گودیوا

گودیوا



همسر دوک کاونتری انگلیس زنی خیلی محبوب و محترم بود.

وقتی ظلم شوهر و مالیات سنگینی که باعث بدبختی مردم شده بود،را مشاهده کرد . اصرار زیادی کرد به شوهرش که مالیات را کم کند ولی شوهرش از این کار سرباز می زد.

بالاخره شوهرش یه شرط گذاشت، گفت اگر برهنه دور تا دور شهر بگردی من مالیات را کم می کنم .

گودیوا قبول می کند، خبرش در شهر می پیچد، گودیوا سوار یک اسب در حالی که همه ی پوشش بدنش موهای ریخته شده روی سینه اش بود در شهر چرخید، ولی مردم شهر به احترامش آن روز، هیچکدوم از خانه بیرون نیامدند و تمام درها و پنجره ها را هم بستند.

در تاریخ انگلیس و کاونتری بانو گودیوا به عنوان یک زن نجیب و شریف جایگاه بالایی داره و مجسمه اش در کاونتری ساخته شده است.

خیلی جالب بود.
احسنت به مردم اون دوره
ممنون از مطلبتون

افسانه ای بیش نیست!

واقعیت هستش.

من نظری نمیدم که افسانه اس یا واقعیت ولی این رو میدونم که میشه با یه داستان خیلی چیزها به دیگران یاد داد
ما همه میدونیم که سیمرغ، دیو سپید، هرکول، آرگوس، پگاسوس، گورگون و ... همه ی اینا فقط افسانه هستن و تا به حال وجود نداشته اند، اما اونا می تونستن نمادی از آدم های ستمگر یا عادل باشن که به این اسم اونها رو بشناسیم
همه ی ما میدونیم که روی شونه ی ضحاک هیچ ماری نبوده ولی این نماد ظلم ضحاکه!!

دوستان عزیز تاریخه نه افسانه

یک جستجو در اینترنت بکنید مجسمه اش را هم میبینید من به دلیل سرپیچی نکردن از قوانین انجمن تصویرش را قرار ندادم.

در تاریخ انگلیس و کاونتری بانو گودیوا به عنوان یک زن نجیب و شریف جایگاه بالایی داره و مجسمه اش در کاونتری ساخته شده است.

بسيار ممنون الناز خانم عزيز

دوستان عزیز تاریخه نه افسانه

یک جستجو در اینترنت بکنید

اتفاقا بنده همین جستجو رو کردم و در مورد تخیلی/اغراق امیز بودن این افسانه مطالب زیادی پیدا شد