باغ وحش کوچک من

با سلام

این کوچولو ها خیلی از انسان نمی ترسن چون هنوز نمی دونن با چه موجود ناجوری روبرو هستند ولی از حرکت ناگهانی و صدا خیلی می ترسند و مثل اسفند بالا و پایین می پرند :>:d<: هنوز تجربه گاز گرفتنشون را ندارم ولی از فرم فکشون بر می آید که خوب گاز بگیرند البته فکر نمی کنم به سنجاب برسن. خدا نصیب نکنه :[-o<:

با درود

جنسیت دکتر!!
نر دارن؟

به یاد دخترم جینگیل که وجودش همه عشق و محبت بود و نبودش حسرتی عمیق بر دل ما نهاد.
ممنون از تو دختر مهربانم که عشق حقیقی را با تمام وجودت به ما نشان دادی. مفهوم زندگی برای تو در محبت و دوستی خلاصه شده بود و تو چه خالصانه بی آنکه زبانی برای بیانش داشته باشی، آن را به ما آموختی. در لحظه لحظه زندگی مان کمبودت را حس می کنیم به خصوص در تنهایی عمیقمان.
کاش بتوانم به خوبی تو باشم دخترم...

بچه ها جینگیل ما پنجشنبه 2مهر بدون هیچ سابقه بیماری و یا هیچ مشکلی در روز 58 حاملگی ناگهان حالش بد شد. من و دکتر به سرعت همه چی رو چک کردیم. قلب کو چیکش خیلی بد می زد و ضربان قلب کند شده بود. همه چیز در 10 دقیقه اتفاق افتاد و درمانهای سریع ما افاقه نکرد و جینگبل ما رو تنها گذاشت. احتمالا دچار arest قلبی شده بود. واقعا دردناک بود. حال ما خیلی بد بود. اونقدر از دست دادن جینگیل ناراحت کننده بود که قبول این واقعیت برامون سخت بود. حالا داریم سعی می کنیم با این موضوع کنار بیاییم...

خدای من!
واقعاً ناراحت شدم
می تونم بفهممتون. سوگ از دست رفتن عزیزان خیلی سخته.. خیلی سخت..
امیدوارم خدا بهتون صبر بده
در نهایت تاثر و اندوه تسلیت من رو بپذیرید امیدوارم این آخرین غم زندگیتون باشه

آخي.جاي جينگيل واقعا تو خونه خالي بود.اما روم نشد بگم.حدس زدم يه چيزي شده.واقعا ناراحت كننده اس.تسليت منو بپذيرين.

منم خیلی ناراحت شدم میدونستم دکتر و شما چقدر جینگیل و دوست داشتین ، امیدوارم به زودی بتونین با این موضوع کنار بیاین البته میدونم خیلی سخته ، غم آخرتون باشه

وای چقدر خبر تکون دهنده ای بود.از ته دل بهتون تسلیت میگم خانم دکتر و آقای دکتر.


خیلی ناراحت شدم

واقعاً ناراحت کننده بود. آقای دکتر خیلی از ما این شرایط رو تجربه کردیم کاملاً قابل درکه می دونم سخته اما صبور باشین چون تنها گذر زمان هست که این درد رو تسکین خواهد داد
مطمئن باشید

متاسفم. خیلی سعی میکنم تا بتونم چیزی بنویسم ولی واقعا چیزی برای گفتن ندارم.

خانم و آقای دکتر ، من هم به شما بسیار تسلیت می گم و امیدوارم که غم از دست دادن عزیزتون رو زود فراموش کنید ، من هم یه زمانی دخترم رو از دست دادم و تا مدت ها دلتنگش بودم ، شاید تا حدودی بتونم درک کنم که چه می گویید. امیدورام که از این اتفاق ها برای هیچ کی نیفتد.

دکتر عزیز ؛ ناراحتی شما برای من و سایر اعضای فروم که به حیوانات علاقه مندند و روابطه احساسی عمیقی با حیوانات داشته اند، قابل درک است. عشق و احساسات در حیوانات فراتر از احساسات مادی ما انسانها بهم است و از جنسی ورای درک ما آدمیان است و بودن در آن احساس و برقراری چنین رابطه ای تاثیر زیادی بر روح ما آدمیان می گذارد ... امیدوارم ما را هم در غم خود شریک بدانید

خانم و آقای دکتر
واقعا بابت این فقدان متاسف شدم.میدانم دیدن جای خالی دخترتان و خاطراتی که به یاد میارید چقدر برایتان سخت و دشوار است. اما قسمت این بوده و متاسفانه خیلی چیزها دست ما نیست.
امیدوارم خداوند پشت و پناه خانواده شما باشد.
ما را در غم خود شریک بدانید.

خدای من

فقط اشک ریختم

می دونم که تسلیت گفتن دوستان هیچ دردی رو از آدم دوا نمی کنه
خیلی سخته ، خیلی خیلی سخت تر از اونیه کسی بتونه درک کنه ...

اما می تونم بگم که درکتون می کنم و از صمیم قلبم متاسفم ، متاسفم ، متاسفم ...

اقای دکتر واقعا خیلی متاسف شدم....یاد اون روزی افتادم که صبح رفتم بالای سر خوکچه هندی مظلومم و
با جنازه اش رو به رو شدم...فقط خدا می دونه چه حالی شدم....واسه همینه که کاملا درکتون می کنم چون خودم خیلی به حیوونام وابسته ام
بازم متاسفم

چیزی نمیتونم بگم.......
تسلیت من راا هم بپذیرین

خانم و آقای دکتر معماریان
از صمیم قلبم بهتون تسلیت میگم.
من کاملا قبول دارم که چقدر احساسات حیوانات پاک و خالص است و من هم عشق و محبت واقعی را از طبیعت آموختم.
و چقدر سخته از نگاه پاک و خالص و پرنیاز یک حیوان دوست داشتنی محروم شد

جدا تسلیت می گم.
آقای دکتر توله هاش را نتونستید زنده به دنیا بیارید؟ یادمه گفته بودید 63 روز باید صبر کنید و این اتفاق روز 58ام افتاده. یعنی امکانش نبود اونها را نجات داد؟

برای اینکه این جو عوض شود، یک عکس از گربه زیبای جناب دکتر "لپو" قرار می دهم. این گربه واقعا خواستنی و بسیار خوش اخلاق است. من که از نوازش لپو خیلی لذت بردم.

واقعا که این گربه معرکه هستش

آره خیلی خوشگله ، منم اون روز باهاش کلی بازی کردم!(تو این عکس تو بغل منه!)

داداش من هم یه بار لپو رو دیده و عاشقش شده
خیلی نازه

کاش منم می تونستم بغلش کنم

با اجازتون منم از لپو خیلی خوشم اومد مثل گربه های اشرافی می مونه.
ولی به شدت ازش ترسیدم که دکتر مجبور شد ببره توی اتاق حبسش کنه.

سلام

شما دوستان همه به منزل آقای دکتر رفتین و تونستین که گربه شون رو ببینین :

بله تو این عکس که حالت اشرافیت و غرور خاصی داره

سپاس