گفتگوی لاک پشتی
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.

به من گفت چرا اینقدر غمگین می نویسی؟!

اذهب الى الأسفل

به من گفت چرا اینقدر غمگین می نویسی؟! Empty به من گفت چرا اینقدر غمگین می نویسی؟!

پست من طرف سارا س 1/20/2011, 13:39


به من گفت چرا اینقدر غمگین می نویسی؟!
آخه وقتی كسی نیست كه براش حرف بزنی!
وقتی كسی نیست سرتو بذاری روی شونه هاشو گریه كنی!
وقتی دستی نیست تا دست دلتو بگیره و آرومش كنه!
وقتی تنهایی و تنها مونست تنهایی هست!
وقتی حتی جرات اشك ریختن هم نداری!
وقتی یه دست برای یاری نداری!
وقتی یه نگاه نزدیك نداری!
!وقتی یه جمله نمی شنوی؟
وقتی حتی اسم خودمو نمیشنوم!
وقتی مهر و عشقو نمی بینم!
مجبورم ، مجبورم كه بنویسم
بذار بنویسم از دلتنگی هام ،از تنهایی هام ، بذار بنویسم از غم هام و غصه هام ، بذار بنویسم از سكوت زندگی
میخوام بنویسم از بلندی دیوارها ، دیوار غم.
بذار بنویسم از كوتاهی مهر و محبت ها ، بذار این اشكای من بغل كنن این كاغذ سفید رو. بذار ، بذار اشك بریزم شاید شسته بشه این غمها از دفتر خاطرات این دنیام ، شاید اشكها پاك كنند غصه های سیاه را ، شاید دیگه محو بشه غم و غصه ، سكوت و تنهایی، درد و رنج ، درد و درد و درد
شاید دیگه پاك شدند از دفتر خاطراتم . اما
اما چه كنم با خاطره های خودم خدایا چكار كنم با این درد بی درمان
سارا س
سارا س
دوست گفتگوی لاک پشتی
دوست گفتگوی لاک پشتی

تشکر : 6

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بازگشت به بالاي صفحه

- مواضيع مماثلة

 
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد