیگم؟

سنگریزه ها رو اگه از آکواریومی بگیری اشکال نداره.

خدا بیامرزه.منم دوستم یه لاکی داشت اسمش جوجه بود.واسش یه قبره قشنگ با سنگ قبر درست کرد.